شناسهٔ خبر: 58373 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

نقدی بر ترجمه پیشگفتار هگل بر ویرایش نخست کتاب دانش منطق؛

«مقدمه» بر منطق هگلی و «گوش‌های زحمت‌کش»

هگل در متن انگلیسی یک y ناقابل از ابتدای کلمۀ years (سال‌ها) افتاده است و تبدیل شده است به ears (گوش‌ها)! هگل در واقع از کاری که سالیانی دراز طول می‌کشد صحبت می‌کند eine vieljährige Arbeit. در متن انگلیسی قطعاً اشتباهی تایپی‌ست؛ اما در متن فارسی یک نگاه سریع و ساده به متن آلمانی و یا حتی یک سؤال ساده که اینجا اصلاً گوش به چه معناست، می‌توانست جلوی این اشتباه را بگیرد. آیا مترجم محترم این سؤال را از خود نپرسیده است؟

فرهنگ امروز/ مانی یلدا:

به طور تصادفی به ترجمه‌ای برخوردم از پیشگفتار هگل بر ویرایش نخست کتاب دانش منطق.١ مترجم محترم پیش از شروع ترجمه بیت «بدین شعرتر شیرین ز شاهنشه عجب دارم / که سرتاپای حافظ را چرا در زر نمی‌گیرد» را بر صدر متن نشانده ‌است. اگر تردیدی وجود می‌داشت که آیا شعر اشاره‌ایست به خود مترجم محترم یا به مترجمان انگلیسی یا مرحوم هگل، آن ‌چیزی که او در کانال تلگرامش نوشته است، هرگونه تردید را می‌زداید:

«بااینکه هگل فعلاً در اولویت‌های کاری‌ام نیست، اما این متن که سال‌ها پیش ترجمه کرده بودم، همان‌طور که خواهید دید، تنها ترجمه‌ای است که در شأن زبان فارسی از متن هگل است؛ لذا تصحیحاتی رویش انجام دادم و اینجا منتشر کردم. به امید اینکه بر این وهم غلبه شود که ترجمۀ هگل ممکن نیست و فارسی کشش ندارد؛ و نیز نمونهای برای آیندگان موجود باشد که می‌خواهند دست به ترجمۀ راستین این فیلسوف بزرگ ببرند. اهل خودستایی نیستم، اهل فروتنی بیهوده هم نیستم، اما ترجمۀ فوق سزاوار چیزهایی بود که نیست. اگر در تکنیک‌ها و لحنش دقت شود، سنگ بزرگی از پیش پای ترجمه‌های آتی هگل برداشته است. مهم نیست حالا واژه‌ای یا عبارتی در آن احیاناً خطایی داشته باشد، مسئله کلیت متن است که لحن هگل از آن بیرون آمده است.» (تأکیدات از من است)

اما اینکه من به نقد این ترجمه می‌پردازم، نه به خاطر ادعاهای مترجم محترم، بلکه به خاطر مخاطبان احتمالیست که این ترجمه را به دست می‌گیرند تا پیشگفتار (و نه البته مقدمه) هگل را بهتر بفهمند. در این نوشتۀ کوتاه نشان می‌دهم که مترجم متأسفانه نه تنها کوچک‌ترین نگاهی به متن آلمانی نینداخته است، بلکه متن انگلیسی را هم دقیق نخوانده است (این باعث تأسف بیشتر است) و این مسئله باعث شده است که نه تنها گاهی متن انگلیسی را به‌اشتباه ترجمه کند، بلکه حتی در یکی دو جا اشتباه مترجمان انگلیسی را به فارسی منتقل کند.

اول آنکه این متن، پیشگفتار (Vorrede) است و نه مقدمه یا درآمد (Einleitung) که این بی‌دقتی در ترجمه یک ‌جا خود را در متن نیز نشان داده است که به آن می‌رسیم.

اولین اشتباه که البته تغییری ماهوی در متن نمی‌دهد اما نشان‌دهندۀ بی‌دقتی در ترجمه است، در همان پارۀ اول اتفاق می‌افتد، جایی که هگلِ مترجم می‌نویسد: «آن دگردیسی کامل... تا بدین لحظه بر ساختار منطق اثر گذارده، لیک تأثیری اندک بوده است.» فارغ از سست بودن قسمت آخر ترجمه (که باید می‌بود «لیک این تأثیر، تأثیری اندک بوده است»)، ترجمۀ صحیح چیزیست به این صورت: «آن دگردیسی کامل... تا بدین لحظه تأثیر اندکی بر ساختار (شکل) منطق گذارده است».

بی‌دقتی بعدی کمی ‌بااهمیت‌تر است، مخصوصاً اگر بخش‌های پایانی منطق، جایی که هگل از علیت مکانیکی و غایت‌شناسی بحث می‌کند، مدنظر قرار گیرد. «die mechanische und die Endursachen» که به دلیل خطای سهوی در کپی پیست به «die medianischen [!] und die Endursachen» تبدیل شده است، به «علل کافی و غایی» ترجمه شده است، درحالی‌که ترجمۀ دقیق‌تر می‌شود: «علل مکانیکی و غایی» که نشان می‌دهد هگل این دو نوع علت را همانند دیگر بخش‌های منطق روبه‌روی هم می‌گذارد. علل مکانیکی بر اساس علیت تعریف می‌شوند و علل غایی به غایت‌شناسی (Teleologie) اشاره دارند. شاید تا اینجا ایرادت به ترجمه ایراداتی کوچک و قابل اغماض تلقی شوند، اما اشتباه بعدی نشان می‌دهد که این بی‌دقتی‌ها تصادفی نیستند. در پارۀ بعدی (فارغ از ترجمۀ نادرست Wissenschaft seines Staatsrechtsبه نظریۀ نظام‌نامه‌ای!) در ترجمۀ wenn der mit seinem reinen Wesen sich beschäftigende Geist kein wirkliches Dasein mehr in demselben hat. آمده است: «یعنی آن هنگام که روح خود را مشغول ماهیت محض خودش می‌کند، دیگر هیچ دازاین موثقی در اندیشۀ آن ملت نخواهد داشت.» ترجمۀ دقیق‌تر البته چیزی است به این صورت: «وقتی که روحِ مشغول با جوهر (ذات) ناب خود دیگر دازاینِ واقعی‌ای در آن ملت [و نه در اندیشۀ آن ملت. در اینجا مترجمان انگلیسی هم مرتکب اشتباه شده‌اند، چراکه مرجع ضمیر مذکر demselben ملت است و نه اندیشه‌ها که اصولاً در این پاره نیامده‌ است و یا حتی متافیزیک که مؤنث است] ندارد». ترجمۀ wirklich به «موثق» هم نادرست است، چراکه هگل دقیقاً اشاره می‌کند که در این حالت بین Subjektivität و Objektivität فاصله افتاده است و تعینات منطقی وجود واقعی ندارند. ترجمه به صورت «یعنی آن هنگام... دیگر...» هم نادقیق است، چراکه چنین می‌نماید که انگار در آن لحظه‌ای که روح خود را مشغول ذات خود می‌کند، دازاینی واقعی ندارد؛ اما جملۀ هگل شرطی نیست. دیگر آنکه sich beschäftigend شبیه صفت فاعلیست (present participle) که مترجمان انگلیسی به‌درستی ترجمه کرده‌اند، اما در ترجمۀ فارسی متأسفانه نادقیق برگردانده شده است.

در پارۀ بعدی، برگرداندن فعل entsagen (که مترجمان انگلیسی به‌درستی با renunciation ترجمه کرده‌اند) به «نکوهش» نادرست است. «دکترین عامه‌فهم فلسفۀ کانتی»، «تفکر نظرورزانه» را نکوهش نمی‌کند، بلکه از آن صرف‌نظر می‌کند و این صرف‌نظر کردن را از منظری علمی ‌توجیه می‌کند.

در پارۀ بعدی، ترجمۀ das unmittelbare Bedürfnis به «لوازم بی‌درنگ» ترجمۀ غلط‌اندازیست، حتی اگر طنینی زیبا داشته باشد! اهمیت مبحث امر بدون واسطه در هگل بر کسی پوشیده نیست و این قطعه‌ اشاره‌ایست به این نگاه خطا که امر تئوریک را به بهانۀ عدم توجه تئوری به امر بی‌واسطه زیان‌بار می‌داند؛ البته ترجمۀ دقیق‌تر Bedürfnis «نیاز» است و نه لوازم.

پارۀ بعدی نیز با چند بی‌دقتی و اشتباه همراه است. اول اینکه کلمۀ gemein در عبارتder gemeine Menschenverstand به «ناپخته» (!) ترجمه شده است، درصورتی‌که این عبارت آشنایی است و معنای آن نزدیک به Common Sense انگلیسی‌ است؛ البته بدون واژۀ crude که من نمی‌دانم مترجمان انگلیسی از کجا آورده‌اند. دیگر آنکه معنای عبارت بعدی کاملاً در ترجمه از بین رفته است. مترجم محترم می‌نویسد: «همین نمایشکده‌ای غریب از قومی ‌دانش‌آموخته ایجاد کرد که متافیزیکی ندارند.» ترجمۀ صحیح چیزی به این ‌صورت است: «بنابراین، چنین به نظر رسید که نمایشی غریب در حال اجراست که در آن قوم دانش‌آموخته‌ای بدون متافیزیک قابل مشاهده است»؛ یعنی نمایشی غریب از قومی‌ که فاقد متافیزیکند. در واقع هگل می‌گوید همکاری علم و Common Sense (عقل سلیم، فاهمۀ مشترک بشری) در به قهقرا بردن متافیزیک این توهم را ایجاد کرد که انگار «ملتی دانش‌آموخته» (ترجمۀ خوبی از مترجم برایein gebildetes Volk) می‌توانند بدون متافیزیک باشند. به نظر می‌رسد هگل می‌خواهد تأکید کند که ملتی که به متافیزیکش آگاه نباشد، اصولاً نمی‌تواند ملت دانش‌آموخته‌ای باشد؛ اما در ترجمۀ نادرست مترجم تمام این نکات هگلی از کف رفته است.

اشتباه فاحش بعدی ترجمۀ عبارت زیر است:

So daß, nach Vertreibung dieser Finsternisse, der farblosen Beschäftigung des in sich gekehrten Geistes mit sich selbst, das Dasein in die heitere Welt der Blumen verwandelt zu sein schien, unter denen es bekanntlich keine schwarze gibt.

مترجم آورده است: «و ازاین‌رو، آن هنگام که این تیرگی‌ها و این مشغولیت بی‌لونِ روح درون‌نگر متفرق شود، دازاین در دل یک دشت آفتابی پر از گل مستحیل می‌شود –و همان‌طور که می‌دانیم هیچ گلی سیاه نیست.»

دوباره و مانند پارۀ قبلی مترجم به فعل schein و حتی ترجمۀ انگلیسی آن با فعل to seem مطلقاً توجهی نکرده است و این تعجب‌آور است، چراکه بدون در نظر گرفتن این کلمه، جمله بی‌معنا می‌شود و در متن هگلی بی‌ربط؛ و این سؤال را ایجاد می‌کند: آیا مترجم محترم اصولاً متن را –دست‌کم اینجای متن را– فهمیده است؟ هگل می‌گوید: «بنابراین [که به قسمت قبلی متن اشاره دارد] بعد از دور کردن این تاریکی، دور کردن مشغولیت بی‌رنگِ روحِ بازگشته به خود با خود، به نظر می‌رسد که دازاین به جهان آفتابی گل‌ها تبدیل گشته است...» که این صرفاً نمود است و در واقع این‌طور نیست. اما ترجمۀ مترجم می‌گوید وقتی که تاریکی‌ها متفرق شدند، دازاین در دل دشتی پر از گل مستحیل می‌شود! هگل کنایه می‌زند که این توهمی ‌بیش نیست که می‌توان با صرف‌نظر کردن از تفکر نظرورزانه و امر تئوریک و سرکوب متافیزیک (البته آن‌طور که هگل متافیزیک را می‌فهمد) به حقیقتِ واقعیت دست یافت.

از اشتباهات پارۀ بعدی به ترکیب بی‌معنای «علم خواهرانه» (!) بسنده می‌کنم. البته هگل از علم خواهرانه یا برادرانه صحبت نمی‌کند، بلکه می‌گوید روح امر عملی سرنوشت بهتری برای منطق (به‌عنوان خواهر متافیزیک) نسبت به متافیزیک قائل نیست.

یکی از مواردی که نشان می‌دهد متأسفانه مترجم محترم حتی در ترجمۀ متن انگلیسی دقت کافی نداشته است جایی است که او در ترجمۀ there are no traces in Logic oft the new spirit آورده است: «هیچ ردپایی از منطق روح جدید...»، درصورتی‌که اگر (در صورت ابهام) به متن هگل مراجعه می‌کرد، می‌فهمید که ترجمۀ صحیح می‌شود «روح جدید هیچ ردپایی در منطق به جا نگذاشته است». در واقع متن انگلیسی را که صحیح است باید این‌طور خواند there are no traces of the new spirit in Logic و این کاملاً با اولین جملۀ پیشگفتار تطابق دارد (نگ به بالا).

اشتباهات و بی‌دقتی‌های دیگری نیز در متن هست که برای جلوگیری از اطالۀ کلام از آن‌ها صرف‌نظر می‌کنم (مثل ترجمۀ Begriff به تصور که تعجب‌آور است از کسی سر بزند که هگل ترجمه می‌کند) و به نکات آخر می‌پردازم. در پاره‌ای که با This is a period آغاز می‌شود، مترجم محترم کلمۀ Intensität را به «‌شدت» برگردانده است. این ترجمه گرچه ترجمۀ فرهنگ لغتی درستی‌ است، اما برای رساندن آنچه هگل می‌گوید مطلقاً نارسات. برای فهم درست آن باید به Intension در تقابل با Extension اندیشید. هگل در اینجا از محتوای توسعه‌نایافته صحبت می‌کند. در خط قبلی می‌نویسد که توسعۀ (به ترجمۀ مترجم) «مصالح» امری ضروریست. اگر Prinzip) principle) را در اینجا عجالتاً به فرم (به معنای ارسطویی آن) ترجمه کنیم، معنای جمله روشن می‌شود. در واقع او می‌گوید در این زمانه (در عصر او) وظیفهۀ اصلی آن است که فرم و اصل موضوعۀ حاکم بر مصالح موجود را دریافت، مصالحی که شکل‌نایافته هستند، چراکه هنوز به مفهوم درنیامده‌اند. در ترجمۀ نادقیق مترجم خواننده از خود می‌پرسد «اصلاً شدت توسعه‌نایافتۀ اصل» به چه معناست؟!

جایی که (صفحه ۱۴ فایل پی‌دی‌اف) هگل می‌گوید منظورش را از منطق در مقدمه آورده است، به دلیل خلط دو کلمۀ «پیشگفتار» و «مقدمه» در ترجمه، متن به این صورت درآمده است که انگار او منظورش را در «این مقدمه» (همان که مترجم ترجمه کرده است و در اصل پیشگفتار است و نه مقدمه) ارائه داده است، درصورتی‌که او می‌گوید در Einleitung که بعد از دو پیشگفتار بر ویراست‌های اول و دوم می‌آید، منظورش را شرح داده است.

اما طرب‌انگیزترین اشتباه مربوط به صفحۀ ۱۵ است. هگلِ بخت‌برگشته می‌نویسد:

wenn auch eine vieljährige Arbeit diesem Versuche nicht eine größere Vollkommenheit geben konnte.

و مترجم ترجمه می‌کند: «اگرچه زحمت بسیاری از گوش‌ها، قادر نبوده برای این تلاش رهیافتی نزدیک‌تر به کمال را تضمین کند.»

خواننده درمی‌ماند که چرا هگل به‌ناگهان اینجا از «گوش» صحبت می‌کند! در متن آلمانی کوچک‌ترین اشاره‌ای به هیچ‌یک از اعضای بدن نمی‌شود. برای حل این معمای فلسفی باید به متن مترجمین انگلیسی مراجعه کرد:

even though the labour of many ears has not been able to secure for this attempt a nearer approach to perfection.

متوجه شدید اشکال کار کجاست؟ در متن انگلیسی یک y ناقابل از ابتدای کلمۀ years (سال‌ها) افتاده است و تبدیل شده است به ears (گوش‌ها)! هگل در واقع از کاری که سالیانی دراز طول می‌کشد صحبت می‌کند eine vieljährige Arbeit. در متن انگلیسی قطعاً اشتباهی تایپی‌ست؛ اما در متن فارسی یک نگاه سریع و ساده به متن آلمانی و یا حتی یک سؤال ساده که اینجا اصلاً گوش به چه معناست، می‌توانست جلوی این اشتباه را بگیرد. آیا مترجم محترم این سؤال را از خود نپرسیده است؟

در آخر تأکید می‌شود که در این نوشته هدف ترجمۀ هگل نبوده است، بلکه صرفاً نشان دادن بی‌دقتی‌ها و نادرستی‌های ترجمه است.

پانوشت:

1. مقدمه بر ویرایش نخست علم منطق، ترجمۀ علی نجات‌غلامی، منبع کانال تلگرامی ‌مترجم «مدرسه».

نظرات مخاطبان 3 14

  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۴ ۰۰:۵۱صبا 84 615

    عالی بود. خسته نباشید
    امیدوارم مترجم محترم نه تنها اشتباهات را برطرف بلکه به تصحیح مجدد متن بپردازند.
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۴ ۲۰:۳۲رضا 0 2

    عالی بود کاش راههای ارتباط با نویسنده نقد (مثلا کانال تلگرامی) ذکر میشد
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۴ ۲۲:۵۹امیر 2 129

    این نقد به خوبی نشان می دهد که آشنایی مترجم با زبان آلمانی در سطح ابتدایی هم نیست. از متن انگلیسی ترجمه کرده است ولی ادعا می کند که ترجمه از آلمانی و انگلیسی بوده است. 
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۶ ۱۲:۴۸ 47 188

    غلامی را نباید خیلی جدی گرفت، این بابا بیش از اینها با خودش درگیر است که بتواند حرف حساب بزند
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۸ ۰۸:۰۲حگح 117 130

    اتفاقا باید جدی گرفت
    امثال آقای غلامی با شهامتی که دارند تلاش می کنند فلسفه را از قید و بند ایدئولوژی های دانشگاهی و همچنین ایجاد این شهامت و اعتماد که فلسفه را باید خارج از دانشگاه آموخت و در جریان زندگی به آن پرداخت جا بیندازند
    این همه دانشگاهی، این همه فارغ التحصیل این همه دکتر و فلان و بهمان فلسفه اما هرروز ما به انحطاط اخلاقی و فکری می رویم و هیچ نظریه ایی برای وضعیت موجود نداریم جز اینکه ما بی تئوری هستیم 
    این دانشگاهیان چکار می کنند؟ به دنبال معیشت بدنبال پول
    از فلسفه نمی توان پول درآورد و فلسفه هم میراث دانشگاه و ... نیست
    فلسفه برای مردم است برای آحاد مردم
    
    هم‌چنان هر کاسبی اندر دکان
    بهر خود کوشد نه اصلاح جهان
    
    هر یکی بر درد جوید مرهمی
    در تبع قایم شده زین عالمی
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۸ ۰۸:۰۶میر فندرسکی 0 9

    این دوست عزیز که به مرجع گیر دادند مثال آن کسی هست که اصل موضوع را ول کرده و مرجع گرایی می کند
    دوست خوب شما که به مرجع گیر دادین دچار همان آفت مرجع گرایی هستید که گریبان ما را گرفته ول نمی کند
    شما اصل موضوع را ول کردید
    شما در مورد اصل موضوع نظری دارید؟
    نکند شما هم می گویید عقل نور است؟!!!
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۸ ۱۴:۵۸امیر 2 0 13

    گویا امتیاز دهی دچار سیکل نامتناهی شده وبرای هرکسی میشود همینطور تا بینهایت امتیاز داد....
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۸ ۱۷:۳۵مصطفی 106 255

    این غلامی البته جوانی نورسیده و زحمتکش است ولی متاسفانه عصبی و خیلی خود بزرگ بین است. هر روز ادعاهای تازه ای میکند و اخیرا هم ادعای تخصص در هگل کرده است. واقعا کم مانده ادعای پیامبری کند. سرجمع یک سواد نصفه نیمه در فلسفه دارد و زبان را در حد ابتدایی میداند و چیزهایی هم انتشار میدهد اما اگر کوچکترین نقدی به او بشود شروع به فحاشی میکند که خودش هم البته در کانالش گفته بود که مشکل عصبی دارد. مدتی قبل شخصی نقدی به او کرده بود و مشتی نمونه خروار یک اشتباه بسیار ابتدایی او را در ترجمه نشان داده بود اما او بجای پذیرفتن و تشکر و رفع اشکال شروع کرد به توجیه بی اساس و فرافکنی و تعریف از خود و فحاشی به دیگران. به سید جواد طباطبایی و سروش و داوری و به ادیب سلطانی و به چند مترجم و استاد دیگر و همچنین به دکتر محمد مهدی اردبیلی فحاشی کرد. غلامی خودش را برتر از همه اینها میداند. البته بعدا که اعصابش یک کم آرامتر شد خودش خجالت کشید و خیلی از آن فحاشی ها را از کانالش حذف کرد. البته احدی هم او را جدی نگرفت و پاسخی به او نداد و حسابی تحقیر شد. غلامی متاسفانه حد خودش را نمیشناسد و احترام خودش را نگه نمیدارد و در بخل و حسادت میسوزد. شخص او را نباید جدی گرفت اما ظهور این فیگورهای عمدتا تلگرامی و بشدت متوهم مثل علی نجات غلامی در فضای فکری-فلسفی ما حقیقتا قابل درنگ است. امثال غلامی ها بهتر است بیایند مدتی شاگردی همین دکتر اردبیلی را بکنند و بعد بیایند و در حوزه هایی که سواد درستی در آنها ندارند ابراز وجود کنند و اگر مشکل عصبی دارند به جای فحاشی به دیگران به دکتر مراجعه بفرمایند.
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۹ ۱۸:۵۸سینا 1 133

    با دیدن نمونه ترجمه ایشان ان هم در مورد هگل بسیار شگفت زده شدم که کسی با این دانش زبانی ناچیز خود را خداوندگار ترجمه(ادعایی که حتی فولادوند ,ادیب سلطانی ,داریوش اشوری و.....که البته مقایسه نادرستی نیست ان را مطرح نکرده اند) بخواند و تا این حد (و در عین بی کفایتی) دچار توهم و خیال بافی  باشد . همین امر در ناچیز پنداشتن این شخص و ادعا درمورد ترجمه دیگران نیز  صادق است.توصیه من به ایشان این است که بجای فحاشی و چماق کشی چون نواموز فلسفه وقت خود را مصروف یادگیری ان  کند و به توسیع اموخته های ناچیز خود چه در مورد زبان و چه  مورد مفاهیم فلسفی بپردازد   
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۳۰ ۰۸:۴۱میرفندرسکی 233 130

    مصطفی جان شما هم که مزرعه ی بی گندم را درو می کنید!
    موضوع غلامی نیست 
    موضوع عزیزجان متن و ادعایی است که در آن شده است
    شما هم گرفتار مرجع گرایی و دنبال برندها و سلیبرتی های فکری نما هستید
    غلامی هم اگر حرفش درست باشد یا اصلا حرفی در این برهه داشته باشد آینده مشخص می شود
    متاسفانه مصطفی جان خودت هم خوب میدانی که در فلسفه و کلا تفکر باید دلیل آورد نه اینکه با چهارتا واژه نویسی که بجای برانگیختن قوی عقلی برای تفکر به تشویش اذهان دست بزنی و مشتی از بردشات های فهم خودت بدون دلیل و حتی یک ضمیر اول شخص مفرد "من" که مسئولیت تفکر و برداشتت بپذیری اقدام به هیجان انگیزی در مخاطب می کنی
    مصطفی عزیز شهامت این است که بگی من برداشتم این است بگی من اینگونه فکر کردم مسئولیت پذیر باشیم
    نه ضمیر ارجاعی بدهیم به ناکجا آباد
    این همان آفت مرجع گرایی است
                                
  • ۱۳۹۷-۱۱-۳۰ ۲۱:۲۲امید 23 18

    کاریکاتور و ابطال درستی میدونی چیه
    مجموع رای های داده شده از میزان بازدید صفحه بیشتره
    
    نقاد چرا به متن انگلیسی گیر نداده و به صورت فرمالیته اون یو اشتباه سهوی قلمداد کرده
                                
  • ۱۳۹۷-۱۲-۰۳ ۰۰:۳۲امیر 0 30

    هدف غلامی از نقد ترجمه های دیگران البته به شیوه ی غیرحرفه ای و روان شناختی نهایتا این است که پیشاپیش هر نقدی از ترجمه های خودش را، به ویژه ترجمه هایش از هوسرل را خنثی کند و با این استدلال مسخره پیش رود که همه ترجمه ها خطا و اشتباه دارند و ترجمه های من هم همین طور. می ترسد از اینکه متن های ترجمه شده اش را منتشر کند و نقد شود. می ترسد از اینکه دیگران عیار کار او را مشخص کنند، چه چقدر لاف گزافه میزند. پس دست پیش را می گیرد که پس نیافتد. به غلامی باید گفت: نترس، متن هایت را منتشر کن، نقدها را هم خوب بخوان و بپذیر. نترس از اینکه اعتبار نداشته ات، بی اعتبار شود. 
                                
  • ۱۳۹۷-۱۲-۰۳ ۰۸:۲۱مهرو 8 13

    چقدر زشت توی کامنتهامیایین شخصیتی یکی با توهین و برچسب زدن خراب میکنید واقعا اینجوری تخلیه می شید یکی زحمت کشیده نقدی از یکی کرده بجای اینکه به نقد و موضوع پرداخته بشه سواستفاده می کنید و دشمنی ها رو اینجا نشون میدید جامعه ما از لحاظ اخلاقی حالاحالاها کار داره واینجوری درست نمیشه بدبخت به افرادی که با افرادی امثال این برچسب زنها باید کارکنن 
                                
  • ۱۳۹۷-۱۲-۰۹ ۱۱:۴۵حامد صفاریان 0 2

    با سلام، از نویسندۀ نقد منتشرشدۀ بالا خواهشمندم به هر طریقی که خود صلاح می‌دانند با اینجانب تماس بگیرند. با سپاس و احترام.
                                

نظر شما