شناسهٔ خبر: 57405 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

کرسی‌های زبان فارسی در هند رو به انقراض است/ درس «فارسی عمومی» در دانشگاه‌ها موفق نبوده است

محمود عابدی، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی می‌گوید: اینکه از هجوم زبان‌هایی که از طریق اقتصاد وارد زبان فارسی می‌شود، جلوگیری کنیم، مسئله دشواری است. اگر راهی داشته باشد، تقویت زبان فارسی در نهادها و شخصیت‌های موثر است، ما باید نهادها و شخصیت‌های موثر را به‌گونه‌ای تربیت کنیم که زبانشان، زبان فارسی سالم باشد. وگرنه نه می‌شود دیوار کشید و نه می شود کلمات را منع کرد.

کرسی‌های زبان فارسی در هند رو به انقراض است/ درس «فارسی عمومی» در دانشگاه‌ها موفق نبوده است

فرهنگ امروز/ مطهره میرشکاری: در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های فارسی، یونانی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایه تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که یک باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد. دامنه واژگان و تنوع واژه‌ها در فارسی همچنین بسیار بزرگ و پرمایه‌ است و یکی از غنی‌ترین زبان‌های جهان از نظر واژه‌ها و دایره لغات به‌شمار می‌آید. اما این زبان کلاسیک در تمام ادوار تاریخی به یک شکل و صورت نمانده و تاثیر و تغییرات زیادی را به خود دیده‌ است. گاه به زبان‌های دیگر واژه داده و گاه واژه‌های زبان‌های دیگر را وام گرفته است. این رفت و آمدهای زبانی گاه موجب نگرانی صاحب‌نظرران و استادان زبان‌شناس شده است. این گونه دغدغه‌ها سبب شد که به سراغ محمود عابدی، مصحح، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی برویم. ساعتی در اتاقش، در طبقه دوم دانشکده ادبیات دانشگاه خوارزمی میهمانش باشیم و از حال و احوال زبان فارسی خبری بگیریم. شرح آنچه با استاد عابدی گفتیم و شنیدیم را در ادامه می‌خوانید:
 
با توجه به اینکه در طول ادوار زمانی مختلف ایران شرایط اجتماعی و سیاسی مختلفی را شاهد بوده، زبان فارسی هم تاثیرات فراوانی پذیرفته و کلمات و واژه‌های بیگانه زیادی به آن وارد شده است. عده‌ای بر این اعتقادند که زبان فارسی تا مدتی میزبان این کلمات بیگانه بوده و بعد خود به خود آن‌ها را پس زده است. نظر شما در این باره چیست؟
هر زبانی در طول زمان از زبان‌های دیگر عناصری می‌گیرد، قرض می‌کند یا کلماتی به آن وارد می‌شود. ظاهرا این امر ناگزیر است. تمام زبان‌هایی که زنده‌اند و اهل آن زبان به انحای گوناگون با اقوام دیگر دادوستد اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و ... دارند، این عناصر زبانی در اینجا تبادل می‌شوند و این یک امر طبیعی است. مثلا کلمات عربی برای ما زبان دین است که ما آن را پذیرفته‌ایم. یعنی کلمات عربی نه به عنوان مهمان، بلکه امروزه بخشی از اصل زبان فارسی شده است. بسیاری از کلمات عربی، شکل، صورت و تلفظ اولیه خود را از دست داده‌اند و فارسی شده‌اند. این کلمات دیگر بومی‌اند و اگر بخواهیم این کلمات را از زبان فارسی بیرون بریزیم، بسیار کلمات دیگری هم که از دیرزمان وارد شده‌اند را هم باید دور بریزیم.

به نظرم سره و خالص کردن زبان فارسی از همه این نوع عناصر تاریخی، کار منطقی، دقیق و درستی نیست و البته شدنی هم نیست. اما اینکه چگونه از هجوم زبان‌هایی که از طریق اقتصاد -و نه از طریق علم- وارد می‌شود، جلوگیری کنیم، مسئله دشواری است. اگر راهی داشته باشد، تقویت زبان فارسی در نهادها و شخصیت‌های موثر است، باید آن‌ها را تقویت کنیم. مثل روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون، رسانه‌ها، وسایل ارتباط جمعی و شخصیت‌های موثر. ما باید نهادها و شخصیت‌های موثر را به‌گونه‌ای تربیت کنیم که زبانشان، زبان فارسی سالم باشد. وگرنه نه می‌شود دیوار کشید و نه می‌شود کلمات را منع کرد. مثلا فرض کنید کلماتی مانند رادیو، تلویزیون و تلفن، کلماتی هستند که بومی شده‌اند. یعنی در کل  قلمرو زبان فارسی، هر جا که کلمه تلفن، رادیو و تلوزیون به کار رود، برای شنونده آشناست و آن را می‌فهمد. بنابراین آیا می‌توان برای این کلمه جایگزینی انتخاب کرد؟ البته که ممکن است ولی ظاهرا برای بعضی از این کلمات دیر شده است. در حال حاضر ما می‌توانیم نهادها و شخصیت‌های موثر در حوزه زبان فارسی را تقویت کنیم تا آن‌ها را درست به کار ببرند و سلامت زبان را حفظ کنند.

زبان دیگر، زبان محاوره و عامه مردم است که نه می‌توان در مقابل آن هیچ دیواری کشید و نه می‌شود آن‌ها را منع کرد. عامه مردم خودشان کلمه را می‌سازند و خودشان هم به کار می‌برند. آن هم کلمه‌ای که به ساده‌ترین وجه تلفظ شود و به شفاف‌ترین شکل معنی مورد نظر گوینده را به شنونده منتقل کند. بنابراین آن عامه این کلمه را به کار می‌برد و کلمات را استخدام می‌کند که او را نمی‌توان منع کرد؛ اما سازمان‌های دولتی، گروه مترجمان، گروه روزنامه‌نگاران، گویندگان رادیو تلویزیون و استادان را می‌توان منع و تقویت کرد.
 
                   

برای حفظ این سلامت زبان فارسی که می‌فرمایید، چه باید کرد؟
 یکی از راهکارهایی که در دانشگاه‌ها برای این مسئله اندیشیده‌اند، درسی به اسم «فارسی عمومی» است که ظاهرا قصدش این بوده که فارسی را به همه دانشجویانی که وارد دانشگاه می‌شوند، بیش از گذشته بیاموزد و چشم‌انداز تازه‌ای از ادبیات هم به آن‌ها عرضه کند که برای مطالعه در لحظات و ایام مطالعه، سراغ منابع خاص برود. سوالم این است که اگر آن‌هایی که این فارسی عمومی را در برنامه درسی دانشجویان گنجانده‌اند، چنین قصدی داشته‌اند، آیا به مراد خودشان رسیده‌اند و آن چیزی که به آن فکر می‌کردند، حاصل شده‌ است؟ به نظر من به عنوان یک معلم ادبیات، متاسفانه این اتفاق نیفتاده است. یعنی آن‌هایی که در دانشگاه‌ها فارسی عمومی را تدریس می‌کنند، بسیار درس را آسان می‌گیرند. اگر می‌شد که فارسی عمومی چند واحدی در رشته‌هایی مثل مهندسی و پزشکی، شوق رفتن به طرف مثنوی، شعر حافظ، سعدی و فردوسی را در آن دانشجویان با خواندن ده صفحه فارسی و ادبیات برانگیزد و آن‌ها را به سمت این منابع بکشاند، آن وقت موفق بوده است. لازمه این کار مدرس توانایی است که بتواند حافظ، سعدی و فردوسی را معرفی کند یا گوشه‌ای از اندیشه‌های مولوی را نشان دهد. اگر این برنامه موفقی باشد، می‌تواند گوشه‌ای از نگرانی‌هایی که بعضی در فساد زبان دارند را برطرف کند. اگر هم این وظیفه را متعهد شده باشد -عجالتا آن چیزی که الان می‌بینیم- در ادا کردن این وظیفه چندان موفق نبوده است.
 
بعضی از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که زبان فارسی در حال محدودشدن است و پژوهش‌هایی هم صورت گرفته که نشان می‌دهد مثلا در گذشته ما بیش از 100پیشوند زبانی داشتیم که استفاده می‌شده، ولی در حال حاضر به تعداد انگشت‌های دست هم نمی‌رسد. نظر شما در این باره چیست؟
زبان فارسی در طول عمر خود در کاربرد این نوع واژه‌ها یکسان عمل نکرده است. در بعضی ادوار داشته‌ایم که فعل‌ها مثلا با پیشوندهای گوناگون به کار می‌رفتند و چه بسا که معناهای دیگری هم القا می‌کردند. تطور زبان هم یک امر طبیعی است و زبان هم مانند بقیه عناصر اجتماعی و فرهنگی در جامعه دستخوش تغییر و تطور می‌شود. البته عجالتا چون یک امر تخصصی است، من نظر خاصی نمی‌توانم بدهم ولی می‌دانم که جامعه زبانی دائم آن را تولید می‌کند. در زبان فارسی هم مترجمان و شاعران و هم احیانا در ادوار گذشته، فرهنگستان‌ها بعضی از کلمات را ساخته یا به وجود آوردند که اتفاقا بعضی از آن‌ها خوش افتاده و اهل زبان به کار می‌برند. یعنی واژه‌های تازه‌ای هم به زبان وارد شده است. البته چون یک امر تخصصی است و بنده درباره آن تامل نکرده‌ام، نمی‌دانم در این مورد هم می‌توان نگرانی داشت یا خیر.

                     

 نقش نویسنده‌ها و شاعران را در حفظ یا آسیب رساندن  به زبان فارسی چگونه می‌بینید؟ به نظر شما آیا نویسنده‌ و شاعر بر زبان مردم تاثیر می‌گذارند یا مردم روی زبان شاعر و نویسنده؟
هم زبان در شاعر و نویسنده تاثیر می‌گذارد و هم شاعر و نویسنده در ساخت زبان موثر است. مثلا هوشنگ مرادی‌کرمانی که به زبان محلی و عامه مردم کرمان آشنایی کامل دارد، نوشته‌هایش سرشار از اصطلاحات این زبان است. یعنی این زبان مادری و زبان حوزه زندگی است که به وسیله مرادی کرمانی وارد آثارش شده است. البته کوشش ایشان بر آن بوده که آنچه می‌نویسد، به زبان کودکی، مادری‌اش باشد که این طبیعی است. ولی تمام عناصر بی‌آنکه مولف خودش به یک یک این کلمات بیندیشد، وارد زبان شده است.

از طرفی نویسندگان، مترجمان و شاعران هم در تطور زبان و کم و زیاد شدن عناصر زبانی موثرند. از شخصیت‌های موثر در ساخت زبان، همین نویسندگان، شاعران و ادیبان هستند. چه بسا شاعران یا نویسندگان مقبول که عموما آثارشان خوانده می‌شود، کلمه یا کلماتی را می‌سازند و به کار می‌برند که رایج می‌شوند. در همین روزگار ما کلماتی بودند که قبلا اصلا نشنیده بودیم ولی امروز جزو کلماتی هستند که غالبا به کار می‌برند. یعنی بدون شک، یک گوینده، شاعر یا نویسنده می‌تواند یک کلمه را بسازد و به کار ببرد و از طریق اثر او، بر سر زبان‌ها بیفتد؛ که از این جهت هم مدیون نقش آن‌ها در تقویت زبان هستیم. اما آیا کسانی که مسئول حفظ فرهنگ هستند، خودشان می‌توانند دستوری شاعران و نویسندگان را وادار کنند تا کلمه تازه‌ای بسازند؟ البته این مسئله کمی محل تامل است.  ادبیات، شعر و این قبیل مسائل، به هزاران عامل بستگی دارد که وقتی ادبیات و شعر تقویت شد و شاعری داشتیم که اثرگذار بود، او می‌تواند بسازد. باید آن جامعه را ساخت و به وجود آورد، که جامعه خودش بتواند نویسنده، مترجم و شاعر بزرگی را تربیت کند.

به عنوان کسی که استاد این فن هستید و در دانشگاه هم حضور دارید، جایگاه پژوهش‌ها و تحقیقات دانشگاهی و آکادمیک درباره زبان فارسی را چگونه می‌بینید؟ آیا پژوهشی در این زمینه صورت می‌گیرد؟
می‌توانم بگویم که پژوهش‌های اصیل مربوط به استادان علاقه‌مند، پرمایه و تواناست. هم باید به زبان فارسی علاقه‌مند و معتقد باشند و هم مایه داشته باشند. یعنی با زبان فارسی چنان الفتی داشته باشند که بخشی از هویت شخصی آن‌ها را زبان فارسی بسازد و هم اینکه از نظر امکانات و سلامت جسم در حدی باشند که بتوانند تحقیق کنند. متاسفانه در این حوزه‌ها ما ضعیف هستیم، یا اطلاعات من در این زمینه محدود است. ولی در کل پژوهشگران علاقه‌مند با کارهای خودشان می‌توانند کسانی که به فرهنگ ملی جهت می‌دهند را تشویق کنند و راه‌های تازه‌ای به آن‌ها نشان دهند. به اصطلاح طرح‌ها و نقشه‌هایی کشف کند و به آن‌ها بدهد. مثل بخشی در فرهنگستان به اسم واژه‌سازی یا واژه‌گزینی که تمام کلمات تازه‌ای را که در شاخه‌های مختلف علوم ضرورتا وارد زبان نمی‌شوند یا اهل زبان با آن سروکار دارند، را شناسایی می‌کنند،  قبل از اینکه کلمات بیگانه در زبان فارسی شیوع پیدا کنند، معادل خوب آن‌ها را می‌سازند و عرضه می‌کنند.

بسیاری از کلمات زیبا از فرهنگستان اول می‌توانیم معرفی کنیم که آن وقت‌ها ساخته‌اند و به زبان‌ها افتاده است. پژوهشگران ما خودشان می‌توانند با بررسی گویش‌ها و لهجه‌های مختلف فارسی در ایران، کلمات تازه را کشف کنند و در اختیار دیگران بگذارند تا استفاده کنند. که این یک چیز طبیعی است.

                       
 
مسئله دیگری که وجود دارد، مسئله زبان فارسی در کشورهای دیگر است. با توجه به صحبت‌هایی که با استادان زبان فارسی دانشگاه‌های کشورهای دیگر داشتیم، اخیرا آموزش زبان فارسی در کشورهای دیگر هم بسیاری از کرسی‌های خود را از دست داده است. به نظر شما برای تقویت و حفظ زبان فارسی در کشورهای دیگر چه باید کرد؟
آموزش زبان فارسی در خارج از ایران، به خصوص کشورهایی که زبان فارسی سابقه حضور در میان آن ملت‌ها داشته است مثل زبان فارسی در هند، پاکستان، افغانستان و امثال این‌ها کم‌وبیش پیگیری می شود. البته زبان فارسی در ترکیه هم حضور داشته، اما بسیار کمتر از هند و پاکستان بوده است. به نظرم چیزی که امروز زبان فارسی را در میان ملت‌های دیگر که سابقه آشنایی با زبان فارسی دارند، تقویت و حفظ می‌کند، حضور فارسی‌زبانان در میان آن ملت‌هاست. این فارسی زبانان به دو نوع ممکن هستند؛ یکی گروهایی که به زبان فارسی تکلم می‌کنند، در آنجا باشند و زندگی کنند، که ایران و ما، یعنی برنامه‌ریزان و حافظان زبان فارسی کار جدی در این زمینه نمی‌توانند انجام دهند. یکی هم عناصر و عوامل فارسی زبان است که به آنجا بروند و زبان فارسی را تقویت کنند. به نظر می‌رسد سیاست گذشته در این رابطه سیاست خوبی بوده، که دانشجویان زبان فارسی را از ان کشورها دعوت کنند، در ایران زبان و ادبیات فارسی را به آن‌ها بیاموزند. این دانش‌آموخته‌های زبان فارسی زمانی که به کشور خودشان برگردند، در آن‌جا خود به خود مبلغ زبان فارسی خواهند شد. یعنی یکی از عواملی که می‌تواند کرسی‌های متعدد زبان فارسی را در کشوری مانند هندوستان –که متاسفانه الان رو به کاهش یا انقراض است- تقویت کند در حقیقت آموختن زبان فارسی به دانشجویان هندی در ایران است. که در ایران فارسی را بیاموزند. مثل پروفسور نظیر احمد و دیگرانی که در ایران و در دانشگاه تهران زبان فارسی را آموخته بودند و به کشور خود برگشته و در آنجا مدرس زبان فارسی شده بودند. این یک راه است و البته راه‌های دیگری هم هست؛ مثلا یک راه هم این است که دانشجویان زبان فارسی دانشگاه‌های کشورهای مختلف را به ایران دعوت می‌کنند، در اینجا دوره‌هایی می‌گذرانند و زبان فارسی را در محل زبان فارسی می‌شنوند، زبانشان را تقویت می‌کنند و برمی‌گردند. ولی آن راه اول خیلی مهم‌تر است. یعنی تشویق استادان زبان فارسی هند، پاکستان و ... که در گذشته به دعوت ایران به اینجا می‌آمدند، مدتی اینجا بودند و در همایش‌ها شرکت می‌کردند و بعد از مدتی برمی‌گشتند که این خودش بسیار موثر بود.

 در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؛ آیا کار جدیدی در دست تصحیح یا نگارش دارید؟
بخشی از فرصتم در فرهنگستان می‌گذرد. آن‌جا یکی دو متن را تصحیح می‌کنیم. از جمله تصحیح «سیاست‌نامه» یا «سیرالملوک» خواجه نظام‌الملک را در دست داریم که خوشبختانه نزدیک به اتمام است و حداکثر تا یک ماه آینده منتشر خواهد شد. خودم هم تصحیح کلیات سعدی را در دست دارم که آن هم بخش عمده کارش انجام گرفته و نزدیک به اتمام است. در حال حاضر هم در دانشگاه خوارزمی هم متون عرفانی سنایی و کشف‌المحجوب را برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد و دکتری تدریس می‌کنم.

ایبنا

نظر شما