شناسهٔ خبر: 58704 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

استاد دانشگاه فرایبورگ: برای فهم دین باید در معرض تجربۀ دینی قرار گرفت

هانس کریستین گونتر گفت: برای فهم دین فرد باید خود را در معرض تجربۀ دینی قرار دهد. ذات دین به‌صورت جدایی‌ناپذیری به تجربۀ محدودیت ذهن بشر و ماهیت انسان محدود است.

برای فهم دین باید در معرض تجربۀ دینی قرار گرفت

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر، مشروح سخنرانی هانس کریستین گونتر، استاد دانشگاه فرایبورگ آلمان با موضوع «نقش گفت‌وگوی میان ایمانی در دنیای امروز» است که در همایش بین المللی «هم گرایی و واگرایی» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایراد شده است؛

۱. جایگاه گفت‌وگوی میان‌ایمانی کجاست؟

برای حضور صلح‌آمیز ادیان، ضرورت گفت‌وگوی ادیان حتی از منظری اجتماعی هم بدیهی است. بسیاری از دولت‌ها سکولار و به‌لحاظ دینی خنثی هستند و بخش بزرگی از مردم غیردینی اند. بنابراین گفت‌وگوی بین دین و سکولاریسم و خداناباوری هم مورد نیاز است. طرح ایدۀ گفت‌وگو از منظر اجتماعی-سیاسی تحمیل قالب گفت‌وگو از بیرون به دین‌داران و در واقع بی‌فایده است.

گفت‌وگوی میان‌ایمانی صرفاً زمانی ممکن و معنادار است که ادیان نیاز به آن را احساس کرده و باور داشته باشند اعتقادات دینی‌شان به سوی مواجهه با دیگری جهت‌گیری شده است. بدین منظور باید ورای محدودیت یک دین خاص تعریف کنیم که دین چیست.

۲. نقصان انسان

به‌خاطر استعمالات متعدد آن هیچ تعریفی از دین وجود ندارد. وجه اشتراک همۀ پدیده‌هایی که دین نامیده می‌شود نوعی مواجهه با ساحتی ورای ساحت انسانی است؛ این ساحت همۀ فهم انسان را استعلا می‌بخشد. برای فهم دین فرد باید خود را در معرض تجربۀ دینی قرار دهد. ذات دین به‌صورت جدایی‌ناپذیری به تجربۀ محدودیت ذهن بشر و ماهیت انسان محدود است.

دین تلاشی برای فائق آمدن بر نقصان ذهن و ماهیت انسان است به‌وسیلۀ تلاش جهت ارتباط با چیزی که انسان را تعالی می‌بخشد.با کشف نقصان انسان دربرابر خدا خاشع می‌شود و این خشوع مؤمن واقعی را نسبت به سنت‌های دینی دیگر گشوده می‌سازد.در ادیان ابراهیمی خدا خود را در کتب مقدس آشکار ساخته و اگر کاملاً خود را نسبت به آن گشوده سازیم، درونی‌ترین وجود ما را تکان می‌دهد.

فهمیدن کلمۀ خدا یعنی تلاشی طاقت‌فرسا برای فهم آن و درک اینکه به‌اندازۀ کوچکی ذهن انسانی‌مان و به‌میزانی که فیض خدا اجازه می‌دهد می‌توانیم خدا را بفهمیم. هرچند انسان در پیشگاه خدا تنها است ولی ما متقابلاً به یکدیگر کمک می‌کنیم و در اجتماع مؤمنان از یکدیگر می‌آموزیم.کلمۀ خدا در زمان یا زمان‌های مشخص برای اشخاص خاصی آشکار شده ولی جهت آن به‌سوی همۀ بشر بوده است.

همانگونه که محدودیت ذهن فردی ما را به سوی اجتماع مؤمنان می‌کشاند، همچنین این محدودیت ما و همۀ اجتماع مؤمنان را به سوی همۀ انسان‌هایی که خود را وقف فهم وحی حقیقت جهان‌شمول یگانه کرده‌اند می‌کشاند.صحبت کردن درباب تفاوت‌ها و باورهای مشترک باعث از بین رفتن تفاوت‌های نمی‌شود، بلکه آن را برای ما شفاف می‌سازد.براین‌اساس گفت‌وگوی بین ادیان ما را در معنایی عمیق‌تر متحد می‌کند و ما را به یکپارچگی و رستگاری در خدا نزدیک می‌کند.

۳- گفت‌وگوی میان‌ایمانی و خداناباور

فارغ از ادعای سکولار بودند، دولت‌های غربی هنوز عمیقاً برای مسیحیت امتیاز قائل‌ند و کلیسای مسیحی تأثیر قوی‌ای روی سیاست دارد؛ در حالی که دیگر ادیان عملاً هیچ هستند. اگر خواستار جامعه و جهانی صلح‌آمیز هستیم، نیاز است که فوراً افرادی که حتی خود را غیردین‌دار می‌دانند وارد گفت‌وگویی با دین شوند.در اینجا هم گفت‌وگوی معنادار صرفاً زمانی رخ می‌دهد که تمایل و احساس نیاز به گفت‌وگو ایجاد شده باشد.

دین‌داران چرا تمایلی برای گفت‌وگو با شخصی دارند که قائل به امر ماورایی نیستند؟ «انسان به‌ناچار وجود و زندگی خود را به‌مثابۀ یک کل در بستر چیزی که او درک می‌کند که به‌مثابۀ کل او را احاطه کرده است (Tugendhat ۲۰۰۳) پرسش اصلی این است که انسان چگونه می‌تواند کلیت وجود خود را دربرابر کلیت جهان حفظ کند. این پرسش متوجه پرسش از خدا است و خداناباور هم در این پرسش خدا را تجربه می‌کند و این زمین مشترک که خداباور و خداناباور به‌ناچار در آن با یکدیگر مواجه می‌شوند.

۴. مسیر انسان به‌سوی خدا و مسیر خدا به‌سوی انسان

به‌منظور یافتن این زمین مشترک باید دانست که خدا به‌همان اندازه که پاسخ است، خود پرسش است. خدا به طرق گوناگونی در زندگی انسان با او سخن می‌گوید و بیش از همه در رنج انسان با او حرف می‌زند؛ رنج خود و رنج دیگری؛ رنج برجسته‌ترین علامت نقصان ما است.به‌همان میزان که رنج فاقد معنا است و نشان از غیبت التیام است، به شدیدترین وجه احساس حضور التیام را دربردارد که می‌تواند زندگی ما را کاملاً معنادار کند.

خدا در غیبتش نزدیک‌ترین چیز به ماست؛ با رنج او را به شدیدترین وجه احساس می‌کنیم.در رنج است که هم خداباوران و هم خداناباوران مکرراً با خدا به‌مثابۀ پرسش مواجه می‌شود و مکرراً برعهدۀ او است تا اجازه دهد پاسخ او را بشنویم و ما را به پاسخ گفتن به فراخوانش راهنمایی کند.

دور و نزدیک بودن دائمی خدا همان ذات غیرقابل‌شناخت او و عظیمیت نامتناهی اوست.تجربۀ تنهایی در پیشگاه خدا است و این باعث می‌شود با هم متحد شویم.تجربۀ خدا بستگی به ما ندارد، بلکه بستگی به فیض او دارد.

نظر شما