شناسهٔ خبر: 57773 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چگونه سرمایه‌داری سرد منجر به بی اثر شدن نقد می‌شود؟

جبار رحمانی عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در یادداشتی نگاهی به کتاب «تحلیل فرهنگی» نوشته جیم مک گوییگان؛ ترجمه سجاد علیزاده داشته است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ جبار رحمانی، عضو موسسه انسانشناسی و فرهنگ و عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم: فرهنگ، یکی از حوزه های پرمناقشه در علوم اجتماعی بوده که نه تنها در تعریف آن بلکه در شیوه های فهم وتحلیل آن نیز هنوز اجماعی صورت نگرفته است. به همین دلیل روش‌های نقد و تحلیل فرهنگ بر حسب سنت‌های مختلف نظری به شیوه‌های مناقشه برانگیزی در علوم اجتماعی جهانی مطرح شده‌اند. هرچند تحلیل فرهنگی عموما مبتنی بر سنت‌های نظری خاصی بوده، اما در دهه‌های اخیر رواج هستی شناسی‌های علمی میان رشته‌ای و تاکید بر لزوم گذار از مرزبندی‌های  محدود رشته‌ای، سبب شده تلاش‌هایی برای درک میان رشته ای از فرهنگ و تدوین شیوه ها و رویکردهای روشی میان رشته ای در تحلیل فرهنگی نیز فراگیر شود. یکی از مهمترین منابع در این زمینه، کتاب مک گوییگان با عنوان تحلیل فرهنگی است.

این کتاب که در نوع خود در زبان فارسی بسیار اهمیت دارد، تلاش کرده از یکسو با توجه به محوریت و اهمیت فرهنگ در جهان کنونی و رخدادهای زندگی مردمان عصر مدرنیته متاخر و همچنین ضرورت‌های بازاندیشی در سنت‌های روشی و نظری مطالعه فرهنگ روش شناسی نوینی را با تکیه بر نوآوری های مفهومی و نظری خاص خودش ارائه دهد. دال اصلی این کتاب، طرح مفهوم سرمایه‌داری سرد است. او متعقد است که در وضعیت فعلی ایدئولوژی نئولیبرال نه تنها در عرصه تجارت بلکه در عرصه فهم متعارف و سراسر کردارهای روزمره نیز به شکل نیرومندی مسلط است. این تسلط لزوما به معنای راه حل‌های اقتصادی نیست، بلکه به معنای شیوه ای از زندگی است. به همین سبب گوییگان این شکل از سرمایه داری را سرمایه داری خونسرد یا سرمایه داری سرد (cool capitalism)  می‌نامند که درآن شاهد آمیختگی بیگانگی و بی حسی با شیوه زندگی کاپیتالیستی هستیم که نتیجه آن خنثی و بی اثر شدن نقد است.

این کتاب در نوآوری خاص خودش به دو مقوله کلیدی تاکید دارد: یکی توجه به قابلیت‌های احساسی و ارتباطات عاطفی و هیجانی است. از نظر گوییگان، عمده نظریه‌های اجتماعی، جامعه را در نوعی تقلیل گرایی معرفت شناختی و تاکید بر وجوه شناختی مورد فهم و نظریه پردازی قرار داده‌اند. به همین سبب وجوه عاطفی یا نادیده گرفته شده‌اند یا اینکه عامل اختلال و افول یا انحراف وجوه شناختی بوده‌اند. کتاب استدلال می‌کند که وجوه عاطفی و احساسی نه تنها در زندگی مردم بسیار کلیدی و محوری هستند، بلکه در روش شناسی‌های شناخت فرهنگی نیز به همان اندازه وجوه شناختی باید مورد توجه قرار گیرند.

به همین سبب کتاب با تکیه بر مفهوم عرصه / حوزه عمومی هابرماس، مفهوم حوزه یا عرصه عمومی فرهنگی را مطرح می‌کند. مردم در زیست جهان خودشان، دغدغه اصلی شان وضعیت‌های دشوار و رضایت شخصی و یافتن راه حل‌هایی برای گذار از این وضعیت‌ها و رسیدن به رضایت‌های شخصی است. لذا درگیری عمیق مردم با موضوعاتی رخ می‌دهد که این دغدغه‌های بی واسطه مردمی را به نمایش بگذارند. از سوی دیگر این وجوه محوری دغدغه‌های مردمی، بیش از آنکه از منظر شناختی قابل تحلیل و تفسیر باشند، می‌بایست با تاکید همزمان بر ارتباطات احساسی مورد بازشناسی قرار بگیرند. در عرصه عمومی فرهنگی، (در برابر مفهوم عرصه عمومی هابرماسی که تاکیدش بر وجوه شناختی و نخبه گرایانه است) لذت‌ها و دردها مبادله می شوند. لذا ارتباطات احساسی امکان تامل درباره موقعیت‌های زیست جهان و اولویت های فردی را فراهم کرده و در نهایت موجب یافتن راه حل‌هایی می‌شود که بتوان از طریق آنها در لابلای سیستم‌هایی زندگی کرد که بر آنها کنترلی نداریم.
 

نکته دوم و کلیدی دیگری که این کتاب دارد آنست که روش شناسی تحلیل فرهنگی، لزوماً یک کار تکنیکی صرف نیست. به عبارت دیگر همانطور که فرهنگ ترکیبی است از وجوه مختلف ذهن و روح انسانی، فهم فرهنگ نیز علاوه بر این تکنیک‌ها مستلزم خلاقیت‌هایی است که از قوه خیال و ابداع محقق سرچشمه می‌گیرد. به همین سبب تحلیل فرهنگی همانقدر که یک عمل علمی است، یک کار هنری و خلاقانه نیز هست و مستلزم ذوق و قریحه هنری محققان نیز است.

کتاب از یک مقدمه و ده فصل تشکیل شده است، مترجم نیز توانسته به خوبی ترجمه‌ای روان و استوار از متن فراهم کند. این کتاب در سنت تلفیقی از مطالعات فرهنگی بریتانیایی و سنت مکتب انتقادی قرار می‌گیرد که به دنبال فهم مساله‌های مهم جهان جدید برای عموم مردم و در بستری از موقعیت‌های فرهنگی جهان وطنی است. این کتاب علی رغم آموزه‌های خوبی که برای تحلیل فرهنگی در جامعه ایرانی دارد، مستلزم توجه به زمینه‌های فرهنگی تدوین کتاب نیز هست. کتاب تلاش دارد روش شناسی را تدوین کند که مساله‌های انسان مدرن در جامعه انگلیسی را در کانون خودش مطرح کند. مساله‌هایی در بستر هویت بریتانیایی بواسطه رخ داده‌هایی مانند مرگ پرنسس دایانا گرفته تا تلفن همراه و فرهنگ مخاطره و درنهایت نئولیبرالیسم و سیاست فرهنگی شهر و هویت‌های متاخر که مجموعا در ده فصل تنظیم شده، را در برگرفته است. لذا شاید نتوان به سادگی ادعا کرد که همان صورت بندی‌های رایج مساله‌های فرهنگی برای ساکنان لندن برای ساکنان تهران  ... نیز صادق باشد. اما هرچه هست، رویکرد کلی کتاب در تلفیق میان رشته‌ای و نگاه به ابعاد مختلف پدیده‌های فرهنگی و هستی شناسی چند بعدی در باب فرهنگ و مطرح کردن بعد عاطفی و هیجانی و زیباشناختی در کنار وجوه شناختی و معرفتی می‌تواند راهگشای تدوین روش شناسی‌های معطوف به مساله‌ها و دغدغه‌های فرهنگی ایرانیان نیز باشد.

کتاب در نهایت دغدغه مهمی را در مطالعات فرهنگی مطرح می‌کند، اینکه مطالعات فرهنگی هم از نظر تشکیلات و هم از نظر شاخه‌های آموزشی و پژوهشی آن، ساختاری ناهمگون و متکثر دارد. مساله اصلی آنست که این رشته از انتقادی بودن صرف به سمت سودمندی و کاربردی بودن حرکت کند. و اینکه دغدغه‌های عموم مردم باید محور موضوعات و مسائل این رشته قرار بگیرد. به هر حال این کتاب می‌تواند در زمینه تحلیل فرهنگی و به طور خاص در مطالعات فرهنگی ایرانی در اتخاذ رویکردهای نظری و روشی جدیدتر موثر باشد.

کتاب «تحلیل فرهنگی» نوشته جیم مک گوییگان؛ ترجمه سجاد علیزاده است که توسط نشر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، در 1397 در 386 صفحه منتشر شده است.
 
 

نظر شما