شناسهٔ خبر: 59000 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

محمدحسین دانایی: غربزدگی و روشنفکری دو روی یک سکه هستند/ نقد آل احمد به روشنفکران

محمدحسین دانایی گفت: گروهی که با جلال مخالفت کردند، روشنفکران وابسته ای بودند که جلال آنها را افشا کرد. او فرنگی مآبی و قرتی بازی و تظاهر به بی دینی را از ویژگی های جریان روشنفکری می دانست.

غربزدگی و روشنفکری دو روی یک سکه هستند/ نقد آل احمد به روشنفکران

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست علمی «آل احمد، روشنفکران و داستان غرب‌زدگی» با حضور محمد رجبی، محمدرضاکائینی و محمدحسین دانایی روز گذشته در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.

محمدحسین دانایی در این نشست با موضوع «غربزدگی و روشنفکری وارداتی» به سخنرانی پرداخت. وی گفت: کار اصلی مرحوم آل احمد طرح مسئله غرب زدگی بود و موضوع روشنفکران مصداق عینی غربزدگی بود. به نظر اکثر صاحبنظرانغربزدگی و روشنفکری دو روی یک سکه هستند. اگر بخواهیم بحثی در هر یک از این زمینه‌ها داشته باشیم ناگزیریم روی هر دو محور صحبت کنیم. دو منبع «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» منابع بسیار خوبی در این بحث است.

وی ادامه داد: در مقوله غربزدگی، مخاطب اصلی جلال خودِ غرب نیست بلکه مخاطب او شرقی‌هایی هستند که مشتاقانه جذب جاذبه‌های سطحی غرب می‌شوند. بنابراین جلال، غربزدگی را مذمت می‌کرد، نه خود غرب و نوگرایی و مدرنیسم را. آنچه از تمدن غرب مورد اعتراض آل احمد بود، بُعد استعماری و سلطه گری غرب بود و او مانند بسیاری دیگر، مظاهر تمدن غرب را مورد تمجید قرار می‌داد.

وی افزود: تبیین تئوری غربزدگی به غرب ستیزی و تبدیل کردن آن به یک مانیفست، کاربردی سیاسی بود که مطالب جلال در این مورد تحریف شده است.

دانایی گفت: آل احمد مفهوم غربزدگی را از فردید گرفت و معنای دیگری به آن داد و همچنین عده‌ای این مفهوم را از جلال گرفتند و بُعد سیاسی دیگری به آن دادند.

وی ادامه داد: مسئله تمدن صنعتی بشریت را در مسیر تازه ای انداخت و از جهات مختلف مورد نقد فلاسفه قرار گرفت. جلال هم نظام مبتنی بر ماشینیسم را نقد کرده است و می‌گوید آن بخش از تمدن به ما بیشتر آسیب می‌زند که با تمایلات سلطه طلبانه آمیخته می‌شود.

وی افزود: ایشان مصادیق افراد غربزده را برمی شمارد و این جریان را باطل و معیوب می‌خواند.

دانایی گفت: مرحوم جلال اولین و قوی‌ترین محققی است که در مورد غربزدگی و روشنفکری کار کرد و بنیان گذار این بحث‌ها تلقی می‌شود.

وی ادامه داد: مهمترین کاری که جلال آل احمد در مورد جریان روشنفکری کشور انجام داد که ریشه مخالفت‌های بعدی با اوست این است که به آنها قدرت و نقش مذهب را در جامعه ایرانی نشان داد. در سال‌های ۳۰ و ۴۰ دو نیروی سیاسی در جامعه وجود داشت که می‌توانستند منشأ اثر باشند. یکی جریان چپ بود که فاقد بدنه اجتماعی بود و دومی نهاد روحانیت بود. جلال به جریان روشنفکری نشان داد که می‌توان از ظرفیت‌های نهاد روحانیت استفاده کرد.

وی افزود: این هوشیاری به موقع جلال، منجر به تلاش بعدی او برای ایجاد پیوند بین جریان انقلابی و روشنفکری سالم، شد. عاملی که باعث شد جلال به مهره سیاسی مهمی تبدیل شود همین بود که مثلاً بتواند بین خلیل ملکی و حضرت امام، ارتباطی برقرار کند. اگر جلال می‌توانست چنین پیوندی ایجاد کند کار بزرگی بود.

دانایی گفت: عمده ترین مخالفین جلال توده‌ای ها بودند. ضربه‌ای که جلال با انشعاب خود به جریان توده زد، شایان ذکر و مهم است. گروه دومی که با جلال مخالفت کردند، روشنفکران وابسته ای بودند که جلال آنها را افشا کرد. فرنگی مآبیو قرتی بازی و تظاهر به بی دینی را از ویژگی‌های جریان روشنفکری می‌دانست.

وی اظهار داشت: اگر در اروپا جریان روشنفکری با دین ستیزی آمیخته شد، روشنفکران ایران نیز فکر می‌کردند که برای نوگرایی حتماً باید، تظاهر به بی دینی بکنند. جلال فرق روشنفکران ایرانی و غربی را ذکر می‌کند و از خلیل ملکی که شخصیت بزرگی بود به عنوان آموزگار خود یاد می‌کند و لیاقت او را در این می‌دانست که همیشه راه سومی را پیش پای روشنفکران می‌گذاشت.

وی ادامه داد: یکی از دلایل استمرار حضور آل احمد در حوزه اندیشه جامعه ایرانی این است که آل احمد فقط یک نویسنده و نظریه پرداز نبود که در یک دوره تاریخ یک حرفی بزند و تبدیل به یک جریان تاریخی شود. علت این است که او ذاتاً سالک بود و با هر نظریه‌ای مشتاقانه و با دید انتقادی مواجه می‌شد و علیه آنها می‌نوشت.

وی در پایان گفت: آل احمد راهی را رفته و وقایع و دریافت‌هایی در طول این مسیر داشته که این راهی است که هر جوانی خواهد رفت. جلال امروز به عصای دست همه جوانان تبدیل شده است به این خاطر هنوز حضور دارد.

نظر شما