شناسهٔ خبر: 56003 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نیچه آغاز یک پایان است/ او خودش را شاعر نمی‌داند!

علی عبداللهی، مترجم تعدادی از آثار نیچه درباره او می‌گوید: در این که نیچه شاعر بوده شکی نیست اما خودش هم هیچگاه خودش را شاعر ندانسته است. به گفته وی به دلیل اینکه اندیشه‌های نیچه در کتاب‌هایش به صورت پراکنده آمده و نظم کلاسیک را ندارد می‌توان او را آغاز یک پایان دانست بدین معنی که فلسفه کلاسیک با اندیشه او اتمام پیدا کرده و فلسفه مدرن آغاز می‌شود و در واقع اندیشه نیچه سیستماتیک بودن اندیشه فلسفی را ندارد.

نیچه آغاز یک پایان است/ او خودش را شاعر نمی‌داند!

فرهنگ امروز/ الهام عبادتی‌: فریدریش ویلهِلم نیچه، درگذشته ۲۵ اوت ۱۹۰۰ فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن بر جای گذاشته‌ است. نام نیچه در ایران میان فلاسفه و متفکران مدرن غربی که از آنها آثاری ترجمه شده، برای مخاطبان آشناست. سبک نوشتاری و گفتاری و سخنان نغز از نیچه گاهی در میان طرفدارانش از او یک اسطوره ساخته و گاهی هم از سوی مخالفانش لعن و نفرین شده است. بنابراین در ایران هم مانند سایر کشورهای دیگر نیچه ترسان و نیچه دوستان را می‌توان دید. با این وجود او متفکری است که نمی‌توان به سادگی از کنار آثار و گفتارش گذشت. علی عبداللهی شاعر و مترجم ادبی زبان آلمانی ایرانی از جمله مترجمان ایرانی است که برخی از آثار نیچه را از زبان آلمانی به فارسی برگردانده است. از جمله کارهای او می‌توان به کتاب‌های فریدریش نیچه، زندگی و آثار، آدمی با دیگران، گزیده نیچه با دو نقد، لطفاً کتابهایم را نخوان، نامه‌های نیچه به مادرش، سپیده دمان و ... اشاره کرد. امروز همزمان با سالروز درگذشت وی با او درباره آثار و اندیشه‌های نیچه و نیز نیچه‌خوانی در ایران گفت‌وگویی داشته‌ایم که ماحصل آن را می‌خوانید:



نیچه‌خوانی در ایران گویی به سرنوشتی تراژیک دچار شده است بدین معنی که فیلسوفی مانند نیچه افکار و اندیشه‌هایش به نقل جملات ادبی کوتاه تقلیل پیدا کرده است نظر شما در این باره چیست؟

تا حدی با این موضوع موافقم اما از سوی دیگر باید این موضوع را در نظر داشت که اندیشه‌های اندیشمندان زیادی در ایران درست و درمان خوانده نشده نیچه هم یکی از آنهاست چرا که اغلب آثار او به صورت پراکنده و از زبان‌های دیگر ترجمه شده و هیچگاه کتاب‌های او به صورت یک مجموعه به هم پیوسته به زبان فارسی برگردان نشده است از سوی دیگر سبک، شیوه‌ی نگارش نیچه و نیز نوع سخنش در آثار مخاطب را دچار سوء‌تفاهم می‌کند بدین معنی که قطعه‌نویسی، پاره‌نویسی و نوشته‌های نامرتبط با هم موجب می‌شود که این سوء‌تفاهم در ذهن مخاطب به وجود بیاید که او بیشتر یک ادیب است البته این موضوع منحصر به ایران نیست چنانکه در آلمان نیز به ویژه در دوره نازی‌ها و فاشیست‌ها همین سوء برداشت‌ها درباره نیچه و برخی تعابیر او مانند ابرانسان وجود داشت. بنابراین سخن استعاری نیچه موجب دوپهلو شدن افکار و اندیشه‌های او می‌شود و این تعبیر به‌وجود می‌آید که سخنان او بیشتر به ادبیات نزدیک است تا فلسفه.
 


نیچه از معدود فیلسوفانی است که خواندن آثارش برای مخاطب عام هم جذاب است و فلسفه نخوانده‌ها می‌توانند او را درک کنند ویژگی‌ها و مولفه‌های سبک نوشتاری و اندیشه او چیست و آیا اطلاق القابی مانند پیامبر و ... او را از جایگاه فیلسوف بودنش دور نمی‌کند؟

البته در این که نیچه شاعر بوده شکی نیست اما خودش هم هیچگاه خودش را شاعر ندانسته است فلسفه نیچه مشتمل بر سه دوره است دوره نخست به برداشت او از اساطیر و مسائل مهمی چون موسیقی و هنر برمی‌گردد و کتاب‌هایی مانند زایش تراژدی محصول این دوره است. دوره دوم به رویگردانی نیچه از واگنر و اساطیر ژرمنی بر می‌گردد که در کتابهای سپیده‌دمان و انسانی بسیار انسانی تبلور دارد و آثاری چون چنین گفت زرتشت زاییده این دوران از تفکر اوست که در واقع دوره اوج او هم نامیده می‌شود. اما دوره سوم زمانی است که نیچه اراده معطوف به قدرت را می‌نویسد البته اغلب کتاب‌های این دوره در زمان حیات او منتشر نشده‌اند و به همین دلیل نظارت کاملی روی آثار او نبوده است. در کل باید گفت که فلسفه نیچه را به‌صورت کلی باید با خوانش آثاری چون اراده معطوف به قدرت، بازگشت امر یکسان، پیشداوری‌های اخلاقی و موضع انتقادی درباره اخلاق و مذهب دانست. بنابراین نیچه فیلسوف فرهنگ است چراکه برای تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی بشر سخن و اندیشه دارد. از سوی دیگر مخاطب عام با توجه به نغز بودن سخنان او نیچه را دوست دارد به‌جزء چند آثارش اغلب کتاب‌های او به صورت قطعه‌وار است و هرکس می‌تواند به فراخور حال و مکان بخش‌هایی از این قطعات را مطالعه کند. سخنان نغز، شیرین و استعاره‌گونه او پر از تمثیلات و اشارات مختلف است که باعث می‌شود مطالعه آثارش راحت‌ باشد البته این سنت فلسفی قبل از نیچه هم در فیلسوفان دیگری وجود داشت اما در نیچه اصل کار او قرار گرفته است برای ما ایرانیان نیچه جذاب است چون سخن وی مانند عارفان ما استعاری و مه‌آلود و مبهم است و ما با این نوع متون آشنایی داریم.

 به نظر می‌رسد که همین تعابیر عارفانه از سخنان نیچه‌، نیچه‌خوانی در ایران را به کج‌راه برده است و بیشتر از او به‌عنوان یک عارف و سالک یاد می‌شود تا فیلسوف!

شاید مطالعه آثار نیچه راحت به نظر برسد اما درک اندیشه‌های او سخت است چرا که نیچه برخلاف فیلسوفان کلاسیک آثارش نظام‌مند و پیوسته نیست و به همین دلیل مخاطب باید تمامی آثار او را بخواند تا به صورت دقیق با اندیشه او آشنا شود در غیر اینصورت با خواندن قطعه‌وار آثار او ممکن است دچار سوتفاهم شود و فکر کند آثارش را درک کرده یا دچار توهم شناخت شود. بنابراین به دلیل اینکه اندیشه‌های نیچه در کتاب‌هایش به صورت پراکنده آمده و نظم کلاسیک را ندارد می‌توان او را آغاز یک پایان دانست بدین معنی که فلسفه کلاسیک با اندیشه او اتمام پیدا کرده و فلسفه مدرن آغاز می‌شود و در واقع اندیشه نیچه سیستماتیک بودن اندیشه فلسفی را ندارد.
 


یکی از مشکلاتی که نیچه‌خوانی در ایران به آن دچار است مقدس‌ دانستن او از سوی برخی از علاقه‌مندانش است در حالی که خود نیچه با این تقدس‌گرایی مخالف است نظر شما در این باره چیست؟

کاملا درست است نیچه با هرگونه تقدس‌گرایی مخالف است و می‌گوید اگر می‌خواهید دنبال من بیایید راه خودتان را بروید بنابراین او هیچگاه دنبال مرشد و مرید نبوده است هرچند که درباره تمامی متفکران بزرگ این نوع مساله وجود دارد که از سوی برخی مخاطبان عام خود اسطوره می‌شوند و هرچه زمان بگذرد این اسطوره‌ها بزرگتر شده و گاهی هم عده‌ای آن را خارج از دسترس می‌دانند از سوی دیگر برخی از شاعران معاصر و نویسندگان ایرانی هم به این وضعیت دچار شدند و شما اگر به یکی از آن‌ها توهین و یا انتقاد بکنید با واکنش طرفدارانش مواجه می‌شوید بنابراین چنین تصوری درباره نیچه دور از ذهن نیست. از سوی دیگر چپ‌ها و متفکران متعلق به طبقه علوم دینی معمولا نیچه را لعن و نفرین می‌کنند در خود آلمان هم بسیاری نیچه را مانند هایدگر دوست ندارند. بنابراین اینکه نیچه در ایران اسطوره‌ باشد یا مورد لعن و نفرین قرار گیرد غیرطبیعی نیست.
 
اگر مخاطبان ایرانی بخواهند سیر مطالعاتی از آثار نیچه را آغاز کنند کدام کتاب او را پیشنهاد می‌کنند؟

در این راه مشکلی وجود دارد و آن این است که نیچه افکارش را در یک کتاب بیان نکرده اما به صورت کلی در دوره نخست مخاطبان می‌توانند مطالعات خود را با کتاب زایش تراژدی آغاز کنند در دوره دوم هم مطالعه کتاب‌های سپیده‌دمان، انسان زیادی انسانی و چنین گفت زرتشت را پیشنهاد می‌کنند اما در دوره سوم هم مطالعه کتاب اراده معطوف به قدرت، فراسوی نیک و بد و پس از آن اشعار نیچه توصیه می‌شود.
 
برخی مهمترین کتاب نیچه را تبارشناسی اخلاق می‌دانند نظر شما در این باره چیست؟

من مخالف این موضوع هستم و معتقدم کتاب فراسوی نیک و بد از این اثر او مهم‌تر و گویاتر است.
 
فکر می‌کنید کدامیک از آثار نیچه را بیشتر باید در ایران مورد توجه قرار داد؟

من فکر می‌کنم اغلب آثار نیچه که در ایران منتشر شده‌اند هرکدام به اندازه خودشان مورد استقبال قرار گرفتند به‌طور مثال اگرچه کتاب‌های فراسوی نیک ‌و بد، انسان زیاده ‌انسانی و سپیده‌دمان به اندازه کتاب چنین گفت زرتشت مورد توجه قرار نگرفته اما هرکدام به اندازه خودشان از آن‌ها استقبال شده است. از سوی دیگر کتاب چنین گفت زرتشت به دلیل اینکه برای ما ایرانی‌ها به خاطر نام زرتشت جایگاه خاص‌تری دارد و زبان تمثیلی‌تر و ادبی‌تر و کتاب‌مقدس‌گونه‌اش بیشتر مورد توجه بوده است.



ارزیابی شما از ترجمه آثار نیچه در ایران به لحاظ کمی و کیفی چگونه است؟

در ایران بخشی از آثار نیچه از زبان‌های فرانسه و انگلیسی به فارسی ترجمه شده‌اند که دقیق نیستند ممکن است بسیار ساده‌خوان باشند ولی در مجموع گاهی دچار بدفهمی شده‌اند اما آثاری که از متن اصلی زبان آلمانی  به فارسی برگردانده شده توسط افرادی مانند محمدباقر هوشیار، مجید شریف و داریوش آشوری و سعید فیروزآبادی از نظر سبک و لحن به متن اصلی نیچه نزدیک‌تر است اما سایر آثار با اینکه ترجمه‌های خوشخوان دارند اما یا دچار کج‌فهمی شده‌اند یا سبک را منتقل نکرده اند. بدین معنی که آثاری که از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده‌اند اغلب نیچه را به صورت یک سالک و عارف نشان می‌دهند تا یک فیلسوف.  ترجمه داریوش آشوری و فیروزآبادی و شریف به نظرم از نیچه دقیق‌تر است و البته امکان ندارد تمام آثار را خط به خط مقایسه کرده باشم. بدیهی است ممکن است در هر ترجمه‌ای فراز و فرودهایی باشد که این ذات ترجمه است.

ایبنا

نظر شما