شناسهٔ خبر: 54356 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

فلسفه ادبیات،فلسفه در ادبیات نیست/لزوم آشتی فلسفه تحلیلی وقاره ای

محمدامینی، مترجم کتاب فلسفه ادبیات گفت: فلسفه ادبیات، فلسفه در ادبیات نیست، فلسفه به مثابه ادبیات هم نیست و ما در فلسفه ادبیات با نظریه ادبی و تئوری مواجه نیستیم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه ادبیات» نوشته پیتر لامارک در اولین نشست هفتگی شهر کتاب در سال جدید برگزار شد.

در ابتدای این نشست علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی مؤسسه شهر کتاب توضیحاتی در خصوص برنامه های سال جدید شهر کتاب ارائه داد و گفت: نشست های هفتگی روزهای سه شنبه پابرجاست ولی این هفته نشست نقد کتاب ما استثنائا روز دوشنبه برگزار شد. در نشست این هفته هم نشست نقد و بررسی کتاب «رنجنامه» نوشته محمد سالاری نسب را خواهیم داشت. درس گفتارهایی سنایی هم در سال جدید ادامه خواهد یافت. همچنین جشنواره خاتم در روزهای سه شنبه و چهارشنبه هفته آینده که در آستانه مبعث حضرت رسول (ص) است، برگزار می شود. علاوه بر اینها امسال همایش همایش«سعدی و پترارک»هم با حضور متخصصان و کارشناسان این حوزه از ایران و ایتالیا برگزار می شود.

وی در ادامه افزود: توجه به فلسفه های مضاف خیلی قابل توجه است و کتاب هایی هم در حوزه های مختلف این نوع فلسفه منتشر شده است اما در این میان به فلسفه ادبیات نسبت به بقیه فلسفه های مضاف کمتر توجه شده است. کار پیتر لامارک در حوزه فلسفه تحلیلی است که نگاه آموزشی به فلسفه ادبیات دارد. فلسفه ادبیات پرسش از چیستی ادبیات است و به نوعی با فلسفه هنر ارتباط دارد. این کتاب شامل هفت فصل است که در این نشست به آن پرداخته می شود.

میثم محمد امینی مترجم کتاب در ادامه این نشست گفت: فلسفه ادبیات کتابی است که یک فیلسوف درباره ادبیات نوشته است ولی برای علاقه مندان به حوزه ادبیات هم خواندنی است. بنده هم ترجمه این کتاب را از حیث علاقه مندی ام به ادبیات انتخاب کردم. فلسفه ادبیات یک اثر ادبی نیست بلکه درباره ادبیات است و برای کسانی که با کارهای ادبیات آشنایی دارند، جذابیت دارد. در این کتاب به سوالاتی از جمله اینکه فلسفه ادبیات چیست؟، شأن ادبیات در آثار هنری چگونه است؟، یک اثر اصیل و معتبر چه ویژگی دارد؟ و چه انتظاری از آثار ادبی می رود، پاسخ داده می شود.

محمد امینی اضافه کرد: رویکرد این کتاب تاریخی نیست، بلکه تحلیلی است. ممکن است حوزه فلسفه ادبیات حوزه تازه ای به نظر بیاید، ولی به عقیده من بوطیقای ارسطو هم یک نمونه خوب از فلسفه ادبیات به شمار می آید. نکته مهم اینکه فلسفه ادبیات، فلسفه در ادبیات نیست، فلسفه به مثابه ادبیات هم نیست و ما در فلسفه ادبیات با نظریه ادبی و تئوری مواجه نیستیم. فلسفه ادبیات یعنی اینکه در یک نوشته دنبال چه چیزی باشیم تا متوجه شویم یک اثر، هنری و معتبر است. با این حساب اینکه در رمان برادران کارامازوف مضامین فلسفی پیدا کنیم یا اینکه رمان تهوع سارتر را یک اثر فلسفی بدانیم فلسفه ادبیات نیست.

سخنران بعدی این مراسم امیرعلی نجومیان، دانشیار دانشگاه شهید بهشتی بود. وی گفت: ترجمه این اثر بسیار خوب و دقیق بود و نشان می دهد که اثر با نگاه آکادمیک ترجمه و منتشر شده است. نکته مثبت دیگر اینکه چاپ کتاب بسیار خوب و زیباست و غلط املایی در آن وجود ندارد. حتی در بخش کتابنامه هم که در آن اغلب غلط املایی پیدا می شود، من چیزی پیدا نکردم به همین خاطر فکر می کنم این اثر جدی ترین و جامع ترین کار در حوه فلسفه ادبیات در ایران است.

وی افزود: لامارک شخصیت بسیار مهمی است که هم ادبیات خوانده و هم فلسفه، اگر چه در حال حاضر استاد فلسفه دانشگاه یورک است. لامارک در پاسخ به سوال فلسفه ادبیات چیست، می گوید فلسفه ادبیات هدفش فقط تالیف ادبیات نیست، بلکه هدفش تالیف، هدف و کارکرد ادبیات، تحلیل فرآیند خلق ادبیات، تحلیل فرآیند دریافت ادبیات، بررسی کارکرد لذت و سلیقه در ادبیات، بررسی قضاوت ادبیات و تالیف دنیای ادبی و ارتباط آن با دنیای واقعی، تحلیل فرآیند معناسازی در ادبیات، توصیف مفهوم زیبایی و ارتباط آن با ادبیات، تحلیل سرشت زبان ادبی ، مطالعه اخلاق در فرآیند تولید و دریافت ادبی و آزمودن رابطه میان هنر و ادبیات است. در کتاب لامارک به بیش از ۸۰ درصد این اهداف پرداخته می شود.

این نظریه پرداز و نویسنده ادامه داد: لامارک در کتاب فلسفه ادبیات مطرح کرده که کار من یک پژوهش فلسفی است که می خواهد به ادبیات بپردازد و به نوعی پژوهش بنیادین درباره امر ادبی است. او اذعان می کند نگاه او به فلسفه ادبیات نگاه یک فیلسوف تحلیلی به فلسفه ادبیات است. فرق فلسفه تحلیلی با فلسفه قاره ای هم این است که فلسفه تحلیلی درباره روش، مسئله و روابط مفاهیم و علم گرا است در حالی که فلسفه قاره ای دچار نوعی تعارض های گفتمانی و سردرگمی است به همین دلیل در کتاب فلسفه ادبیات شفافیت، دقت و استدلال برای لامارک بسیار مهم است. بنده پس از خواندن این کتاب متوجه شدم که ادبیات ایرانی چقدر به بلاغتی که لامارک در این کتاب گفته احتیاج دارد. همان طور که مترجم اثر هم اشاره کرد در این کتاب مطرح شده که فلسفه ادبیات نقد ادبیات یا یک نظریه ادبی نیست، بنابراین منتقدین ادبیات، فیلسوف ادبیات نیستند. پیش فرض لامارک در این کتاب این است که ادبیات یک ابژه هنری و فلسفه ادبیات زیرمجموعه زیبایی شناسی است. حالا این سوال مطرح می شود که ادبیات می تواند هم یک ابژه هنری باشد و هم یک امر نهادی، در اینجاست که لامارک در گفتمانش دچار نوعی تناقض می شود، چون افرادی مثل دریدا و آلتوسر نظریه ادبی مطرح می کنند ولی فیلسوف ادبیات نیستند.

نجومیان تصریح کرد: فیلسوف های قاره ای به زمینه ای که اثر در آن خوانده می شود خیلی اهمیت می دهند، ولی فیلسوفان تحلیلی خیر، بنابراین عدم توجه به زمینه هایی که کتاب در آن خوانده می شود مثل جغرافیا یا وضعیت کشور، دین، قومیت و ... توجه نمی شودیکی از ضعف های کتاب فلسفه ادبیات است. لامارک به نظر مخالفانش احترام می گذارد ولی مشکلی که در حوزه ادبیات وجود دارد اینکه لازم است فیلسوف های تحلیلی از فلسفه های قاره ای استفاده کنند و بالعکس، چون در این صورت فلسفه قاره ای هم می تواند از شفافیت و دقت فلسفه تحلیلی بهره ببرد. بنابراین امیدوارم به زودی شاهد گفتگوی مستمر و ارتباط این دو نوع فلسفه با یکدیگر باشیم.

آخرین سخنران این مراسم حسین شیخ رضایی بود. وی گفت: ما جهانی به نام جهان ادبیات داریم که منتقدانی آن را نقد  و افرادی هم آن نقدها را مطالعه می کنند که به آن فرانقد گفته می شود. لامارک در کتاب فلسفه ادبیات می گوید منظور من از فلسفه ادبیات فرانقد نیست. فلسفه ادبیات پیچیدگی دارد و آن هم اینکه ادبیات بدون حضور منتقدان ادبی وجود ندارد؛  منتقدان ادبی نقش مهمی در اینکه یک اثر ادبی شناخته شود، دارند به همین خاطر فلسفه ادبیات از جنس سایر فلسفه های مضاف نیست.

شیخ رضایی در ادامه به سوالی که در فصل ۶ کتاب فلسفه ادبیات پرداخته می شود پرداخت و افزود: فصل ششم کتاب فلسفه ادبایت در باره صدق و کذب است و سوالی که در فصل ۶ مطرح می شود اینکه آیا ارزش ادبی یک اثر ربطی به صدق و حقیقت جهان دارد یا خیر. هر اثر ادبی خواه ناخواه یک چیزهایی را مستقیم یا غیرمستقیم درباره جهان می گوید. حتی گاهی آثاری نوشته می شوند تا صدق ها گفته شود. با این حساب آیا اینکه هر چه صدق بیشتر باشد، اثر ادبی هم معتبرتر است، گزینه صحیحی است؟ پاسخی که داده می شود این است که صدق هایی مهم است که به ژانر اثر مربوط می شود و صدق های کلی و جهانشمول به یک اثر ارزش ادبی می دهند. صدق چیزی است که می شود آموخت و صدق ادبیات از سنخ مهارت است، یعنی ما می توانیم از ادبیات یاد بگیریم که چگونه جهان را از منظر دیگران ببینیم.

این نویسنده و پژوهشگر فلسفه اضافه کرد: ادعا می شود ادبیات، بیش از اینکه به ما یاد بدهد چه چیزهایی درست است، ما را قانع می کند که چرا فلان چیز برای فلان کس درست است، بنابراین گفته می شود که ادبیات صدق می سازد نه صدق هایی را که می دانیم، منعکس کند. متاسفانه در فصل ۶ کتاب پرداختن به چنین مواردی مغفول مانده و نویسنده در این باره چیزی نمی گوید.  

نظر شما