شناسهٔ خبر: 56898 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

معرفی و بررسی کتاب تاریخ مختصر عدالت توزیعی؛

تقدم فلسفه سیاسی بر اندیشه اقتصادی

عدالت ساموئل فلای شاکر با اذعان به تحولات مفاهیم معطوف به عدالت معتقد است که اگرچه ارسطو مطالبی درباره آنچه «عدالت توزیعی» می نامید نوشته است، و افلاطون هم مطالبی پیرامون چگونگی تقسیم دارایی در جامعه مطلوب دارد، و حتی در برخی متون قدمایی و الهیاتی نظیر تلمود مباحثی درباره دعاوی مالکانه متعارض برمی خوریم اما با تصویری گمراه کننده در این زمینه مواجهیم، نویسنده سپس دو فرضیه باطل‌کننده تصویر رایج باستانی بودن عدالت توزیعی را اینچنین مطرح می کند


فرهنگ امروز/ مریم کامیاب:

ادبیات پژوهشی تاریخ اندیشه اقتصادی بر خلاف ادبیات تاریخ اندیشه سیاسی در ایران چندان توسعه‌یافته به نظر نمی‌رسد. با این حال نشر مرکز در ده سال اخیر ترجمه چندین کتاب در حوزه تاریخ‌نگاری اندیشه اقتصادی روانه بازار نشر کشور کرده است که آخرین آنها «تاریخ مختصر عدالت توزیعی» استکتاب حاضر از یک پشگفتار، یک پی‌گفتار و سه فصل تشکیل شده است. فصل اول کتاب به تاریخ تحول مفهومی «عدالت توزیعی» از ارسطو تا آدام اسمیت می‌پردازد. فصل دوم کتاب شرحی است از تحولات در نگاه به تهی‌دستان و شکل‌گیری مفهوم »عدالت توزیعی» در قرن هجدهم. نویسنده در فصل سوم نشان می‌دهد که جان رالز، آمارتیا سن و مارتا نوسبام در پهنه فلسفه سیاسی بسیار وامدار این جنبه از نظرات کانت هستند. در پایان کتاب نیز صفحات زیادی به پی‌نوشت‌ها اختصاص داده شده است. آنچه کتاب حاضر را خواندنی و جذاب می‌کند این است که نویسنده کتاب با فاصله‌گرفتن از بنیاد تحلیل اقتصادی، زبانی فلسفی را در روایت تاریخ اندیشه اقتصادی برمی‌گزیند و با تمرکز بخشیدن به مفهوم عدالت، به جای تاریخ‌نگاری اندیشه اقتصادی به سمت تاریخ‌نگاری مفاهیم و تحول آنها سوق پیدا می‌کند و روایتی موجز از تبدیل عدالت به عدالت اقتصادی و تبدیل عدالت اقتصادی به عدالت توزیعی و تبدیل عدالت توزیعی به سوسیالیسم ارائه می‌کند. اما این روایت به چه کیفیت انجام می‌شود.

افلاطون و ارسطو و عدالت توزیعی

بسیاری معتقدند که عدالت توزیعی که عدالت اجتماعی یا عدالت اقتصادی هم نامیده می شود ، عبارتی است که به دوران باستان باز می گردد و انسانها از دیرباز وضعیت جوامع خود را به کمک آن ارزیابی کرده اند. ولی این برداشت، با آن که به شدت، و حتی در میان اندیشمندان، رواج دارد، برداشتی است قابل خدشه و چندان مورد استناد نمی‌تواند قرار بگیرد. ساموئل فلای شاکر با اذعان به تحولات مفاهیم معطوف به عدالت معتقد است که اگرچه ارسطو مطالبی درباره آنچه «عدالت توزیعی» می نامید نوشته است، و افلاطون هم مطالبی پیرامون چگونگی تقسیم دارایی در جامعه مطلوب دارد، و حتی در برخی متون قدمایی و الهیاتی نظیر تلمود مباحثی درباره دعاوی مالکانه متعارض برمی خوریم اما با تصویری گمراه کننده در این زمینه مواجهیم، نویسنده سپس دو فرضیه باطل‌کننده تصویر رایج باستانی بودن عدالت توزیعی را اینچنین مطرح می کند: اولا افلاطون نه تمهیدات مالکیت اشتراکی خود را برای کل جامعه مطرح می کرد و نه آنها را از الزامات عدالت می دید. ثانیا ارسطو هرگز مسئله چگونگی «تخصیص منابع کمیاب» را زیر عنوان عدالت توزیعی بررسی نکرده است و به همین ترتیب نیاز را نیز مبنای دعاوی نمی دانست. نویسنده با این دو گزاره کوتاه مخاطب خود را به این نکته رهنمون می سازد که گرچه مردم از دیرباز دعاوی مالکانه متعارض را موضوع بررسی های عدالت جویانه می دانسته اند، و فلاسفه هم از زمان های دور درگیر اصول اجتماعی تخصیص منابع بوده اند، ولی این بدان معنا نیست که این دو موضوع کاملا متفاوت زمان درازی است که در کنار هم قرار گرفته اند. در واقع، فلای شاکر معتقد است که هرگز چنین نبوده است. او صراحتا می گوید: «حتی تا همین اواخر، مردم به ساختار اساسی تخصیص منابع در جامعه شان به عنوان موضوعی مرتبط با عدالت نمی نگریستند، چه رسد به آنکه عدالت را مستلزم شکلی از توزیع منابع بدانند که نیازهای همگان را برآورده می سازد. در واقع موضوع تخصیص منابع همان موضوعی است که عدالت توزیعی در معنای نوین اش به آن گرایش دارد؛ موضوعی که سابقه اش چندان از دو سده فراتر نمی رود.» (صفحه ۲) اگر اینگونه است پس معنای عدالت توزیعی مستتردر آثار ارسطویی چیست؟ ساموئل فلای شاکر معتقد است که عدالت توزیعی در معنای ارسطویی اش به اصولی اشاره داشته است که تضمین می کردند مستحقان جامعه متناسب با شایستگی های خود، به ویژه از نظر جایگاه سیاسی شان، از کمک بهره مند شوند. با این تعریف نسبت معنای نوین عدالت با معنای ارسطویی آن چیست؟ اینجا جایی است که نویسنده مبنایی فلسفی و اخلاقی اختیار می‌کند و می‌گوید: «برای رسیدن از مفهوم ارسطویی عدالت توزیعی به مفهوم نوین آن، باید توضیح دهیم که چرا هر فردی ممکن است شایستگی آن را داشته باشد که در شرایطی عاری از نیاز زندگی کند.» (همان) نویسنده برای این مقصودخویش ناچار می‌شود تبیین خاص خود را به دست دهد. تبیینی که جان کلام کتاب او نیزحسوب می‌شود.

Image result for ‫کتاب عدالت توزیعی‬‎

 گذار از عدالت ارسطویی

ساموئل فلای شاکر در این کتاب می‌خواهدداستانی را بیان کند که نشان میدهد ما چگونه از مفهوم ارسطویی عدالت توزیعی به معنای نوین آن رسیده‌ایم. او می‌گوید: «از انگیزه های من برای روایت این داستان یکی جالب بودن آن است و یکی هم این که هیچ گاه در قالب کتابی کامل بررسی نشده است. به احتمال فراوان، علت نبود کتابی از این دست آن است که مردم عموما متوجه نیستند که معنای عدالت توزیعی تغییر کرده است، یا شاید این که در طول بخش مهمی از تاریخ انسان عملا هیچ کس، حتی به عنوان ایده آلی دست نیافتنی، بر این باور نبوده که همه باید نیازهای اساسی شان را تأمین شده ببینند.» (صفحه ۳) نویسنده سپس با اشاره‌ای به خوش‌خیالی پژوهشگران متمایل به مارکسیسم می‌افزاید: «تاریخ نگاران سوسیالیست پیش از این معتقد بودند که چنین ایده آلی در سرتاسر تاریخ بشر، دست کم در مغرب زمین، وجود داشته است. کتاب هایی با عناوینی همچون از موسی تا لنین را می توان در هر کتابخانه ای که آثار مربوط به سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ را حفظ کرده باشد، یافت. (همان) او در ادامه فواید  مرزکشی میان مفاهیم ارسطویی و مدرن عدالت توزیعی را مورد تدقیق قرار می‌دهد.

مرزکشی میان مفاهیم

فلای شاکر همزمان اذعان می‌کند بدون چنین مرزی هم می توان به بحث ادامه داد و سپس برای سرگیجه نگرفتن، اعتقاد راستین خود را مبنی بر عدم اعتقاد به مرزکشی پررنگ میان مفاهیم مورد تاکید قرار می دهد. در واقع او از یک سو به گونه ای سخن می گوید که مجموعه مشخصی از فرضیات وجود دارد که در کنار هم مفهوم مدرن عدالت توزیعی را شکل می دهند و آن را از نیای ارسطویی اش متمایز می کنند. از سوی دیگر می‌گوید: «تاریخ اندیشه در هم ریخته است ونه امروز اجماعی همگانی پیرامون معنای عدالت توزیعی وجود دارد و نه در گذشته محدوده ی زمانی دقیقی وجود داشته که طبق آن، فرضیاتی که بنا به توصیف من از الزامات عدالت توزیعی مدرن اند، یک به یک و به شکلی گسترده پذیرفته شده باشند.» (صفحه ۴) حال تکلیف مخاطب با این پیچیدگی تناقض‌امیز چیست؟

عدالت توزیعی به مثابه امر بینابینی

فلای شاکر برای پاسخ به این پیچیدگی عدالت توزیعی را یک امر بینابینی ارزیابی می کند و می نویسد: «عدالت توزیعی مدرن از رشته ای از تارهای درهم تنیده تشکیل شده، و برخی از آنها، البته نه آنچنان پرشمار که شباهت چندانی به کل رشته پیدا کنند، اینجا و آنجا در گذشته خودنمایی کرده اند، و عدالت توزیعی کهن، حتی اگر در برخی از تارها با مفهوم مدرن مشترک بوده باشد، در گل رشته ای آشکارا متفاوت بوده است.» (همان) با وجود این توجیه نویسنده، همچنان برای برخی از خوانندگان این کتاب ممکن است مرزکشی صریح میان دو مفهوم متفاوت از عدالت توزیعی کافی به نظر نیاید. این دسته از خوانندگان ممکن است ویژگی اصلی کتاب «تاریخ مختصر عدالت توزیعی» را نشان دادن تغییرات تاریخی پرشماری بدانند که ما را از یک برداشت از عدالت توزیعی به برداشتی دیگر رهنمون کرده‌اند. این دقیقا همان چیزی است که در ادبیات تحقیقی از ان به عنوان تاریخ‌نگاری تحول مفاهیم یاد می کنند و ساموئل فلای شاکر این تاریخ‌نگاری را به خدمت توضیح مفهوم عدالت توزیعی به کار گرفته است.

سیر تطور عدالت توزیعی

اما حاصل این تاریخ‌نگاری چیست؟  خود نویسنده معتقد است که ما با مطالعه کتابش دریابیم در فلسفه ی سیاسی غرب، درواقع با دو مفهوم متفاوت از عدالت توزیعی سروکار داریم و نه با یک مفهوم واحد، و نیز این که مفهومی که با ارسطو آغاز می شود و در اواخر سدهی هجدهم به تدریج محو می گردد در تضاد به نسبت شدید با مفهومی است که جان رالز با اتکا به مجموعه ای از دریافت های شهودی شکل گرفته در سده نوزدهم و اوایل سدهی بیستم صورت بندی کرد. اما دقیق تر بپرسم: حاصل این نگاه به تاریخ عدالت توزیعی از نظر فلسفی چه بوده است؟ چگونه بررسی تاریخ یک اندیشه می تواند ما را در فهم آن و دفاع یا انتقاد از آن یاری دهد؟  در اینجا پاسخ نویسنده اینچنین است: «بررسی تاریخ نظرات بی تردید نتایجی فلسفی برای ما به همراه دارد. نخست آن که با بررسی تحول مفهوم عدالت توزیعی، فرصت درک آن را یافته ایم که این مفهوم تا چه اندازه پیچیده است و نیازمند در هم آمیختن چه نظرات مختلفی بوده تا به ثمر بنشیند. تا زمانی که هنوز به بررسی تاریخ این مفهوم نپرداخته بودم، به فکرم هم خطور نمی کرد که برای باور داشتن به عدالت توزیعی می بایست پایبند فردگرایی بود» (صفحه ۱۸۲) به جز این جواب قاطع، نتیجه مهمتر مطالعه کتاب این است که می بینیم تحول منجر به شکل گیری مفهوم مدرن عدالت توزیعی، از برخی جوانب مهم و تعیین کننده، تغییری بود در احساسات مردم و نه در دانسته هایشان، یا چگونگی استدلالشان، یا نظریه های اخلاقی پذیرفته شده شان.

عبور از اندیشه اقتصادی به فلسفه سیاسی

با وجود همه این مطالب و مباحث، خود نویسنده هم معترف است که افراد، اغلب در دوران جوانی، به این نتیجه می رسند که شدیدا به عدالت توزیعی باور دارند و یا تحت تأثیر شدید فریدمن یا نوزیک، نتیجه می گیرند که اعتقادی به عدالت توزیعی ندارند و سپس این باور را جایی در انبان ارزش گذاری خود جای می دهند تا، به هنگام نیاز به تصمیم گیری در خصوص شرکت در فعالیت های سیاسی خاص، از آن و معمولا بدون تأمل بیش تر بهره گیرند. اما راه فرار از این دوگانگی و تناقض و بی‌مبنایی چیست؟ پاسخ نویسنده غیرمترقبه‌تر از هر زمان دیگری به نظر می‌رسد. وقتی که با عبور از روبنای اقتصادی، به زیربنای فلسفی اشاره می‌کند و می‌گوید: «آنها، به احتمال فراوان، تنها در صورتی که فلسفه ی سیاسی را به عنوان حرفه ی خود برگزینند، ممکن است در همان بدو رویارویی با این اندیشه و پذیرفتن یا نپذیرفتن اش آن را مشمول تأمل و تعمقی در خور کنند.» (صفحه  ۱۸۸)

مشخصات کتاب: تاریخ مختصر عدالت توزیعی، ساموئل فلای شامر، ترجمه محمد امینی، ۲۶۲ صفحه/ ۳۲۹۰۰ تومان، نشر مرکز/ ۱۳۹۷

منبع: سازندگی

نظر شما