شناسهٔ خبر: 55813 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سالروز درگذشت میرزای‌نایینی در گفت‌وگو با عبدالله ناصری: در جست‌وجوی رهایی

خیلی‌ها بحث‌شان این است که مرحوم نایینی ولایت را به همان معنای حقوقی و رهبری جامعه معنا می‌کند اما به نظر می‌رسد مرحوم نایینی بحث حکومت شورایی را از سنخ امانت و ولایت به معنای عام تلقی می‌کند.

فرهنگ امروز/ مهسا علی‌بیگی:​ اندیشه سیاسی شیعه یکی از بخش‌هایی بود که در جریان انقلاب مشروطه دچار تحولات جدی شد. چهره‌هایی در این حوزه ظهور کردند که اندیشه‌های بسیار مترقی نسبت به زمان خود داشتند. یکی از این چهره‌ها آیت‌الله میرزا محمدحسین نایینی است. در مورد نایینی و اندیشه‌های او با عبدالله ناصری، درباره اندیشه نایینی و تاثیراتی که پس از او در اندیشه سیاسی دینی در ایران- یعنی مهم‌ترین کشور شیعه‌مذهب در جهان- ایجاد شد، گفت‌وگو کرده‌ایم. ناصری که در دین‌پژوهی و همچنین پژوهشگری تاریخ معاصر کشورمان، آثار متعددی را تالیف و ترجمه کرده معتقد است نظام جمهوری اسلامی ایران، نایینی را مهم‌ترین نظریه‌پرداز سیاسی خود می‌داند درحالی که بخش‌هایی از تئوری‌ او نادیده گرفته شده است.

اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی میرزای نایینی نسبت به زمان خود پیش‌رو محسوب می‌شود. آیا این نوآوری‌های فکری نتیجه منطقی فضای حوزه در همان زمان بود یا برعکس مرحوم نایینی در این زمینه خط‌شکن بود؟

با توجه به انفعالاتی که در برداشت و عملکرد مرحوم نایینی ایجاد می‌شود و تصمیماتی که بعدا درباره اندیشه سیاسی خودش می‌گیرد، به نظر می‌رسد که مرحوم نایینی در فضای فکری و اندیشه‌ای زمان خود یک نادره محسوب می‌شود زیرا در روند تاریخی اندیشه سیاسی شیعه جایگاهی برای آن اندیشه‌هایی که مرحوم نایینی، مرحوم نراقی و بعد به تفصیل مرحوم امام خمینی(ره) داشتند، وجود ندارد. پشتوانه روایی و متنی و نصی اندیشه نایینی همان روایت معروف مقبوله عمربن حنظله است و هر کس هم که حدود اختیارات ولی فقیه را برشمرده با استناد به همین روایت امام صادق(ع) این کار را انجام داده است. این روایت ضرورت داوری یا مراجعه دستگاه غیرعادل را روا نمی‌داند و از این جهت استنباط شده است که ضرورت حاکم عادل که آن هم فقیه یا راوی حدیث است، مطلوب‌تر از دیگران است. مرحوم نایینی با توجه به تحولاتی که در حوزه جغرافیایی ایران و همچنین با توجه به مسائل عصر عثمانی و نیز انفعالاتی که در حوزه جغرافیایی تحصیلی‌اش یعنی عراق صورت می‌گیرد به یک جمع‌بندی مبتنی بر همین نظریه تاریخی می‌رسد و آن را بسط می‌دهد. برای اینکه به نظر می‌رسد اگر دست فقیه باز باشد یک نظام سیاسی ساختارمند را می‌تواند تعریف کند. البته همه اینها منوط به این است که بپذیریم مرحوم نایینی اندیشه ولایت فقیه داشته است. یک اتفاقی که در زمان مرحوم نایینی می‌افتد و نقل شده این است که یکی از علما یا خودشان رویایی می‌بینند و براساس آن به مرحوم نایینی توصیه می‌شود که دو فصل از کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» را حذف کنند و ازجمله فصل مربوط به ولایت فقیه. اگر این اتفاق را مبنا قرار دهیم در برابر یک چرایی قرار می‌گیریم و باید پاسخ دهیم که آیا ایشان یک روند ناموفق را از نظر تاریخی دارند یا این اتفاق ناشی از نوعی تقوای الهی و دغدغه‌هایی است که ایشان داشته‌اند. به هر حال در پاسخ به سوال شما باید بگویم در آن زمان فضا به‌گونه‌ای است که اندیشه مرحوم نایینی منحصربه‌فرد محسوب می‌شود.

البته ما قبل از ایشان اندیشه سیاسی آخوند خراسانی را داریم که هم استاد نایینی است و هم از نظر اندیشه سیاسی بسیار مترقی محسوب می‌شود.

اندیشه سیاسی آخوند خراسانی اندیشه بسیار محکمی محسوب می‌شود. شما اگر نگاهی به حلقه شاگران مرحوم نایینی بیندازید، می‌بینید هیچ‌یک بحث ولایت فقیه را این‌گونه که نایینی مطرح کرده، بحث نکرده‌اند. از مرحوم آقای خویی گرفته تا مرحوم میلانی، حکیم، بهجت و آقاسیدحسن بجنوردی و بسیاری دیگر حتی مرحوم علامه طباطبایی که از شاگردان مبرز مرحوم نایینی بود به طور جدی نسبت به تشکیل نظام سیاسی دینی توسط عالمان و فقیهان دغدغه دارند. البته بحث امور حسبیه را بسیاری از علما طرح کرده‌اند اما این بحث یک دایره موسعی را شامل می‌شود ولی به طور خاص ابتدا مرحوم نایینی در این زمینه بحث می‌کند و بعد امام خمینی(ره). اگر بخواهم جمع‌بندی کنم باید بگویم مرحوم نایینی چهره بسیار منحصربه‌فردی در تاریخ اندیشه سیاسی اسلام است و امام(ره) نیز با تکیه بر او، بحث ولایت فقیه خودشان را مطرح کردند و چنین اندیشه‌ای را به این تفصیل و به این توسع قبل از دوره مشروطه در تاریخ تشیع نمی‌بینیم و بعد از آن هم تا زمان امام خمینی(ره) چنین اندیشه‌ای وجود ندارد که البته اینکه تجربه عملی جمهوری اسلامی در این زمینه چیست، بحث دیگری است که باید آن را در پیوند با نظام سیاسی و اجتماعی عصر پهلوی بررسی کرد و از آن سخن گفت.

نظریه ولایت فقیه نایینی چگونه با نظریه حکومت شورایی او پیوند می‌خورد؟ چون حکومت شورایی و مشارکت مردم در حکومت از دال‌های محوری اندیشه نایینی است.

اگر بخواهیم دال‌های مرکزی و محوری اندیشه مرحوم نایینی را تببین کنیم به چند دال و گزاره باید اشاره کرد که یکی از آنها مقبولیت حکومت شورایی است. مرحوم نایینی براساس آموزه‌هایی که حتی ممکن است در تاریخ اندیشه سیاسی اهل سنت هم بخشی‌ از آن را ببینیم، این گزاره‌ها را طرح می‌کند. برای مثال در کتاب‌ها و منابعی که مانیفست فقه سیاسی یا اندیشه سیاسی اهل سنت را بیان می‌کند مثل آثار ماوردی چنین اندیشه‌ای وجود دارد. بر این اساس مرحوم نایینی حکومت شورایی را در برابر حکومت استبدادی یا به تعبیر خودش حکومت تملیکی قرار می‌دهد و این نوع از حکومت را می‌پسندد. از این نوع حکومت تعابیر مختلفی شده است مثل حکومت شورایی یا حکومت ولایی و استناد نایینی درباره وجود چنین حکومتی به سنت پیامبر(ص) براساس آیات قرآن یا گزارش‌هایی است که در متون سیره یا مغازی وجود دارد. مرحوم نایینی می‌گوید چون پیامبر(ص) توصیه به شورا کرده مثل ماجرای خندق که مرکز ثقل کسانی است که به این موضوع اشاره می‌کنند و همچنین وجود دو آیه قرآنی معروف که خطاب به پیامبر یا مومنین است، حکومت شورایی پسندیده است. این دو منبع آبشخور اصلی نظریه حکومت شورایی مرحوم نایینی هستند. اما نکته‌ای که در اینجا مطرح می‌شود و یکی از نقاط اختلاف نظر در زمینه توسعه یا میزان شمولیت و دربردارندگی ولایت از نظر نایینی است، قابل بحث است. خیلی‌ها بحث‌شان این است که مرحوم نایینی ولایت را به همان معنای حقوقی و رهبری جامعه معنا می‌کند اما به نظر می‌رسد مرحوم نایینی بحث حکومت شورایی را از سنخ امانت و ولایت به معنای عام تلقی می‌کند.

در همین حکومت از نوع شورایی مرحوم نایینی به هیچ‌وجه حق نظارت مردم را نادیده نمی‌گیرد یعنی حتی در حکومت معصوم هم هیات نظارت باید وجود داشته باشد چراکه از نظر نایینی حکومت از سنخ امانت است و از سنخ قوه قاهره نیست و مردم به این واسطه در اجرای حکومت و مطالبات و منویات حکومت دخیل هستند. البته دال‌های دیگری نیز که مرحوم نایینی مطرح می‌کند تاکید بر این دارد که مردم در حکومت تصمیم‌گیر اصلی هستند و دخالت اصلی را دارند ازجمله اینکه بحث نظارت را مطرح می‌کند که یکی دیگر از دال‌های مرکزی مرحوم نایینی است که از دریچه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر آن را مطرح می‌کند. یکی دیگر از آن دال‌ها در اندیشه نایینی بحث آزادی است که مرحوم نایینی آن را به‌صراحت مطرح می‌کند یا بحث‌هایی مثل مشارکت و مساوات و اصل برائت و تساوی در قانون و ... همین‌طور آزادی البته در تفکر مرحوم نایینی رهایی از موانع تکامل است و باید در همین‌جا به این نکته اشاره کنم که برداشت من این است که صحبتی که امام خمینی(ره) درباره رویارویی با نظام پهلوی دارند، گرانیگاهش همین‌جاست؛ چون برخی بر این باور غلط هستند که امام از ابتدا در اندیشه تشکیل حکومت بود و اندیشه ولایت فقیه را از این دریچه مطرح کرد. شما اگر پیام‌ها و سخنرانی‌های امام را در یک روند تاریخی ببینید تا دو، سه سال آخر حکومت پهلوی سخنی از رفتن این حکومت نیست. حتی در همین اواخر هنوز امام این نصیحت را به شاه دارد که بمان و سلطنت کن اما حکومت براساس یک روال نظارتی و قانونمند صورت بگیرد. هیچ‌جایی در مبارزات اولیه، امام جنبه‌های اصلاحی و توصیه‌ای را فرو نمی‌گذارد و این جنبه خیلی پررنگ‌تر از امر به مبارزه با رژیم پهلوی است. این نشان می‌دهد که باید بپذیریم که اندیشه سیاسی امام یا اندیشه حکومت اسلامی یا اندیشه ولایت فقیه از نظر تاریخی متقدم است بر صحبت‌ها یا فرمان‌هایی که امام درباره اسقاط حکومت بیان می‌کند. بنابراین باور من این است که اندیشه امام که توسعه‌یافته اندیشه نایینی است به هیچ‌وجه در ابتدا قصد تصادم و حذف و اسقاط نظام پهلوی را نداشت. اگر بخواهم برگردم به بحث باید بگویم دال‌هایی که از آنها نام بردیم مثل آزادی، مساوات، نظارت و... دال‌هایی است که اولا از بخشی از نظریات عالمان شیعه گرفته شده و بیشتر از آیات قرآن و سیره نبی است. این را هم بگویم که به نظر می‌رسد حتما مرحوم نایینی خیلی تحت‌تاثیر عهدنامه مالک‌اشتر و میثاق امام علی(ع) با مالک قرار داشته است. چراکه این دال‌های مرکزی برگرفته از روح عهدنامه مالک‌اشتر است. البته به‌جز این عهدنامه خود روایات حضرت امیر یا روایات پیامبر(ص) آبشخورهای تفکر نایینی هستند و چارچوب‌های حکومت شورایی دربرابر حکومت استبدادی و نظارت مردم از آن استخراج می‌شود.

آیا خود امام(ره) در جایی به نظریات نایینی یا کتاب تنبیه الامه استناد کرده‌اند؟

من الان در این زمینه حضور ذهن ندارم. اگر هم باشد موارد بسیار نادر است که شهره نشده و لذا در ذهن کسی قرار نگرفته است. اما یک نکته مهم در اینجا این است که خیلی از کسانی که پس از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی دست به تحلیل زدند و به تشریح و تفسیر اندیشه ولایت فقیه و بعد ولایت مطلقه فقیه پرداختند، پایه اصلی استدلال‌شان در اندیشه مرحوم نایینی است.

با این حال در اندیشه نایینی بحث نظارت به‌ قدری مهم است که حتی برخی معتقدند نایینی نظارت فقیه را مدنظر دارد نه ولایت او را.

من هم با شما در این زمینه هم‌عقیده هستم. بسیاری از کسانی که به دنبال پیدا کردن یک پشتوانه فکری برای اندیشه ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه هستند حداقل در عصر جدید که همزمان با تجدد و تحولات نوگرایی در حوزه اندیشه‌های سیاسی غرب است، به نایینی به عنوان یک بن‌مایه و تکیه‌گاه قوی استناد می‌کنند. اما شما اگر کتاب «تنبیه‌الامه و تنزیه المله» را مطالعه ‌کنید، می‌بینید درمساله ولایت نظارت بر آن سایه انداخته و وجه شورایی بودن بر آن غالب شده است. بسیاری تمایل و اصرار دارند چنین چیزی بگویند که قبل از امام(ره)، مرحوم نایینی اندیشه ولایت مطلقه فقیه را بیان کرده است. از مانیفست سیاسی مرحوم نایینی به هیچ‌وجه ولایت مطلقه فقیه بیرون نمی‌آید. ضمن اینکه این گزارش تاریخی در شرح احوال او هست که فصل مربوط به این مساله را در خوابی که دیده است، حذف می‌کند. بنابراین این را روشن کنیم که ولایت مطلقه فقیه اصلا در هیچ دوره‌ای در تاریخ تشیع جز توسط امام آنهم در یک دوره پس از تاسیس جمهوری اسلامی، مطرح نبوده است. باید از آنهایی که چنین استدلالی می‌کنند سوال کرد که چرا ربع آخر زندگی مرحوم نایینی در بی‌علاقگی به سیاست می‌گذرد؟

مرحوم نایینی در اواخر عمر خود از سیاست روی گردان است و علاقه‌مند به دوستی با کانون‌های قدرت موجود و کانون‌های موجود قدرت نیست. دو پاسخ می‌توان به این سوال داد؛ یا مرحوم نایینی می‌بیند که این مفهوم با این دایره موسع تجربه خوبی نخواهد بود یا اینکه چون ما شکی نداریم که عالمان دین حتما خوف و خشیت و تقوای الهی را در کار و تصمیم‌گیری لحاظ می‌کنند، این خوف است که باعث کناره‌گیری او از سیاست شده است. این همان چیزی است که استاد نایینی یعنی مرحوم آخوند خراسانی گفته است ضمن اینکه او در اواخر عمر به امور سیاسی بی‌علاقه است و دغدغه‌ای ندارد که سیاست را دنبال کند. شما این را مقایسه کنید با مرحوم امام(ره) که حتی در وصیتنامه خود نیز در شالوده همان بحث ولایت فقیه حرکت می‌کنند و این وصیتنامه را بر این اساس تنظیم می‌کنند. بنابراین همان بحثی که در سوالات‌تان طرح کردید را دوباره تکرار می‌کنم؛ یعنی یک فاصله مبنایی معنادار بین ولایت فقیه مرحوم نایینی و سرپرستی و حاکمیت و حکمیت فقیه در اندیشه او با آنچه امام فرمود و اساس کار نظام کارگزاری در جمهوری اسلامی شد، وجود دارد.

روزنامه اعتماد

نظر شما