شناسهٔ خبر: 55593 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

پاسخ‌های محمد آل‌مهدی به پرسش‌های «فرهنگ امروز» دربارۀ جایگاه طه حسین در جریان روشن‌فکری جهان عرب؛

راهبر روشن‌فکریِ جهان عرب

آل مهدی عنصر اساسی اندیشۀ طه حسین، مدرنیته است. اما بنا به شرایط آن روزگار و تحت‌تأثیر روشنگری فرانسوی، تنها مدرنیتۀ اروپایی را می‌پذیرفت و چون تنها مدرنیتۀ اروپایی، مدرنیته است و پیشرفت مصر تنها در پیوستن به آن است و تنها کسانی که خردی از جنس خرد اروپایی داشته باشند، می‌توانند به این مدرنیته برسند، پس بر هویت اروپایی مصر اصرار داشت و وابستگی آن را به شرق رد می‌کرد.

فرهنگ امروز: پرداختن به اندیشۀ عرب در وضعیت کنونی نه‌تنها مورد نیاز جامعۀ ماست، بلکه فراتر از آن، ضرورت نیز هست. جوامعی که هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر فکری، بسیار نزدیک به ما هستند. محمد آل‌مهدی را در ایران با ترجمۀ آثار محمد عابدالجابری می‌شناسند. او علی‌رغم تحصیلاتش در زبان انگلیسی، عربی ترجمه می‌کند. آشنایی او با روند تفکر در جهان عرب، خصوصاً مصر، موجب شد تا ما در مصاحبه‌ای از او بخواهیم تا روند شکل‌گیری روشن‌فکری در مصر و جایگاه طه حسین در بین آن‌ها را مورد بررسی قرار دهد.

*آقای آل‌مهدی، این گفته که مصر (زادگاه طه حسین) با سایر کشورهای عربی در ورود به دوران جدید متفاوت است، تا چه‌میزان درست است؟

عرب از دیرباز شیفتۀ مصر بوده است. ضرب‌المثل عربی می‌گوید: هر کشوری در چشم مردمش، مصر است. بی‌گمان مصر در حوزه‌های گوناگون با سایر کشورهای عربی تفاوت دارد. ببینید مصر از یک‌سو کنار رود نیل و از سوی دیگر، در جوار صحرایی پهناور است و سرازیر شدن نیل از شاخه‌های بی‌شمار به مدیترانه، یک مصر مدیترانه‌ای و یک مصر آفریقایی آفریده است. این وضعیت جغرافیایی، امکانات خاصی برای مصر به وجود آورده است. مصر باستان بنا به گفتۀ موره پژوهشگر فرانسوی، پیش از اتحاد دولت‌شهرهای سومر و اکد، یک کشور سلطنتی متحد و مقتدر بوده است. مصر نه‌تنها از زمان‌های بسیار قدیم، بلکه در همین سده‌های اخیر نیز کشوری قدرتمند بوده است. مصر دورۀ فاطمیون را نگاه کنید. چگونه قدرت و عظمت آن پری اندرسون را شگفت‌زده کرده است؛ مصری که از گذر رفت‌وآمد دریایی با شهرهای ایتالیایی و دادوستد با آن‌ها، رشد اقتصادی قاهرۀ آن زمان را سرعت بخشیده و آن را به‌عنوان قدرت منطقه در سدۀ دوازدهم شناسانده است.

مصر سدۀ هجدهم و نوزدهم نیز چه در حوزۀ مبارزات رهایی‌بخش ملی و مبارزه علیه هیمنۀ اروپایی و اشغال بریتانیایی و چه در حوزۀ آشنایی با مدرنیته، حرف نخست را زده است. مصر نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم از پرتو خط‌آهن اسکندریه-قاهره و قابلیت کشتیرانی در نیل در سراسر سال و افزودن بهره‌وری از امکانات کانال سوئز، کشوری آباد همراه با فضای فکری-سیاسی پرنشاط به وجود آورد که تا سال‌های سال پذیرای روشن‌فکران عربی بود که از استبداد کشورهایشان گریخته و بدان‌جا پناه برده بودند یا برای تبلیغ از آرا و اندیشه‌های خویش، آنجا را مناسب‌تر یافتند و شکوفا شدند. رشیدرضا، فرح آنتون و شبلی شمیل از جملۀ این روشن‌فکران‌اند. مصر سدۀ بیستم نیز در خروج از سلطۀ عثمانی پیشتاز بوده است.

مصر فزون بر حوزۀ سیاسی، در بیشتر حوزه‌های دیگر نیز نسبت به سایر کشورهای عربی حرف اول را زده است. نخستین مجمع علمی ادبی در مصر تشکیل شد و نخستین‌بار اصطلاحات علم اجتماع به‌وسیلۀ اساتید فرانسوی در مصر رواج یافت. در حوزۀ ادبیات و به‌ویژه نقد ادبی نیز از پرتو آثاری چون «فی الشعر الجاهلی» طه حسین، «ابن الرومی» عباس محمود عقاد، «حصاد الهشیم» احمد الشایب، «الفن و مذاهبه فی الشعر العربی» و «الفن و مذاهبه فی النثر العربی» شوقی ضیف، شگفتی‌ها آفریده شده است و بنا به گفتۀ حنا الفاخوری، نقد ادبی در مصر به چنان درجه‌ای از کمال و وسعت رسید که در هیچ‌یک از بلاد عرب بدان درجه نرسیده است. در حوزۀ زبان و به‌ویژه توجه به زبان و ادبیات فارسی نیز هیچ کشور عربی به‌پای مصر نمی‌رسد. مصر تنها کشور عربی است که از 22 دانشگاه دولتی‌اش، سیزده گروه عهده‌دار تدریس زبان و ادبیات فارسی تا مقطع دکترا هستند؛ تدریسی که از سال 1947 آغاز شده است و امروزه دویست استاد در این رشته مشغول به کارند و سالانه سیصد دانشجو فارغ‌التحصیل این رشته‌اند. البته این‌ها بخشی از تفاوت‌های مصر با دیگر کشورهای عربی است و سخن در این‌باره بسیارش نیز کم است.

*عصر تنویر یا روشنگری در مصر صرفاً زادۀ حملۀ ناپلئون بود؟

علی‌رغم همۀ آنچه دربارۀ نقش حملۀ ناپلئون در پیدایش عصر روشنگری در مصر گفته می‌شود، اما روشنگری به‌مثابۀ عدم پذیرش واقعیت موجودِ جهان عرب و از جمله مصر از سوی نخبگان آن جامعه و رغبت به تغییر یا اصلاح آن، پیش از حملۀ ناپلئون وجود داشته است. برخی چون جِبرتی، نشانه‌های روشنگری را در سدۀ هفدهم در از هم گسستن حکومت ممالیک مصر و ارتباط مصری‌ها با غرب از طریق تحصیل‌کرده‌های مصری در غرب اروپایی و پس از آن، راهیابی علوم جدید از سوی شیخ حسن عطار و پدر جبرتی به دانشگاه الازهر می‌بینند. اما این تلاش‌ها نمی‌توانند با نقشی که حملۀ ناپلئون به مصر ایفا کرد، مقایسه شوند. بسیاری از پژوهشگران و مورخین عرب اذعان دارند که همراه سپاه ناپلئون، نمودهایی از فنون و صنعت غرب به مصر راه یافت که مهم‌ترین‌شان از نظر فرهنگی، صنعت چاپ بود که از پرتو آن، کتاب‌ها و آثار عربی و بعدها آثار غربی ترجمه، چاپ و منتشر شد. پس از آن، بنیاد مصر تأسیس شد. این بنیاد کار آشنایی مصریان با فرهنگ فرانسه را به‌عهده داشت.

پس از خروج فرانسویان از مصر، آشوبی به‌پا شد که محمدعلی با بهره‌گیری از این آشوب، فرمانروایی مصر را به دست گرفت. او گرچه رسماً رابطه را با حکومت عثمانی نگسسته بود، اما عملاً مصر را از تابعیت عثمانی بیرون آورد و با فرستادن هیئت‌های دانشجویی به ایتالیا و سپس فرانسه و تأسیس دارالترجمه، راه الگوبرداری از علوم و فنون و فرهنگ غرب را ادامه داد. پس از او نیز در سال 1872 دانشگاهی به سبک اروپایی در قاهره تأسیس شد و آموزش عالی را از انحصار دانشگاه الازهر بیرون آورد. همۀ این عوامل و برتری فنون و علوم مدنی و نظامی اروپاییان و پرسش دربارۀ عقب‌ماندگی مصریان و پاسخ به آن از سوی نخبگان، با درجات متفاوت در پیدایش عصر روشنگری نقش داشتند.

*در این میان، طه حسین چه جایگاهی داشت و متأثر از چه کسی بود؟

طه حسین شخصیتی چندبُعدی است؛ ادیب و ناقدی بزرگ که به عمید الادب العربی موسوم شده و راهبری روشنگر که رائد عصر التنویر لقب گرفته است. زندگی شخصی او نیز شگفتی‌آفرین و آموزنده است. نابینایی که با پیمودن بالاترین مدارج علمی به وزارت آموزش‌وپرورش و نمایندگی مصر در یونسکو رسید تا همت بلند او الگوی دیگر مصریان شود.

طه حسین پس از ورود به الازهر، فزون بر آشنایی‌اش با منطق و فقه و اصول اسلامی، با آرا و افکار عبده نیز آشنا شد. سپس با پیوستن به حلقۀ لطفی السید، آثار مؤلفان و روزنامه‌نگاران مصری و سوری را شناخت و پیش از ترک الازهر نیز به عقب‌ماندگی مصر، نگاهی غیر ازهری داشت. او پس از ترک الازهر یا به‌گفته‌ای اخراج از آنجا، به فراگیری زبان فرانسه پرداخت و وارد دانشگاه نوبنیاد قاهره شد و دورۀ دکترا در ادبیات عرب را در آنجا به پایان رساند و سپس راهی فرانسه شد و در دانشگاه سوربن در کلاس‌های درس اساتیدی چون دورکهایم حضور یافت و مطالعاتی جدی را در حوزۀ تاریخ اروپا، ادبیات فرانسه و آثار آناتول فرانس و فلسفۀ انتقادی دکارت، پیگیری کرد. بی‌شک همۀ این‌ها در شکل‌گیری افکار و آرای او تأثیر داشتند. طه حسین آثار بسیاری داشت که پرتیراژترین آن‌ها، زندگی‌نامۀ «الأیام» (شصت‌واندی بار تجدید چاپ شد) و پرهیاهوترین‌شان «دربارۀ شعر جاهلی» است. می‌توان با بررسی این کتاب، پاسخ شما را جمع کرد؛ چراکه تأثیرپذیری او از مستشرقین و عقل‌گرایی دکارت در این کتاب به‌خوبی آشکار است. اما قضیه به این سادگی نیست.

ببینید پرسش دربارۀ پیشرفت، ترقی یا مدرنیته، بنا به گفتۀ مورخین و پژوهشگران، از پایان دهۀ سوم سدۀ نوزدهم در اندیشۀ عربی خانه کرد و از آنجایی که این پرسش لاجرم پرسش دیگری به‌همراه داشت، که همان چگونگی تعامل با سنت است و سنت در مغز و استخوان عرب جا خوش کرده است، پرسش دربارۀ تعامل با آن از جنس پرسش‌هایی است که هرچه روشن‌فکر یا اندیشمند به پاسخ آن نزدیک‌تر می‌شد، مخالفت‌های بیشتری برمی‌انگیخت و تأملی بیشتر می‌طلبید. ازاین‌رو پروژۀ طه حسین، پروژه‌ای سازمان‌یافته و منظم نبود که با فراغت‌ بال و بدون هیچ اعتراض و واکنشی و با سرعتی یکسان پیش برده شود. این سرنوشت پروژه‌های روشن‌فکران و همۀ اندیشمندان عرب آن زمان است؛ روشنگرانی که از آرا و افکار عصر روشنگری، پیروی می‌کردند. آرا و افکاری که از یک‌سو سنت و از سوی دیگر، استبداد را که خود به‌سبب تداومش به سنتی دیگر بدل شده بود، نقد می‌کردند. همواره نقد طه حسین گرچه فراگیر و پیگیرانه بود، اما گاهی به‌قول عبدالاه بلقزیز، مجبور به عقب‌نشینی می‌شد.

عنصر اساسی اندیشۀ طه حسین، مدرنیته است. اما بنا به شرایط آن روزگار و تحت‌تأثیر روشنگری فرانسوی، تنها مدرنیتۀ اروپایی را می‌پذیرفت و چون تنها مدرنیتۀ اروپایی، مدرنیته است و پیشرفت مصر تنها در پیوستن به آن است و تنها کسانی که خردی از جنس خرد اروپایی داشته باشند، می‌توانند به این مدرنیته برسند، پس بر هویت اروپایی مصر اصرار داشت و وابستگی آن را به شرق رد می‌کرد. او برای پیشبرد چنین امری در همۀ آثارش، سنت را در حوزه‌های مختلف نقد می‌کند. طه حسین در بخش‌های دیگر کتاب «مستقبل الثقافه فی مصر» (آیندۀ فرهنگ در مصر)، تعلیم‌وتربیت سنتی را نقد و بررسی می‌کند و برنامه‌هایی برای مصر آینده پیشنهاد می‌کند که قوام آن مدرسۀ مدرن است که نسل مدرن مصر را پدید می‌آورد؛ نسلی که توانایی بنای مصری نوین را داشته باشد. او از ابزار ملموسی سخن می‌گوید که جامعه بتواند از پرتو آن‌ها از خود دفاع کند و مانع بازگشت کامل یا ناقص استعمار شود، زیرا به‌گفتۀ او، استقلال تنها با خروج استعمار میسر نمی‌شود، بلکه برآمده از انسان معززی است که میان آزادی و بندگی تمایز قائل است. طه حسین در اینجا آموزش را به دموکراسی و دولتی دموکراتیک پیوند می‌دهد که وجود آن برای برپایی چنین پروژۀ آموزشی و پیشرفت آن، ضروری است و به بیانی دیگر، مدرنیته، مدرن ‌کردن دولت است که به مدرن ‌کردن جامعه و به‌ویژه آموزش می‌انجامد و خلاصه آنکه نظام دموکراتیک باید عهده‌دار زندگی و آزادی و امنیت برای همۀ مردم باشد و نمی‌تواند هیچ‌یک از این اهداف را جز در پرتو تعلیم مدرن و همگانی عملی سازد. توجه این‌چنینی او به تعلیم، متأثر از لیبرال‌های فرانسوی و به‌ویژه کسی است که مدرسه را بهترین آزمایشگاه تحقق اجماع ملی می‌دانست.

بنابراین طه حسین نه‌تنها از دکارت، بلکه بنا به شرایط آن روزگار، از پیشرفت‌های غرب و آرا و افکار غربی با گرایش‌های متفاوت و به‌ویژه شرق‌شناسان تأثیر پذیرفته بود.

* طه حسین تا چه‌حد توانست آرا و اندیشه‌های خود را در جامعۀ مصر پیش ببرد و چه مسائل و مشکلاتی در این راه داشت؟

ببینید علت عقب‌ماندگی شرق نسبت به غرب چیست؟ این مهم‌ترین سؤال زمان طه حسین بود که پاسخ به آن عامل مهمی در شکل‌گیری هر جریان سیاسی آن روزگار بود. جریان اصلاح‌طلب دینی با همۀ طیف‌هایش پاسخ را در این یافت که فهم ما از دین نادرست بود و برای جبران عقب‌ماندگی، باید فهم درستی از دین داشته باشیم. لیبرال‌های عرب اما مشکل را در نبود دموکراسی و وجود حکومت مستبد دانستند و خواهان بنای دولت نوین براساس آزادی اندیشه، نظام پارلمانی، تعدد احزاب، تعلیم‌وتربیت مدرن، قانون اساسی و برابری همه در برابر قانون و پرهیز از قدرت خودسرانه شدند.

طه حسین برای بنای چنین دولتی، آموزش‌وپرورش مدنی و مدرن را پیشنهاد می‌داد. البته او در این مورد تنها حرف نمی‌زد، بلکه راهکار نشان می‌داد و برای همگانی و رایگان‌ شدن تعلیم در مصر و از میان ‌بردن تفاوت تعلیم در مدارس دولتی و غیردولتی، دینی و غیردینی، تلاش بسیار کرد و در دورۀ معینی تأثیری بسزا داشت. اما در پاسخ به بخش دوم پرسش شما، باید عرض کنم مدرنیته نه‌تنها از طریق فرهنگ و ادب، بلکه از راه جنگ و خشونت و استعمار وارد جهان عرب شد. طبیعی است نیروهای زیادی خواهان ایستادگی در برابر آن و حتی حمله به آن، درون مرزهایش بودند و با دفاع طه حسین از مدرنیته به‌شدت مخالفت می‌کردند و دست‌کم آن را بی‌شرمی می‌دانستند. فزون بر این، طه حسین رسیدن به مدرنیته را در وحدت مدنی که با پیوستن به مدرنیتۀ اروپایی به دست می‌آید، می‌دانست، نه در وحدت دینی یا زبانی؛ امری که بقیۀ جریان‌های سیاسی دینی و قومی را علیه او برانگیخت. کتاب «دربارۀ شعر جاهلی» از کتاب‌فروشی‌ها جمع و طه حسین نیز مدتی از دانشگاه اخراج شد و اخوان‌المسلمین او را تکفیر کردند و نویسندگان مختلفی چون مصطفی صادق الرافعی، ابراهیم عوض، وائل حافظ، خالد العصیبی و سردمدار آنان سیدقطب، کتاب‌ها و مقالات بسیاری در رد آرا و افکار او نوشتند.

اما علی‌رغم همۀ حملاتی که به او شده است، امروزه او را «عمید الأدب و سلطان العقل» نامیده‌اند و آلبرت حورانی او را مؤثرترین اندیشمند عصر نهضت مصری سدۀ بیستم دانسته است. برخی نیز بخش زیادی از شرایط امروزین جهان عرب را به‌سبب بی‌توجهی به مسائل آموزشی و نبود دموکراسی و آزادی اندیشه می‌دانند.

نظر شما