شناسهٔ خبر: 57831 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ابن‌سینا حکمت خودرا از ایران دریافت کرد/حکمت اشراق میراث شیعه است

رئیس بنیاد ایران شناسی با بیان اینکه ابن سینا، اصل، شجره و عصاره ایرانی دارد، گفت: ابن‌سینا فلسفه اشراق و حکمت باستانی ایرانی را نگه داشت و آن را به عنوان میراث به دیگران سپرد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ دومین همایش ملی «ابن‌سینا و حکمت مشرقی؛ بازخوانی تأثیر حکمت ایرانی بر فلسفه ابن‌سینا»، صبح دیروز در بنیاد ایران‌شناسی برگزار شد.

در ابتدای این مراسم قاسم پورحسن، دبیر این همایش گفت: هدف ما از برپایی این همایش اول این بوده است که سنت عقلی و حِکمی ایران را مورد توجه قرار دهیم و بگوییم که اطلاق ابن‌سینا از جانب مورخان به عنوان اندیشمند عرب یا حکیم تُرک، یک توهم و پندار نادرست است. اطلاق ابن‌سینا به غیرایرانی بودن نشان می‌دهد که ابن‌سینا به صورت اصیل خوانده نشده است. دومین هدف ما هم این است که نشان دهیم فلسفه رو به آینده دارد و برای گذشته نیست؛ یعنی فلسفه امکان‌هایی را در باب تفکر عقلی باز می‌کند. به همین دلیل هم ابن‌سینا می‌تواند جهانی را بگشاید که ما با آن مواجهه‌ عقلانی با وضعیت کنونی داشته باشیم.

حجت‌الاسلام خامنه‌ای، رئیس بنیاد ایران‌شناسی در ادامه درباره موضوع ابن‌سینا و حکمت باستانی ایرانی سخنرانی کرد.

وی گفت: وقتی کتب یونانی به عربی ترجمه شد، در کنار معارف اسلامی سه مکتب معرفتی کنار هم قرار گرفتند؛ مکتب اول مکتبی بود که در دست شیعه بود. مکتب دوم، مکتب حکمت مشاء که منسوب به ارسطو است و حکمت سوم، یک نوع حکمت معنوی و باطنی بود که همان اشراق است. ابن‌سینا حکمت خود را از ایران دریافت کرد. در برخورد این سه مکتب سه دسته به وجود آمدند؛ دسته اول افرادی بودند که به فلسفه مشایی تعصب می‌ورزیدند و ابن‌سینا هم از آنها دل پر دردی داشت. دسته دوم، صوفیان بودند و دسته سوم هم افراد شیعه بودند که گرایش عمده آنها ایرانی ـ باستانی یا اشراق بود. این دسته از خواص اعتقاد داشتند که معارف الهی یا حکمت دارای لایه‌های مختلفی است، بنابراین زبان رمزی خاصی به درد آنها می‌خورد. درواقع این دسته که باطنیه نام داشتند، نوعی زبان رمزی به کار می‌بردند.

وی افزود: دسته‌ باطنیه در کنار خط سیاسی پیشوایان شیعه در مقابله با خلافت پیش می‌رفتند. آنها هم دارای حرکت علمی بودند و هم مبارزات سیاسی داشتند. بعدها اسماعیلیه از دل این گروه بیرون آمد. باطنیه را بعدها در تاریخ تعلیمیه می‌نامیدند. حال سؤالی که اینجا پیش می‌آید اینکه چرا این دسته با داشتن حکمت باستانی، حکمت مشاء را هم پذیرفتند؟ پاسخ این است که چون از حکمت مشاء برای استدلال‌های خودشان در حقایق شیعه و امامت استفاده می‌کردند. ابن‌سینا در میان این جو عمیق فلسفه‌ عرفانی متولد شده و رشد کرده است. او جزو سازمان‌های پنهانی اسماعیلیه در خراسان بوده و از همان ابتدا با آنها آشنا بوده است. به همین دلیل هم بیشتر از بقیه، به منابع اسماعیلیه دسترسی داشته است.

رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا تصریح کرد: با حمله‌ اسکندر، حکمت اشراق در معرض خطر قرار گرفت، ولی ابن‌سینا فلسفه اشراق و حکمت باستانی ایرانی را نگه داشت و آن را به عنوان میراث به دیگران سپرد. او کتاب «شفا» را در سنت خشک مشایی می‌نویسد و در مقدمه کتاب «حکمت مشرقی» خود می‌گوید که من ناچارم به دلیل عوام، درباره حکمت مشاء بحث کنم چون آنها بسیاری از نکات خاص من را نمی‌فهمیدند.

سید محمد خامنه‌ای در پایان خاطرنشان کرد: با نگاهی بر سیر تاریخی، متوجه می‌شویم که بعد از ابن‌سینا، در دامن شیعه، حکمت اشراق بازگو می‌شده است و افشاگر این مکتب هم سهروردی بوده است. شاگردان سهروردی، کتاب «حکمت‌الاشراق» سهروردی را شرح می‌کنند. به همین دلیل شیعه از حکمت اشراق جدا نمی‌شود و جزو میراث شیعه است. ابن‌سینا نه فقط ایرانی است بلکه اصل شجره و عصاره‌ ایرانی دارد که هیچ کسی نمی‌تواند آن را به سرقت ببرد.

نظر شما