شناسهٔ خبر: 59791 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگو با صمد قربان‌زاده درباره هنر فتومونتاژ: آنها که فتومونتاژ را عکاسی نمی‌دانند، اشتباه می‌کنند

در شاخه‌ای که آن را فتومونتاژ می‌نامند و تا حدی هم به استیج نزدیک می‌شود من هم معتقدم که شاید در طول یک سال نهایتا یک یا دو نمایشگاه باکیفیت در گالری‌ها می‌شود دید که هم از نظر تکنیکال و هم از نظر مفهومی در سطح بالایی باشند.

فرهنگ امروز/ غزاله بداقی:​ فتومونتاژ شاخه‌ای از هنر عکاسی ‌است که اگر چه امروزه در دنیا کاملا شناخته شده و مشهور است اما همچنان در کشور ما شکل و شاخه‌ای جدید است و مخاطبان جدی خودش را پیدا نکرده است. در این سال‌ها عکاسانی به طور جدی در این حوزه فعالیت کرده‌اند، صمد قربان‌زاده یکی از اینهاست. نمایشگاه «مواجهه» نمایشگاه انفرادی عکس‌های کاترین نظری است که در گالری دنا به کیوریتوری قربان‌زاده روی دیوار رفته است. به این بهانه به سراغ او رفتیم تا درباره عکاسی، فتومونتاژ و این نمایشگاه گفت‌وگو کنیم. در ضمن این نمایشگاه تا هفته آینده در گالری دنا ادامه دارد.

تعداد زیادی از عکاسان معتقدند نمایشگاه‌های عکاسی که در گالری‌ها برگزار می‌شوند، عموما بی‌کیفیت هستند یا حداقل کیفیت لازم را ندارند. نظر شما در این باره چیست؟

در شاخه‌ای که آن را فتومونتاژ می‌نامند و تا حدی هم به استیج نزدیک می‌شود من هم معتقدم که شاید در طول یک سال نهایتا یک یا دو نمایشگاه باکیفیت در گالری‌ها می‌شود دید که هم از نظر تکنیکال و هم از نظر مفهومی در سطح بالایی باشند. در شاخه‌های دیگر هم البته و متاسفانه وضع به همین صورت است. شاید در طول سال نتوانیم یک نمایشگاه خوب هم ببینیم که هم جنبه‌های تکنیکال را رعایت کرده باشد و هم از کانسپت استانداردی برخوردار باشد و در نهایت فرم و محتوا در کارهایش کنار هم نشسته ‌باشند. عوامل متعددی باعث این اتفاق می‌شوند؛ به گالری برگزارکننده برمی‌گردد، به خود آرتیست برمی‌گردد و.... متاسفانه این مساله را من هم قبول دارم که نمی‌توان بیش از یک یا دو نمایشگاه عکاسی خوب در طول سال دید. البته این خوبی که می‌گویم در واقع سطح عالی کیفیت است که خود آن هم جای بحث دارد که اصلا کیفیت عالی کدام است؟ و خیلی مسائل دیگر. متاسفانه یا خوشبختانه امروزه خیلی از گالری‌ها به هنرمند مسیر و جهت می‌دهند، این راچطور کار کند، مشخص می‌کنند یا به سراغ موضوعاتی می‌روند که بفروشد، عموما هم دلایل خاص خودشان را دارند. به همین خاطر هم از کیفیت کار هنری کاسته می‌شود و هنرمند به سمت دکوراتیو کارکردن می‌رود. اگر بخواهیم جزیی‌تر نگاه کنیم دلایل زیادی وجود دارد که باعث پایین آمدن سطح کیفی یک نمایشگاه می‌شود و می‌تواند آن نمایشگاه را به سمت و سوی دیگری ببرد. من در کلیت ماجرا با دوستانی که گفتید موافقم.

گفتید تعدادی از گالری‌ها، هنرمند را به سمت و سوی سیاست‌هایی از پیش تعیین شده سوق می‌دهند. گالری دنا که شما با آن همکاری داشتید هم همین طور بوده است؟ چه درباره هنرمند و چه درباره‌ کیوریتور.

من حدود دو سال پیش یک نمایشگاه انفرادی در این گالری داشتم. در نمایشگاهی هم که اخیرا کیوریت کردم دوباره با این گالری همکاری کردم. راستش نه، این‌ طور نبوده است. این اتفاق خیلی برای من نیفتاده است، نمی‌دانم من خیلی اجازه‌اش را ندادم یا نه، ولی به ‌هر حال درباره من این اتفاق نیفتاده نه فقط در ارتباط با این گالری که با بقیه هم همین ‌طور. اتفاقا جزو عکاسانی هستم که کم‌فروش هم هستم. (می‌خندد.) گاهی تلاش می‌شود که ذهن هنرمند کمی سویه‌های دکوراتیو به خودش بگیرد و به سلیقه عمومی مردم نزدیک شود اما واقعا وقتی هنرمند دغدغه‌های دیگری دارد، این اتفاق نمی‌افتد. مثلا در این نمایشگاه اخیر هم ما در فروش خیلی موفق نبوده‌ایم، البته هنوز یک هفته فرصت هست و نمی‌دانم قرار است در این یک هفته چه اتفاقاتی بیفتد. اما از لحاظ بازخوردها و احترامی که مخاطب به ذهنیت عکاس می‌گذارد بازخورد خوبی گرفتیم و تجربیات بسیار جالبی کسب کردیم؛ هم در این نمایشگاه و هم در نمایشگاه قبلی من.

همراه ‌شدن یک کیوریتور با یک هنرمند و هم‌زیستی‌اش در زندگی حرفه‌ای آن هنرمند اتفاقی است که مثلا در این سال‌ها تقریبا در بین نقاشان جا افتاده است. در مورد عکاس‌ها به چه شکل است؟ کیوریتورها چه نقشی در زندگی عکاسان دارند؟

سعی می‌کنم از تجربه شخصی خودم مثال بزنم. من در این چندسالی که کار کردم، کیوریتوری که با من همراه شود در کنار خود نداشتم. چون اساسا فکر می‌کنم کیوریتور یک معنای خاص دارد؛ سطح علمی آن فرد باید چند درجه بالاتر از هنرمند باشد، یعنی از لحاظ تئوری، تجربیات کاری و ... چند مرحله بالاتر از خود آدم باشد که بتواند مسیر و جهت بدهد، حالا چه به لحاظ مفهومی و چه از لحاظ پیشبرد ایده و اجرای آن. خیلی مسائل وجود دارد که نه اینکه خود آن نقاش، عکاس یا هنرمند هر رشته دیگری نداند، بلکه آنقدر درگیر کارش است و خلق اثر برایش در اولویت است که شاید اصلا فراموش‌شان کند؛ به همین دلیل کیوریتور می‌تواند در این زمینه‌ها کمک خیلی خوبی باشد. اما فکر می‌کنم تبلور این مفهوم خیلی کم در فضای هنری ما اتفاق افتاده است. کیوریتورهای ما بیشتر جمع‌آوری کننده‌اند. من خودم را کیوریتورنمی‌دانم و اگر این کارها (کارهای نمایشگاه مواجهه) همسو با زمینه کاری خودم نبود هیچ ‌وقت این کار را انجام نمی‌دادم. خود من سال‌هاست در این حوزه عکاسی می‌کنم و خانم نظری هم چند سالی است که با من کار می‌کند و من با کارهای او، نحوه‌ اجرایش و ذهنیت و دیدگاهش آشنا هستم. برای همین هم خیلی راحت توانستیم این پروژه را با هم جلو ببریم. اما به طور کل این نمایشگاه‌گردانی‌ها اخیرا به‌شدت مد شده است. به خود من هم زنگ می‌زنند و دو هفته قبل از نمایشگاه‌شان می‌گویند دو فریم عکس به ما بده تا در نمایشگاه بگذاریم. اسم این را نمی‌شود کیوریتوری گذاشت. کیوریتور باید از ماه‌ها قبل با هنرمند بر سر ایده بحث و گفت‌وگو کند و بتواند ایده را بسط دهد، کاری که در فضای عکاسی امروز ما یکی دو نفر آن را به طور خیلی خوبی انجام می‌دهند؛ مثلا آقای رهام شیراز و آقای دکتر معین‌نژاد. این چند نفر در این سال‌ها اتفاقات خوبی را رقم زده‌اند اما متاسفانه از طرف مخاطب خیلی قابل هضم نبوده این شکل از کار کردن. ما عادت کرده‌ایم که از آرشیوهای شخصی به شکل الله بختکی کار بدهیم و کیوریتور به معنایی که امروزه مد شده هم همین را می‌خواهد و برای به ثمر نشستن ایده‌های هنرمند وقت نمی‌گذارد.

با همه این احوال بگویید پروسه همراهی و همکاری شما با خانم نظری چطور پیش ‌رفت؟ شما کیوریتور نمایشگاه عکس‌های ایشان هستید.

من و خانم نظری از کلاس‌های فتومونتاژی که در سال ۹۴ برگزار می‌کردم، آشنا هستیم. همان‌ زمان هم ایشان فرد کم‌تجربه‌ای در این زمینه نبود. او فوق لیسانس گرافیک دارد و به هر حال ذهنیت و تخیلی که پایه این کار است را داشت. اما به‌هرحال فتومونتاژ به‌گونه‌ای است که فرد باید از همه‌ شاخه‌های عکاسی به‌خوبی سر در بیاورد و به ‌صورت تکنیکال با آنها آشناییت کامل داشته ‌باشد. خیلی‌ها فکر می‌کنند فتومونتاژ یعنی اینکه فردی بنشیند پشت سیستم و با چند نرم‌افزار، چیزهایی سر هم کند اما این اشتباه است و عکاس فتومونتاژ باید نورپردازی دقیق بلد باشد، عکاسی خبری بداند، عکاسی مستند و عکاسی استیج بلد باشد و... . خب یادگیری همه‌ اینها زمانبر است؛ حالا شما فکر کنید بخواهید به همه ‌اینها مفهوم را هم اضافه کنید، خب طبیعتا سخت‌تر می‌شود. از سال ۹۴ با خانم نظری پروژه‌های مختلفی کار کرده‌ایم. حتی ایشان نمایشگاهی با آقای رهام شیراز هم برگزار کرده‌اند و تجربیاتی در این زمینه کسب کردند. در کنار این بحث مفهوم را هم با هردوی ما پیش بردند. خود ایشان به بحث زنان علاقه‌مند بودند، این علاقه برگرفته از خلقیات شخصی ایشان بود و البته نوعی نگاه آرمانی به زن‌ها و شکل برخورد زن با جنگ که به این نمایشگاه هم نزدیک است و اصلا نام نمایشگاه هم «مواجهه» است. سعی کردم در مفهوم خیلی دخالت نکنم و بگذارم تا جایی که می‌شود ذهنیت خود هنرمند جلو برود ولی در بحث تکنیکال در کنار او بودم. به ‌هر حال اینکه آدم تاثیر خودش را نگذارد نشدنی است؛ در مجموع می‌توان گفت این پروژه، یک اتفاق دو نفری بود.

در واقع کیوریتور تلاش می‌کند ذهن هنرمند را مدیریت کند.

دقیقا؛ نه اینکه چنان تاثیری بگذارد که ذهنیت هنرمند کنار برود. باید بتواند از تجربه‌هایی که دارد وام بگیرد و به قول شما هنرمند را مدیریت کند. باز البته مدیریت صحیح منظور من است و خب این خودش نسبی است و جای صحبت دارد. همان طور که گفتم خیلی‌ها هنوز متاسفانه فتومونتاژ را زیرشاخه عکاسی نمی‌دانند و سلیقه عمومی در واقع سمت و سوی دیگری دارد زیرا تعریف درستی ارایه داده نشده است. اما برای ما مهم است که بگوییم این رشته زیرشاخه عکاسی است، مرزهای تکنیکال را رد کرده و حالا به ‌دنبال بازی با مفاهیم و معنا در آن هستیم.

در این راستا چه راه‌حلی کمک‌رسان خواهد بود؟ مثلا گالری‌هایی که به طور تخصصی فقط نمایشگاه عکاسی برگزار کنند؟

صد در صد؛ ببینید خب نسل قبل از ما هم مثل آقای معین‌نژاد هم بودند و کار می‌کردند و ما نسل بعد از آنهاییم که از سال ۸۵ جمعیتی بودیم که متاسفانه رفته ‌رفته کم هم شدند. دلیل این کم شدن هم شاید این است که گالری‌ها پس می‌زنند؛ مرز نازکی این وسط وجود دارد که این نوع عکاسی به سمت ذهنیت‌گرایی تصویرسازان نرود و نگاه عکاسانه در آن وجود داشته باشد. در نمایشگاه خانم نظری هم خیلی تلاش کردیم که این مرز ظریف را حفظ کنیم به طوری که هم این نگاه ذهنیت‌گرا در کارها باشد هم عینیت‌گرایی عکاسی رعایت شود و در کارها بیاید. من تا یک جایی به گالری‌ها حق می‌دهم که از این شاخه عکاسی حمایت نکنند چون تکلیفش در ایران هنوز مشخص نشده، مثلا خیلی‌ها آمدند و تصویرگونه، مانند تصویرسازی کار کردند. کسی هم نیامد تعریف درستی از این شاخه ارایه کند با اینکه افرادی بودند که لااقل در دانشگاه می‌توانستند اینها را به هنرجوها یاد بدهند. الان فضا باز شده و کارهای کلاژگونه‌تر بیرون می‌آیند و دیده می‌شوند.

فتومونتاژ به طور کلی اصلا با چه شاخصه‌هایی برای شما مهم شد و جذابیت پیدا کرد؟

بخشی از آن به تحصیلات من برمی‌گردد. من در مقطع کارشناسی گرافیک خواندم و در مقطع کارشناسی‌ارشد، عکاسی. آشنایی با نرم‌افزارهای مختلف و خود چندبعدی بودن و گستردگی رشته گرافیک که باعث می‌شد هم نرم‌افزار بدانیم، هم عکاسی و هم مثلا طراحی جلد، دست من را در فعالیت‌های بعدی خیلی باز کرد. با اینکه در ابتدا نمی‌خواستم در دانشگاه گرافیک بخوانم ولی خوشحالم که عکاسی نخواندم که ذهنم را تک‌بعدی بار بیاورد. این تک‌بعدی شدن مغز را در دوران کارشناسی‌ارشد تجربه کردم.

اصلا گویا در شرح درس رشته عکاسی در دانشگاه‌ها، تا ترم‌های بالا فقط با نگاتیو کار می‌کنند و به ‌صورت آنالوگ.

بله‌ فقط نگاتیو و یک سری دوربین‌های خاص. آن اوایل خیلی حسرت می‌خوردم که چرا عکاسی قبول نشدم ولی حالا می‌فهمم چه اتفاق خوبی برایم افتاد و به ‌نوعی در این زمینه شانس آوردم که در رشته عکاسی قبول نشدم. در آن صورت ففط یک تکنسین می‌شدم که چیزی از مفاهیم نمی‌داند. متاسفم که این را می‌گویم و وضعیت دانشگاه‌ها به این شکل است. البته به این معنی نیست که همه‌ فارغ‌التحصیلان دچار این اتفاق می‌شوند. مثلا در دهه 70 خانم قدیریان از دانشگاه آزاد بیرون آمده اما نسل‌های جدید گرایش‌های انتزاعی و خاصی پیدا کرده‌اند. مثلا حالا بچه‌های دانشگاه تهران شاگردان مهران مهاجری هستند و در بین‌شان به ‌نوعی یک مهران مهاجری رواج پیدا کرده است. خودم یادم می‌آید که با پیچ و خم‌های فراوانی این راه را طی کردم، اصلا اول کار با عکاسی مستند شروع کردم و اولین جایزه‌ام هم برای عکاسی مستند بوده. بعد کم‌کم به این سمت رفتم که در کارها دست‌کاری کنم و رفته‌ رفته فضای ذهنی خودم را در عکاسی بسازم.

با این‌ حال، به ‌نظر می‌رسد نسل‌های جدیدتر گرایش بیشتری به مدیاهای نو داشته ‌باشند و خب همین مساله رقابت و فعالیت در این عرصه را احتمالا گسترده‌تر می‌کند.

صددرصد؛ اصلا الان مرزی هم وجود ندارد که من بگویم فقط فتومونتاژ کار می‌کنم. مثلا من در نمایشگاه قبلی سعی کردم ویدیو به کارم اضافه کنم، در کنار کارم از چیدمان استفاده کنم و... می‌شود هنرها را با هم تلفیق کرد و هنر به‌روزتری ارایه داد. شاید چند سال پیش می‌گفتم فقط فتومونتاژ و حالا هم وقت زیادی از من می‌گیرد اما اگر بخواهم جایی کار ارایه دهم سعی می‌کنم خیلی تک‌بعدی به داستان نگاه نکنم.

و باز درباره نمایشگاه کاترین نظری؛ عنوان مواجهه چطور شکل گرفت؟

اولین کاری که در این فضا از ایشان دیدم به سال پیش برمی‌گردد که در حاشیه برگزاری یک نمایشگاه گروهی بود. یک فرم بود از زنی که در یک فضای بیرون شهری روی صندلی نشسته بود و یک تانکی که رو به زن بود. تقابل بین آن تانک و زنی که روبه‌رویش نشسته به ‌نظرم جالب بود و از فضای کاری‌اش خوشم آمد. فضای گرگ و میش در کارش برایم جالب بود. آنجا به او گفتم که خوب است این کار را گسترش بدهیم و به شکل یک پروژه دربیاریم. بعد هم با صحبت‌هایی که با گالری کردیم گفتند اگر خودت کیوریت نمایشگاه را انجام دهی ما این وقت را به خانم نظری می‌دهیم که نمایشگاهش را بگذارد. برای من هم تصمیم سختی بود، چون فکر می‌کردم پس فردا هر اتفاق خوب یا بدی بیفتد سمت من برمی‌گردد اما به توانایی‌های خانم نظری مشرف بودم. تلاش کردیم فضایی شخصی بسازیم که تقابل میان قدرت مسلط و زن را نشان بدهد. کارها در ادامه به خسران رفتن زن را نشان می‌داد که خود من سعی کردم خیلی این اتفاق نیفتد و قدرت و زنانگی را در کارها ببینیم، چیزی شبیه دوئل که شاید قهرمانی هم در پایان نداشته ‌باشد و هر دو رنجی به همراه ببرند. قصدمان نشان دادن ضعف از سمت زن نبود، تا برداشت مخاطب چه باشد.

نظر شما