شناسهٔ خبر: 54099 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

بخش عظیمی از پژوهش‌های سیاسی نقد ادبی به «مطالعات فرهنگی» اختصاص دارد

پیمان چهرازی، مترجم کتاب «چگونه شعر بخوانیم» نوشته تری ایگلتون گفت: ایگلتون در این کتاب به این نکته اشاره کرده که در دوران جدید بخش عظیمی از پژوهش سیاسیِ نقد ادبی به «مطالعات فرهنگی» سپرده شده و مطالعات فرهنگی به تحلیل فرم آثار ادبی کاری ندارد و از طرفی خودِ مطالعات فرهنگی به شاخه‌های متعدد بی‌ارتباط به هم بخش‌بندی شده است.

پیمان چهرازی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ تری ایگلتون، فیلسوف و نظریه‌پرداز ادبی معاصر بریتانیایی و استاد دانشگاه لنکستر است. از میان کتاب‌های ترجمه شده او به فارسی می‌توان به «مارکس و آزادی»، «معنای زندگی»، «درآمدی بر ایدئولوژی»، «پیش‌درآمدی بر نظریه ادبی»، «توهمات پسامدرنیسم»، «مارکسیسم و نقد ادبی» و «چگونه ادبیات بخوانیم» اشاره کرد.


دیدگاه‌های ایگلتون در حوزه‌های فرهنگ، سیاست و... چپ و مارکسیستی است و از این منظر نیز به خوانش‌های نوینی از ادبیات رسیده است که بعضا تاثیرگذار بوده‌ و رویکردهای جدیدی را در حوزه نقد به راه انداخته است. به تازگی کتاب «چگونه شعر بخوانیم» او با ترجمه‌ای از پیمان چهرازی از سوی نشر آگه در دسترس مخاطبان قرار گرفت. کتاب 6 بخش دارد که عناوین آن به ترتیب عبارتند از «کارکرد نقد»، «شعر چیست؟»، «فرمالیست‌ها»، «در جست‌وجوی فرم»، «چگونه شعر بخوانیم» و «چهار شعر طبیعت». با پیمان چهرازی، مترجم کتاب گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد.

چهرازی برای این گفت‌وگو خود مقدمه‌ای به این شرح نوشت: «در ابتدا ذکر توضیحی را ضروری می‌دانم؛ ایده‌ها و مفاهیم مطرح شده در این کتاب به‌طرزی منحصربه‌فرد و درخشان و از خلال تشریح نمونه‌هایی از شعر انگلیسی‌زبان، چنان درهم‌تنیده و به‌هم‌پیوسته‌اند که بدون خواندن کامل کتاب و بدون گذر از دلِ نثر جذاب آن، نمی‌توان به چندوچون دقیق آنها راه بُرد. جواب موجزی به هریک از سؤالات شما باید با به یاد داشتن این نکته همراه باشد که خواننده‌ این کتاب پاسخ هر یک از این سؤالات را باید در تعقیب نثر روان و سرزنده‌ مؤلف جست‌وجو کند، که در تحلیل‌های درخشان خود به‌شکل بدیع و تأثیرگذاری توازن و تعادلی یگانه را به‌منظور جذب و همراهی مخاطب در فراز و فرودهای بحث در پیش می‌گیرد.»

به نظر ایگلتون، شناخت و یا نقد شعر نیاز به دانش‌های میان رشته‌ای دارد؟
به‌باور ایگلتون نظریه‌پردازان ادبی، در عین آن‌که درگیر مطالعه‌ متمرکز آثار ادبی می‌شوند، نسبت به فرم ادبیِ این آثار حساس‌اند. مساله شناخت شاخه‌های مختلف دانش (فلسفه، سیاست، جامعه‌شناسی و...) در شناخت دیدگاه‌های اخلاقیِ شاعر و موضع و رویکرد ما در قبال آنها، به میان کشیده می‌شود. ایگلتون به این نکته اشاره می‌کند که در دوران جدید بخش عظیمی از پژوهش سیاسیِ نقد ادبی به «مطالعات فرهنگی» سپرده شده و مطالعات فرهنگی به تحلیل فرم آثار ادبی کاری ندارد و از طرفی، خودِ مطالعات فرهنگی به شاخه‌های متعدد بی‌ارتباط به هم بخش‌بندی شده است. ایگلتون، در بررسی سیر تاریخیِ نقد ادبی، در باب شارحان ادبی رنسانس هم به این نکته اشاره می‌کند که آن‌ها با آن‌که اساساً زبان‌شناس بودند، دانش خود را به حوزه‌های فرهنگ، سیاست، دین و فلسفه گسترش دادند و در ادامه، به گرایش ناقدان مدرن قرن هجدهم و نوزدهم به اتصال نقد ادبی به نقد اجتماعی و اخلاقی اشاره می‌کند.

نظر ایگلتون درباره هماهنگی بین فرم و محتوا در شعر چیست؟ اگر تاکید بر این مساله داشته باشد بنابراین می‌توان گفت که بهترین شعرها از نظر ایگلتون را فقط در شعر مدرن می‌توان یافت؟
جایی که ایگلتون از نظریه‌ برتری دال بر مدلول یا کلمه بر شی‌ء حرف می‌زند، آن را به نقد می‌کشد و می‌گوید که بخش عظیمی از آن‌چه شعر می‌نامیم بر مبنای این نظریه کار نمی‌کند. او در عین‌حال، از درایت‌ها و خلاقیت‌های موجود در نظرات فرمالیست‌ها استفاده می‌کند. به‌زعم ایگلتون، مساله غالب شعرها تمرکز بر زبان و کلمات یا دال‌ها به‌جای معانی یا مدلول‌ها نیست. ایگلتون گرایش به برتری فرم را، به‌عنوان یکی از گرایش‌های غالب در تاریخ شعر مدرن و نقد ادبی، به نقد می‌کشد و تشریح می‌کند. به‌زعم او مساله اصلی در شعر باید واکنش به فرم و محتوا در کنار هم، یا درک التزام درونی میان آنها باشد. در واقع، تفاوت میان شعرها در نسبتی‌ است که میان دال و مدلول برقرار می‌کنند. ایگلتون مخالف ایده‌ تفکیک‌ناپذیریِ فرم و محتواست. فرم و محتوا (دال‌های درخشان و مدلول‌های عمیق و ظریف) همیشه در چارچوب هم روی نمی‌دهند و به‌باور او فرم‌های شعری صرفاً تجلّی مطیعانه‌ی محتوا نیستند.

در عین‌حال، نقد ادبی مستلزم فهم معنای آثار ادبی از طریق عناصر غیرمعنایی (یا فرمی) آنهاست. در شعر فرم و محتوا به‌شدت در هم تنیده‌اند و عناصر فرمی سازنده‌ معنایند، نه صرفاً حامل آن. درک فرم و محتوا در چارچوب هم لزوماً به‌معنی درک آنها در قالب مقوله‌ای واحد نیست. در واقع بخش مهمی از تأثیر شعر حاصل تنش‌ها و ناهمخوانی‌های میان فرم و محتواست. شعر، کلمات را وارد تأثیر و تأثّر متقابل با یکدیگر می‌کند و در عین حفظ کارکرد ارجاعی کلمات به دنیای واقعی، آنها را تابع طرح کلّیِ کلامیِ خود می‌کند. ایگلتون، در طول این کتاب، از طریق بررسی نمونه‌های متعددی از شعر شاعران مختلف، به بیان شیوه‌ها و رویکردهای متفاوت شعری در ایجاد نسبت میان فرم و محتوا می‌پردازد. در واقع، یکی از نکات مهم این کتاب درهم‌تنیدگیِ مباحث آن است که با آن‌که در قالب فصل‌ها و بخش‌بندی‌های جداگانه عرضه می‌شوند در تداخل و هم‌پوشانی دائمی‌اند.

خوانش مخاطب از شعر آیا ارتباطی به پیش‌زمینه فکری و ذهنی او دارد؟
ارتباط شعر به پیش‌زمینه‌های ذهنیِ مخاطب از آن‌جا ناشی می‌شود که شعرها در نهایت از پیش‌زمینه‌های ذهنیِ مؤلف نشأت می‌گیرند. در واقع، زبان امری‌ است که در میان دیگران می‌آموزیم و با دیگران به اشتراک می‌گذاریم. در هر فرهنگی مجموعه‌ای از معیارهای قطعی و معیّن وجود دارند که برداشت ما از شعرها و خوب و بد بودن آنها را رقم می‌زنند. ما برداشت‌مان از شعرها را با پرورش در دل یک زبان یاد گرفته‌ایم. بار آمدن در دلِ یک فرهنگ هم فرم‌های احساسیِ مقتضی در آن فرهنگ را به ما می‌آموزد و هم شیوه‌های خاصّ فکر کردن در آن فرهنگ را. این موارد در زبان و رفتار هر فرهنگی نشست کرده است و اشتراک در زبان به‌معنی اشتراک در شکلی از زندگی‌ است.

نمادهای فرهنگیِ ما سبْک‌های احساسی ما را شکل می‌دهند. از طرفی، شعر پاره‌ای زبانی‌ است که بدون سرنخ‌های بافتاری به ما عرضه می‌شود و باید در پرتو زمینه‌ای که به دست می‌دهد توسط خواننده بازسازی شود. ولی هیچ‌کدام از این زمینه‌ها دلبخواهی نیستند. معنای شعر ربطی به تداعی‌های روانی خواننده ندارد. معنادهی شعر یک فرایند قاعده‌مند اجتماعی‌ است. به‌عبارتی معنای یک شعر ربطی به آن تصویرهای شخصی ندارد که هر مخاطبی می‌تواند در ذهن داشته باشد و هر معنای ضمنی که در ذهن یک خواننده شکل می‌گیرد نهایتاً باید برای خوانندگان دیگری هم به‌طرزی معقول پذیرفتنی باشد.  

تصویرسازی در شعر از نظر ایگلتون چه جایگاهی در کنش‌های بلاغی دارد؟
تصویرپردازی، به‌عنوان یکی از مقولاتی که در خدمت تخیل شاعرانه قرار می‌گیرد به تأثیر بلاغی و اخلاقی مورد نظر شعر کمک می‌کند. شعر گونه‌ای کنش بلاغی‌ است و تصویرسازی یکی از ابزارهای بلاغیِ اجرای چنین کنشی‌ است. ایگلتون بلاغت دنیای باستان را قدیمی‌ترین شکل نقد ادبی معرفی می‌کند، که علاوه بر مطالعه‌ صنایع کلامی به‌معنای فنّ اقناع عمومی بوده است؛ یعنی کاربرد ابزارهای زبانی و کلامی به‌نحوی که بهترین تأثیر مورد نظر گوینده را القا کنند. در واقع، بلاغت، به‌عنوان نوعی فراگفتمان، همه‌ شاخه‌های کلامی، مثل شعر، سرود، موعظه و...، را در برمی‌گرفت. به‌هرحال، به‌نظر ایگلتون، در دوران باستان تدابیر سبْکی و بلاغی، از این‌منظر، دربردارنده‌ هدفی سیاسی هم بوده است. ایگلتون طیّ شرحی خواندنی به ما می‌گوید که بلاغت این کارکرد عام و تعیین‌کننده‌ خود را در گذر ادوار تاریخی، از دموکراسی یونان باستان به عصر علم‌باوری، از دست می‌دهد. به‌زعم ایگلتون، شعر، در عین آن‌که کنشی بلاغی‌ است، برخلاف غالب فعالیت‌های بلاغی از نوع کنش ابزاری نیست.

هرچند گونه‌هایی از فرم‌های شعری به‌قصد ارائه‌ نظرات اخلاقی و آموزشی به کار گرفته می‌شوند. با این‌حال مسلماً شعرها، در مقام کنشی بلاغی، با فعالیتی مثل تبلیغات تفاوت دارند. در زبان شعری صرفاً معنای صریح یک کلمه عرضه نمی‌شود و مجموعه‌ای کلّی از معانی ضمنی و تداعی‌شونده‌ کلمات هم ارائه می‌شود و زبان شعری از این نظر با زبان علمی یا حقوقی تفاوت دارد، چون آنها همه‌ معانی ضمنی را به‌نفع معنای صریح کلمات کنار می‌گذارند، یعنی به‌دنبال محدود کردن معنایند، ولی زبان شعری در پِیِ تکثیر معناست.



تصویرسازی در رده‌ تشبیهات، استعاره‌ها و مَجازهای شعری قرار می‌گیرد. مفهوم تصویر، در اواخر قرن هفدهم، از دلِ تردید در بلاغت متعارف عصر عقل‌باوری، پدیدار شد؛ کلمات نباید به‌مثابه صنایع لفظیِ گذرا عمل کنند، بلکه باید «تصاویر» یا بازنمایی روشن اشیاء باشند؛ تصویرپردازی در ابتدا نوع شناخته‌شده‌ای از کاربرد زبان مَجازی نبود، بلکه اساساً در تقابل با آن بود. در قرن هجدهم، تصویرپردازی برای ناقدان ادبی به‌ این معنی بود که اشیاء را طوری حس کنیم که گویی در برابر چشمان ما حضور دارند و درعین‌حال خود زبان باید در برابر آن‌چه که بازنمایی می‌کند به چشم نیاید. با ظهور جنبش رمانتیک و رواج این باور که شفاف‌ترین ادراک‌های حسی هم مستلزم تخیل خلّاق است، تصویرسازی به‌عنوان ابزاری بلاغی، و در مقام فرمی از استعاره، در مرکز امر شاعرانه جای گرفت.

در دوران مدرن، که ایده‌ بازنمایی دچار بحران شده، تصویرسازی از طرف شاعران به‌نحوی به کار گرفته می‌شود که امر انضمامی را به امر انتزاعی پیوند می‌دهد و تصاویری می‌سازد که قابل‌تجسم نیستند. درنهایت عدم تجسم‌پذیری تصاویرِ زبانی چنین رهاییِ رشک‌برانگیزی به زبان داده و نمی‌توان زبان را صرفاً تصویر یا بازنماییِ واقعیت دانست. تصویرپردازیِ شعری می‌تواند به‌منظورهای خاصی؛ مثل قهرمان‌ستیزی، یا مقابله با نیّات والا و کلان‌روایت‌ها، در قالبی ضدّبلاغی هم عرضه شود و نمونه‌های چنین رویکردی در شعر مدرن وجود دارد.

به نظر دیدگاه‌های ایگلتون درباره شعر و نظریه‌های ادبی بیشتر به نظریه‌های مارکسیستی و نئومارکسیستی نزدیک است. او حتی در حوزه نقد فرهنگ هم وامدار نظریه‌های مارکسیستی است. آیا بهره‌مندی از این نظریه‌ها برای فهم آثار عموم مکتب‌های ادبی کافی است؟
گرایش‌های مارکسیستی در سابقه و آثار ایگلتون مشهود است، ولی تاآن‌جاکه به این کتاب مربوط می‌شود، تحلیل‌های شعری او به‌صراحت و به‌معنایی ارتدوکسی تحت‌تأثیر نظریه‌های مارکسیستی صورت نمی‌گیرد. ایگلتون، در عین نقد وضعیتی که به‌واسطه‌ سیاست‌های سرمایه‌داری و جامعه‌ مصرف‌گرای جدید گریبان ادبیات و نقد ادبی را هم گرفته، در مقام یک نظریه‌پرداز و ناقد ادبی، ایده‌های مارکسیستی را در خود جذب و هضم کرده و به‌معنایی این نگره‌ها در او نشست کرده است و آن‌چه درنهایت از نظرات ایگلتون فهم می‌شود گشودگی به مفاهیم متعارض فرهنگی و پرداختن به جزئیات رویکردهای متفاوت شعری‌ است.

او با نخبه‌گراییِ فرمالیستی هم مخالف است ولی به‌نوعی نقاط قوّت و ضعف گرایش‌های انقلابی و پیشگام ادبی را تشریح می‌کند. او به‌معنای معمولِ مورد نظر ما پشت آموزه‌های مارکسیستی سنگر نمی‌گیرد، در نتیجه جای‌جای این کتاب پُر است از دوری از آن تعصّب و جزمیّت ایدئولوژیکی که مانع از پیش‌بُرد نقد می‌شود. ایگلتون، به‌نوعی، مجموعه‌ای از ایده‌های مختلفی را، از مارکس و بنیامین و برشت تا نیچه و فروید و لاکان، که به پیش‌بُرد بحث کمک می‌کنند به کار می‌گیرد. گرایش به نقد سرمایه‌داری و فرهنگ پُست‌مدرنیستیِ هم‌سو با آن، در کار ایگلتون مشهود است، ولی انعطاف و گشودگیِ او به مفاهیم متضاد و متنوع تاریخ نقد ادبی به‌خوبی نشان می‌دهد که او، در عین حفظ موضعی مشخص، بنا ندارد که هر اثر ادبی را تحت سیطره‌ نگره‌ی خاصی در آورَد یا از فیلتر آن بگذرانَد.

ایگلتون با توجه به اعتقاد به تاثیرگذاری سیاست بر فرم ادبی جایگاه تئوری‌ها و نظریه‌های سیاسی در عرصه نقد ادبی را چگونه می‌بیند؟
ایگلتون معتقد است که بحران‌ها یا تغییرات فرم‌های هنری و ادبی عموماً مبتنی بر دگرگونی‌های سیاسی-تاریخی بوده است. نقد ادبی، در بهترین نمونه‌های خود، علاوه بر بررسی جزئیات شکل‌دهنده‌ آثار ادبی به زمینه‌ فرهنگی و تاریخ اجتماعیِ این آثار هم پرداخته است. به‌باور او، در تحلیل‌های موشکافانه‌ ناقدان برجسته‌ ادبی، به‌خصوص در قرن بیستم، به‌طور ضمنی تفکری سیاسی حضور دارد. در واقع، برای گروهی از مهم‌ترین چهره‌های نقد ادبیِ قرن بیستم، شعر، البته به‌شکلی غیرمستقیم، فرمی از انتقاد سیاسی‌ است. نقد ادبی از دریچه‌ پرداختن به موضوع خاصّ خود (یعنی آثار ادبی) با کلّیت فرهنگ درگیر می‌شود؛ شعرها، در عین آن‌که محصولات ادبی‌اند، رویدادهای اجتماعی‌اند و رویدادهای کلامی در مقام فعالیتی کاربردی برای مردم دوران باستان تحت‌عنوان بلاغت شناخته می‌شده است؛ بلاغت به‌معنای سازماندهی زبان به‌شیوه‌ای است که به اهداف قطعی و معیّنی منتهی شود.

ایگلتون اصطلاح امروزیِ مترادف بلاغت را «گفتمان» می‌داند، که به‌معنیِ زبان در مقام یک رویداد اجتماعیِ انضمامی‌ است که از زمینه‌ی عرضه‌ خود جداشدنی نیست. گفتمان در قالب مراوده‌ی میان سوژه‌های انسانی قابل‌ درک است، نه به‌شکلی صوری و انتزاعی و شعر هم همین عملکرد را در پیش می‌گیرد. به‌باور ایگلتون، انواع باریک‌اندیشانه‌ فرمالیسم فرم را رسانه‌ تاریخ می‌دانند. سیاستِ فرم اسلوبی‌ است که در دلِ آن راهبردهای فرمیِ ادبیات دلالت‌های اجتماعی می‌یابند. گروهی از ناقدان ادبیِ قرن بیستم، به‌معنایی، به بلاغت کلاسیک بر می‌گردند؛ از این نظر که آثار ادبی را هم به‌عنوان طرح‌های معنایی بررسی کنند و هم رویدادهای تاریخی (به‌مثابه نقاط تلاقیِ قدرت و معنا). هرچند از اواخر قرن بیستم به بعد، هم حساسیت به فرم ادبی در میان ناقدان ادبی کاهش یافته و هم پذیرش مسئولیت سیاسی و اجتماعیِ منتقد.           
   
در پایان بفرمایید که از نظر ایگلتون شعر چیست؟
ایگلتون شعر را، در قالبی فشرده و درعین‌حال عام، به‌این‌شکل تعریف می‌کند که شعر گزاره‌ای اخلاقی، داستانی و به‌لحاظ کلامی خلاقانه است که در آن مؤلف مکان پایان یافتن سطرها را تعیین می‌کند. البته نکته‌ مهم این است که او در تشریح و تدقیق چنین تعریفی بحث مفصّلی ترتیب می‌دهد تا هم گستره و چارچوب‌های مفاهیم اخلاقی، داستانی و خلاقیت کلامی را تعیین کند و هم نشان دهد چرا چنین تعریفی، در ظاهری کلّی و نابسنده، می‌تواند تمام آن‌چه را که برای شعر ضروری است در خود جای دهد. مثلاً، در مورد وزن به این نکته اشاره می‌کند که اگرچه وزن مقوله‌ای مختص شعر است ولی جزو ذات شعر نیست، چراکه شعرهای زیادی بدون وزن شکل گرفته و ماندگار شده‌اند.

«چگونه شعر بخوانیم» نوشته تری ایگلتون و ترجمه پیمان چهرازی با شمارگان 550 نسخه، 28 صفحه و بهای  24 هزار تومان از سوی نشر آگه در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.

نظر شما