شناسهٔ خبر: 56821 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مفهوم امر دینی در کتاب عبدالکریمی مبهم است/ سوبژکتیویته و امردینی

حجت الاسلام خسروپناه گفت: نمی توانیم بگوییم سوبژکتیویته با امر دینی کاملاً تناقض دارد. در خود دنیای مدرن این جمع میان این دو مفهوم اتفاق افتاده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ دومین روز نشست «پرسش از امر دینی در عصر حاضر (بازخوانی روایت بیژن عبدالکریمی از امر دینی)» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی  برگزار شد.

عبدالحسین خسروپناه در دومین روز از این همایش گفت: درباره برخی مفاهیمی که دکتر عبدالکریمی به کار برده اند و در باب فهم این مفاهیم نقد دارم. اولاً هیچ رفرنسی در این کتاب نیست که بتوان مراجعه کرد تا ببینیم صحبت هایی که از دکارت یا هگل آمده از کجاست و کجا این حرف ها را زده اند. یا این که در کتاب آمده تصوف و عرفان قائل به الهیات تنزیهی هستند؛ این سخن را چه کسی گفته است؟ اگر تعبیرم ملال آور نباشد، باید بگویم کتاب روشنفکرانه نوشته شده است. به معنای روشنفکری تاریخی و نه روشنفکری بایسته.

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در ادامه گفت: تعبیری در کتاب آمده که امر دینی در زمان کنونی نزدیک به امتناع است. بنده به عنوان یک طلبه فلسفه نمی دانم نزدیک به امتناع یعنی چه. البته چون کتاب به گونه ای جمع آوری مصاحبه هاست این گونه بی دقتی ها طبیعی است. تلقی دکتر عبدالکریمی از سوبژکتیویسم که نمی تواند به حقیقتی فراسوی آگاهی دریابد تلقی ای آتئیستی از سوبژکتیویسم است. سوبژکتیویسم یعنی اصالت فاعل شناسایی.

وی افزود: سوبژکتیویته در دوران رنسانس شکل می گیرد و بیش از همه کانت به این بحث پرداخته است. به هر حال مقوله ای ست در کانتکست غربی. در قرون وسطی یک برداشتی از عقل و فهم دینی رایج است که به فهم مستقل انسانی باور ندارد، شبیه به تفکر اشعری در تمدن اسلامی. چون چنین غلبه ای در آن جا وجود دارد سوبژکتیویسم مطرح می شود. یعنی این که آیا ما انسان ها صرف نظر از منابع دینی یک فهم و آگاهی مستقل می توانیم داشته باشیم؟ سوبژکتیویسم می گوید بله می توانیم.

خسروپناه همچنین اظهار داشت: در سوبژکتیویسم ممکن است برخی گرایش های آتئیستی و حتی برخی هم گرایش های دینی داشته باشند. تلقی آقای دکتر عبدالکریمی از سوبژکتیویسم تلقی خاصی از سوبژکتیویسم است که ایشان این تلقی را گرفته و با امر دینی مقایسه می کنند. توجه کنیم که در همین دنیای مدرن پروتستانتیسم شکل گرفت. پروتستانتیسم که یک مذهب مسیحی است، قطعاً زاییده سوبژکتیویته است و تمام تلاشش این است که مفاهیم مدرن را دینی سازی کند. کاتولیک ها اینچنین دغدغه ای ندارند. شما یک الهی دان مدرن یا متکلم به کلام جدید را در غرب سراغ ندارید که کاتولیک باشد.

وی در ادامه عنوان کرد: پلورالیسم دینی، دینی سازی مفاهیم مدرن است. در قرن ۱۷ تجربه گرایان را می بینید که سوبژکتیویسم را قبول دارند. اما نگاه کنید چگونه از امر دینی در مفاهیم مدرن استفاده می کنند. هابزِ تجربه گرا در لویاتان دو بخش از کتابش آموزه های مسیحیت است که سعی می کند سیاست دینی درست کند. یا دکارت که از بزرگ ترین عقل گرایان است برای این که بگوید چگونه باورهای ما تحت تأثیر شیطان قرار می گیرد از خدا استفاده می کند. یا کانت که نقد عقل محض را می نویسد و سعی می کند برهان اخلاقی برای اثبات خدا ارائه دهد.

خسروپناه افزود: بنابراین نمی توانیم بگوییم سوبژکتیویته با امر دینی کاملاً تناقض دارد. در خود دنیای مدرن این جمع میان این دو مفهوم اتفاق افتاده است. یکی دیگر از ابهامات این کتاب خود مفهوم امر دینی است. اصلاً امر دینی چیست؟ یعنی امری مستند به متون دینی یا امری مستند به حقایق و ارزش های دینی؟ مقصود کدام است؟ اگر مقصود از امر دینی که با سوبژکتیویسم جمع نمی شود مربوط به حقایق دینی است که این همه براهین اثبات خدا را داریم که حتی می بینیم در بعد از رنسانس این گونه براهین بسیار بیشتر هم شده است. اخیراً که از طریق شر، وجود خدا را اثبات می کنند.

وی سپس عنوان کرد: یا مسیحیان را ببینید که فقه و شریعت به معنای ما ندارند اما از جانب کرامت انسانی که یک مقوله دینی است راجع به لقاح مصنوعی و شبیه سازی انسان بحث می کنند. اگر منظور متون دین است، یعنی اگر کسی سوبژکتیویسم را بپذیرد نمی تواند گزاره های درون متن مقدس را بپذیرد، خب اگر گزاره ای در درون متون باشد که عقل مستقل به آن برسد چه؟ مثلاً در قرآن توصیه به عدالت شده. عدالت چیزی است که قبل از دین نیز عقل مستقل به آن می رسد و آن را درک می کند. چرا سوبژکتیویسم این را نپذیرد؟ پس چرا امتناع دارد؟ این مسأله نه تنها امکان دارد که محقق است.

خسروپناه خاطرنشان کرد: ابهام دیگر این است که مقصود از دین چیست؟ پیش از این راجع به تعبیر دینی صحبت کردم حالا می خواهم راجع به خود دین بگویم که در نوشته های آقای دکتر عبدالکریمی مبهم است. گاهی منظور از دین متن دین است، گاهی منظور حقایق دینی و گاهی نیز منظور ایمان دینی است. اگر گفتیم دینداری، این تعبیر با ایمان دینی مرتبط است و نه حقایق دینی. حقایق دینی می شود متعلَق ایمان. یک وقت می گوییم دین مجموعه آموزه های متافیزیک خرد ستیز است. در این صورت مشخص است که با سوبژکتیویته جمع نمی شود. این یک توتولوژی است و نیاز به بحث ندارد.

وی افزود: یک وقت می گوییم دین مجموعه ای از آموزه های خردگرا یا خرد گریز یعنی فرا خرد است. در این صورت نیز لا اقل با بخش خرد گرا قابل جمع است. یک وقت می گوییم سوبژکتیویسم یعنی آن عقل خود بنیادی که هیچ وجه اشتراکی با آموزه های دینی ندارد ولو با آن بخشی که با خرد قابل جمع است. این گونه هم خیلی آشفته می شود و هیچ کس چنین تعریفی از سوبژکتیویسم ندارد. ممکن است بگوییم ایمان گرایی خردستیزانه منظورمان است. یعنی معنای ایمان این است که به خداوند عشق بورزیم نه این که خرد بورزیم و حتی این ایمان گاهی مخالف با خرد عمل کند. شبیه به چیزی که کیرکگور در ترس و لرزش درباره حضرت ابراهیم (ع) می گوید. یعنی دستور خداوند می تواند خردستیز باشد.

وی همچنین گفت: اگر دین را به معنای ایمان گرفتیم و تفسیر مان از ایمان هم باور معرفت زای همراه با عمل نیز نباشد - آن گونه که در اسلام است - بلکه به معنای باور خردستیزانه باشد معلوم است که با سوبژکتیویته جمع نمی شود. اگر دین را به معنای ایمان گرایی شریعت مدارانه که خردگرا و فرا خرد است بگیریم هم باز هم با بخشی از آن قابل جمع است. مهم ترین اشکال این کتاب این است که قبل از این که یک تحلیلی عمیق از تصورات انجام بشود با عجله تصدیق کرده است که امر دینی با سوبژکتیویسم قابل جمع نیست. در دوران کنونی نباید با عجله داوری کنیم و باید مفاهیم را به درستی و عمیق بررسی کنیم در این صورت داوری ها تفاوت پیدا می کند.

نظر شما