شناسهٔ خبر: 57842 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

فلاطوری منتقد جدی غلبه اندیشه‌های صدرایی بر جهان اسلام بود

محمد میلانی به مناسبت سالروز درگذشت عبدالجواد فلاطوری پژوهشگر ایرانی حوزه فلسفه و بنیان‌گذار کتابخانه شیعی در دانشگاه کلن آلمان و نیز آکادمی علوم اسلامی در این کشور یادداشتی را در اختیار ایبنا قرار داده و در آن به افکار و اندیشه‌های فلاطوری پرداخته است.

فرهنگ امروز/ محمد میلانی: اگر بنای تحقق کم لطفی درشناخت بزرگی از بزرگان معاصر ایران باشد، بدون هیچ اغراق و اکراهی می‌گویم مرحوم عبدالجواد فلاطوری( و سیدعباس معارف) از سرآمدان این حرکت «فرهنگ و تمدن ناشناس» ما محسوب می‌شوند. درست در روزهایی مقولات فقه پویا و ضرورت‌های انطباق شریعت با مسایل روز و جهان مدرن به ذهن کمتر مسلمانی خطور کرده بود، نصر حامد ابوزیدها و حسن حنفی‌ها هنوز دانشجویانی صاحب دغدغه در دانشگاه‌ها بودند، ذهن گیرا و اصالت‌دار عبدالجواد فلاطوری به دنبال ضرورت‌هایی برای اسلام و موقعیتش درجهانی بود که شاکله‌ی قرآئت‌های ناروا می‌رفتند تا در دهه‌های اول قرن بیست و یکم زمینه‌های اسلام هراسی را از یک سو و خوانش‌های خشونت‌مدار ناروا از شریعت محمدی را از سویی دیگر تحقق دهند.

برای نسل امروز ایران و دانشجویانی که بسیار مطمئن بر روی نیمکت‌های دانشکده‌های علوم‌انسانی و در کلاس‌های فلسفه اسلامی، دروس فقه شیعه و فلسفه ایرانی می‌نشینند و نیم نگاهی هم به آنسوی دریاها و به بورس‌های دانشکده‌های کشورهای اروپایی و حتی آمریکایی دارند باید بگوییم که همین آرزوها و علاقه‌های شخصی به طرز ماتقدم پسینی مربوط به عملکرد صحیح و ارزشمند معدود کسانی از جمله مرحوم فلاطوری دارد و خواهد داشت هرچند که اکثر قریب به اتفاق متخصصان جوان حوزه‌های فکر و فرهنگ او را نمی‌شناسند. همین مقدار درباره او دانستن که به همراه مرحوم مهدی حائری یزدی دو چهره منتخب جهان تشیع بودند که یکی در آمریکا و دیگری در اروپا رسالت بزرگ شناخت صحیح غربی‌ها از تشیع و فکر ایرانی- اسلامی را بر دوش می‌کشیدند کافی است که نامش در تاریخ فکر ایران جاویدان بماند.

 درک و تحصیل در فلسفه غربی، انطباق مقولات و مسایل موجود در فکر فلسفی اسلام با فلسفه خاستگاه جدید، احیای تفکر نوین اسلامی در غرب و ایجاد زمینه‌های نوین برای تحقیق متفکران و محققان غربی که از راه‌های عقلانی و قواعد فکری به جستجوی حقیقت در عالم اسلام بودند، بی‌شک بزرگترین دستاورد این دو متفکر فلسفی و فقیه جامع‌الشرایط بود.

مرحوم دکتر عبدالجواد فلاطوری هفت سال پس از آنکه مجوز تدریس فلسفه و فقه در حوزه را از مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی دریافت کرده بود، به سبب مباحثات و مذاکرات و نیز نشان دادن توان فقهی و اشراف درخور توجه علوم اسلامی در محضر آقا محمدرضا کلباسی به درجه اجتهاد و کسب مجوز در نقل روایت و استفاده از احکام علم ‌الرجال و درایه را کسب کرد.
 


چنین متفکری آنچنان به درک صحیح غرب از اسلام اهمیت می‌داد و برایش دغدغه و مسئله ذهنی بود که چندین دهه پیشتر از اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد شمسی که موج دیالوگ با جهان مسیحیت در میان پاره‌ای از متفکران وطنی باب شد، بنای گفت وگوهای مرتب و پی‌درپی را با اندیشمندان اروپایی و بالاخص آلمانی را پی‌ریزی کرده بود. از درون این گفت‌وگوها اگر چه این روزها به دلیل سنگینی سایه شنیع سیاست اسلام هراسی چندان آبی گرم نمی‌شود و کرسی‌های اسلام پژوهی درغرب به طرزی غریبی تمایل به تحقیقات جامع بدون حضور مسلمانان محقق از برخی کشورهای اسلامی را دارند، اما فلاطوری آنچنان سایه‌ای بر تحقیقات اسلامی در اروپا گسترانده بود که به زعم برخی از اسلام‌شناسان اروپایی عدم حضور او در جمعی یا گروهی از محققان برای آنها به منزله آینده نامعلوم اقدامات و تحقیقاتی به حساب می‌آمد که بنا بود آغاز شود.

همین مولفه بارز از شخصیت او بود که شایسته‌ترین فرد برای شکل‌دهی به کتابخانه اسلامی ـ شیعی در دانشگاه کلن شد و آنچنان بنای غنی از معارف اسلامی را با این اولین اقدام توانست بگذارد که بعدها در سال 1978 به طور رسمی و با حمایت وزارت علوم و معارف وقت در آلمان غربی، آکادمی علوم اسلامی در آلمان پایه‌ریزی کرد و کمی بعد از دو سال توانست ارتباط موثرش با سایر دانشگاه‌های علاقمند به ایجاد مرکز اسلام‌شناسی مانندکشورهای اتریش، ایتالیا و مرکز مشترک آکادمیک اسلام شناسی دانشگاه الهیات بارسلون و اگادیر در مغرب (مراکش) را به طور رسمی گسترش داده و ارتباطی موثر در میان مراکز اسلام‌شناسی اروپایی برقرار کند. از درون همین اتفاق مهم و میمون بود که کمی بعد تحقیقات مفصلی از سوی وی برای مطالعه و چیستی اسلام در کتاب‌های درسی کشورهای اروپایی آغاز شد و بعدها باز ارتباطات موثر او بود که همزمان با اتحاد اروپا در ساختار نوین اتحادیه اروپا و کشورهای مشترک المنافع، به همراه تیم مطالعات و تحقیقاتش توانست محتوای فصول اسلام‌شناسی و هرآنچه که در مورد اسلام در کتب درسی مدارس و پایه‌های ابتدایی آکادمی‌های هفده کشور اروپایی بود را هم تغییر بدهد و هم شکلی واحد به آنها ببخشد.

این اقدام هنوز در تاریخ اروپا بی‌سابقه و از این روی است که مراکز اسلام‌شناسی بزرگی هم به همت علمای برجسته عالم اسلام و هم بر روال مطالعات مدون و ریشه‌دار غربی‌ها در غرب مشغول به فعالیت هستند،‌ اما کارنامه تأثیرگذار عبدالجواد فلاطوری باعث شده تا مرکزی از این مراکز نباشد که تأثیر یا یادی از وی نداشته باشد و مجمع و همایشی بی‌غرض نیز در این راستا تاکنون برگزار نشده که درآن نامی از وی به میان نیامده باشد. 

دلمشغولی و دغدغه‌های او به الزام به سمت اسلام‌شناسی اروپایی و تحقق چهره اصیلی از تمدن اسلامی ختم نمی‌شد. همانطور که گفتم تخصص او در فلسفه غرب تمایل جدی به سمت اندیشه کانتی و نظام اخلاقی این فیلسوف تأثیرگذار اروپایی داشت.

اگرچه یکی از معرفین اندیشه‌های امام محمد غزالی و ملاصدرا در قرن اخیر در اروپا و بالاخص آلمان محسوب می‌شود اما در عالم اسلام از منتقدان جدی تفکر صدرایی نیز به حساب می‌آید. به ارزش و خاص بودن نظام فکری صدرایی و تأثیرات جالبش اذعان داشت اما مخالفت شدیدش با جریانی که برآن بود تا فلسفه صدرایی را که وجه‌ای کامل و تام از اندیشه دینی آن هم دین اسلام نشان بدهد را علناً ابراز می‌کرد و برعلیه آن بود. به فاصله به افتراق و جدایی گستره شریعت از فلسفه قایل بود چرا که هرکدام را به طور مستقل یک دستگاه جدی می‌دانست. از دید وی تلاش برای تبیین و دینی کردن فلسفه و به نوعی در دامان تفکری افتادن که تلاش می‌کند تا بگوید تمایزی میان فلسفه و دین نیست، نه به ما اجازه داده که فلسفه بیاموزیم و نه آنکه ساحت تفکر فلسفی را درک کنیم.

از سویی دیگر تلاش برای ایجاد بسترهایی عقلانی که در پی اثبات فلسفی دین برمی‌آیند از دید وی تلاشی نامربوط است. نوع مواجه این دو اصل با حقیقت نیز به هیچ عنوان بنا نیست که به تأیید یکدیگر وابسته باشند. چنین رهیافتی بود که درک نوینی از اسلام با مقتضیات جدید زمانی برای اولین بار از سوی او به عنوان یک ایرانی بسط داده شد و اگر اغراق نباشد بنیان چنین ساختگاهی در آکادمی اسلام شناسی او که مدتی پس از شکل‌گیری دفترش را به هامبورگ انتقال داده بود؛ شکل گرفت. در بحث شناخت قرآن نیز به تفسیر معنایی قرآن و سنت تفسیر آیات مبتنی و محکم بر خود آیات اختیار تام داشت. سنتی که مرحوم علامه طباطبائی تبریزی تفسیر شریف المیزان را بر پایه چنین امری استوار کرد. 

به همان میزان که به اصالت و استقلال دین از سویی و فلسفه از سویی دیگر قائل بود تجویز نسخه‌های فلسفی و فرهنگی برای امت‌های دیگر را کورسویی بی‌بازگشت می‌دانست. براین اساس بود که فلسفه غربی را به معنای واقعی غربی می‌دانست و برای فهم آن بالطبع شناخت همه عناصر تشکیل دهنده آن را واجب و لازم می‌دانست. همین اصل و اعتقاد را برای شناخت دینی لازم می‌دانست. طرح تغییر الگوها و فحوای کتب اروپایی در شناخت اسلام دقیقاً از این اعتقاد او نشأت می‌گرفت. معتقد بود اگر بنای شناخت صحیح اسلام مدنظر است باید اجازه بدهیم این کار از پایه تحقق پیدا کند تا اگر بناست محققی اروپایی در زمینه اسلام‌شناسی به فعالیت بپردازد از پایه،‌صحیح و اصولی با اسلام درست و منتطبق با سنت رسول مکرم اسلام آشنا شود.

مرحوم آیتی، ادیب و مترجم بزرگ قرآن کریم برای راقم این سطور نقل می‌کرد که فلاطوری به هنگام تأسیس مرکز شیعه شناسی کلن در چند سفر به ایران و طی دفعاتی چند عزیمت به مشهد، اصفهان و قم تقریباً چهارهزار عنوان کتاب، رساله و جزوه تهیه کرد و به انحاء مختلف آن‌ها را به  آلمان انتقال داد. اما این تنها نیمی از کتابهایی بودند که در لیست وی نام‌شان آمده بود. به این تعبیر مرحوم آیتی فلاطوری را یکی از بهترین کتاب و مرجع شناسان قرن می‌دانست. این کتب بالجمله و تخصصی مربوط به مطالعات اسلامی- شیعی می‌شد که راه و جایی جز ایران برای تهیه آنها موجود نبود. وگرنه کتب دینی و مطالعاتی اسلامی که جامعیت بیشتری در عالم اسلام داشتند، پیشتر از جانب او تهیه شده بود. تواضع بی‌مثال و بی‌نقصی داشت. به نقل از اساتید و محققان ایرانی که گذارشان به مرکز اسلام‌شناسی او در کلن یا دانشگاه معارف اسلامی هامبورگ افتاده است روی گشاده و رفتار متواضعانه‌اش به قدری نافذ و تأثیرگذار بود که حتی پس از سه دهه و بیشتر از یاد هیچکدام از آنها نرفته است بالاخص زمان‌هایی که میهمان رسمی داشت بالشخصه وظیفه پذیرایی از میهمان یا میهمانانش را برعهده می‌گرفت. در گوشه‌ای از غذاخوری (سلف) دانشجویی دانشگاه هامبورگ دو میز ساده در میان میزهای دانشجویان به او و تیم محققانش اختصاص داشت و آنچنان این رفتار و تواضعش زبانزد دانشجویان دانشگاه شده بود که حتی سال‌ها پس از مرگش با اشتیاق و احترام از او یاد می‌کردند.  

او اگرچه پا به دهه هشتم زندگی‌اش گذاشته بود،‌ اما شوق انجام فعالیت‌های علمی و دینی بیشتر از دهه‌های گذشته زندگی پربارش دروجودش احساس می‌شد. تقریباً هرروز به دفتر محل کارش در دانشکده علوم و معارف اسلامی دانشگاه هامبورگ می‌رفت. مدام پیگیر امور مرکز شیعه‌شناسی دانشگاه کلن بود و تیمی تخصصی از عالم اسلام با نظارت وی مشغول تهیه و نگارش کتبی تحقیقی ـ تفصیلی در باره اسلام،‌ اعتقادات و آموزه‌های شریعت‌مدار آن بودند. این مرد بزرگ عالم در علوم اسلامی مجتهد بارع و محققی جدی در فلسفه غرب و متخصصی شهره در اخلاق کانتی درحالیکه از فرط مطالعه و تحقیق در سن 71 سالگی نحیف اما همچنان پرقدرت بود، روز دهم دی ماه سال 1371 در آلمان بدرود حیات گفت. این مرد بزرگ از نوادگان ملا اسماعیل اصفهانی فقیه و محقق بزرگ،‌ دارنده تعلیقاتی مهم بر اسفار و شوارق الالهام در شهراصفهان درکنار مقبره آقا رحیم ارباب از مجتهدین بزرگ و نام‌آور این شهر دفن است.

ایبنا

نظر شما