شناسهٔ خبر: 56823 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

عبدالکریمی در درون خود به امکان امر دینی در جهان معاصر معتقد است

سیدمحسن فاطمی گفت: عبدالکریمی در پژواک های درونی شان و در دنیای تفرد فردی شان به امکان امر دینی در جهان معاصر بسیار اعتقاد دارند و معتقدند امر دینی در جهان معاصر کاملاً امکان پذیر است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سید محسن فاطمی، فوق دکترای روانشناسی از دانشگاه هاروارد، در دومین روز همایش «پرسش از امر دینی در عصر حاضر» گفت: وقتی از تجربه های غیر شخصی و برخواسته از فضاهای عینی صحبت می کنیم با شاخص هایی مثل تکرارپذیری، ابطال پذیری، همگانی بودن، عینیت و ... سر و کار داریم. این ها جزء آن تجربه هستند و در دنیای اکسپریمنتال تجربه می شوند و اگر ما نتوانیم در دنیای اکسپریمنتال به این مؤلفه ها دست پیدا کنیم گزاره ما از عمومیت برخوردار نخواهد بود. شاید به همین خاطر است که تجربه های عارفانه تجربه هایی شخصی محسوب می شوند و گزاره های عینی و پدیده های ساینتیفیک عینی قابل تعمیم محسوب می شوند.

عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد افزود: از این جهت است که وقتی از تجربه دینی و امکان آن صحبت می کنیم باید توجه کنیم در قالب چه دستگاهی شاخص های عینی آن را از جمله تکرارپذیری، عینیت و ... را مورد آزمون قرار داده ایم و آزمون ما از کجا معنای سالبه یا موجبه ای را برای ما فراهم آورده؟ در انجمن روانشناسی آمریکا (APA) گروهی بر روی تجربه روانشناختی مذهب (psychological experience of religiosity) کار می کنند. آزمایشات زیادی نیز انجام داده اند که نشان می دهد در بعضی از موارد می شود و برای بعضی امکان پذیر بوده و برای برخی نیز نبوده است.

این روانشناس گفت: اظهار نظر کلان و کلی در این مورد مشکل است. اما از نظر روانشناسی امکان، اگر فقط یک مورد از چیزی دیده شود امکان آن وجود خواهد داشت. وقتی از تجربه و پرسش گری و گزاره های مرتبط صحبت می کنیم دو فرایند را می توانیم در نظر بگیریم. فرایند اولیه و ثانویه که ما در روان تحلیل گری به آن می پردازیم و می گوید که انسان ها وقتی متنی را می نویسند می توانند از فرایند اولیه و یا از فرایند ثانویه متأثر باشند. فرایندهای ثانویه همان چیزی است که در این شعر به آن اشاره شده: اوسط اگر حمل یافت در بر صغری و باز/ وضع به کبری گرفت شکل نخستین شمار، یعنی ما بر اساس فلسفه تحلیلی و نگاه های هرمنوتیکی که خودمان ایجاد می کنیم می توانیم فرایندهای ثانویه را هم در ایجاد متن و هم در تفسیر متن با خود به همراه داشته باشیم.

سید محسن فاطمی در ادامه اظهار داشت: در این جا وقتی از صواب و ناصواب صحبت می کنیم فرایند ثانویه ما که در داخل هر کدام از این دستگاه های نظری می تواند باشد می تواند از معناپذیر بودن یا معناپذیر نبودن برخوردار باشد. اما فرایندهای اولیه به هیچ وجه از فرایندهای ثانویه تبعیت نمی کنند. یعنی اگرچه در فرایندهای ثانویه جزء از کل متفاوت است و کل، مجموعه اجزا است اما در فرایندهای ثانویه جزء می تواند با کل هم برابر باشد. برای مثال یک صدا یا بو و یا عطر می تواند در ارتباط با ایجاد یک نگاه در گذشته فرایندی را ایجاد کند.

وی عنوان کرد: وقتی مارکس کاپیتال را می نویسد و در برخی موارد به صورت تلویحی و ضمنی به موضوعاتی علیه مذهب می پردازد ردپایی از فرایند ثانویه را به طور آشکار می توانید ملاحظه کنید. این ردپا در عشق همراه با سرخوردگی او نسبت به دختر آلمانی است که کشیش ها به خاطر مخالفت شان با مارکس مانع این ازدواج شده بودند. در شوپنهاور هم این فرایند را می بینیم. شعری از مولانا نیز فرایند ثانویه را تبیین می کند:

چون کسی را خار در پایش جهد/پای خود را بر سر زانو نهد

وز سر سوزن همی جوید سرش/ور نیابد می‌کند با لب ترش

خار در پا شد چنین دشواریاب/خار در دل چون بود وا ده جواب

خار در دل گر بدیدی هر خسی/دست کی بودی غمان را بر کسی

کس به زیر دم خر خاری نهد/خر نداند دفع آن بر می‌جهد

بر جهد وان خار محکم‌تر زند/عاقلی باید که خاری برکند

خر ز بهر دفع خار از سوز و درد/جفته می‌انداخت صد جا زخم کرد

این استاد دانشگاه افزود: در فرایندهای ثانویه خارهای مکتوم و نهفته می توانند شکل های مختلفی داشته باشند و می توانند پاسخی به تجربه های قبلی باشند. به اعتقاد من اتفاقاً آقای دکتر عبدالکریمی در پژواک های درونی شان و در دنیای تفرد فردی شان به امکان امر دینی در جهان معاصر بسیار اعتقاد دارند و معتقدند امر دینی در جهان معاصر کاملاً امکان پذیر است. این کتاب پژواک برخواسته از زمینه هایی است که به پرسش گری راجع به جزمیت برخواسته از نگاه هایی می پردازد که این نگاه ها فضای مرتبط با زمینه های دینی را در بسترها و چهارچوب های خاص برخواسته از فرایندهای ثانویه خودشان مطرح کرده اند.

عضو انجمن روانشناسی امریکا در ادامه گفت: همان طور که لوین می گوید رفتار هم می تواند تابع فرد باشد و هم محیط. همان طور که گفتمان رابطه بین انسان و جهان را استوار و ایجاد می کند، متن هم در جهان خالی از تجربه اتفاق نمی افتد. در تاریخ عرفان هم می بینیم که عین القضات همدانی یا سایر عرفایی که در سرزمین های مرتفع زندگی می کنند متون این ها از لطافت خاصی برخودار است. این لطافت قابل توجه و تأمل است. چون هر تکستی در کانتکست زمان و مکان رخ می دهد.

سید محسن فاطمی گفت: گاهی یک تکست به آن کانتکست به صورت واکنشی عمل می کند که معتقدم این متن در شکل مجزای خود در لایه های اولیه پاسخی واکنشی است نسبت به متون دیگری که برخواسته از جزمیت های مستغرق در فضاهای فرایند ثانویه اعتراض و پژواک هایی از این قبیل را ایجاد کرده و می کند. این که امام صادق (ع) به فردی که در جایی تبلیغ دین می کند می فرماید: عقولهم لا یبلغ یعنی عقل آن ها هنوز به این مرحله نرسیده بود، به این اشاره دارد که وقتی تکست هایی که دچار فقدان تناسب آفرینی با فضاهای مرتبط با زمینه های فرایند ثانویه درست در نظر گرفته نشوند، تکست های اعتراض گونه و تکست هایی که می تواند پژواک آن اعتراض ها را داشته باشد می تواند ایجاد شود. به همین جهت این کتاب را باید در چند لایه مورد بررسی قرار داد.

وی در ادامه افزود: در کنار معانی هسته ای این کتاب معانی حاشیه ای نیز می تواند مطرح باشد که در فرایند ثانویه قابل بحث است. ضمن این که با نگاه به عناصر مختلفی که در ایجاد این متن دخالت دارند و از بعد فرهنگی، اجتماعی و تاریخی می توانیم به آن ها نگاه کنیم در خواهیم یافت که همه این ها در کانتکستی اتفاق می افتد که این کانتکست وجوه مشترک و استلزامات معناشناختی را با یک افقی همراه دارد که این افق مشترکات بسیار زیادی را در فرایندهای ثانویه در دو قطب مطرح می کند. به تعبیر گشتالتی از وجود و حضور قطب هایی صحبت می کند که این قطب ها در متون غالب و رایج که در فضاهای مختلف متعین شده اند جایی برای گفت و گو نداشته اند.

سید محسن فاطمی عنوان کرد: در فضای اجتماعی هم اگر یک قطب از جنبه اندیشیدن و اجرا و مدیریت بدون در نظر گرفتن قطب دیگر در نظر گرفته شود می تواند تکست های قطب های مغفول را در سطوح گوناگون بالا بیاورد و به وجود بیاورد. بعضی اوقات به صورت تصعید و والایش (sublimation) و گاهی نیز به صورت روشن و آشکار. از دید روانشناختی بین نگرش آشکار و نگرش ضمنی کاملاً تفاوت است. این متن ضمن این که به نگرش آشکار می پردازد و این نگرش آشکار را در بسیاری از بخش ها به روشنی مورد بررسی قرار می دهد، اما لایه ها و رسوب زمینه های تکست غیر آشکار هم در لابه لای آن وجود دارد.

وی همچنین اظهار داشت: برای فهم تکست های درون این تکست می شود از روش های مختلفی استفاده کرد که این روش های می تواند با نشست های متعدد و مصاحبه های غیر ساختاری به نقد حاشیه ها و معانی حاشیه ای بپردازد و این کار به آمیزش افق ها منجر می شود. در برخی موارد هم می تواند متناسب با تعبیر «عباراتنا شتی و حسنک واحد» شود.

سید محسن فاطمی افزود: گرامر درک که ویتکنشتاین مطرح می کند باید در معنای عمیقش درباره این متن مد نظر قرار بگیرد. گرامر درک فقط در سایه ظواهر نمی تواند اتفاق بیفتد چون در این صورت جهان آکنده است از فرایندهای ثانویه ای که در هنگام نوشتار و اظهار نظر و گفت و گو از گزاره های بسیار جزمی می توانند گفت و گو کنند. این جزمیت شاید مخاطب را به این بهت و حیرت وادار کند که چنان درباره این جزمیت ها صحبت می کنیم که گویی در ارتباط با بدیهی ترین موضوعات که می توانند به صورت آشکار هم برای ما وجود داشته باشند این تشکیک حتی وجود ندارد.

وی سپس گفت: جزمیت برخواسته از فرایندهای ثانویه اگر در کنار فرایندهای اولیه مورد توجه واقع نشود این پندار را به وجود خواهد آورد که گویی ما در حال پرده زدایی، ابهام زدایی و وهم زدایی از حقیقتی هستیم که این حقیقت در اختیار ماست. اما اگر در کنار معانی برخواسته از جزمیت های پر تصلب و پر استحکام فرایندهای ثانویه به فضای مرتبط با فرایند اولیه هم توجه کنیم خواهیم دید که این جزمیت ها تمناهای بسیاری را در معنای ثانویه از خود نشان می دهند و فقدان این تمنا و توجه به تمنای ثانویه است که می تواند این نگاه را پر رنگ تر کند. پاسخ به این پژواک ها می تواند متفاوت باشد.

سید محسن فاطمی در ادامه عنوان کرد: به نظرم آقای عبدالکریمی در دنیای درونی شان به وجود آن دنیای دینی در جهان معاصر در بُعدی که خالی از سالوس ها، تزویرها و تکلف ها است بسیار اعتقاد دارند. اما چون پلی میان فرایند های اولیه و ثانویه وجود ندارد ممکن است ما گزاره ها را صرفاً در سطح ثانویه نگاه کنیم. به تعبیر مولانا:

جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست/هر حریفی کو بخسبد والله از اصحاب نیست

روی بستان را نبیند راه بستان گم کند/هر که او گردان و نالان شیوه دولاب نیست

ای بجسته کام دل اندر جهان آب و گل/می‌دوانی سوی آن جو کاندر آن جو آب نیست

ز آسمان دل برآ ماها و شب را روز کن/تا نگوید شب روی کامشب شب مهتاب نیست

وی در انتها گفت: به نظرم بخش هایی از این کتاب ما را به عمق این جمله حضرت علی (ع) بیشتر می تواند متوجه کند که مضمون آن این است: دینی که در آن تفقه وجود نداشته باشد نه برای خود دین دار و نه برای کسانی که با او همراه هستند خیری را ایجاد نخواهد کرد.

نظر شما