شناسهٔ خبر: 54186 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

جشنی تاریخی در دل مردم

خاطره‌نگاران و جهانگردان، آیین‌های نوروز ایرانی و باورهای مردمی را چگونه روایت کرده‌اند.

فرهنگ امروز/ پرستو رحیمی: جشن‌ها و عیدهایی بسیار از دیرباز تاکنون در فرهنگ و تاریخ ایرانی وجود داشته که نوروز مهمترین آنها بوده است. اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران عصر قاجار، جشن باستانی نوروز را یکی از دستاوردهای فرهنگی نیاکان ایرانیان برشمرده که از آغاز پیدایش آن از زمان جمشید، پادشاه اسطوره‌ای تا امروز، با شوری ویژه برگزار کرده‌اند. آیین‌هایی چون نوروز بزرگترین دلیل همبستگی ملی ایرانیان در تاریخ دیرینه سرزمین‌شان به شمار می‌آمده است. این آیین باستانی‌ بیش از دو ‌هزار‌سال در تاریخ و سرزمین ایران پیوستگی داشته است و هیچ رخداد و دگرگونی نتوانسته است آن را از بستر جامعه و خاطره جمعی ایرانیان بزداید.

شگفت‌انگیز یا مضحک؛ روایت جهانگردان

هانری‌رنه دالمانی، عتیقه‌شناس و جهانگرد فرانسوی در دوره قاجار، در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» در این‌باره می‌نویسد «به قدری ایرانیان به نوروز علاقه و دلبستگی دارند که هیچ‌گونه پیشامدی اعم از سیاسی یا مذهبی نتوانسته است آن را منسوخ نماید و یا حداقل از ابهت و شکوه آن بکاهد». بسیاری از آداب اصلی این عید باستانی در همه دوره‌های تاریخ ایران اجرا می‌شده است؛ هر چند در پاره‌ای جزییات تفاوت‌هایی داشته است که با بررسی منابع تاریخی به‌ویژه سفرنامه‌های جهانگردان به آنها می‌توان دست یافت. بسیاری از این رسم‌ها و آیین‌ها برای جهانگردان، شگفت، حتی به روایت‌ هانری‌رنه دالمانی «مضحک» بوده است. لیدی مری شیل، همسر وزیر‌مختار انگلیس در ایران در روزگار ناصرالدین شاه قاجار اما زیرکی ایرانیان را در بر پایی چنین جشنی در بهترین فصل‌ سال می‌ستاید «باید اعتراف کرد که ایرانی‌ها در مورد برگزیدن جشن‌ سال نو معقول‌تر و منطقی‌تر از ما بوده‌اند، چون آنها به جای آن‌که تحویل‌ سال خود را مثل ما در وسط زمستان قرار دهند، آن را طوری انتخاب کرده‌اند که شروع‌ سال جدیدشان آغاز‌ سال خورشیدی باشد». گاسپار دروویل، افسر فرانسوی در روزگار فتحعلی‌شاه در ایران در سفرنامه‌اش می‌نویسد «مراسمی که بدین مناسبت برگزار می‌شود از زمان زرتشتیان باستان تاکنون حفظ شده و به گمان من نظیر چنین عیدی در تمام مشرق‌زمین وجود ندارد». نوروز برای ایرانیان برپایه روایت‌های جهانگردان همچون قلبی تپنده اهمیتی بسیار داشته است. هنریش بروگش، جهانگرد آلمانی، واژه «نوروز» را برای همه ایرانیان سحر‌آمیز و معجزه‌آسا برمی‌شمرد که با شنیدن آن قلب همه می‌تپد و به امید نوروز آینده که روزگاری بهتر داشته باشند، همه گرفتاری‌ها و مشکل‌های کنونی را تاب می‌آورند و همه‌ سال را در آرزوی رسیدن نوروزند.

جشنی به پاکی دل مردم

جهانگردان در دوره‌های گوناگون مراسم و جشن‌های مردمی نوروز را به زیبایی وصف کرده‌اند. سنت‌های خانه‌تکانی، خرید نوروزی و سبزه‌انداختن برای سفره هفت‌سین، پیش از نوروز رواج داشته است. ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دارالفنون و دربار ناصرالدین‌شاه خانه‌تکانی را از شیوه‌های نیکو و پسندیده ایرانیان برمی‌شمرد «مردم چند روز پیش از عید به پاکیزه‌کردن خانه‌ها و فرش‌تکانی می‌پرداختند. معمولا خانه‌تکانی سالی یک‌بار و هنگام نوروز انجام می‌گرفت». جعفر شهری، تاریخ‌نگار و روایت‌گر فرهنگ مردم در کتاب «طهران قدیم» نیز خانه‌تکانی را از سنت‌های اصلی نوروز دانسته که در خانه هیچ اعیان و گدایی تعطیل نمی‌شده است «خانه‌تکانی شامل بود بر فرش‌تکانی، از گلیم و قالی و نمد و حصیر تا شست‌وشوی پرده‌ها، روفرشی‌ها، چادرشب‌ها، روتشکی‌ها، ملحفه‌ها را دربرمی‌گرفت. سابیدن ظروف برنجی و مسی و یا آبکاری آنها و نظافت همه کنج و گوشه‌های خانه از واجبات هر خانه بود». عبدالله مستوفی نیز در کتاب «شرح زندگانی من» خانه‌تکانی و نظافت را تقلیدی از طبیعت دانسته است که مردم آن را به زندگی خود می‌کشانده‌اند «ظروف مسی خانه حُکما به سفیدگری فرستاده می‌شد. باید مس‌ها برای روز عید رویگری شده و براق و درخشان باشند. آب حوض و آب‌انبار خانه را حُکما عوض می‌کردند. فرش‌ها را تکان داده، رخت‌های نو را پوشیده، سر سفره عید می‌رفتند». خریدهای نوروزی که لباس‌ها و نیازمندی‌های میهمانی‌های عید را دربرمی‌گرفت، یکی از سرگرمی‌های اصلی مردم و سنت‌های ریشه‌دار نوروز بود.‌ هنریش بروگش درباره خریدهای نوروزی مردم روایتی جالب دارد «به هنگام نوروز بازارها و خیابان‌ها شلوغ می‌شود و مردم لباس می‌خرند و می‌پوشند. خرید و معامله می‌کنند. از دکان‌ها بسته‌های شیرینی و آجیل می‌خرند و با خود می‌برند و همه اشتیاق زیادی به خرید پیدا می‌کنند. تجار چشم امیدشان به نوروز است که بتوانند اجناس خود را به فروش برسانند». جعفر شهری نیز خرید لباس برای کودکان و بزرگسالان را از کارهای اصلی پیش از عید برمی‌شمرد «لباس اطفال را از رنگ‌های زنده سبز، سرخ، زرد و آبی می‌دوختند و بزرگترها نیز گیوه، عبا و کلاه و چادرسیاه و چادرنماز تهیه می‌کردند. چادرسیاه برق‌دار آهاردار برای آن بود که نوبودن آن در مهمانی‌ها مشخص و چشمگیر باشد و چادرنماز نیز بر سفره هفت‌سین به سر کرده و نخستین نماز‌ سال را با آن به جای می‌آوردند. برای مردان نیز کفش و کلاه نو بسیار اهمیت داشت و به‌خصوص عبا که آبرویشان به آن بسته بود». بسیاری از تنگدستان البته نمی‌توانستند چنین کنند. پولاک به جنبه‌های اقتصادی و مالی این آیین نیز اشاره کرده است «نوروز با وجود همه زیبایی‌هایش در بعضی جنبه‌های اقتصادی خانواده‌های ایرانی در دوره قاجار نقش منفی داشت. بعضی از روسای خانواده‌ها باید همه امکانات خود را تجهیز می‌کردند و حتی وامدار هم می‌شدند تا نیاز خانواده خود را تأمین کنند».

باورهایی مردمی و عامیانه

سبزکردن سبزه از دیگر کارهای پیش از عید بود که آدابی ویژه داشت. نویسنده کتاب «طهران قدیم» در این‌باره می‌نویسد «از بیست تا ده روز مانده به عید سبزه‌ها را سبز می‌کردند. رسم بر این بود که زن خانه به تعداد جمعیت خانواده، مشت‌مشت گندم، عدس یا ماش برداشته در ظرفی سفالین می‌ریخت و با هر مشت نیت سلامتی، تندرستی و گشایش روزی برای هر یک از افراد می‌کرد». باورهایی عامیانه نیز در این میانه پدید آمده بود. پاره‌ای باور داشتند اگر سبزه دیر سبز شده بود، دست سبزکننده سنگین برشمرده می‌شد که کارهایش در همه ‌سال با درنگ به انجام می‌رسید؛ اگر سبزه‌هایش زیبا و یکدست سبز شده بود، سالی خوب و کامی روا برایش می‌دانستند و باور داشتند کارهایش در ‌سال پیش رو پیش می‌رفت. اگر زمانی ریشه‌ها می‌گندید آن‌ سال را با تلف مال یا از دست رفتن کسی همراه می‌دانستند. یک شب به تحویل ‌سال را شب علفه می‌گفتند زیرا سبزی‌ها بهره برده، رخوت زمستان را از تن بیرون می‌کردند. مردم در این شب سبزی‌پلو، کوکوسبزی و ماهی می‌پختند. پاره‌ای ثروتمندان برپایه رسمی نیک برنج، روغن، ماهی و تخم‌مرغ به در خانه‌های مستمندان می‌بردند. چیدن سفره هفت‌سین اهمیتی بسیار داشت و اگر چیده نمی‌شد سالی بدشگون در پیش بود. قصه‌ها و افسانه‌های پای سفره هفت‌سین، از آداب نیک گذشتگان بود؛ داستان‌هایی چون قصه «عمو نوروز و ننه پیرزن» با درونمایه‌ای عاشقانه که به وصال هم نمی‌رسیده‌اند. عمو نوروز همه‌ سال را در جست‌وجوی ننه پیرزن گرد عالم می‌چرخید، در حالی ‌که ننه پیرزن در گوشه‌ای به بزک‌ودوزک مشغول بود. لحظه تحویل‌سال که عمونوروز سر می‌رسید ننه پیرزن را خواب می‌برد و عمو نوروز نیز عشق او را واقعی نمی‌دانست و می‌رفت. روایتگران این داستان بر آن بودند که خفتگان هرگز به مراد دل نمی‌رسند، از این ‌رو اگر زمان تحویل ‌سال کسانی خواب باشند، سال‌شان به سستی، رخوت و سردی می‌‌گذشت. ایرانیان باورهایی نیز درباره آغاز ‌سال نو و کسب‌وکارشان داشتند. جعفر شهری روایت می‌کند که چراغ مغازه و همه چراغ‌های منزل را تا روز دوم عید روشن نگه می‌داشتند تا روزیشان بر جا ماند؛ همچنین هنگام تحویل‌ سال به دکان‌هایشان رفته، ساعتی دادوستد می‌کردند. درباره رشته‌پلوی شب پس از تحویل ‌سال نیز باور داشتند سررشته کارها را به دست می‌دهد. جعفر شهری در این‌باره می‌نویسد «اگر مرد و سرپرست خانواده بود و رشته کسب از دستش به در رفته‌بود اولین بشقاب پلو را برای وی می‌کشیدند. اگر دختری بختش بسته شده‌بود زیر دیگ آن را روشن می‌کرد».

درویشان و سر کیسه‌ای که شل می‌شد

عیدی‌دادن و گرفتن بر پایه سنتی دیرینه برای جوانان و کودکان بسیار خوشایند بود. درویشان نیز از یکی دو هفته پیش از نوروز عیدی می‌خواستند و عیدی‌گرفتن آنها از ثروتمندان در دوران قاجار رسمی رایج شده بود. شماری از جهانگردان از این رسم شگفت‌زده بوده‌اند. آن درویشان بر پایه روایت اوژن اوبن و ادوارد پولاک، از جاهای گوناگون به شهرها سرازیر شده، خود را به رئیس‌شان به نام درویش‌باشی می‌شناساندند تا به خانه‌های مردم ثروتمند بروند. مری‌شیل در این‌باره می‌نویسد «من تقریبا در همان موقع تحویل ‌سال که برای رفتن به باغمان از خیابان جلو سفارتخانه می‌گذشتم، صدای بلندی را شنیدم که می‌گفت: هو؛ الله تعالی؛ خدا وزیرمختار را پایدار کند، خدا خانم را عمر دهد. این صدا از درویش ژنده‌پوش، ولی باصفا و مودبی بود که داخل چادر کوچک در کنار دیوار باغ نشسته بود و در جلویش ظرف بزرگی قرار داشت که در آن گندم سبز کرده بود. این کار یکی از رسوم عادی زندگی تهران است. [...] من یکی از همین دراویش را پهلوی در سفارت روسیه نیز مشاهده کردم». چارلز جیمز ویلس، پزشک انگلیسی دامنه این پدیده را به میان همه مردم، نه‌تنها ثروتمندان می‌کشاند «هیچ فصلی از فصول مانند عید نوروز به درویشان خوش نمی‌گذرد و در هیچ ایامی مانند ایام عید نمی‌توانند تحصیل پول بنمایند. در ایام عید هر یک از ایرانیان هر درویشی را که در معبر و یا در محلات شهر ببیند خود را مجبور می‌داند که مقدار معینی پول به او بدهد».

دیدوبازدید؛ گریز از بدشگونی

دیدوبازدید نوروزی پس از تحویل‌ سال آغاز می‌شد و به اندازه‌ای اهمیت داشت که برای مردها تا روز دوازدهم فروردین و برای زنان تا پنجاه روز پس از عید زمان می‌برد. بر خلاف بسیاری از جهانگردان که این دیدارها را کاری نیک می‌دانستند، مری شیل، آنها را تکراری و خسته‌کننده برشمرده است. نوروز بازی‌هایی نیز داشت. جعفر شهری از جفتک‌چارکش، الک‌دولک، بازی چلتوپ، بقچه‌گردانک و کشتی بالابوم نام می‌برد که همگی گروهی برگزار می‌شد. باورهای عامیانه در آیین‌های نوروزی همواره مطرح بود. پاره‌ای از مردم از کارهایی تا سیزده فروردین پرهیز می‌کردند. آوردن تلخی و سیاهی به خانه و قرض‌کردن و قرض‌دادن و رفتن به خانه طبیب و دوافروش از آن دسته بود. سیزدهم فروردین، واپسین روز تعطیلات بود. مردم آن روز را بیرون از خانه می‌گذراندند تا نحسی به خانه‌هایشان نیاید. جعفر شهری در این‌باره می‌نویسد «اعتقاد بر این بود که اگر عدد سیزده هم مانند سایر اعداد از سعادت برخوردار بود، خداوند ماه‌ها را سیزده قرار می‌داد [...] و چون چنین نکرده پس این عدد نحس و بد است». جهانگردان از باور مردم به بدشگونی این روز شگفت‌زده می‌شدند. هنریش بروگش می‌نویسد «همه مردم از شهرها و روستاها خارج‌شده و به صحرا می‌روند تا این روز را در هوای آزاد و در زیر سقف آسمان بگذرانند. در این روز نباید ناراحت بود بلکه باید خوش گذراند تا این‌که دیوهایی که در خانه هستند بهانه‌ای برای آسیب رساندن به صاحبخانه و اعضای خانواده‌اش نداشته باشند». اوژن اوبن اما رفتن مردم به دامان طبیعت را از آن ‌رو می‌داند که می‌خواسته‌اند تازگی طبیعت را جشن بگیرند. جعفر شهری درباره سنت‌های این روز می‌نویسد «دمی یا دمپخت باقلا در مرتبه اول کل غذاهای این روز قرار داشت. دمی بلغور و آش‌‌رشته که غالبا بار و بنشن آن را در خانه پخته سبزی و رشته آن را در صحرا جا می‌انداختند و این نیز یکی از بهترین و مطبوع‌تری غذاهای روز سیزده محسوب می‌شد».

منبع: روزنامه شهروند

نظر شما