شناسهٔ خبر: 57678 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

فراستخواه: علوم اجتماعی در ایران محکوم به سکوت است/ نراقی سوژه‌ای که سربه زیر نبود!

مقصود فراستخواه با بیان اینکه علوم اجتماعی در ایران علم قفل شده است و گزارش‌های اجتماعی آن در قفسه هستند و قفل شدند گفت: در این شرایط ما سوژه‌هایی در اصحاب علوم اجتماعی مانند نراقی داشتیم که سربه زیر و ساکت نبودند در حالی که علوم اجتماعی در ایران محکوم به سکوت و علم ساکت است!

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ پنل دوم تخصصی سمینار نقد آثار، افکار و بزرگداشت کوشش‌های علمی و اجتماعی «احسان نراقی» عصر روز چهارشنبه 28 آذرماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

مقصود فراستخواه در این همایش درباره «علوم اجتماعی در ایران و تاثیر اجتماعی؛ مورد نراقی» سخن گفت. وی با اشاره به معضل جدی برای کیان علوم اجتماعی گفت: در علوم پایه شاید هیچ مدیر حکومتی و دولتی خلاصه اجرایی از نظریه بینگ بنگ نتواند بگیرد اما این نظریات درک ما را از جهان و خودمان بهبود می‌بخشد. مساله تمدن و جامعه ما این است و نیاز به فلسفه و ادبیات و علوم فرهنگی و اجتماعی بیشتر از این نیازهایی است که اداری و کاربردی هم نیستند. این‌ها ارزش‌های غیر کاربردی داشته و ارزش‌های رهایی، وجود و غایی برای بشریت دارند. علوم اجتماعی اگر نباشد امکان نقدهای هدف ما فراهم می‌شود. در این جا مساله بر سر حقیقت، عدالت و خیر است و مساله هم همین است.
 

وی ادامه داد: من علوم انسانی را طی چند دهه اخیر بررسی کردم و نگاه ویژه‌ای به موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی داشتم. این موسسه یک پاسخ گویی خلاق به تجربه شکست نهضت ملی است و علوم اجتماعی نشان می‌دهد که زنده است و به مسایل این جامعه واکنش فعال و آکادمیک نشان می‌دهد. شواهد هم نشان می‌دهد حس ملی پشت موسسان این موسسه بود و آن فکر سرزمین و جامعه ایرانی را می‌گرداند. اگر تعاملات اجتماعی بین نسلی و درون نسلی علوم اجتماعی‌ها نبود این موسسه بوجود نمی‌آید.
 
این استاد دانشگاه افزود: شواهد نشان می‌دهد علوم اجتماعی در ایران در حد توان با دشواری تمام کوشید آموزش‌ها و تحقیقات خود را به مساله ایران و محنت‌های آن معطوف کنند. اما آنچه که دیده می‌شود این است که سیاست گذاران از پذیرش به موقع این یافته‌های علوم اجتماعی که معطوف به رهایی بود، سرباز زدند. آن چیزی که مهم نبود مرجعیت علم بود و گوش شنوایی برای علم انتقادی نبود.
 
به گفته وی، دو سطح موانع بر سر علوم اجتماعی معطوف به رهایی وجود داشت؛ نخست ضعف درون خود علوم اجتماعی‌ها اعم از نظام تحقیقاتی، مدیریت و غیره و از سوی دیگر در بیرون علوم اجتماعی نیز ساخت اقتصاد غیر مولد،  و فرماسیون قدرت موثر بود. عده ای روی این مسایل کار در ایران کردند و در این زمینه پیش رفتند. آنها تکنوکرات‌ها را نقد و بعد علمکرد دولت را بررسی کردند. نراقی فرار مغزها را در 1345 همگام با باتامور بررسی می‌کند. او همزمان با جهان علم کار می کند. این علمی که در این باره تولید می‌کند از درونش یک کنش آکادمیک در می‌آورد و نتیجه می‌گیرد که هیات امنا برای دانشگاه لازم است و کوشش می کند با سایر کنشگران این قانون را وارد کند تا بتوانند مربی تربیت و استخدام کنند.
 
 فراستخواه گفت: گزارش فرار مغزها در روزنامه چاپ می‌شود. وقتی این مقاله منتشر شد دست اندرکاران گفتند این موضوع را تمام کنید و مسکوت بگذارید! علوم اجتماعی در ایران محکوم به سکوت و علم ساکت است! به تعبیر یحیی مهدوی علم الاجتماع ساکت است و سوژه‌های سر به زیر و ساکت دارد که هیچ اثر خطرناکی نمی‌نویسد! در عین حال مطالعات نشان می‌دهد که کنشگرانی بودند که تن به این نظم سوژه‌های ساکت ندادند.
 
وی با اشاره به کنشگرانی چون توسلی، اشرف و ... گفت: این ها سعی کردند زلزله را امر اجتماعی بدانند و پیامدهای آن را بررسی کنند. از سوی دیگر علوم اجتماعی به مساله نفت در ایران می‌پردازد و می‌گوید که عده‌ای از درآمد نفت تنها در تهران پولدار می‌شوند و پشت آن آگاهی است! اگر به این‌ها توجه می‌شد این گونه آینده می‌شد.
 
فراستخواه با بیان اینکه علوم اجتماعی در ایران علم قفل شده است و گزارش‌های اجتماعی آن در قفسه هستند و قفل شدند افزود: علم در ایران مغلوب مناسبات قدرت، سیاست و ثروت است. پس علم به حاشیه نشینی تن داده است. در سال 39 طرحی در وزارت صنایع مصوب می‌شود و علوم اجتماعی‌ها روی وام سرمایه‌گذاری صنعتی تحقیق می کنند. نتیجه این بود که این وام ها نشان می دهد که در واسطه گری زمین و ... صرف شده است. وقتی گزارش به اینجا می‌رسد متوقف می‌شود! مثال های دیگر هم هست از ساختارهای سرشماری در ایران تا غیره. نراقی نشان می دهد که چگونه با روش‌های آمارگیری در ایران دختربچه‌ها شمرده نمی‌شوند! از سوی دیگر علوم اجتماعی‌ها تلاش کردند درباره شهر سخن بگویند و امثال نراقی درباره ساختار شهر سخن گفتند و از مسئولان دعوت کردند.
 
وی ادامه داد: آنها در موسسه مطالعات تحقیقات و اجتماعی به ارزش اضافی زمین در ایران رسیدند. اما نتیجه این گزارش به زبان فرانسه در پاریس منتشر شد چون در ایران نمی‌توانست چاپ شود هر چند که این تحقیق در دنیا هم بی سابقه بود!
 
این استاد دانشگاه با بیان اینکه آنها اعتیاد به مواد مخدر، فحشا، چک‌های بی محل و ... را بررسی کردند و پیامدهای آن را به صورت علی توضیح دادند گفت: آنها برای تهران اطلس طراحی کردند و روی معضلات آن کار کردند.
 
فراستخواه درباره آینده پژوهی علوم اجتماعی از سوی نراقی و دیگران گفت: نراقی و همکارانش از 44 تا 48 درباره علم اجتماعی آینده اندیش کار کردند و دستاوردهایشان در سال‌های بعدی اتفاق افتاد. آنها برنامه‌های آموزشی را پیش بینی کردند و درست در آمد. بسیاری از گزارش‌های آینده پژوهی علم اجتماعی در ایران به دلیل محدودیت‌ها منتشر نشد اما آن‌ها به قدر استطاعت تلاش کردند.

وی در پایان تاکید کرد: اصحاب علوم اجتماعی در ایران در گذشته با وجود قفل‌هایی که بر تحقیقاتشان زده می‌شد، اما تصویری از ایران و حس و حال علمی و مسئولیت علمی برای حل مشکلات‌ها داشتند. آن چیزی که امروز با آن مواجهیم از بین رفتن این حس است چون این محدودیت‌ها بوده و هست و اگر علم اجتماعی بخواهد قدرت شود هیچ گاه با قدرت احساس راحتی نمی‌کند. اما امروزمساله این است که سوژه های ما در صدد اکتشاف باشند یا سربه زیر و ساکت!



سیدضیاء هاشمی هم با بیان اینکه نراقی بین یک موقعیت بینابینی با عنوان محقق موثر در حرکت بود گفت: نراقی نه نقاد منزوی منزه طلب بود و نه کارمند منقاد منفعت‌طلب. ما نیز در بررسی تجربه‌زیسته یک محقق باید ببینیم که او چه رویکردهایی را طی کرده است.
 
وی ادامه داد: نراقی کسی است که در تجربه تحصیلی خود در داخل و خارج از ایران به یک رشته علمی اکتفا نمی‌کند و در تجربه عملی نیز یک استاد، محقق و مدیر است و در خاطراتش تاکید می‌کند که چگونه برای راه‌اندازی و اداره موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ایران تعامل دارد.
 
این استاد جامعه‌شناسی با بیان اینکه نراقی اگرچه کنش‌گر سیاسی نیست اما از سیاست هم به دور نیست افزود: او حلقه پیوند بین دانشمند و سیاستمدار است و روحیه کنش و عاملیت در آن برجسته است و اگر این روحیه نبود آفت‌های زیادی ایجاد می‌شد و تمام تلاش نراقی این است که پیوندش با دانشگاه را حفظ کرده و به تعهداتش با جامعه‌شناشی کاربردی عمل کند به همین دلیل است که او با همه گروه‌ها تعامل دارد و نمی‌خواهد تنها محصول علمی‌اش را مخاطبان خاصی مصرف کنند او می‌خواهد اثرگذاری داشته باشد و با مدیریت علمی خود می‌کوشد تا سایر محصولات علمی همکارانش را نیز در مطالعات موسسات و تحقیقات اجتماعی عرضه کند. بنابراین او انسان آکادمیکی نیست که بنشیند و بگوید که بیایید در دانشگاه از محصولات من استفاده کنید.
 
هاشمی با بیان اینکه نقد نراقی انقلابی و براندازانه نیست یادآور شد: او هیچگاه قهر نکرد و به انزوا نرفت و تبدیل به دانشمند نقاد منزوی نشد بلکه همواره با پذیرش مسئولیت اجتماعی خود تلاش کرد زمینه‌ای را فراهم کند تا در آن دوره محققان جوانی که شناخته شده نبودند و جدی گرفته نمی‌شدند برای ایران کار کند. او تلاش کرد که روح و اندیشه کار را در آن جمع تقویت کرده و سپر مشکلات این جوانان شود.
 
هاشمی با اشاره به دیدار خود با احسان نراقی در سال‌های گذشته عنوان کرد: من از او پرسیدم که بزرگترین مشکل شما در موسسه چه بود و ایشان بر مشکلات مالی تاکید کردند و من نیز گفتم که هنوز موسسه بزرگترین مشکلش مالی است او دستاوردهای موثری در حوزه مطالعات شهر تهران و جامعه‌شناسی عشایر در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی داشت و توانست در تعامل با دستگاه‌های دولتی در عین حفظ رویکرد انتقادی ادبیاتی را ایجاد کند تا همیشه متکی بر آن هستیم.
 
این استاد جامعه‌شناسی در پایان گفت: او در زمان خودش با تلاش، انگیزه و خلاقیت الگویی را برای ما ساخت و این پیام را به ما داد که چگونه نیاز به محققان متعهد داریم.
 
مهسا اسدالله نژاد نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به آثار نراقی پیش و پس از انقلاب اسلامی گفت: آنچه که بیشتر از نراقی به جا مانده آثار او قبل از انقلاب اسلامی است چنانچه بعد از انقلاب تنها دو کتاب از کاخ شاه تا زندان اوین و آیین‌های جوانمردی را منتشر کرده است.
 
وی در ادامه سخنرانی خود را معطوف به چرخش نراقی در تعریف علم جامعه‌شناسی معطوف کرد و گفت: آنچه که نراقی در ابتدای تاسیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی از علم دارد با آنچه که تا سالهای 1348 اتفاق می‌افتد متفاوت است و ما چرخشی را در گفتار نراقی می‌بینیم که براساس آن جامعه‌شناسی علمی عینیت گراست که نمی‌تواند واقعیت انسان را در مثابه به بحران‌های هستی‌شناسی خود تعریف کند. از یکسو این چرخش نراقی با متوقف شدن پروژه‌های مطالعاتی موسسه در سال‌های 56 اتفاق می‌افتد که خود قابل تأمل است.
 
وی ادامه داد: در همین زمان ما دعوت از هانری کربن در دانشکده ادبیات را داریم و این گزاره مطرح می‌شود که چگونه علم اجتماعی تازه‌پا باید پروژه‌های خودش را در حالی تعریف کند که در ابتدای کار دچار دوگانه شرقی ـ غربی می‌شود. گویی علوم اجتماعی علم غربی است و ما باید علم جدید را متناسب با روحیات خودمان بسازیم.
 
وی افزود: نراقی علت انقلاب اسلامی را پروژه مدرنیزاسیون از سوی شاه می‌داند و معتقد است که اگر شاه از معنویات پرهیز نمی‌کرد تحولات بعدی اتفاق نمی‌افتاد همین دوگانه نیز پس از انقلاب اسلامی ادامه می‌یابد و ما می‌بینیم که چگونه حتی واژه جامعه‌شناسی بعدها پژوهشگری اجتماعی می‌شود.
 
اسدالله نژاد در بخش پایانی سخنانش با تاکید بر اینکه استقلال جامعه‌شناسی در حل مسأله‌هایش با بازار و دولت است گفت: جامعه‌شناسی نتوانسته این استقلال را از بازار و دولت حفظ کند و به همین دلیل شکل دیگری از شرق‌شناسی وارونه بازتولید شده و من خوانشم از نراقی تحت تاثیر گفتمان هویت‌گرای خوداندیش در پایان دهه 40 است که تاکنون نیز صدای قالب علوم اجتماعی شده و خودش را بازتولید کرده است.
 
وی تاکید کرد: اگر قرار است علوم اجتماعی پا بگیرد باید استقلال خودش را از بازار و دولت حفظ کند و نه دیگری توهم آلود به‌نام غرب.

باقر ساروخانی نیز سخنران پایانی این نشست بود که سخنان خود را درباره نراقی دانش انسان‌گرا و اخلاق مدار ارائه کرد.

وی در این مراسم با اشاره به آشنایی خود با نراقی در سال 1345 گفت: ایشان را در پاریس ملاقات کردم و از سال 47 به عنوان همکار در کنار ایشان قرار گرفتم. من طمع جامعه شناسی را از شاگردی ایشان در سال 40 چشیدم. او به جای تدریس نظریه‌ها وقایع تهران را مطرح می‌کرد. او نشان می‌داد که چقدر جامعه‌شناسی دانش بزرگی است. 

وی ادامه داد: او ما را به وقایع جامعه‌ نزدیک می‌کرد و برایش جامعه‌شناسی کاربردی بود. او ما را به سوی میدان برد. ما در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی جمع می‌شدیم و روی مسایل جامعه‌شناسی با دیدگاه فلسفی کار می‌کردیم پس او ما را میدان برد و نشان داد جامعه‌شناسی پشت درب‌های بسته معنا ندارد!

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه نراقی بسیار انسانی بود عنوان کرد: او کسی بود که درب اتفاقش روی همه باز بود. این گونه نبود که افراد را با گرایش‌های مخالف رد کند. فراخنای گفت‌وگو با نراقی در زمینه دانش نبود او جامعه‌شناسی انسانی و اخلاق مدار داشت. 

ساروخانی در ادامه با بیان اینکه نراقی جامعه‌شناسی را در یک مقطع مطالعه نمی کرد گفت: نراقی معتقد بود دانش‌های طبیعی و انسانی از هم جدا هستند چون دانش انسان دانش طولی است. او همچنین به دنبال این بود که پدیده اجتماعی را در ابعاد ارزشی و کیفی آن بررسی کند. نراقی جامعه‌شناسی کمی را قبول نداشت و درست هم بود چون این جامعه شناسی از بین رفت.

وی در پایان گفت: جامعه شناسی که او مطرح کرد باید در صحنه اجتماعی ایران باقی بماند. باید با الگوی او جامعه شناسی را در خدمت ایران قرار داد. این در حالی است که پیش از این جامعه شناسی در اختیار جامعه نبود. نراقی می‌خواست صدای طرد شدگان را به اصحاب قدرت برساند. او فرد شجاعی بود و وقتی نقد می‌کرد راه حل ارائه می‌داد. از سوی دیگر نراقی آینده نگر بود و در سال 46 که هنوز فرار مغزها نبود این موضوع را مطرح کرد و این نشان از آینده نگری او داشت.

نظر شما