شناسهٔ خبر: 58707 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

پیش‌داوری‌های پرورش‌یافته یکی از چالش‌های اصلی گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پساحقیقت است

اصفا ویدیانتو گفت: یش‌داوری‌های پرورش‌یافته یکی از چالش‌های اصلی گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پساحقیقت است. در عصر پساحقیقت پیش‌داوری‌های مردم عمدتاً توسط سیاست‌مداران پرورش یافته و مدیریت می‌شوند (تا رأی آن‌ها بیشینه شود.) سیاست‌مداران پیش‌داوری‌ها و جهل را به‌عنوان سرمایه‌ای درنظر می‌گیرند که در جهت اغراض سیاسی می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. این‌گونه سیاست‌ورزی ناخواسته چندفرهنگ‌گرایی و بهزیستی جامعه را تهدید می‌کند.

پیش‌داوری‌های پرورش‌یافته یکی از چالش‌های اصلی گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پساحقیقت است

 به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ شمسی‌الملوک مصطفوی روز دوشنبه بیست‌ویکم اسفندماه در دومین روز از همایش بین‌المللی سه‌روزه «گفت‌وگویی میان‌فرهنگی – میان‌دینی» در سخنرانی خود با عنوان «گفتمان عرفانی عشق؛ راهی به سوی همگرایی فرهنگی- دینی» گفت: منظور از گفتمان در بحث من زبان و شیوه خاصی است که با ابتنا بر اندیشه‌های عرفانی عشق و با شکل دادن به صورت نوینی از معرفت و دانایی،  می‌تواند ساخت جدیدی را در تعاملات منجر به همگرایی فرهنگی - دینی به وجود آورد. ما نیاز به گشودن راه‌های جدید جهت تحقق همگرایی فرهنگی ـ دینی در جهان پر تنش معاصر داریم که به تحقق صلحی پایدار کمک کند. تاکید بر عناصر مشترک میان ادیان و یا بهره بردن از رویکرد هرمنوتیکی در گفت‌وگوهای میان فرهنگی و میان دینی و ... راهکارهای مناسبی برای ایجاد مفاهمه، پیش رو می‌نهند و لیکن به طور موقت؛ زیرا این راهکارها نمی‌توانند به نحوی بنیادین، بر دوئیتی که در نهاد تکثر دینی و فرهنگی وجود دارد، غلبه کنند.
 
او سپس در تعریف عشق عرفانی و کارکردش برای رسیدن به تکثرگرایی بیان کرد: عشق عرفانی یعنی عشقی که از معرفتی شهودی نشأت گرفته و در تمامی ادیان و فرهنگ‌ها و...  به جد مورد توجه بوده است، می‌تواند چنین طریقی را فرا روی بشر قرار دهد. در عالم اسلام علاوه بر عرفای بزرگی مانند هجویری، احمد غزالی، عین القضات همدانی و... و نیز شعرای برجسته‌ای مانند مولانا، فلاسفه بزرگی همانند ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا نیز از عشق سخن گفته‌اند و اثرات وجودی آن را در فرد و در روابط انسانی نشان داده‌اند. جان مایه سخنان همه آنها این است که عشق از صفات حضرت حق است که در سرتاسر هستی سریان و جریان دارد.
 
این استاد دانشگاه ادامه داد: خلقت هستی بر اساس عشق است و حرکت به سوی کمال نیز با نیروی عشق صورت می‌پذیرد. عشق محور کل هستی و عامل وحدت همه اجزای عالم است. خداوند مظهر کمال عشق و مذهب کمال وجود و معشوق حقیقی است و سرتاسر هستی جلوه های عاشقی خداوند است. میان خداوند و موجودات عالم یک عشق دو جانبه برقرار است به این معنا که خداوند نیز به  آدمی عشق می ورزد. در این نگاه عشق معیاری است برای سنجش تمامی اعمال آدمی و قادر است به پاک کردن وجود آدمی از رذائل و آراستن او به فضائل اخلاقی، شیوه زیست او و تعاملاتش را با دیگران بهبود بخشد. البته همانگونه که وجود دارای مراتب است از سافل تا دانی، عشق نیز ذومراتب است لذا انسان برای رسیدن به کمال وجودی خود یعنی رسیدن به وصال معشوق حقیقی که حضرت حق است، می‌باید مراحل و مراتبی را طی کند که عشق به ما سوای حق، اولین گام در مسیر رشد است.
 
مصطفوی همچنین درباره تاثیرات این نگاه عارفانه به عشق و خداوند متذکر شد: نتیجه چنین رویکردی محبت به دیگران و ندیدن دوئیت بین خود و دیگری است؛ با این نگاه که دیگری نیز همانند خود من مظهری از مظاهر حق است و صرف نظر از اختلافات عارضی، باید به او عشق ورزید و او را بر خود برتری داده و در جهت آسایش و رفاهش کوشید. این مواجهه با دیگری راه را بر منازعات برخاسته از اختلافات دینی  قومی، فکری و فرهنگی می‌بندد زیرا قبول دیگری و عشق‌ورزی به او در راستای نیل به کمال وجودی خود و دیگری نگریسته می‌شود. برساختن گفتمانی بر پایه این نوع مواجهه با هستی و با دیگری، در مقابل گفتمان‌هایی همچون گفتمان سیاسی قدرت دانش فوکویی، می‌تواند مسیری متفاوت برای ایجاد همگرایی فرهنگی-  دینی بگشاید.
 
پیچیدگی ماهیت و آینده گفت‏ وگوی میان‌دینی در عصر پسا حقیقت

همچنین اصفا ویدیانتو (پژوهشگر علوم سیاسی، دانشگاه ماربورگ، آلمان) در ارائه خود با موضوع «گفت‌وگوی میان دینی در عصر پساحقیقت» درباره امکان شکل‌گرفتن گفت‌وگوی دینی در عصر پسا حقیقت گفت: یکی از موانع اصلی در ایجاد و تثبیت گفت‌وگو و هماهنگی میان اعضای جوامع دینی عبارت است از تکثر دعاوی حقیقت، دعاوی‌ای که با یکدیگر در تناقض‌اند. بعضی از اعضای جوامع دینی دریافتی انحصارگرایانه از حقیقت دارند، و در نتیجه برای به رسمیت شناختن دیگر حقیقت‌ها مجالی نمی‌دهند. چنین مشی انحصارگرایانه‌ای در پیشرفت وحدت‌گرایی میان ادیان، مانع ایجاد می‌کند درحالی‏که وحدت‌گرایی میان ادیان مهم است؛ در سطح کلان، برای صلح جهانی، و در سطح خرد، برای امکان تداوم ملت‌سازی. ظهور عصر پساحقیقت، ماهیت و آینده گفت ‏وگوی میان‌دینی را پیچیده می‌کند.
 
او سپس با بیان اینکه ظهور عصر پساحقیقت، ماهیت و آینده گفت ‏وگوی میان‌دینی را پیچیده می‌کند یادآور شد: این عصر جدید به عواطف و باورهای فردی، در مقایسه با واقعیت‌های موجود در سنجش اطلاعات، چشمگیرتر از همه در رسانه‌های اجتماعی، ارزش و وزن بیشتری می‌دهد. یک پاره اطلاعات، حقیقت سنجیده شده است، مشروط به اینکه با باور و عواطف افراد مطابق باشد. بنابراین، در عصر پساحقیقت، در نتیجه چند دستگی و قطبی شدن برداشت‌های متکثر از حقیقت، پراکندگی و تجزیه‌ شدن درون جامعه تشدید می‌شود. در این بحث به سه پرسش توجه دارم؛ عصر پساحقیقت به چه شیوه‌هایی گفت‌وگوی میان ادیان را به چالش می‌کشد؟ برای مواجهه با چالش‌های گفت‌وگوی میان ادیان در عصر پساحقیقت، چه نوع خط‌مشی‌هایی باید اتخاذ شود؟ و اینکه دورنمای وحدت‌گرایی میان ادیان در عصر پساحقیقت چیست؟
 
پژوهشگر علوم سیاسی، دانشگاه ماربورگ، آلمان افزود: این گفته هانس کونگ که «هیچ صلحی بین ملت‌ها بدون صلح میان دین‌ها محقق نمی‌شود»، به‌روشنی نقش حیاتی ادیان در ساختن صلح جهانی را ثابت می‌کند. این از آن حیث است که دین یکی از مهم‌ترین هویت‌های مردم را می‌سازد. فعالیت‌های میان‌ایمانی نسبت به این اهداف آگاه است و در نتیجه برای تحقق گفت‌وگو میان اجتماعات ایمانی برخی سازماندهی‌های ضروری را ایجاد می‌کند تا بتواند همزمان با ارتقاء همکاری میان اجتماعات ایمانی تنش میان آن‌ها را از میان ببرد. آن‌ها همچون اتصالاتی عمل می‌کند که ساختار مدنی درون دولت-ملت‌های چندایمانی را تقویت می‌کنند.
 
اصفا ویدیانتو تاکید کرد: هولند و والکر نیز اهمیت گفت‌وگوی میان‌ایمانی را برجسته ساخته‌اند. او می‌گوید، «گفت‌وگوی میان‌ایمانی از شرکت‌کنندگان می‌خواهد تا به‌طور مشخص در حوزه دیگری‌بودگی دینی درگیر شده و به تفاوت‌ها و تنوعات توجه کنند. عنصری ضروری در گفت‌وگوی میان‌ایمانی گشودگی برای امکان تغییر منظرِ شخص درباب موضوعی مشخص در نتیجه تعاملی اصیل و صادقانه است.» او ادامه می‌دهد که، «شرکت‌کنندگان به‌واسطه گفت‌وگوی میان‌ایمانی درحال ارتقای مهارت‌های ارتباط‌گیری با دیگر مردم هستند که شامل نیاز آنان به قرابتی توأم با احترام و داوری است.»
 
او همچنین گریزی به انواع طریقه‌های گفت‌وگوی میان‌ایمانی زد و گفت: گفت‌وگوی میان‌ایمانی غیررسمی زمانی درمی‌گیرد که مردمی با ادیان متنوع برای بحث درباب موضوعی که دغدغه مشترک است کنار هم جمع می‌شوند، موضوعی مثل دیدگاه هر عضو درباب ازدواج. گفت‌وگوی نهادی میان‌ایمانی نیز با تمهیدات بیش‌تر محقق می‌شود، تمهیداتی مثل انتخاب نمایندگان و برنامه کاری آماده و اما گفت‌وگوی روشن‌فکری میان‌ایمانی نیز زمانی رخ می‌دهد که شخص از مهارت‌های تحقیقاتی و اطلاعاتی که از رشته‌های گوناگون به‌دست آمده بهره می‌گیرد تا تحلیل کند. در این میان البته پیش‌فرض‌ها، پیش‌داوری‌ها و تعصب در جانب هر یک از اطراف گفت‌وگو و اینکه اعضای یک دین ممکن است سنت ایمانی خود را به طریقی کاملاً مخالف تفسیر کنند از جمله موانع رسیدن به گفت‌وگوی میان‌ایمانی است.
 
این پژوهشگر در پاسخ به این پرسش که پساحقیقت به‌مثابه مداخله یا محدودیت و اینکه آیا می‌توان عصر پساحقیقت را عصر پسا فاکتوریل نامید؟ نیز اظهار کرد: پساحقیقت مرتباً به‌عنوان حکایت‌کننده از «پسا ـ واقع» دانسته می‌شود. ولی مسئله درباره این نیست که واقعیت‌ها بی‌فایده‌ند، بلکه مسئله صرفاً بر سر این است که طول می‌کشد واقعیت‌ها بتوانند تجمیع شوند و تبدیل به استدلالی مغلوب‌کننده شوند. به واقع «حقیقت» با «باورپذیربودن» جایگزین شده است و ملقه جنبش‌های پوپولیستی در رسانه‌های اجتماعی مرتباً توسط سیاست پساحقیقت به‌کار گرفته می‌شود. تقوای فردی، پرهیزکاری دیجیتال، و پرهیزکاری مدنی ـ اجتماعی  و ژورنالیستی شدن توجیه ـ اجتماع توجیه نیز به نوعی زاییده همین عصر هستند.
 
اصفا ویدیانتو با اشاره به چالش‌های پساحقیقت در مسیر گفت‌وگوی میان‌ایمانی تصریح کرد: نیچه معتقد بود عقاید دشمنان خطرناک‌تری برای حقیقت هستند تا دروغ‌ها. درواقع عقاید نشانه‌های موقف الهیاتی انحصارگرایانه است. در بستر عصر دیجیتال، این عقاید و باورها (توسط سیاست‌مداران) به‌کار گرفته می‌شوند تا بتوان از اطلاعات جعلی با مقاصد سیاسی پنهان حمایت شود. این سیاست‌مداران از ظهور پساحقیقت آگاه هستند، که در آن اطلاعات به‌مثابه حقیقت لحاظ می‌شوند، نه بدین خاطر که مطابق عمل‌ها هستند، بلکه بدین خاطر که همراستا با عقاید و باورهای مردم است. توهم و مکانیزم‌های سپربلاگون معطوف سرزنش دیگران به‌عنوان بخشی از مشکل هستند. این ویژگی‌ها در عصر پساحقیقت متداول‌ند، و برسازنده نتیجه‌ای هستند که در آن پاره‌ای اطلاعات در تطابق با باور و تمایلات شخص درک می‌شوند. چراکه مکانیزم‌های سپربلاگون نشان‌دهنده ضعفی در درک جامع و همدلی است. این مکانیزم‌ها آینده گفت‌وگوی میان‌ایمانی را تهدید می‌کند.
 
او ادامه داد: پیش‌داوری‌های پرورش‌یافته یکی از چالش‌های اصلی گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پساحقیقت است. در عصر پساحقیقت پیش‌داوری‌های مردم عمدتاً توسط سیاست‌مداران پرورش یافته و مدیریت می‌شوند (تا رأی آن‌ها بیشینه شود.) سیاست‌مداران پیش‌داوری‌ها و جهل را به‌عنوان سرمایه‌ای درنظر می‌گیرند که در جهت اغراض سیاسی می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. این‌گونه سیاست‌ورزی ناخواسته چندفرهنگ‌گرایی و بهزیستی جامعه را تهدید می‌کند. در عصر دیجیتال ما ظهور «اقتدارهای جدید دینی» را شاهد هستیم، یعنی آن شخصیت‌های دینی که تعداد زیادی دنبال‌کننده در رسانه اجتماعی دارند و در نتیجه نشان‌دهنده اقتدار جدید هستند. بسیاری از این اقتدارهای دینی دانش و تمرین کافی در دین خود ندارند، ولی به‌خاطر پیام‌ها و پست‌های جذاب‌شان در بین کاربران محبوبیت دارند. به‌علاوه، عموماً دانش کافی از آموزه‌های دیگر سنت‌های دینی ندارند
 
پژوهشگر علوم سیاسی، دانشگاه ماربورگ، آلمان تاکید کرد: به خاطر این دلایل، اقتدارهای جدید دینی عموماً مسئله‌ای برای وحدت‌گرایی میان‌ایمانی ایجاد می‌کنند. آن‌ها به‌خاطر نداشتن علم به عمق سنت‌های دینی خودشان کاملاً به معنای ظاهری آموزه‌های خود ارجاع می‌دهند. چنین تفسیر ظاهری‌ای از حقیقت باعث می‌شود این اقتدارها در درک حقیقت به‌سوی معنایی انحصارگرایانه سوق بیابند. اقتدارهای جدید دینی با این دانش دینی سطحی و و فقدان سواد میان‌ایمانی تمایل به تحریک تنش میان اجتماع‌های ایمانی دیگر دارند.
 
اصفا ویدیانتو راهبردهایی نیز برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پسا ـ حقیقت ارائه کرد و گفت: آموزش عالی می‌تواند به‌عنوان یکی از پیش‌برندگان گفت‌وگوی میان‌ایمانی عمل کند. این به‌خاطر موقعیت خاص آموزش عالی است. والت اشاره می‌کند که «سخت‌گیری فرایند علمی و ارزش‌های محوری آکادمیک باید به محققان دانشگاهی نقشی ارزشمند به‌خصوصی در گستره مباحثه عمومی بدهد. استدلال‌ورزی انتقادی و «گفت‌وگوی مدنی» سرمایه‌هایی اصلی‌ای هستند که آکادمیا دارای آن است. این سرمایه‌ها به دانشگاهیان اجازه می‌دهند تا گفت‌وگوی ثمربخشی با دیگر اجتماعات دینی داشته باشند. همچنین این سرمایه‌ها مانع از گرفتار شدن به پیش‌داوری درباب دیگر اجتماعات دینی و فریب اینترنت می‌شوند. آنان تمایلی برای ملحق شدن به جامعه قطبی‌شده ندارند، چون اصلی‌ترین دغدغه آنان خیر عمومی است.
 
او اضافه کرد: گفت‌وگوی میان‌ایمانی یگانه مسئولیت دانشجویان «مطالعات میان‌دینی» نیست. دانشجویان و محققان دیگر رشته‌ها هم با شدت و شجاعت متنوع فرصت و مسئولیت گفت‌وگو را دارند. درگیری آکادمیا و تنوع دینی از یک سو می‌تواند کثرت‌گرایی درون جامعه را تقویت کرده، و از سوی دیگر، «جهان‌وطنی» و دانش «متعادل‌شده» ایجاد کند. گفت‌وگوی میان‌ایمانی احترام به دیگر حقایق را ضروری می‌سازد. با این حال، چنین احترامی در عصر پساحقیقت دشوار است. این دشواری به‌خاطر این واقعیت است که پساحقیقت خود نشان‌دهنده حالتی از حقیقت واژگون‌شده است. درنتیجه پساحقیقت دربرابر «حقیقت احترام‌آمیز» می‌ایستد. مک‌اینتایر اشاره می‌کند که ما در حقیقت احترام‌آمیز باید «آن روش‌های پژوهش  ـ مثل علم ـ را که به‌طور معمول به باور منتهی شده‌اند را بپذیریم.»
 
این پژوهشگر سپس با اشاره به اینکه گفت‌وگوی میان‌ایمانی نیازمند احترام به دیگر باورها است گفت: با این حال، این احترام در عصرپساحقیقت دشوار است. این دشواری به‌خاطر این واقعیت است که بسیاری از مردم به باورهای خود می‌چسبند، حتی پاره‌ای اطلاعات در تناسب با باورها و احساسات شخصی فرد سنجیده می‌شوند. بنابراین باید گفت‌وگوی میان‌ایمانی توسط اقلیت کوچکی (خواص) ارتقاء یابد، و دارای توانای گوش دادن، تعویق داوری و احترام به دیگران می‌شود. امید است که این امور بتوانند تأثیر مثبت در جامعه داشته باشند، و به‌عنوان الگوهای اصلی لحاظ شوند. اگر در ارتباط با ایمان خود به بلوغ نرسیده‌ایم، چگونه می‌توانیم به مسائل میان‌ایمانی بپردازیم؟ اگر قادر به حل مسائل خود نیستیم، چگونه می‌توانیم مسائل ملت‌ها، اجتماعات و دین‌ها را حل کنیم؟ اهل سنت و شیعیانی که به در زمینه ایمان خود به بلوغ رسیده‌اند به‌صورت بالقوه گفت‌وگوی میان‌ایمانی را پشت‌سرگذاشته‌اند، و احتمالاً به گفت‌وگوی ایمانی و وحدت‌گرایی می‌انجامند.
 
اصفا ویدیانتو  مجدد یادآور شد: ما باید به راهبردهای پرورش همدلی در عصر پساحقیقت مجدداً فکر کنیم. این بدان خاطر این واقعیت است که در عصر پساحقیقت همدلی امری ذاتی است. ارتباطات مجازی در چارچوب دیجیتال به کاربران اجازه می‌دهد تا از فاصله‌های دور با هم بحث کنند. این شکل از ارتباط کارآمد است، ولی بعضاً مسئله می‌آفریند زمانی که مردم درگیر در بحث همدل نبوده و به‌صورت انتقادی استدلال‌ورزی نکنند. بدون همدلی مردم اطلاعات را در تناسب با باورها و احساس شخصی ارزش‌گذاری می‌کنند. آنان همچنین تمایل دارند که دیگر مردم را در تناسب با کلیشه‌های خود درک کنند. ملاقات دائمی با مردمی از دیگر سنت‌ها می‌تواند کلیشه‌ها را تقلیل دهد.
 
او با اشاره به نقش پدیده مدرنیته در شکل‌گیری گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پساحقیقت نیز گفت: جهان نیازمند وسطیه (اعتدال) است، که برای پرورش گفت‌وگوی بین‌دینی مهم است. این وسطیه بر داشتن اطلاعاتی متعادل، پیشبرد تفکر متعادل و ایجاد دانشی متعادل دلالت دارد. چیزی که هر اجتماع دینی بدان نیازمند است پرورش اعتدال (و اگر ممکن بود تشریح الهیاتی اعتدالی) است که می‌تواند به‌عنوان بنیان وحدت‌گرایی میان‌ایمانی عمل کند. ارزش اعتدال نه صرفاً همچون فرهنگ دینی، بلکه می‌تواند آن را به فرهنگ دانش بدل ساخت. راه میانه و اعتدال می‌تواند همچون سرمایه‌ای برای تولید دانشی متعادل و بیناسوژگی عمل کند. اعتدال علیه سیاست‌زدگی علوم است که از جمله آن‌ها علوم دینی و اسلامی است. این امر دارای اهمیتی به‌خصوص مشخصاً در عصر پساحقیقت است، تا بتوان [به‌وسیله آن] با برخاستن جامعه پساحقیقت و مرگ جامعه خبرگان مخالفت کرد.
 
او در پایان دورنمایی از وحدت‌گرایی میان‌ایمانی ارائه و بیان کرد: براین‌اساس آینده گفت‌وگوی میان‌ایمانی وابسته به قدرت کنش‌گران جامعه مدنی است که می‌توانند تنش و قطبی‌سازی درون جامعه را تعدیل کنند. به‌طور سنتی اقتدارهای دینی مستقر وظیفه مواجهه با اقتدارهای دینی جدید را دارند، چون  اگر به‌صورت سنتی با اقتدارهای دینی مستقر تعدیل نشوند ممکن است این اقتدارهای جدید برای وحدت‌گرایی میان‌ایمانی مسئله بیافریند. درنتیجه اقتدارهای دینی‌ای که به‌صورت سنتی مستقر هستند در عصر پساحقیقت لازمند. با این حال، آن‌ها باید راهبردهای خود را تغییر دهند تا در رسانه اجتماعی مقتدر شوند. آن‌ها با ترویج فعالانه ایده‌های خود در اینترنت باید وساطت خود را بیشنه کنند. دغدغه آن‌ها در عوض صرف محبوبیت، خیر عمومی برای مردم و اجتماع ایمانی است.
 
اصفا ویدیانتو افزود: اگر افراد کافی چه‌به‌صورت آفلاین یا آنلاین مدنیت خود را حفظ کنند، آینده درخشانی برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پساحقیقت وجود دارد. مدنیت در عصر پساحقیقت نادر شده است، چون مردم معطوف به باورها و احساسات خود شده‌اند و در نتیجه در لحظه به‌سادگی اطلاعات و مردمی که فقط از آن‌ها متفاوت هستند را نادیده می‌گیرند. مدنیت می‌تواند دربردارنده بنیانی برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی باشد و به‌صورت مثبتی در جهت تعمیق وحدت‌گرایی و همکاری میان‌ایمانی کمک کند. دورنمای وحدت‌گرایی میان‌ایمانی تا حدودی هم وابسته به محققانی است که گفت‌وگوی میان‌ایمانی روشنفکرانه را پی می‌گیرند. به‌منظور پیگیری گفت‌وگوی میان‌ایمانی روشنفکرانه لازم است محققان برخی مهارت‌ها را داشته باشند که مهم‌ترین آن‌ها «وسطیه» (اعتدال)، شک سازمان‌یافته و بی‌طرفی است. تعهد آن‌ها باید نسبت به خیر عمومی و صلح جهانی باشد. آنان صرفاً از روی کنجکاوی و بدون توجه مناسب به خیر عمومی و بهزیستی انسانیت تحقیق و تألیف نمی‌کنند. 
 
«یکتاپرستی وفادارانه» متضمن نوعی از خشونت است

ایرمگارد پین مدرس مدعو دانشگاه مطالعات جهان دانشگاه تهران نیز در سخنرانی خود با موضوع یکتاپرستی، حقیقت و خشونت گفت: از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2011 تاکنون پرسش درباب رابطه بین دین، حقیقت و خشونت همواره جزئی از بحث‌های عمومی و تحقیقات علمی بوده است. نظریه مصرشناس آلمانی، یان آسمان در این بحث‌ها در سطح بین‌المللی مورد بحث بوده و مجدداً مورد توجه قرار گرفته است. در بخش اول سخنرانی‌ام جنبه‌های اصلی نظریه آسمان را ارائه می‌کنم، که در آن آسمان قصد دارد رابطه نزدیک بین یکتاپرستی و مشروعیتی دینی برای خشونت را بازسازی کند.
 
او ادامه داد: در سفر خروج ـ بخشی از عهد قدیم یا تورات ـ داستان رهایی فرزندان گرفتار بنی‌اسرائیل از بردگی در مصر با راهنمایی موسی را حکایت می‌کند تا بدل به قوم منتخب خدا شوند. این برای آسمان رخداد محوری در وحی و بنیانی برای ایده کاملاً جدیدی درباب دین است. تألیفات او ـ از موسی مصری (1997) تا ابداع دین. ایمان و پیمان در سفر خروج (2018) ـ به گذار از چندخداباوری به دینی جدید یعنی یکتاپرستی می‌پردازد، و این گذار متکی به پیمانی با خداوند، یعنی رهایی‌بخش یهودیان از اسارت مصری بود، و در عوض خدا از آنان وفاداری مطلق را خواست. با ظهور یکتاپرستی تمایز بین «درست» و «خطا» مهم شد: خدای حقیقی در برابر خدایان کاذب چندخداباوری که آسمان آن را «تمایز موسایی» نامید. در نظر او این نقطه آغاز عدم تساهل، عداوت و مشروعیتی برای خشونت علیه افرادی بود که تابع ادیان کاذب بودند.
 
مدرس مدعو دانشگاه مطالعات جهان دانشگاه تهران تاکید کرد: آسمان در ادامه تمایز بین وفاداری و خیانت را مورد توجه قرار داد که متکی به عهد خدا با «قوم برگزیده»‌اش است. «یکتاپرستی وفادارانه» متضمن نوعی از خشونت است که عمدتاً بر اعضای گروه خود که مرتد یا خطاکار دانسته می‌شود اعمال می‌شود. تمایزی بین دوستان و دشمنان خدا ایجاد می‌شود، همانگونه که در بسیاری از مواضع کتاب مقدس و همچنین قرآن دیده می‌شود. در نظر آسمان این ماده منفجره زبانی در همه ادیان یکتاپرست است. متکی به نظریه سیاسی کارل اشمیت آخرین کتاب آسمان به‌نام دین مطلق (2016) به علل افراط‌گرایی و تروریسم در همه ادیان یکتاپرستانه می‌پردازد. نظریه آسمان میان متخصصان و در بحث‌های عمومی به مجادلات بحث‌برانگیزی دامن زد که باعث شد او با نظرات، اصلاحات و افزوده‌هایی به آن‌ها پاسخ داد.

نظر شما