شناسهٔ خبر: 59524 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یادداشتی از حسن انصاری؛ کتاب های انتقادی درباره اسلام/ تاریخ‌نگاری ساحت جزمی‌گرایی نیست

هرگونه نقدی لازمه اش تخصص لازم و در فضای گفتگویی خردمندانه و بی تعصب است. چیزی که متأسفانه غالب کتاب های انتقادی درباره اسلام و تشیع تا آنجا که من دیده ام فاقد آنند.

کتاب های انتقادی درباره اسلام/ تاریخ‌نگاری ساحت جزمی‌گرایی نیست

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  متن زیر یادداشتی از حسن انصاری عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است که در ادامه می خوانید؛

بعید می دانم کسی اهل اینترنت و کتاب باشد و تاکنون دهها سایت حاوی کتاب های قابل دانلود درباره اسلام و تشیع با مضامین انتقادی را ندیده باشد. بسیاری از این کتاب ها را که برخی کتاب های «ضاله» می خوانندشان و برخی کتاب های «ممنوعه» و برخی دیگر آنها را کاشف «حقیقت» می یابند یک ویژگی مشترک دارند: این قبیل کتاب ها اگر هر نوع ارزشی را بتوان برای برخی از آنها قائل شد مثلاً شجاعت در بیان و یا جنبه های ادبی و فلان و بهمان اما تقریباً همگی‌شان این ویژگی مشترک را دارند که کتاب هایی اند که کمتر می توان در آنها چیز درخوری پیدا کرد.

محتوای این کتاب ها در بسیاری از موارد از بی اطلاعی نویسندگانشان و در برخی موارد دیگر دست کم از عدم وجود تخصص لازم در حوزه های تاریخ و مذهب و کتاب و ادبیات اسلامی حکایت دارند. تا آنجا که من دیده ام این نویسندگان که در غالب موارد معلوم نیست کجا تحصیل کرده اند و سابقه دانشگاهی و علمیشان چیست و بر پایه چه سطحی از دانش و آشنایی با زبان های مورد نیاز دست به قلم شده اند چنین می نماید که دورادور چیزهایی شنیده اند و یا تکه و پاره و اینجا وآنجا مطالبی خوانده اند و بعد به حساب خود درباره حقیقت اسلام و تشیع به کشفیاتی دست یافته و بر خود لازم می بینند که خلقی را از «جهالت» دیانت ورزی برهانند.

نیک که بنگرید می بینید بیشتر این نویسندگان مقلد وار یکی دو کتاب اسلامشناسان غربی را ناقص و بدون در نظر گرفتن مقدمات خوانده اند و بعد گمان برده اند که این سخنان دیگر وحی الهی است و چون و چرا ندارد و اجماعی است و نظر همه متخصصان فن است.

باید به این جماعت گفت: حفظت شیئا و غابت عنک اشیاء. سنت اسلام شناسی در غرب تنوع دارد و تاریخنگاری ساحت جزمی گرایی نیست. سنت اسلامشناسی سنت نقد و اصلاح مستمر است و همه جور متاعی هم در آن یافت می شود و بسیاری از آنچه شما بدان استنادی ناقص کرده اید بارها و بارها از سوی دانشمندانی دیگر در همین سنت مورد انتقادهای جدی قرار گرفته است.

به هرحال وصله پینه کردن مطالبی ناقص و بدون مقدمات لازم در بحث ها و بدون داشتن تخصص مورد نیاز برای مطالعه تاریخ و ادبیات دینی نتیجه اش می شود این چنین کتاب هایی با عناوین چشم خیره کن و دهان پر کن و البته بی محتوا. طبیعی است که هرگونه نقدی لازمه اش تخصص لازم و در فضای گفتگویی خردمندانه و بی تعصب است. چیزی که متأسفانه غالب این نوع کتاب ها تا آنجا که من دیده ام فاقد آنند.

آنچه بسیاری از این نوع نویسندگان درباره اسلام و تشیع دست کم تاکنون نوشته اند از نقطه نظر علمی حائز هیچ اهمیتی نیست. این حکمی است که می توانم به عنوان یک متخصص در رشته تاریخ و اندیشه دینی دست کم درباره آنچه از این نوع کتاب ها تاکنون خوانده ام با اطمینان خاطر بگویم. مطالعه نوشته ها و تحقیقات تاریخی سنت های اسلامشناسی در غرب راه و رسم خودش را دارد و این شیوه ای نیست که گویا نویسندگان کتاب هایی که بدانها اشاره کردم با آن آشنا باشند. این نوع نوشته ها ممکن است خواننده ناآشنا را مدتی درگیر خود کنند اما روشن است که اهل علم به این قبیل نوشته ها اعتنایی ندارند و این است سبب اینکه معمولاً هم مورد انتقاد و ردیه نویسی قرار نمی گیرند. در واقع به چیزی گرفته نمی شوند و حق هم همین است.

نظر شما