شناسهٔ خبر: 56102 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به معنویت‌گرایی جدید

در تقابل با تسلط شگفت‌انگیز علم‌گرایی ماده‌باوری که منکر عالم غیب است یا دست‌کم «ندانم‌گویانه» نسبت به آن سکوت می‌کند، شاهد گرایش به گفتارهایی هستیم که به نحوی از انحا از امکان امر «مفارق» و دسترس‌پذیری آن دفاع می‌کنند. این گفتارها به صورت‎های مختلف از جمله معنویت‌های عرفی، تفسیرهای نو از نظام‌های تئولوژیک و ... خود را عیان می‌سازند و فراسوی دلایل پیشینی که بر مدعای خود می‌آورند، باید به عنوان بازتابی از هجمه علم‌گرایی مذکور تلقی شوند.

فرهنگ امروز/ محسن آزموده:

تجدد و امواج آن چنان فراگیر و همه‌جایی شده است که امروز دیگر به دشواری کسی یا گروهی بتواند مدعی شود که از تشعشعات فرهنگ و تمدن جدید تبری جسته و ردی از گرد و غبار تجدد بر باورها، هنجارها، الگوها و نحوه سامان دادن به زندگی‌اش ننشسته است. به بیان روشن‌تر «نظام - جهان» سرمایه‌دارانه جدید، سراسر ارض مسکون را در نوردیده و ارزش‌ها و اولویت‌های خود را بر زندگی عموم آدمیان حکمفرما کرده است. از این رو تحولاتی که این «نظام - جهان»، به دلایل مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، از سر می‌گذراند، بر نحوه زندگی و نوع نگاه عموم انسان‌ها اثر می‌گذارد. در نتیجه گرایش‌های خاص به یک شیوه تفکر یا سبک حیات در همه جای دنیا، مشابهت‌هایی دارد، اگرچه نحوه این روی‌آوری در هر گوشه از جهان، شکل و شمایل خاص خود را می‌یابد و از خصائص و مختصات آن جامعه خاص، رنگ و بو می‌گیرد.

رویکرد وسیع و گسترده به رازورزی و جست‌وجوی معنویت نیز یکی از واکنش‌های انسان روزگار ما به تحولات «نظام - جهان» جدید است و از این حیث فرقی نمی‌کند که در شرق کره خاکی باشد یا در غرب عالم. نوعی واکنش به غلبه سنگین و انکارناپذیر علم‌گرایی که می‌کوشد برای همه پدیده‌های توضیحی تجربی و «علمی» ارایه دهد، از یک‌سو و از سوی دیگر عکس‌العملی به شکست یا بی‌اعتمادی عموم مردمان به «کلان‌روایت»های آرمانخواهانه و عمدتا (اگر نه همیشه) زمینی که به انسان‌ها نوید برپایی آرمانشهری جمعی می‌دادند.

در تقابل با تسلط شگفت‌انگیز علم‌گرایی ماده‌باوری که منکر عالم غیب است یا دست‌کم «ندانم‌گویانه» نسبت به آن سکوت می‌کند، شاهد گرایش به گفتارهایی هستیم که به نحوی از انحا از امکان امر «مفارق» و دسترس‌پذیری آن دفاع می‌کنند. این گفتارها به صورت‎های مختلف از جمله معنویت‌های عرفی، تفسیرهای نو از نظام‌های تئولوژیک و ... خود را عیان می‌سازند و فراسوی دلایل پیشینی که بر مدعای خود می‌آورند، باید به عنوان بازتابی از هجمه علم‌گرایی مذکور تلقی شوند. اما در واکنش به ناکامی کلان‌روایت‌های جمع‌گرایانه آرمانخواه، زمینی یا غیر آن در اردوی چپ یا راست، شاهد نوعی بازگشت به فرد و فردیت یا لااقل عقب‌نشینی از آرمان‌گرایی جهان‌وطنانه هستیم. گویی در ذهن و ضمیر آدمیان، شکلی از یأس و ناامیدی نسبت جماعات انسانی پدید آمده و آنها را به پناه گرفتن به انزوای شخصی و خانوادگی یا قومی- قبیله‌ای سوق داده است. در چنین شرایطی است که بازار گفتارهای فردگرایانه‌ای چون قرائت‌های فردگرایانه از فضیلت‌باوری و لذت‌گرایی اقبال می‌یابد و این گرایش‌های فکری حتی میان فیلسوفان یا فلسفه‌پژوهان نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. البته همسو با بی‌اعتمادی به روایت‌های جهان‌وطنانه، خلأ پیوند با یک هویت جمعی اطمینان‌بخش در میدان‌های کلان را صورت‌هایی از ناسیونالیسم یا بنیادگرایی پر می‌کنند و با ایجاد شبکه‌هایی از وفاداری و تعهد و حمایت از افراد به شیوه‌های مختلف در برابر تهدیدهای بزرگ‌مقیاس دفاع می‌کنند.

از جمع میان معنویت‌گرایی همچون واکنش به ماده‌گرایی و فردگرایی به منزله پاسخی به شکست آرمانخواهی جمع‌گرایانه، صورت‌هایی از جنبش‌های معنویت‌گرا و رازورزانه پدید آمده است که ظهور و بروزش را در سراسر جهان می‌توان مشاهده کرد. اقبال گسترده و قابل توجه به گفتارهای معنوی در کشورهای غربی شاهدی بر این مدعا هستند. با این توضیح می‌توان علت استقبال فراگیر از مولانا جلال‌الدین بلخی یا چنان که مشهور شده، «رومی» (Rumi ) در ینگه دنیا را درک کرد. به عبارت دقیق‌تر گفتارهای معنویت‎گرا، پاسخی هستند به وضعیتی که در برابر وجود مفارق، اگر نه منکر، دست‌کم ساکت است و آدمیان را بدون پاسخ یا پاسخ‌هایی مبهم یا جواب‌هایی سلبی در برهوت معنا وامی‌گذارند.

رویکرد به این معنویت‌های نوظهور و گفتارهای رازورزانه همواره همدلانه نیست و از قضا انتقادهای گوناگونی به آنها صورت می‌پذیرد. طرفداران اندیشه انتقادی و پایبندان به خرد نقاد و آرمان‌های جهان‌وطنانه روشنگری این گفتارها را صورت‌هایی از تخدیر افکار عمومی و پناه بردن به انزوا و عزلت‌گزینی معرفی می‌کنند و با کلبی‌مشربانه خواندن و جمعیت‌گریز خطاب کردن آنها، به نقد آنها می‌پردازند. حتی برخی باورمندان خرد انتقادی این معنویت‌گرایی نوپدید را هم‌سو با اهداف سرمایه‌داری متاخر تلقی می‌کنند. در برابر مدافعان قرائت‌های راست‌کیشانه از سنت‌های رازورزانه یا تئولوژیک نیز، به دلایل سیاسی یا فکری به مقابله با این جریان‌ها برمی‌خیزند و آنها را تقلبی، دروغین، سطحی و قشری یا برآمده از انگیزه‌های سیاسی معرفی می‌کنند و با بی‌ریشه و اساس خواندن آنها از انحرافی بودن یا گمراه‌کنندگی آنها دم می‌زنند. گروهی نیز با «التقاطی» خواندن این گرایش‌ها بر فقدان انسجام فکری و فرهنگی آنها انگشت تاکید می‌گذارند و بر آنند که معنویت‌گرایی‌های جدید در گسست از سنت‌های ریشه‌دار، به خانه‌ای روی آب می‌مانند. در مقابل مدافعان این معنویت‌های جدید از بی‌خطر بودن، حاشیه‌ای بودن و بی‌دردسر بودن دیدگاه‌شان سخن می‌گویند و می‌کوشند با تاکید بر کثرت‌گرایی معرفتی از یک‌سو و تساهل و تسامح سیاسی و اجتماعی از سوی دیگر بر ذی‌حق‌ بودن خود دست‌کم در باور، صحه بگذارند. آنها مدام بر «غیرسیاسی» خود اصرار می‌کنند و مدام تکرار می‌کنند که نمی‌خواهند وارد مناسبات قدرت شوند. این در حالی است که دست‌کم تجربه تاریخی، خلاف این ادعا را نشان می‌دهد. نمونه ظهور دولت صفویه در تاریخ ایران به وضوح نشان می‌دهد که چگونه از دل یک جریان خانقاهی، نخست یک جریان اجتماعی و سپس یک قدرت سیاسی سر بر آورد. از این حیث واکنش قدرت‌های مستقر به جریان‌های رازورزانه و معنویت‌های نوظهور، خیال‌پردازانه و بی‌مبنا نیست و باید با دقت بیشتری به این عکس‌العمل و علل و انگیزه‌های آن نگریست و آن را مورد مداقه قرار داد.

روزنامه اعتماد

نظر شما