شناسهٔ خبر: 5964 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگو با «محمد موحد ابطحی»؛

موانع تحقق سیاست‌گذاری‌ها در حوزه‌ی علوم انسانی چیست؟

علوم انسانی باید دید چند مرکز رسمی متولی تولید علوم انسانی اسلامی در کشور وجود دارد و باید بودجه‌ی آن‌ها نسبت به مراکز دیگری که در رابطه با سایر علوم فعالیت می‌کنند، سنجیده شود. آیا بخش عملیاتی نقشه‌ی جامع علمی کشور، با نگاه علوم انسانی نوشته شده است؟ بالتبع با این تفاوت‌ها در عرصه‌ی سیاست‌گذاری‌های کلان نمی‌شود انتظار تحول داشت.

 

در حوزه‌ی تحول علوم انسانی و بومی‌سازی آن، همایش‌ها و جلسات مختلفی برگزار شده است که متأسفانه یا نتیجه‌ای در بر نداشته است یا نتایج به‌دست‌آمده در ساحت اجتماع به کار گرفته نشده است و پس از آن، باز به تدریس و اشاعه‌ی علوم انسانی سکولار غربی در دانشگاه‌ها و بازنشر کتب آن‌ها در عرصه‌ی کتاب و انتشارات پرداخته شده است. در حوزه‌ی سیاست‌گذاری علوم انسانی نیز که همواره با چندصدایی روبه‌رو بوده‌ایم و در حوزه‌ی کاربردی اتفاق چشمگیری صورت نگرفته است. در باب موانع شکوفایی علوم انسانی اسلامی در ایران نقطه‌نظرات دکتر محمد موحد ابطحی، استاد دانشگاه و دارای مقاله‌ی منتخب در اولین همایش «تحول در علوم انسانی» را در ادامه خواهیم خواند.

 
علوم انسانی بومی چگونه تعریف می‌شود.
 
شاید در تعریف علوم انسانی اسلامی مشکلی وجود نداشته باشد. به راحتی می‌توانیم بگوییم علوم انسانی، علومی است که شأنی از شئون اجتماعی را بررسی می‌کند، اما وجه اضافه شدن آن به اسلامی، هم از این حیث که در جهان اسلام تولید شده و در حال توسعه است و هم از حیث مبانی، می‌تواند از متافیزیک دینی متأثر باشد. از حیث گزاره‌ها نیز از گزاره‌های دینی تأثیر می‌پذیرد؛ گزاره‌هایی مثل آنچه از قرآن و روایات آمده است که این، وجه اسلامیت علوم انسانی را تشکیل می‌دهد. موضوع مهم‌تر جایگاه پرداخت ساحت اجتماع به این علوم است.
 
با توجه به تأکیدات چند ساله‌ی مقام معظم رهبری پیرامون بومی سازی علوم اسلامی چه اقداماتی در این زمینه صورت گرفته است؟
 
رهبری در چند سال اخیر، مطالباتی در حوزه‌ی علوم انسانی و بومی‌سازی این علوم داشته‌اند. از این رو، برخی با نگاهی سطحی به آن و با برگزاری سمینارها و انجمن‌ها، سعی داشته‌اند در این حوزه فعالیت کنند؛ اما اینکه چقدر به این مطالبات جامه‌ی عمل پوشانده شده و به اجرا درآمده است باید مورد توجه قرار گیرد. هنگامی که معاون وزارت علوم رسماً اعلام می‌کند دهه‌ی اول انقلاب اسلامی دهه‌ی پزشکی، دهه‌ی دوم دهه‌ی مهندسی، دهه‌ی سوم دهه‌ی علوم پایه و دهه‌ی چهارم دهه‌ی علوم انسانی است؛ یعنی در عمل اتفاقی نیفتاده است و علوم انسانی در اولویت چهارم قرار دارد.
 
اولین جشنواره‌ی علمی در کشور جشنواره‌ی خوارزمی مربوط به ریاضیات بوده است. پس از آن، جشنواره‌ی رازی مربوط به پزشکی و در سال 86 جشنواره فارابی در مورد علوم انسانی برگزار شد. این در حالی است که در طول این 30 سال، همه به کمبودها در علوم انسانی واقف بوده‌اند، ولی در عمل حرکت مثبتی صورت نگرفته است و توجهات ابتدا به علوم مهندسی و بعد به علوم پزشکی و پس از آن، به علوم پایه و در نهایت به علوم انسانی بوده است.
 
نکته‌ی بعد این است که با وجود تمام این کاستی‌ها می‌پذیریم ما در دهه‌ی چهارم انقلاب متوجه شده‌ایم که پرداخت به علوم انسانی ضرورت دارد. سؤالی که به ذهن می‌رسد این است که با توجه به شناخت و درک اهمیت پرداختن به علوم انسانی، چه فعالیت مثبتی در این زمینه انجام شده است.
 
پذیرش این موضوع که با برگزاری چند همایش و کنگره حق مطلب ادا می‌شود، بسیار سطحی‌نگری است. هر گاه در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها، یافته‌های علوم انسانی مطرح و به کار گرفته شود، ما می‌توانیم از توجه به آن صحبت کنیم.
  
در فرآیند بومی سازی علوم انسانی ، در 30 سال پس از انقلاب اسلامی چه اقداماتی صورت گرفته است؟ نقاط ضعف و قوت اصلی را چگونه ارزیابی می‌کنید.از مهم‌ترین سیاست‌ها به چه برنامه‌ای می‌توان اشاره نمود.
 
پس از گذشت 30 سال از انقلاب و ضمن تأکید همیشگی بر اهمیت علوم انسانی، به خصوص در چند سال اخیر، سؤال بنده این است که چند وزیر علوم از رشته‌ی علوم انسانی داشته‌ایم. علی‌رغم اینکه ادعا می‌شود بیش از حدود 46 درصد از دانشجویان دانشگاه‌های ما در رشته‌های علوم انسانی تحصیل می‌کنند، تنها یک وزیر از علوم انسانی داشته‌ایم. او هم در دولت موقت و فقط به مدت 9 ماه مشغول به کار بود. در این چند سال که دم از اهمیت و لزوم توجه به علوم انسانی زده می‌شود و و آمار نشان می‌دهد بسیاری از دانشجویان ما در این حوزه فعالیت می‌کنند، در دفاع از وزیر علوم باز هم می‌بینیم که مطرح می‌شود ما می‌خواهیم وزارت علوم با دیدگاه مهندسی اداره شود؛ یعنی همچنان مهندسی به علوم انسانی ترجیح داده می‌شود. پس با این وجود نمی‌توان تنها برگزاری چند همایش را دلیل توجه مسئولین به علوم انسانی دانست. برگزاری این همایش‌ها هم کاملاً امری ظاهری و متأسفانه در برخی موارد گمراه‌کننده است.
 
باید در عرصه‌ی سیاست‌گذاری ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. به طور مثال، در چند سال اخیر که متوجه شده‌ایم علوم انسانی اهمیت دارد، موضوع ترسیم و تدوین نقشه‌ی راه علمی کشور مطرح شده است. غیر از بحث مقاله‌ی نظری که در حوزه‌ی علمیه تهیه شده است و هیچ نسبت دقیق و عمیقی با بخش عملیاتی داستان ندارد، در بخش عملیاتی که عملاً بودجه‌های کشور را به موضوعات مختلف علمی اختصاص می‌دهد، علوم انسانی جایگاه بالایی ندارد.
 
چه راهکاری برای بهبود وضعیت فعلی ارائه می‌فرمایید. چه زمانی برای خارج شدن از مباحث نظریِ صرف پیش بینی می‌کنید.
 
همایش‌های نظری صرف  عمدتاً مؤثر نخواهند بود. در حال حاضر باید دید چند مرکز رسمی متولی تولید علوم انسانی اسلامی در کشور وجود دارد و بودجه‌ی آن‌ها نسبت به مراکز دیگری که در رابطه با سایر علوم فعالیت می‌کنند چقدر است. آیا تناسبی با حجم کار آن‌ها وجود دارد یا خیر و آیا بخش عملیاتی نقشه‌ی جامع علمی کشور با نگاه علوم انسانی نوشته شده است یا خیر. بالتبع با این شرایط و این تفاوت‌ها در عرصه‌ی سیاست‌گذاری‌های کلان، هیچ انتظاری نمی‌رود که یک تحول جدی در حوزه‌ی علوم انسانی اسلامی انجام شود، مگر اینکه بازنگری جدی در بخش عملیاتی نقشه‌ی جامع علمی کشور صورت گیرد.
 
چه قضاوتی از نهادهای مسئول اجرای مصوبات اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها می‌توان داشت؟
 
در سال 75 شورایی تحت عنوان شورای اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی تأسیس شد. یکی از اهداف و رسالت‌های این شورا بحث بازنگری در علوم انسانی بود و اینکه علوم انسانی با نگاه اسلامی بازسازی و بازخوانی شود، ولی متأسفانه اتفاقاتی افتاد و مشکلاتی پیش آمد و مجدداً در چند سال اخیر، شورای دیگری وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت عنوان شورای تحول و ارتقای علوم انسانی به وجود آمده است. با این حال، این شورا، طبق مصوبات خودش، بالاترین نهاد اسلامی‌سازی علوم انسانی است. این مطلب که در حوزه‌ی سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی چگونه عمل کرده‌اند و دستاوردهای شورای تحول و ارتقای علوم انسانی در این چند سال چه مواردی بوده است به بررسی دقیق‌تری نیاز دارد.
 
نقاط ضعف و قوت این شوراها و موانع عدم تحقق سیاست‌گذاری‌ها در حوزه‌ی علوم انسانی چیست؟
 
یکی از انتقادات جدی که نسبت به شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها وجود داشت همان چیزی بود که منجر به جدا شدن یکی از اهداف و رسالت‌های این شورا و تشکیل شورای تحول علوم انسانی شد. در واقع بحث بازنگری در رشته‌های علوم انسانی و اسلامی‌سازی و تحول آن، از نگاه فرهنگی نسبت به اسلامی شدن دانشگاه‌ها جدا شد و فعلاً متولی آن، شورای اسلامی شدن دانشگاه‌هاست.
 
احساس می‌شد که در زمینه‌ی تحول علوم انسانی، شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها کاری انجام نداده است. البته اعضا و مسئولین شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها باید پاسخ‌گو باشند که چرا بعد از 16 سال کار قابل توجهی صورت نگرفته و منجر به تشکیل شورای دیگری شده است.
 
در هر صورت، موضوع حائز اهمیت این است که شورای تحول علوم انسانی شکل گرفته است و حال از اصحاب رسانه انتظار می‌رود که انتقادات خود را به نهادهای سیاست‌گذار مطرح کنند و آن را به یک مطالبه‌ی مردمی تبدیل نمایند تا قابل پیگیری باشد. به عنوان مثال، در حوزه‌های دیگر، از جمله مسائل فساد مالی، بحث‌های سیاسی و مسائل سیاست خارجی و... مردم به صورت منتقدانه ورود پیدا می‌کنند و مسئولین را به چالش می‌کشند؛ ولی در مسائل علمی متأسفانه این نگاه چالشی وجود ندارد. شورای تحول در عرض این چهار سال باید پاسخ‌گو باشد که چه فعالیت‌هایی انجام داده است و روندی که در این چهار سال اتخاذ کرده است آیا می‌تواند تضمین کند که تا 10 یا 20 سال دیگر نیاز به راه‌اندازی شورای جدیدی نباشد. همان طور که بعد از چندین سال، شورای اسلامی شدن کاری از پیش نبرد و تحول جدی در علوم انسانی رخ نداد و مجبور به راه‌اندازی شورای جدیدی شدیم؛ آیا با این روندی که در این چند سال از شورای تحول دیده شده است، می‌شود پیش‌بینی کرد ما به شورای دیگری در آینده احتیاج نداشته باشیم؟ یا واقعاً می‌توانیم در 10 سال دیگر، شاهد یک تحول جدی در علوم انسانی باشیم؟
 
تحول متون علوم انسانی؛ شرط لازم یا کافی برای اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها است؟
 
مسلماً تحول در متون علوم انسانی شرط لازم است، ولی کافی نیست. اولین اقدام در راه اسلامی‌سازی دانشگاه اصلاح ساختار ظاهری دانشگاه اسلامی است. آیا قواعد معماری اسلامی رعایت می‌شود؟ همان قواعدی که در عرصه‌ی بین‌المللی به عنوان معماری اسلامی‌ایرانی جا افتاده است.
 
مباحث اسلامی باید در فضایی تدریس شود که رنگ‌وبوی اسلامی دارند؛ در حالی که متأسفانه ساختمانِ مرکزی که متولی تحول در علوم انسانی است، یک معماری پست‌مدرن دارد. استفاده از خطوط شکسته، عدم استفاده از فضای طبیعی، چینش نامناسب فضای سبز نسبت به ساختمان و... از مؤلفه‌های معماری اسلامی نیستند. اگر بناست که ما میراث اسلامی‌مان را حفظ کنیم، باید در فضاهایی که ساخته می‌شود، از مؤلفه‌های معماری اسلامی استفاده کنیم. در مباحث درسی هم بحث به همین صورت است. باید توجه داشت که چه دروسی دارد تدریس می‌شود، به چه موضوعاتی باید بها داده شود و چه پایان‌نامه‌هایی را باید تعریف و تأیید کنیم.
 
در این حوزه چه اقداماتی موثر است؟
 
من باید به نقش جدی رسانه و نهادهایی که متولی رسانه هستند در حوزه‌ی پیشبرد اهداف در حوزه‌ی علوم انسانی اشاره می‌کنم. شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، در خصوص سیاست‌گذاری در وزارت علوم، تشکیلاتی برای برنامه‌ریزی در این حوزه است. سازمان سمت در زمینه‌ی تدوین کتاب‌ها و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برای اینکه بتوانند بازنگری درستی انجام دهد تشکیل شده‌اند. این مراکز وجود دارند، ولی چون مطالبه‌ای صورت نگرفته است و این مراکز بازخواست نشده‌اند، اتفاق مهمی صورت نپذیرفته است. هیچ مطالبه‌ای از این شوراها وجود نداشته است که مثلاً شما در این چهار سال چه کرده‌اید؟ مطالبات اگر به طور گسترده انجام شود و مسئولین احساس کنند که زیر ذره‌بین هستند و به چالش کشیده می‌شوند، بیشتر امیدوار خواهند بود.
 
آیا رابطه‌ی فعلی بین بخش‌های مختلف حوزه و دانشگاه راضی‌کننده است؟
 
در لزوم ایجاد رابطه بین حوزه و دانشگاه بحثی نیست و کاملاً پذیرفته شده است. وقتی قرار است که وجه اسلامی به دانشگاه‌ها اضافه شود، حتماً نمونه‌ی بارزی که می‌تواند کمک کند حوزه‌ی علمیه است. در حال حاضر هم دانشگاه‌هایی وجود دارند که سعی در تحکیم این رابطه دارند. به عنوان مثال، دانشگاه امام صادق، علوم انسانی را در کنار معارف اسلامی تدریس می‌کند. دانشگاه باقرالعلوم و مؤسسه‌ی مطالعاتی و پژوهشی امام خمینی نیز در این مسئله ورود دارند. البته این امر که تا چه اندازه موفق بوده‌اند، باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
 
تأثیرپذیری حوزه از دانشگاه مثل واحدی شدن و مواردی از این دست، آثاری منفی است که از دانشگاه به سمت حوزه منتقل شده است. بزرگ‌ترین معضل، فقدان زبان مشترک برای ارتباط بین حوزه و دانشگاه است که متأسفانه در این 30 سال زبان مشترکی طراحی نشده است. در کشورهای غربی در باب مبحث علم و دین کارهای زیادی انجام شده و می‌شود. نباید به تأثیراتی سطحی امید داشت و باید کاری اصولی انجام داد. در کشورهای توسعه‌یافته جایزه‌ی بنیاد «تمپلتون»، که به لحاظ مالی بزرگ‌ترین جایزه‌ی انگلیس است و از نوبل هم بار مالی بالاتری دارد، به این حوزه اختصاص پیدا می‌کند. با وجود اینکه کشور ما داعیه‌دار تولید علم دینی است، تعداد بسیار محدودی مرکز و مجله‌ی تخصصی درباره‌ی علم و دین دارد. تنها یک مجله تحت عنوان علم و دین داریم که آن هم از کیفیت نشر مناسبی برخوردار نیست. هیچ مرکز آموزش تخصصی در حوزه‌ی علم و دین برای پیگیری تخصصی مطالب مربوط در این حوزه وجود ندارد. همان طور که عرض کردم، تمام این‌ها باید از طریق مطالبات گروهی پیگیری شود و در این حوزه، رسانه هم می‌تواند نقشی جدی داشته باشد.
 
منبع: برهان

نظر شما