شناسهٔ خبر: 59740 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چرا استاد همایی کتاب «تاریخ اصفهان» را منتشر نکرد؟ / گله زنده‌یاد جلال الدین همایی از پخته‌خواران و کاسب‌کاران نشر

کسانی که دعوی حمایت از این آثار (تاریخ اصفهان) را دارند اغلب پخته‌خوار و در پی کسب و کارند.

گله زنده‌یاد جلال الدین همایی از پخته‌خواران و کاسب‌کاران نشر

فرهنگ امروز/ مهسا کلانکی:

۲۹ تیر ماه بیست و نهمین سالگرد درگذشت استاد جلال الدین همایی است. این استاد فقید دانشگاه تهران بنا به دعوت دانشگاه اصفهان روز پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ ساعت ۷ بعد از ظهر در تالار اجتماعات دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان دربارۀ کتاب «تاریخ اصفهان» سخنرانی کرد. در این سخنرانی استاد همایی به مشکلات نشر و مافیای فرهنگی در زمان خود اشاره می‌کند. بخشی از این سخنرانی را که به عدم انتشار کتاب «تاریخ اصفهان» اشاره دارد، در ادامه می‌خوانید:

«بسیاری از اشخاص از کم و کیف کار من اطلاع ندارند و شاید اصلاً در حوصلۀ تخیل ایشان نگنجد که من در چه دریای ژرفی غوطه‌ور شده دست و پا میزنم «کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها».

از این جهت تعجب و گاه مرا ملامت می‌کنند که چرا این قدر معطلی و کتاب خود را چاپ نمیکنی و حاصل دسترنج چندین سالۀ خود را بدسترس همگان نمیگذاری، ملاقات این اشخاص در روح من از هر زخمی جانگدازاتر است. چرا که نه میتوانم چگونگی تألیف خود را در چند جمله برای ایشان تشرح کنم و نه خود ایشان می‌توانند آن را در لوح خود مترسم سازند. مثلاً فکر میکنند که تاریخ اصفهان من کتابی نظیر «آثار العجم» مرحوم فرصت شیرازی یا «تاریخ ری و اصفهان» مرحوم شیخ جابر انصاری و دست بالا همسنگ و همچند «فارس نامۀ ناصری» مرحوم حاج میرزا حسن فسائی که انصافاً کتاب بسیار خوب و مفیدی است. اگر من هم از ابتدا دامن عمل را فراهم چیده و به همین مقدار کتاب قانع شده بودم شاید کتاب تا به امروز به طبع پنجم و ششم رسیده بود.

از دوستان گذشتۀ من مرحوم قزوینی و الفت مکرراً این نصیحت را به من کرده بودند. حتی مرحوم الفت وقتی اصرار داشتند که لااقل کتیبه‌های مساجد و مدارس و عمارات اصفهان را طبع کنم.

البته در این صورت جای تعجب بل که ملامت بود که چرا تاکنون در طبع و نشر آن کتاب اقدام ننموده‌ام، اما وقتی که نمونۀ کار من و پاره از مجلدات کتاب مرا می‌بییند تعجب ایشان از بین می‌رود. آیا می‌توانید تصور کنید که در ماه رمضان همین سال گذشته بعضی مجلدات این کتاب را که با جوهر فرنگی آبی و بنفش و قرمز نوشته شده و کم کم در شرف محو شدن بود عکسبرداری کردم که لااقل نسخه‌اش منحصر بفرد نباشد، فکر می‌کنید چند صفحه عکسبرداری شد و چه اندازه این حقیر برای هزینۀ عکسبرداری وام دار شدم. قسمت مخارج را عرض نمی‌کنم، همین قدر می‌گویم که حدود ۸۰۰۰ صفحه قطع رحلی بزرگ (میکروفیلم) عکسبرداری شد که صفحاتش عموماً با قلم ریز و درهم نوشته شده است. بطوریکه در بعضی صفحاتش بی اغراق جای یک حرف علاوه کردن ندارد و بقول عکاس (آقای بهبهانی - حسام الدین) هر صفحۀ آن با خط متداولی معمولی ۱۰ صفحه می‌شود. باقی یادداشت‌های تاریخ اصفهان مرا هم اگر جمع کنند شاید کمتر از این مقدار نباشد که توفیق عکسبرداری آن حاصل نشد. برای اینکه از عهدۀ مخارج کمرشکن آن برنمی‌آمدم، کسانی که دعوی حمایت از این آثار را دارند هم اغلب پخته‌خوار و در پی کسب و کارند.

در ضمن این بیانات می‌خواهم این نتیجۀ تجربی هم عاید شنودندگان محترم گردد که اگر اهل تألیف و تصنیف هستند بهمان مقدار قلیل که از روی نوشتۀ دیگران یا بازجوئی‌های شخصی ابتکاری عاید ایشان شده است قناعت کنند، درصدد استفصاء کامل برنیایند، این قدر هم وسواس و احتیاط نداشته باشند، خلاصه دامن تألیف را کوتاه و مختصر کنند تا هرچه زودتر به نتیجۀ مادی و معنوی آن برسند، نه مثل این حقیر آنقدر میدان تألیف را وسعت بدهند که ۴۰ - ۵۰ سال عمرشان خرج شود و نتیجه‌ای عاید نگردد.

یکی از علل عمده و شاید علة العلل از بین رفتن کتاب تاریخ اصفهان حمزۀ اصفهانی که از ضایعات جبران ناپذیر فرهنگ و ادب و تاریخ ایرانی است همین باشد که در چند مجلد مفصل مبسوط بوده و کتب مفصل اکثر در معرض خطر از بین رفتن است. در آن ایام که فقط خط و خطاطی بود بندرت اتفاق می افتاد که کتابهای چندجلدی را نسخه‌برداری کنند، این طور نسخ منحصر بکتب خانۀ سلاطین و امرای وقت بود که برای نسخه‌برداری تمکن مالی داشتند وگرنه عامه ناس کمتر توانایی این قبیل کارها را داشتند و چون غالباً این طور نسخ منحصر بفر بود بمحض عروض آفتی بکلی از بین میرت و مفقود الاثر می‌گردید، اما در این ایام که چاپ و وچاپخانه داریم باز طبع کردن کتاب‌های چندجلدی مشکل است و دیر به دیر دست می‌دهد.

خلاصه در تمام این مدت که سر و صدای من بلند شده است و همه کس طالب طبع و نشر آن است من کمتر کسی را دیده‌ام که عمق و ژرفای این کار را دریافته و درد تأخیر طبع و نشر آن را تشخیص داده و صاحب آن فتوت و همت باشد که مرا در تحمل این بار سنگین و بمقصد رسیدن آن کمک کند. آنچه تاکنون شنیده‌ام همه حرف بوده و از هیچکس و هیچ مقامی جداً پای عمل در میان نیامده است.»

منبع: مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه اصفهان – سال سوم، شمارۀ ۴ – ص ۴۴

نظر شما