شناسهٔ خبر: 55900 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تئاتر، روشنگری و مشروطیت

نیایش پورحسن می‌گوید: نمایشنامه‌نویسی و تئاتر، یک جریان تذهیب اخلاق و روشنگری در ایران است که افکار را بر علیه مسائل اجتماعی و سیاسی و حکومتی تحریک می‌کند و به طور کلی بیداری افکار را در پی دارد. و مجموعه این حوادث باعث پی‌ریزی مشروطیت می‌شود.

تئاتر، روشنگری و مشروطیت

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ از مجموعه «سیری در تاریکی‌های نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار» به تازگی مجلدات جدیدی منتشر شده است. جریان طلیعه نمایشنامه‌نویسی در ایران و سرگذشت دارالفنون از این مجموعه به بازار کتاب ایران آمده است. در کنار این دو مجلد، جلد دوم؛ نهضت آشنایی ایرانیان با تئاتر و ادبیات نمایشی عثمانی در عصر قاجار و جلد ششم؛ آشنایی با تئاتر و تماشاخانه‌های اتریش منتشر شده و ترتیب در انتشار کتاب‌ها لحاظ نشده است.

نیایش پورحسن در پژوهشی گسترده  این کتاب‌ها ار گردآوری کرده است. مجموعه آثار «سیری در تاریکی‌های نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار» از سوی نشر کوله‌پشتی منتشر شده است. با او درباره این کتاب‌های تازه به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:



تا کنون شما شش جلد از این مجموعه را منتشر کرده‌اید، گستره این کار را چطور دیده‌اید؟ در این مجموعه شما به نحوی، برخی از اسناد آن دوره ادبیات نمایشی ایران را هم منتشر می‌کنید.


ما از دوره ناصرالدین شاه، اسنادی در این زمینه داریم. در جلد دوم به دلیل اسنادی که داریم به تاثیرگذاری‌های تئاتر عثمانی بر تئاتر ایران می‌پردازیم. یعنی در این کتاب‌ها ما با روند تاریخی پیش رفته‌ایم. در جلد سوم به پیر کورنی می‌پردازیم. در مجلدات بعدی تاکید اصلی‌مان را بر دوران ناصری و مظفری گذاشته‌ایم تا پایان دوران محمدعلیشاه؛ تا پایان مجلس اول. اگر پژوهش‌های پیشین را در نظر بگیریم، به این نتیجه می‌رسیم که دو نفر قبل از این، در این زمینه کار کرده‌اند؛ اولی؛ باقر مومنی بود که نمایشنامه «عروس و داماد» مولیر را با ترجمه میرزا جعفر قراچه‌داغی منتشر کرد. دومین نسخه‌ای که منتشر شد به دوران ناصری اختصاص دارد و درباره تئاتری به نام «طرح بدبختی ملت ایران». او اولین فردی بود که این دو نسخه خطی را در ایران منتشر کرد. مرحوم ایرج افشار هم نمایشنامه «مردم گریز» مولیر را منتشر کرد. باقی نسخی که در کتاب‌های پیشینیان ما مطرح شده، همگی چاپ شده بودند. ولی ما با این رویکرد شروع به کار کردیم که می‌خواهیم مسائل جدیدی را مطرح کنیم که تا حالا عنوان نشده بود، تاکیدمان را روی دوره ناصرالدین‌شاه تا احمد شاه گذاشتیم. و از این دوره 40 ساله هیچ اطلاعاتی نداشتیم.

به جرات می‌توانم بگویم که این دوره هفت جلدی تا حدی این حفره تاریخی را پوشش داد. اسنادی بودند که برای اولین بار در ایران منتشر می‌شدند و صد و اندی از عمر و قدمت‌شان می‌گذشت. در این باره که هنوز اسناد منتشرنشده‌ای در این زمینه وجود دارد، باید بگویم که؛ بله! وجود دارد. جلد هفتم این مجموعه هم در شرف چاپ است. بخشی از این مجموعه هم نمایشنامه‌های سنتی را در برمی‌گیرد که در خلال این تاریخ به وجود می‌آید. در این دوره جریان تقلید در ایران با کمدی فرنگی خلط می‌شود و منجر به تولید کمدی فرنگی می‌شود. اکنون دو مجموعه هم در این زمینه آماده شده؛ کریم شیره‌ای و اسماعیل بزاز به روایت اسناد تاریخ و البته نهضت الکساندر دوما در عصر قاجار. دوما هم یکی از نویسندگانی بود که به شدت در جریان مشروطه تاثیرگذار بود.



علت تاثیرگذاری دوما چه بود؟
هم به دلیل کیفیت آثارش و هم به دلیل مضامین کارهایش و هم به دلیل  عامه‌پسند بودن آن.

به تازگی هم رمانی از دوما با ترجمه سردار اسعد منتشر شده است.
بله. نکته جالبش اینجاست که کتابی به این حجم را منتشر کرده‌اند و هنوز نمی‌دانند که این رمان، کدام کار دوما است و اصلا آیا دوما کتابی به این نام داشته است؟

یعنی امکان دارد که این کتاب برای دوما نباشد؟
من معتقدم که نیست. چون تمام زندگی و آثار دوما را در عصر قاجار بررسی کرده‌ام اما خود سردار اسعد هم نامی از این کتاب نمی‌برد. من اصلا شک دارم که این کتاب متعلق به دوما باشد. نسخه‌شناسان این دوره، هر جا کم آورده‌اند یا کتابی را به مولیر نسبت داده‌اند یا به دوما.

اجازه دهید کمی به شرایط اجتماعی آن دوران بپردازیم. ارتباط  انقلاب مشروطه و جنبش‌های روشنگری پیش از آن با شروع نمایشنامه‌نویسی به شیوه غربی در ایران چگونه است؟

به هر حال، مشروطه جریان شناوری بود که  نمایشنامه‌نویسی جدید، تئاتر و جریان‌های روشنگری را در پی داشت. و این نمایشنامه‌ها در کنار متون انتقادی دیگر آن زمان مطرح می‌شود و همه این‌ها دست به دست هم می‌دهد تا یک جریان روشنگری در اواخر دوره ناصری در ایران شکل بگیرد. طبیعتا این جریان، بستر شکل‌گیری جنبش مشروطه در اواخر دوره مظفرالدین‌شاه بود. به هر حال نمایشنامه‌نویسی و تئاتر، یک جریان تذهیب اخلاق و روشنگری در ایران است که افکار را بر علیه مسائل اجتماعی و سیاسی و حکومتی تحریک می‌کند و به طور کلی بیداری افکار را در پی دارد. و مجموعه این حوادث باعث پی‌ریزی مشروطیت می‌شود.



در همین دوران، نیروهای انگلیس و روس در ایران حضور دارند و اصلا ایران به دو منطقه نفوذ تبدیل شده است. حضور نیروهای خارجی در ایران به چه میزان در شکل‌گیری جریان نمایشنامه مدرن فارسی تاثیرگذار بوده و همین‌طور انجمن‌های خفیه‌ای نظیر فراماسونری؟!

جریان مدرنیته از غرب وارد ایران می‌شود و ممالک همسایه مثل آذربایجان و عثمانی و روسیه در این زمینه بی‌تاثیر نبودند. اما در حوزه شکل‌گیری تئاتر در ایران ما با دو جریان مواجه هستیم؛ تئاتر به مثابه متن و تئاتر به مثابه اجرا. در حوزه متن، ما می‌بینیم که عوامل مختلفی دست به دست هم می‌دهد که باعث می‌شود جریان نمایشنامه‌نویسی در ایران به وجود بیاید. شاید بیشترین تاثیرها را در زمینه پیدایی نمایشنامه‌نویسی در ایران، آذربایجان و یکی از نمایشنامه‌نویسان آنجا به نام میرزا فتحعلی آخوندزاده داشته است.
 
آخوندزاده به زبان ترکی می‌نوشته یا فارسی؟
آخوندزاده یک شخصیت دو بعدی است که هم مواجب بگیر روس بود و هم دم از ایرانی‌بودن می‌زد. متاسفانه برخی از کسانی که تا کنون درباره آخوندزاده صحبت کرده‌اند، کوشیده‌اند که آخوندزاده را هم ایرانی تلقی کنند. خودش هم گفته که اجداد من ایرانی بوده‌اند و من هم اصالتا ایرانی هستم. ولی خودش در خطه آذربایجان به دنیا می‌آید. و در زمانی که این نواحی به نحوی از ایران جدا شده است. آخوندزاده نمایشنامه‌هایش را به زبان ترکی می‌نویسد و اصرار دارد که این نمایشنامه‌ها به فارسی منتشر شود و به شیوه او در ایران جریان نمایشنامه‌نویسی شکل بگیرد. به خاطر همین است که ما در ایران افرادی نظیر میرزا جعفر قراچه‌داغی را داریم که مترجم «تمثیلات» آخوند زاده است. او تمثیلات را به قیمت از  دست دادن اشتهار و چهره خودش ترجمه کرد. چهره میرزا جعفر قراچه داغی در هاله‌ای از ابهامات است. به دلیل این که سردمداران انطباعات ایرانی با آخوندزاده رابطه خوبی نداشتند و می‌گفتند؛ کافر است. افرادی نظیر فریدون آدمیت، آخوندزاده را نخستین نمایشنامه‌نویس مشرق زمین می‌دانند.

برخی از تاریخ‌نویسان در دوره پهلوی هستند که دیدگاه و روش کمونیستی و توده‌ای دارند و گاهی تصمیم می‌گیرند که برخی از این چهره‌‎ها را برجسته کنند؛ از جمله آخوندزاده را. فریدون آدمیت هم متاسفانه همین گرایش را داشت. به خصوص در کتابی که راجع به آخوندزاده نوشته به این نکته اشاره می‌کند که اولین نمایشنامه‌نویس مشرق‌زمین، آخوندزاده است. او به این ترتیب، «مارون النقاش» را حذف می‌کند که نخستین نمایشنامه‌نویس کشورهای عربی است که چند سال زودتر از آخوندزاده کارش را شروع می‌کند. اما به هر حال، آخوندزاده با تمام معایب و محاسنی که داشت راهکارهای نمایشنامه‌نویسی را به ایرانیان می‌دهد. «تمثیلات» او تبدیل به یک متد برای نخستین نمایشنامه‌نویسان می‌شود. به این ترتیب، در پیدایش نمایشنامه‌نویسی مدرن در ایران، ما تاثیرات انگلیس را نمی‌بینیم.



چرا میرزا ملکم خان در نخستین کتاب‌هایش از تکنیک‌های نمایشنامه‌نویسی استفاده می‌کند؟  و کتاب‌های او چه تاثیری بر روند نمایشنامه‌نویسی ما داشت؟

یک جریانی از مدرنیته در ایران شکل می‌گیرد که طی آن دارالفنون در ایران  تشکیل شده، و انطباعات در کشور راه افتاده است. در کنار این‌ها، فردی به نام میرزا ملکم خان انجمن فراماسونری را در ایران شکل می‌دهد. که با عنوان بیداری افکار و تذهیب اخلاق شروع به کار می‌کند و به روشنگری می‌پردازد. هر چند خود میرزا ملکم خان هم شخصیت دو بعدی قابل بحثی دارد. اما آنچه که میرزا ملکم خان می‌نویسد به سبک و سیاق گفت‌وگوهای نمایشی است اما نمایشنامه نیست. به دلیل این که نمایشنامه برای خودش تعریف جامع و کاملی دارد. ملکم خان می‌کوشد تا یک ایدئولوژی را در گفت‌وگوهایش مطرح کند و بیشتر جنبه روشنگری دارد؛ یا از خط صحبت می‌کند یا از اصلاحات یا قانون مدنی. شمه‌هایی از این شیوه‌های دیالوگ‌نویسی در دراز مدت به نمایشنامه‌نویسی هم ختم می‌شود. به همین خاطر در نخستین حرکت‌های نمایشنامه‌نویسی در ایران، ما تاثیرات انگلیس یا فرانسه را نمی‌بینیم. نمایشنامه‌نویسی بیشتر تحت تاثیر گفت‌وگوها یا حکایت‌های نمایشنامه‌نویسی یا «تمثیلات» آخوندزاده است.
 
چرا نمایشنامه‌های آخوندزاده، تمثیلات خوانده می‌شود؟
نمایشنامه‌های آخوندزاده با نام تمثیلات به فارسی ترجمه می‌شود. چون در آن زمان از لفظ نمایشنامه برای متون نمایشی کمتر استفاده می‌شد.
 
تمثیلات، گونه‌ای از حکایت‌نویسی است.
بله. به خاطر همین است که در ابتدای اغلب نمایشنامه‌های آن زمان آمده که؛ حکایت... به خاطر این که عوام با تئاتر بیگانه و با واژه تمثیل و حکایت بیشتر آشنا بودند. چون با استفاده از این آشنایی‌ها می‌خواستند این جریان بیداری افکار را به عوام هم منتقل کنند. تا پایان دوره مظفرالدین شاه از لفظ حکایت برای نمایشنامه استفاده می‌شود. حتی نمایشنامه‌هایی که به فارسی ترجمه می‌شود با لفظ حکایت به فارسی در می‌آید؛ «حکایت طبیب اجباری».
 
در حوزه اجرای تئاتر چه اتفاقی می‌افتد؟
یک‌سری از عوامل دست به دست هم می‌دهند که به پیدایی تئاتر در ایران منجر می‌شود. در این زمینه از اعزام محصلان ایرانی به خارج از کشور و سفرهای شاه به فرنگ و دیدن تئاتر و تماشاخانه و لذت بردن از آن موثر است تا جریاناتی که به موازات آن در ایران اتفاق می‌افتد؛ مدرسه دارالفنون در ایران شکل می‌گیرد، معلمان خارجی و مستشاران خارجی به ایران می‌آیند. نهضت ترجمه در ایران شکل می‌گیرد. جریان‌های بیداری افکار و فراماسونری میرزا ملکم خان و... اما خارجی‌هایی که در ایران هستند به تئاتر نیاز دارند و به همین دلیل هم این‌ها در محافل خصوصی خودشان و سفارتخانه‌ها تئاتر و بالماسکه برگزار می‌کنند. اما ایرانی‌ها از وجود تئاتر بی‌بهره بودند و همه عواملی که گفتیم، باعث شد تا برخی از رجال تصمیم بگیرند که در ایران هم  یک تماشاخانه خصوصی برگزار کنند. که هم داعیه برابری با عناصر فرهنگی غرب را داشته باشند و هم اینکه مرکزی برای فعالیت هنری و تفریحی و تفننی در پایتخت به وجود آورده باشند. به خاطر همین از دهه 1280 سالن کنسرتی را در مدرسه دارالفنون شکل می‌دهند. این سالن به تدریج و در طی دو دهه به تماشاخانه تبدیل می‌شود.



در تماشاخانه دارالفنون گروه‌های خارجی از سفارتخانه‌ها به اجرای برنامه می‌پردازند یا گروه‌های ایرانی؟
اولین هنرمندانی که در تماشاخانه دارالفنون به روی صحنه می‌روند، آکتورهای ارمنی، انگلیسی و فرانسوی هستند. بعد هم شاه کار آن‌ها را نمی‌پسندد و کم کم گروه‌های ایرانی می‌آیند که به سمت اقتباس و آداپتاسیون رفتند. کمدی‌های مولیر خیلی در این دوره مورد توجه قرار می‌گیرد. اما بیشتر به طرف تقلیدهای ایرانی می‌روند و به عنوان مثال اسماعیل بزاز را اجرا می‌کنند. یا گروه مقلدی حسن دروازه‌بان را به دارالفنون می‌برند تا کارهای تقلید انجام دهند. به هر حال مطربان و اصحاب تقلید هم به دارالفنون دعوت می‌شوند. البته می‌توانیم بگوییم که تماشاخانه دارالفنون به نوعی محرمانه بوده است. به چند دلیل؛ چون اگر فقط خصوصی بود و محرمانه نبود، حتما برای یک بار هم که‌ شده نامی از نمایش‌های آن در جراید آن روز برده می‌شد. یکی از دلایل این محرمانه بودن، ترس از تکفیر روحانیون بود. ما حتی یک عکس از نمایش‌هایی که در دارلفنون اجرا شد، نداریم یا حتی پلان دقیقی از این تماشاخانه وجود ندارد. من از بین نسخ خطی، خاطرات آن زمان و اسناد موجود، شواهدی بر آن پیدا می‌کنم. در دوره رضا خان دستور می‌دهند که عمارت شمالی مدرسه دارالفنون خراب شود. بنای تماشاخانه به دلیل عدم رسیدگی تخریب می‌شود و در سال 1308 با خاک یکسان می‌شود. و در ضلع جنوبی تالاری می‌سازند که با عنوان تماشاخانه امیرکبیر از آن یاد می‌شود. متاسفانه مسئولان دارالفنون فکر می‌کنند که این همان تماشاخانه است. یعنی دایره اطلاعات ما این قدر از این تماشاخانه محدود بوده است. ما یک عکس از نمای بیرونی یا داخلی این تماشاخانه نداریم. این تماشاخانه تا دوران پهلوی اول وجود داشته است.

نظر شما