شناسهٔ خبر: 58895 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

موجران راهزنِ علم و مستاجران حمالة الکتاب

سکونت مستاجری، از نوع «ساختن» در معنای هایدگری کلمه نیست و حتی می‌توان گفت که شاید مستأجر نسبتی با «تفکر» نیز نداشته باشد. مستأجر فقط کتاب حمل می‌کند.

موجران راهزنِ علم و مستاجران حمالة الکتاب

فرهنگ امروز به نقل از مهر؛

نخست: روایت جذابی در کتاب «غزالی نامه» اثر جلال الدین همایی به این شرح درج شده است: «امام ابوحامد محمدبن محمدبن احمد غزالی طوسی، اهل قریه طوس بود. در آن دوران، یعنی در حدود قرن پنجم هجری، نیشابور مرکز و سواد اعظم آن ناحیه بود و دارالعلم محسوب می‌شد. طلاب علم در آن نواحی برای تحصیل و درس خواندن به نیشابور می‌آمدند. غزالی نیز طبق معمول به نیشابور و گرگان آمد و سال‌ها از محضر اساتید و فضلا با حرص و ولع زیاد کسب فضل نمود و برای آنکه معلوماتش فراموش نشود و خوشه‌هایی که چیده از دستش نرود، آنها را مرتب می‌نوشت و جزوه می‌کرد. آن جزوه‌ها را که محصول سال‌ها زحمتش بود مثل جان شیرین دوست می‌داشت.

بعد از سال‌ها عازم بازگشت به وطن شد. جزوه‌ها را مرتب کرده در توبره‌ای پیچید و با قافله به طرف وطن روانه شد. از قضا قافله با یک عده دزد و راهزن برخورد. دزدان جلو قافله را گرفتند و آنچه مال و خواسته یافت می‌شد یکی یکی جمع کردند. نوبت به غزالی و اثاثش رسید. همین‌که دست دزدان به طرف آن توبره رفت، غزالی شروع به التماس و زاری کرد و گفت: «غیر از این، هر چه دارم ببرید و این یکی را به من واگذارید.» دزدها گمان کردند که حتماً در داخل این بسته متاعگران قیمتی است. بسته را باز کردند، جز مشتی کاغذ سیاه‌شده چیزی ندیدند. گفتند: «اینها چیست و به چه درد می‌خورد؟» غزالی گفت: «هر چه هست به درد شما نمی‌خورد، ولی به درد من می‌خورد.»

- به چه درد تو می‌خورد؟

- اینها ثمره چند سال تحصیل من است. اگر اینها را از من بگیرید، معلوماتم تباه می‌شود و سال‌ها زحمتم در راه تحصیل علم به هدر می‌رود.

- راستی معلومات تو همین است که در اینجاست؟

- بلی.

- علمی که جایش توی بقچه و قابل دزدیدن باشد، آن علم نیست، برو فکری به حال خود بکن.»

***

دوم: بازار مسکن از سال گذشته با افزایش قیمت شدید و بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. این روند تاکنون نیز ادامه پیدا کرده و قیمت‌های نجومی مسکن، بویژه مستأجران را کلافه کرده است. اجاره بها و خرید خانه مسکونی در مناطق میدان ونک به بالا در تهران، افزایشی کهکشانی داشته، به گونه‌ای که قیمت رهن یک مسکن ۱۰۰ متری نوساز به بالای یک میلیارد تومان رسیده است. همچنین اجاره مسکن‌های با سن بنای بالا به قیمت‌هایی چون ۱۰۰ میلیون رهن و ماهیانه ۱۲ میلیون اجاره رسیده است.

قیمت مسکن در مناطق مرکزی و جنوبی تهران نیز وضعیت خوشایندی ندارد. به دلیل پایین آمدن بهره‌های بانکی، صاحب‌خانه‌ها نرخ‌های رهن را پایین آورده و قیمت‌های نجومی برای اجاره بهای ماهیانه طلب می‌کنند. عجیب آنکه در شمال تهران به دلیل آنکه اکثریت با طبقه دلال است، موجران بیشتر دوست دارند که خانه‌های خود را به صورت رهن کامل واگذار کنند. نکته عجیب‌تر آنکه این خانه‌ها هم به سرعت اجاره می‌روند. یعنی کسانی در تهران زندگی می‌کنند که حاضرند و می‌توانند یک میلیارد به بالا برای اجاره منزل مسکونی بپردازند. اینکه این اشخاص در هنگامه کسادی بازار تولید در ایران به چه شغلی مشغولند که تا به این میزان درآمد دارند، گویی چندان به ما مربوط نیست! و البته بحث از آن در موضوع و حوصله این یادداشت هم نمی‌گنجد.

گران شدن نرخ دلار تأثیر زیادی در گران شدن همه اجناس در ایران گذاشت و بازار مسکن نیز جهشی به میزان چند ده برابر را تجربه کرد. خرید منزل برای جوانان مستقل (متکی به درآمد خود) دیگر رویایی دست نیافتنی است و متأسفانه اجاره مسکنی آبرومند نیز به مشکل بغرنج بسیاری از تهرانی‌ها و هم‌وطنان در دیگر شهرهای کشور تبدیل شده است. بسیاری از مستاجرانی که سال‌ها در آپارتمان یا خانه‌ای ساکن بودند، با گران شدن نرخ‌ها ناچار به تخیله منزل و اجاره محلی با قیمت‌های پایین‌تر هستند. نوسان اقتصاد ایران باعث شده حتی کسانی که سال گذشته منزلی را اجاره کرده بودند، برای سال جدید موفق به تمدید مکان مورد اجاره نشده و با قیمت‌های نجومی درخواستی توسط موجران، ناچار به تخلیه منزل خود باشند.

بسیاری از نویسندگان و اهالی فرهنگ نیز منزل مسکونی متعلق به خود ندارند و ناچارند مدام کتابخانه‌های خود را به دنبال خود بکشند. مستأجران علاقه‌مند به کتاب که معمولاً کتابخانه شخصی دارند، ناچارند در هر نوبت کتابخانه‌های خود را به دوش کشیده و به منزل جدید ببرند. چه بسیار کتاب‌ها و جزواتی که در این اثاث‌کشی‌هایِ به ناچار، از بین رفته و یا مفقود می‌شوند. چه کتاب‌هایی که در این روند نیمه کاره خوانده شده و پس از نقل مکان رها می‌شوند و چه کتاب‌هایی که تا نیمه تألیف شده و پس از نقل مکان نیمه دیگر به روی کاغذ نمی‌آید. بله مستاجری با کتابخوان بودن حداقل در این سال‌ها همخوان نیست و با آن نسبتی ندارد. مستأجر نباید کتابخانه داشته باشد و کتاب باید از دارایی‌های او حذف شود. البته قانون این سال‌ها نیز این است که «مستأجر نباید بنویسد.» بنابراین نبودن نهادی برای نظارت بر بازار اجاره مسکن، شاید باعث پایین آمدن سرانه مطالعه در میان مستأجران شود. بدین ترتیب به نظر می‌رسد که موجران راهزنان علم‌اند و توانایی گرفتن عنصر اندیشه را از مستأجران دارند.

نتیجه اینکه نوسانات اقتصادی ایران باعث شده هر سال چند برابر به قیمت اجاره مسکن افزوده شود. قانون افزایش تا ۲۰ درصدی اجاره مسکن برای سال دوم، اکنون دیگر مدت‌هاست که به فراموشی سپرده شده، بنابراین به دلیل طمع بیش از حد موجران، اکثر مستأجران ناچارند که هر سال محل زندگی خود را تغییر دهند. در این حالت موجران که طریق انصاف به پول باخته‌اند، همانند آن قطاع الطریقی هستند که راه را بر غزالی بزرگ بستند. تو گویی که قصد دارند به مستأجران بیاموزند که نباید علم خود (همان کتابخانه‌ها) را به دنبال خود بکشند و در پی درک اشراقی علوم باشند! اکنون دیگر جمله «مستأجر را چه به کتاب!» تیکه کلام بسیاری از مردم (اعم از مستأجر و موجر) شده است. از این وضعیت دلالان کتاب و صاحبان دکان‌های خرید و فروش کتاب دسته دوم هم سود بسیاری برده‌اند. بر طبق آمارهای میدانی راقماین سطور و گفت‌وگوهایش با این طیف از کتابفروشان آنها بارها به این نکته که اشاره کرده‌اند که در این دو سال بسیاری از کسانی که منزل شخصی نداشته‌اند، کتابخانه‌های خود را به ما فروخته‌اند.

***

سوم: مارتین هایدگر، فیلسوف برجسته آلمانی در سال ۱۹۵۱ سخنرانی معروفی داشت که در قالب کتاب نیز منتشر شد. مترجمان فارسی هایدگر این سخنرانی را به «ساختن، سکنا گزیدن و تفکر» ترجمه کرده‌اند. به باور هایدگر بنا کردن، فی‌نفسه سکنی گزیدن است. او معنای واژه آلمانی کهن«buan» را که برای ساختن استفاده می‌شد، در معنیسکنی‌گزیدن یعنی ماندن در آنجا (در جایی رحل اقامت افکندن) نیز به کار گرفت. هایدگر مقیم بودن و حضور داشتن در جایی را متفاوت از سکونت داشتن در آن دانسته و تاکید می‌کند که در هر مسکنی، سکونت گزیدن روی نمی‌دهد.

بنابراین سکونت کیفیتی است که انسان تنها از طریق ساختن به آن دست پیدا می‌کند، ولی نه هر ساختنی و نه هر حضوری. به عبارتی میان اقامت و سکونت کردن تفاوتی بنیادین وجود دارد و سکونت در نظر هایدگر مفهومی عام برای بودن و ماندن در هر نوع فضای مسکونی نیست. او از سکونت معنای محافظت کردن را نیز مستفاد کرده و محافظت کردن را واجد دو مفهوم می‌داند: «جلوگیری از بروز آسیب» و «رها کردن و به ذات خویش واگذار کردن پدیده‌ها». از نظر او تنها در این شکل از سکونت و «سکینه یافتن» است که امکان تفکر و همسخنی با عالم و وجود فراهم می‌شود. به قول منیژه غزنویان، پژوهشگر حوزه فلسفه معماری، در نظر هایدگر خانه حصاری است که انسان برای آزادی‌اش می‌سازد. این آزادی واجد آرامش و سکینه‌ای است که شرایط اندیشیدن را مهیا می‌کند.

سکونت نشانه بارز وجود است، اما سکونت مستاجری، معنای «ساختن» را که مد نظر هایدگر بود، ندارد و نمی‌تواند «ساختن» و «محافظت کردن» باشد. مستأجر از توانایی ساخت حصاری برای آزادی خود «عاجز» است. مستأجر توانایی و زمان لازم را برای تبدیل «در مکان بودن» خود، به اقامت در خانه و «سکنی گزیدن» ندارد. و از آنجا که از نظر فیلسوف آلمانی تفکر تنها در سکنی گزیدن رخ می‌دهد، نتیجتاً باید گفت نمی‌توان نسبتی میان مستاجری با تفکر قائل شد. انسان با سکنی گزیدن است که می‌تواند با چهار منبع اصلی تفکر یعنی خدا، خود، آسمان و زمین به برقراری ارتباط و هماهنگی نائل شود. مستأجر تنها زمانی می‌تواند تفکر کند که بتواند بسازد. ساخت مرحله اول سکونت است و تا سکونت نباشد تفکری صورت نمی‌گیرد و اندیشه جزئی از سکونت است. بنابراین شخص تا زمانی که منزل مسکونی خود را اجاره می‌کند و مدام از این منزل به آن منزل (با کتابخانه‌ای بر دوش) در رفت و آمد است، نمی‌تواند اندیشمند باشد.

نظر شما