شناسهٔ خبر: 59212 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

هنر زندگی

هنر زندگی ژانر زندگی بشری آشکال بسیاری دارد و هیچ گونه خاصی از زندگی نیست که بهترین نوع برای همه باشد. فیلسوفانی مثل مونتنی، نیچه و فوکو شیوه ای از زندگی را ترسیم کردند که فقط خود یا شاید معدود کسانی بتوانند به آن عمل کنند. آنها هم ادعا ندارند که این شیوه مناسب همه جهان است.

هنر زندگی (تاملات سقراطی از افلاطون تا فوکو)

الکساندر نهاماس

مترجم: بابک تختی

ناشر: نگاه

تعداد صفحه: ۴۴۰ صفحه

قیمت: ۵۲ هزار تومان

هنر زندگی سه گونه یا سه ژانر دارد؛ یکی همان سقراط افلاطون  است در گفت وگوهای نخستین. هنرش را در اجتماع به کار می گیرد و در همین حد خود را به خیر و سعادت مخاطبانش پابند می داند، اما هنوز نمی تواند نشان بدهد که مدل زندگی او درخور همگان است. با اینکه سقراط چنین باور دارد، اما برای متقاعد کردن دیگران هیچ اصراری ندارد. او مردم را بر می انگیزاند تا همراهش دست به سنجش زندگی ای بزنند که باور دارد تنها مدیر زندگی زیبنده انسان است، اما در برابر کسی مثل اتیفرون که هنگام مواجهه با سقراط به سادگی راه کج میکند، چیزی برای گفتن ندارد. شاید مدل او جهانگیں باشد، اما هرگز قصیر اثبات درستی ادعایش را ندارد. سقراط نامعلوم و آموزنده باقی می ماند.

ژانردوم در آثار میانی افلاطون  یافت می شوند، خصوصا در فایدون و جمهوری. حالا افلاطون  ادعا می کند مدل زندگی ملهم (نه کاملا مطابق با آن) از زندگی سقراط، یعنی زندگی فلسفی که او با جزئیات در این گفت وگوها توضیح می دهد، بهترین نوع زندگی برای همه است، و کلی استدلالات بحث برانگیزطرح می کند تا کسانی را که می توانند چنین زندگی کنند به برگزیدن این زندگی متقاعد کند و کسانی که چنین قدرتی ندارند دست کم تا نهایت توانشان در کسب آن بکوشند. به سخن دیگرافلاطون  می خواهد ثابت کند که شیوه ای از زندگی مناسب همگان است (خیلی از فیلسوفانی بزرگ مثل ارسطو و شاید هم کانت از این نظر پیرو افلاطون  اند و در این گروه از فلسفه هنر زندگی قرار میگیرند). هم مدل ایده آل افلاطون  که با سقراط مشترک است، و هم شیوۀ او که وجه اشتراکی با سقراط ندارد، جهانگیر است.

ژانر آخر و سوم هنر زندگی موضوع این کتاب است؛ ژانری که جهانگیری آن حداقلی است. بنابراین ژانر زندگی بشری آشکال بسیاری دارد و هیچ گونه خاصی از زندگی نیست که بهترین نوع برای همه باشد. فیلسوفانی مثل مونتنی، نیچه و فوکو شیوه ای از زندگی را ترسیم کردند که فقط خود یا شاید معدود کسانی بتوانند به آن عمل کنند. آنها هم ادعا ندارند که این شیوه مناسب همه جهان است. آنها مقلد نمی خواهند، دست کم نه به طور مستقیم. یعنی فکر میکنند هرکسی که می خواهد از آنها تقلید کند باید شیوه خاص خود از هنر زندگی و خویشتن خاص خود را به وجود آورد و حتا برای دیگران به نمایش بگذارد، اما نباید تقلیدی مستقیم در کار باشد. در این مضمون، تقلید یعنی کسی شدن، و این کسی که پدید آمده باید از الگویی که داشته متفاوت باشد. این نوع آخرهنر زندگی زیبایی شناسانه است. همان طور که در هنر پذیرفته ایم چهارچوبی برای خلق آثار جدید و شورانگیز وجود ندارد، همان طور که در هنر پذیرفته ایم بهترین اثر وجود ندارد - بهترین زندگی نیز وجود ندارد که بتوانیم آثار را براساس آن بسنجیم.

نظر شما