شناسهٔ خبر: 55337 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یادی از کیخسرو شاهرخ و تاسیس کتابخانه مجلس

یازدهم تیرماه درگذشت ارباب کیخسرو، نماینده ایرانیان زرتشتی در مجلس شورای ملی است. وی در دوره نمایندگی خود در مجلس تأسیس کتابخانه‌ای را که نمایندگان بتوانند در اوقات فراغت به مطالعه بپردازند، ضروری می‌دانست. طرح این موضوع در مجلس سبب شد که پس از بررسی‌های لازم در دی‌ماه ۱۲۸۸ تأسیس کتابخانه مجلس به تصویب رسد.

یادی از کیخسرو شاهرخ و تاسیس کتابخانه مجلس

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ ارباب کیخسرو شاهرخ ۸ تیر ماه ۱۲۵۳ خورشیدی در کرمان زاده شد. پدرش شاهرخ نام داشت و پیش از تولد او درگذشت. پدر کیخسرو تجارت می‌کرد و ظاهرا در نجوم هم دست داشت.

کیخسرو شاهرخ دلبسته ایران و سرسپرده این آب و خاک بود و خدمات ارزشمند وی به جامعه علمی و فرهنگی از او چهره‌ای فراملی ساخت و به پاس خدمات انسان‌دوستانه، تندیس وی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی در کنار بزرگانی چون علی‌اکبر دهخدا، یوسف اعتصام‌الملک آشتیانی و محیط‌طباطبایی قرار گرفته است.

بزرگداشتی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
همچنین انجمن آثار و مفاخر فرهنگی نود و ششمین کتاب از مجموعه زندگی‌نامه‌ها را به زندگی‌نامه خدمات علمی و فرهنگی ارباب کیخسرو شاهرخ اختصاص داد. این کتاب مقالاتی را درباره بنیانگذار کتابخانه مجلس و به قلم استادان دانشگاه گردآوری کرده است. محمدرضا نصیری، قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در پیشگفتار کتاب نوشته است: «سرزمین اهورایی ایران، دیار دینداری و مردانگی، خاستگاه مردان پاکدل و پاک نژادی است که در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جان‌فشانی کرده و شرافتمندانه از حقوق ملت خود دفاع کرده‌اند. به گواه اسناد و مدارک موجود، ایرانیان زرتشتی نیز از زمره افرادی بوده‌اند که از صدر اسلام تا به امروز دوشادوش هم‌وطنان خود در سخت‌ترین شرایط اجتماعی و سیاسی بوده‌اند.»



«آرامگاه فردوسی»، «وحشت و پاکدامنی» به قلم «شادروان ارباب کیخسرو شاهرخ»، «یادداشتی بر یادداشت‌های شادروان ارباب کیخسرو شاهرخ» به قلم «محمدابراهیم باستانی پاریزی»، «حوادث ایام» به قلم «سید محمدرضا معین صمدانی»، «ماندگاری یک چهره» به قلم «محمد دانشور»، «مجلس انس ارباب کیخسرو شاهرخ بنیانگذار کتابخانه مجلس» اثر «منصوره تدین‌پور»، «وارث آب و خرد و روشنی» چکامه‌ای از «توران شهریاری» از جمله مقالات این کتاب است. اسناد و عکس‌ها نیز پایان‌بخش این کتاب است و عکس‌هایی را از دوران مجلس شورای ملی، جلسات انجمن آثار ملی، مدرسه زرتشتیان کرمان، دبستان دخترانه زرتشتیان تهران و... را به تصویر کشیده است.

خاطراتی از کیخسرو شاهرخ و توصیه‌های شیخ یحیی
کیخسرو در کتاب خاطرات خود نوشته است: «در جوانی در مدرسه آمریکایی‌ها روزهای یکشنبه آن‌ها را به کلیسا می‌سپردند و کشیش اصول دین مسیحی را برای آن‌ها تدریس می‌کرده. یک روز تعدادی از روحانیان مسلمان برای دیدن «عشاء ربانی» به مدرسه می‌روند. در بین مراسم شخصی به نام شیخ یحیی (منسوب حاج ابو جعفر ملا) حضور داشت، پس از مراسم پسری به نام کیخسرو را می‌بیند که در فکر فرو رفته؛ از دین او می‌پرسد؛ کیخسرو می‌گوید: زرتشتی است، ولی از دین زرتشتی چیزی نمی‌داند. از دین مسیحی نسبتا چیزهای زیادی یاد گرفته است. شیخ می‌گوید: بهتر است تو بروی و دین خودت را که اولین دین یکتاپرستی در دنیا است، مطالعه کنی.

دین زرتشتی اصول خود را به صورت سه دستور ساده و کامل یعنی: «اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک» به جهانیان اعلام داشته و اغلب تعلیمات دین‌های دیگر مثل دین کلیمی و دین مسیحی از دین زرتشتی گرفته شده. شیخ یحیی می‌گوید: او مسلمان است، ولی چون مطالعات دینی دارد می‌تواند اصول دین زرتشتی را برای او بگوید و مدتی برای او و چند دانش‌آموز دیگر اصول دین زرتشتی را بیان می‌کند. سخنان او در کیخسرو تاثیر زیادی به جای می‌گذارد و پس از پایان گفتار (شیخ یحیی)، به کتاخانه و بعد به منزل می‌رود و شروع به مطالعه آیین و آداب و بنیان‌های دین زرتشتی می‌کند و هر چه بیشتر می‌خواند، در دین خود بیشتر استوار و معتقد می‌شود. کیخسرو می‌نویسد که شیخ یحیی بعدها چند دوره نماینده مجلس می‌شود. او هیچ گاه توصیه‌های شخ یحیی را فراموش نکرده و به روان او درود می‌فرستد.»



کتاب‌هایی از حقایق آموزش‌های اشوزرتشت 

ارباب کیخسرو دو کتاب به نام «آیینه آیین مزدیسنی» و کتاب دیگری به عنوان «فروغ مزدیسنی» نوشت. چاپ نخست کتاب آیینه آیین مزدیسنی در ۳ هزار نسخه و چاپ دوم در ۴ هزار نسخه چاپ شد. چاپ اول فروغ مزدیسنی در سال ۱۲۸۷ خورشیدی چاپ و منتشر شد و چاپ دوم در سال ۱۲۹۹ خورشیدی به چاپ رسید و بسیاری از هم‌میهنان که متاسفانه به حقایق آموزش‌های زرتشت آشنا نبودند، با خواندن این کتاب‌ها از بسیاری از حقایق آموزش‌های اشوزرتشت آگاهی یافتند.

بنیانگذاری کتابخانه مجلس شورای ملی
خدمات ارباب کیخسرو در مجلس شورای ملی و ریاست مباشرت مجلس که تا سال ۱۳۱۹ خورشیدی ادامه داشت، بسیار مفصل بود و باید درباره آن واقعا کتابی نوشت. خدمات او در مورد توسعه ساختمان مجلس و توسعه کتابخانه مجلس قابل توجه است. کتابخانه مجلس در دوره اول و دوم دارای ۵۱ جلد کتاب بود. در دوره دوم به کوشش حاج سید نصراله تقوی ۲۰۲ جلد کتاب از طرف میرزا عبدالحسین جلوه به کتابخانه اهدا شد. سپس آقای مخبرالسلطنه ۱۰۹۰ جلد کتاب‌های فارسی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی، روسی، عربی، ترکی به کتابخانه مجلس اهدا کردند.
سپس ۵۰ جلد کتاب دیگر خریداری شد و تعداد کتاب‌ها به ۱۳۹۴جلد رسید. متاسفانه در این موقع بعضی روزنامه‌ها هم شایعات بی‌اساسی منتشر می‌کردند و برای انجام کار صحیح مشکلات فراهم می‌کردند.

در دوره دوم مجلس شورای ملی ارباب کیخسرو از این‌که در انتخابات انجمن ولایتی (به جای انجمن شهر) از اقلیت‌ها دعوت نشده بودند، تذکرات مفید و علمی داد که مورد توجه همه قرار گرفت. همچنین در مورد مشکل نان که دو مرتبه در کشور باعث ناراحتی مردم شده بود، پیشنهادهایی داد و به علاوه راجع به برابری مردم ایران در مقابل قانون نکات مهمی را به دولت ارائه داد. ارباب کیخسرو همچنین درباره خط و زبان فارسی به دولت یادآوری کرد و از نایب‌السلطنه تقاضا کردند که احمد شاه جوان را از مسایل و معضلات کشور آگاه سازد و به علاوه به گرفتاری‌های شهرهای دیگر غیر از تهران هم توجه داشته باشند چون ایران فقط تهران نیست. پس از سخنان ارباب کیخسرو، مدرس و رییس مجلس از خدمات ارباب کیخسرو تشکر کردند.



جنگ جهانی اول و وضعیت آشفته ایران 

ایران در جنگ جهانی اول اوضاع نابسامانی داشت عده‌ای اوباش محصول گندم و جو را آتش زدند و کشور دچار قحطی شد. حسن وثوق‌الدوله نخست وزیر و حسن مشیرالدوله وزیر دارایی ایران بود و از ارباب کیخسرو خواست گندم و غلات تهیه کند. وضعیت بسیار دشوار بود و وسیله نقلیه وجود نداشت. ارباب کیخسرو در خاطرات خود می‌نویسد:
«در مدت کوتاهی به واسطه‌ی عدم همکاری مسوولین استعفا می‌دهد. در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به واسطه اصرار وثوق الدوله دوباره مسوولیت را قبول می‌کند، ولی وثوق‌الدوله در این زمان استعفا می‌دهد و مستوفی‌الممالک نخست وزیر می‌شود. ارباب کیخسرو از مجدالدوله و سردار کل غلات می‌خرد. در بازار آزاد گندم خیلی گران شده بود. مردم در سختی بودند، تیفویید هم در تهران شیوع یافته بود. احمد شاه در این هنگام انبار گندم بزرگی داشت. ارباب ناچار شد به او مراجعه کند. احمد شاه می‌خواست گندم انبار خود را خرواری حدود ۹۰-۱۰۰ تومان بفروشد، ولی بالاخره به زحمت زیاد و خواهش و التماس زیاد از احمد شاه به این عنوان که گندم را برای رعایای پادشاه می‌خرد، نه برای خودش، گندم را به قیمتی ارزان خریداری می‌کند. در این موقع چند وزیر دارایی مانند اسفندیاری، حاج محتشم‌الدوله و بعد از او ممتازالدوله استعفا دادند.

مستوفی‌الممالک نخست وزیر هم استعفا داد و عین الدوله نخست وزیر شد. بعد او هم استعفا داد و صمصام السلطنه بختیاری نخست وزیر شد. ولی ارباب کیخسرو حاضر نبود برای گندمی که برای مردم خریداری می‌شود مبلغ گران بپردازد. ارباب کیخسرو چند دفعه استعفا داد ولی باز نخست وزیرها از او مجددا درخواست می‌کردند که مسوولیت را بپذیرد. بالاخره ارباب کیخسرو در این مدت گندم را برای ملت از قرار خرواری ۵/۳۷ تومان بیشتر نخرید. ارباب در خاطراتش نوشته خرید گندم و تهیه آن در این دوره بسیار دشوار و کار بسیار سختی بود که با زحمت و رنج بسیار ولی با موفقیت انجام شد و بالاخره در زمان صمصام السلطنه ارباب کیخسرو کار را خاتمه داد و استعفا داد.

وقتی سلطان احمد میرزا ۱۸ ساله شد و به سن قانونی و بلوغ رسید، می‌توانست تاجگذاری کند. قبلا دو کمیته یکی تحت نظر محمدولی، سپهسالار اعظم و دیگری تحت نظر مشاور الممالک تشکیل داده بودند. ولی کاری انجام نشده بود. علا السلطنه از ارباب کیخسرو خواست کار را انجام دهد. بعد ناصرالممالک نایب السلطنه از ارباب خواست کار را به عهده بگیرد باز قبول نکرد. بعد خود احمد شاه ارباب را خواست. احمد شاه بالاخره صریحا خواست که ارباب کار را به عهده بگیرد. کار زیاد و مشکل بود. بنا بود به این مناسبت سی تاق نصرت برپا شود، چراغانی شود.

شاه برای تاج‌گذاری به تهران آمد و در مقابل نمایندگان مجلس قسم خورد. ارباب قَیِّم نامه را به او می‌دهد که امضا کند، امضا کرد. روز بعد شاه و نخست وزیر ارباب را خواستند و از او قدردانی کردند و ارباب گفت که وظیفه‌اش را انجام داده. خواستند صورتحساب را به او بدهند که او گفت فقط ۱۲۶۰۰ تومان خرج کرده. نخست وزیر وقتی صورتحساب را دید گفت حتما اشتباه شده، شاید ۱۲۶۰۰۰ تومان خرج شده. ارباب کیخسرو می‌گوید خیر همان ۱۲۶۰۰ تومان خرج کرده. ارباب در خاطراتش می‌نویسد؛ دو روز بعد نخست وزیر و محتشم الدوله اسفندیاری که در کمیته بودند به ملاقات من آمدند تشکر شاه و نخست وزیر را به من ابلاغ کردند و خواستند به دستور شاه یک انگشتر الماس یک مدال درجه یک و فرمان به ارباب کیخسرو بدهند ولی او می‌گوید کار مهمی نکرده، فقط وظیفه‌ی خود را انجام داده و انگشتر و مدال و فرمان را هم قبول نکرده است.»

نظر شما