شناسهٔ خبر: 59870 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

غلامعلی حدادعادل: بحث نور سهروردی راه را برای آشتی دین و فلسفه هموار کرد

رئیس فرهنگستان زبان و ادبی فارسی با تأکید بر اینکه شیخ اشراق قهرمان بحث نور در فلسفه است، گفت: دوگانه های زیادی با ابتکار سهروردی و مطرح شدن نور به جای وجود به هم نزدیک شد.

بحث نور سهروردی راه را برای آشتی دین و فلسفه هموار کرد

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ غلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی عصر روز گذشته ۸ مردادماه در مراسم افتتاحیه همایش ملی «حکمت اشراقی در پرتو آراء و آثار شهاب‌الدین سهروردی» که به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و همکاری کمیسیون ملی یونسکو – ایران و دانشگاه آزاد اسلامی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، با تشکر از برگزارکنندگان این همایش گفت: اشتغالات بنده در این سالهای اخیر بیشتر از آنچه از جنس فلسفی بوده باشد، از جنس ادبی و زبانی بوده است. با این حال سهروردی به اندازه ای اهمیت دارد که انسان نمی تواند او را فراموش کند. امروز این سرگردانی خودم را در میان ادبیات و فلسفه مرور می کردم، یاد این بیت افتادم که «تا یک ورق از کلیله در گوشم شد/ سیصد ورق از شفا فراموشم شد».

وی افزود: بنده مطلبی را خدمت شما در باب اهمیت انتخاب نور به عنوان بن مایه و خمیرمایه و روح و جوهر فلسفه سهروردی عرض می کنم. این موضوع بحث مفصلی است و در فرصت کم حق مطلب ادا نخواهد شد. باید در فراغتی حق مطلب در حد کتاب نوشته شود. من به فهرست مطلب اشاره خواهم کرد. بهترین تعریفی که از نور کرده اند این است که می گوید: نور به خودی خود ظاهر است و در عین حال ظاهرکننده و آشکارکننده هر چیزی غیر از خود است، اما جالب است بدانید که نور که در تعریف آن آن را ظاهر به نفسه گفته اند در علوم تجربی چندان هم ظاهر نیست. نور هم در علم که مبحث بسیار مهم و جذابی است و هم در فیزیک را در دو بخش مطالعه می کنیم؛ فیزیک نیوتنی یا فیزیک کلاسیک و فیزیک مدرن یا نوین یا فیزیک کوانتومی یا مکانیک کوانتومی.

این استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: در فیزیک کلاسیک یکی از مباحثی که از قدیم محل بحث بوده است و به زیست شناسی و علم ابصار کشیده شده است، تفاوت دیدگاه ها مخصوصاً در بین قدما از حیث تبیین ابصار است اینکه چگونه ما اشیاء را رؤیت می کنیم. دو نظریه در این میان وجود دارد؛ یکی اینکه اشیاء به چشم ما نور می فرستند و ما آنها را رؤیت می کنیم. دوم اینکه ما از چشم خودمان شعاعی می فرستیم که به اشیاء برخورد می کند و به چشم ما بازمی گردد و این امر باعث رؤیت اجسام می شود. هر کدام ازاین نظریه ها طرفدارانی داشته است، اما نور در فیزیک جدید سرآغاز بحثهای بسیار مهمی شده است. بنیاد فیزیک کوانتومی و امروزی از تأمل درباره حقیقت نور آغاز شده است، اینکه آیا نور به عنوان منبع انرژی یک حقیقت پیوسته دارد یا اینکه ذراتی هستند بنام فوتون‌ها که نور را تشکیل می دهند. این مبحث پایه مکانیک کوانتومی شده و این بحث دوگانگی ذره ای بودن و یا موجی بودن نور دو گانه ای هست که همچنان در فیزیک مطرح هست و اگر قرار باشد که مقاله یا کتابی در این باره نوشته شود حتماً یک فصل آن به بحثهای نیمه علمی و نیمه فلسفی اختصاص یابد که در فلسفه علم و فلسفه فیزیک درباره حقیقت نور مطرح است.

حداد عادل با تأکید بر اینکه قهرمان بحث نور در فلسفه، سهروردی است، گفت: حکمت اشراقی معرف حکمت نوری است. نام اشراق معرف و حکایت از نوری بودن است. حکمت نوریه حکایت از این می کند که همه چیز حول محور نور است. فلسفه به این شکلی که در عالم اسلام آغاز شد میراث یونانیان بود و در ارسطو بحث از وجود و عدم است. گفتمان فلسفه مشائی گفتمان وجودی است یعنی حول مباحث وجود شکل می گیرد، متافیزیک یا مابعدالطبیعه احوال وجود به ما هو وجود است. همه مباحث در مورد وجود است البته فارابی، ابن سینا این فلسفه یونانی را تا حد امکان توسعه دادند و نرم کردند و بومی کردند و سعی کردند به مباحث اسلامی نزدیک کنند، اما همچنان در عالم اسلام متفکرانی بودند که این فلسفه و گفتمان را نمی پسندیدند؛ از سنائی گرفته تا مولوی و ... . عرفا، متکلمین و ... مخالف فلسفه بودند و برایشان دل چسب نبود. همیشه بحث های خشک فلسفه مشائی نوعی تباین و فاصله ای از فضای گفتمانی قرآنی و جهان بینی اسلامی داشت.

وی با اشاره به اینکه با حکمت اشراقی سهروردی راه برای خیلی چیزها هموار کرد، اظهارکرد: بنده قصدم این است که بیان کنم چگونه انتخاب نور به کم کردن این فاصله کمک کرد. یکی از مسائلی که همیشه در فلسفه مطرح  بوده است و مخصوصاً در فلسفه اروپائی از رنسانس به بعد در فلسفه جدید بسیار مطرح بوده است و هنوز هم هست، دوگانه هستی و معرفت. هستی شناسی از یک سو و معرفت شناسی از سوی دیگر. این دو گانه سبب به وجود آمدن انواع مکتب های فلسفی شد؛ راسیونالیسم، آمپریسم، ایده آلیسم، فلسفه کانت و ... . همه اینها به این امر می گردد که بالاخره ما به چه چیز می توانیم دست پیدا کنیم؟ و چه دلیلی داریم که آن چیزی که ما می شناسیم حقیقت دارد. یک عالمی است که عالم معرفت ما و عالم ذهن و یک عالمی است که عالم اعیان نام دارد. چگونه می شود بین عالم اعیان و موجودات فی نفسه و آنچه ما به عنوان صور ادراکی از آن یاد می کنیم، پلی ایجاد کنیم و اینها را با یکدیگر وصل و مرتبط کنیم. این یک مسأله بسیار مهمی در فلسفه است که اگر بگوئیم یک گروه کور در فلسفه اروپایی هست، مبالغه نکردیم.

وی با اشاره به اینکه سهروردی با انتخاب نور به عنوان حقیقت، کاری کرد که فهم یگانگی هستی و معرفت آسان شود، بیان کرد: چون هرکس نور را تصور کند به عنوان حقیقت هستی، نور عین معرفت هم هست یعنی تصوری که ما از نور داریم و همان اندازه که وجود را به ما منتقل می کند آن تصور نور به همان اندازه معرفت و شناسایی را به ما منتقل می کند. شما ببینید در زبان و بعد هم ادبیات چقدر نور معادل درک و فهم و معرفت است و چقدر تاریکی و ظلمت معادل جهل است. گویا حقیقتی را مطرح کردید که دوگانه هستی در یک طرف و معرفت در طرف دیگر به خودی خود بلاموضوع می شود. چون نور ذاتاً روشنی بخش است.

این نماینده سابق مجلس شورای اسلامی افزود: این کلید گشایش مباحث بسیار مهمی است. ما در علم حضوری است که تباینی بین وجود و معرفت حس نمی کنیم. وقتی به نفس خود مراجعه می کنیم می بینیم همان موقع که ما به نفس و حقیقت خودمان به وجود تصدیق می کنیم به شناسا بودن و شناختی بودن و ادراکی بودن آن حقیقت تصریح می کنیم. این امر در علم حضوری بلیغ و واضح است. نور همان طور مسئله را حل می کند که ما در علم حضوری حل می کنیم. چطور ما در علم حضوری فاصله ای حس نمی کنیم در نور هم فاصله ای حس نمی کنیم.

وی با بیان اینکه تأکید می کنم هر جا معرفت هست آنجا نوری تابیده است و هر جا تاریکی هست جهل است. عدم هم همین طور هست، وقتی نور هست وجود است، عدم تاریکی است، گفت: اما سهروردی با انتخاب نور دو دوگانه دیگر را هم حل کرده است؛ یکی دوگانه بین هستی شناسی و زیبایی شناسی است. چون بحثی هست که می گوید اگر گفتمان فقط وجودی باشد در پیوند دادن وجود به ما هو وجود با زیبایی دشواری داریم. اما نور در عین حال که وجود است و معرفت هم هست عین زیبایی هم هست. یعنی راه را باز می کند. به اینکه ما وحدت زیبایی، حسن و هستی قائل شویم. دوگانه دیگری که راهش باز می شود دوگانه بین خیر و شر است. یعنی خیر یه چیز است اما شر چیز دیگری است. نور در عین حال که وجود است عین خیر هم هست پس نور هم خیر است و هم زیبایی، پس نور هم معرفت است و هم هستی.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: این ظرفیتها در نور هست و این دوگانه های حق و باطل، وجود و عدم، صدق و کذب، خیر و شر و زشت و زیبا و ... همه با بحث نور و ظلمت حل می شود. یک خدمت مهم دیگری که سهروردی به فلسفه در عالم اسلام کرده این است که یک حقیقتی را به عنوان اساس تفکر فلسفی در حکمت قرار داده که آن حقیقت کاملا زبان دینی را با خودش دارد یعنی وقتی سهروردی اساس کار خود را نور قرار می دهد یک انسان مسلمان معتقد به قرآن که می خواند اللّه نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة.

این مترجم قرآن با اشاره به اینکه در قرآن در ۲۶ آیه صحبت از نور شده است، تصریح کرد: اما اگر کسی فقط همین آیه نور که مهمترین آیه قرآن در مورد نور هست را بخواند تصدیق می کند در این آیه قرآن یک هستی شناسی توحیدی را معرفی کرده است با تعبیر خداوند از نور آسمانها و زمین. اگر فیلسوفی به جای وجود، نور را مطرح کرده است راه را برای آشتی دین و فلسفه هموار کرده است، چون او از چیزی مغایر با لسان شرع و قرآن و گفتمان دینی حرف نمی زند او آمده گویا دارد همین آیه را تفسیر می کند و سایر آیاتی که در قرآن درباره نور هست و آن همه عبارات و جملاتی که در ادعیه و احادیث و ادعیه ما درباره نور آمده است و در مناجاتهایی که درباره نور داریم یعنی کاملا یک انسانی که در حکمت اشراقی حقیقت را مرور می کند وقتی که به قرآن و روایات مراجعه می کند دیگر احساس بیگانگی نمی کند.

وی تأکید کرد: راهی که سهروردی طی کرد کمک بسیاری برای پدید آمدن حکمت متعالیه کرده است. ملاصدرا دوباره به وجود ابن سینا برگشت، اما به این وجود اوصافی را نسبت داد که سهروردی به نور نسبت داده بود یعنی گویی شیوه بیان و نکات مورد نظر سهروردی در حکمة الاشراق را گرفت و آنها را به وجود نسبت داد؛ اصالت وجود، وحدت وجود، تشکیک وجود و ... همه اینها اصول حکمت متعالیه ملاصدراست که برای بیان آنها اولین مثالی که زده می شود همین نور است. هیچ کس نیست که نور را وهم تلقی کند. اصلا اینقدر نور ظهور و بروز دارد که اصالت داشتن نور احتیاج به دلیل ندارد. وحدت نورها هم در فلسفه سهروردی مطرح است یعنی هر جا نوری است ز انوار خداست. یعنی نور یک چیز بیشتر نیست. این طور نیست که بگوئیم چندین نور وجود دارد پس با حکمت اشراق که بحثهای مختلفی راجع به نور کرده بود برای ملاصدرا آسان شده بود بازسازی حکمت مشاء براساس جهت گیری های سهروردی در حکمت متعالیه در مباحثی مانند وحدت وجود و تشکیک وجود. اینکه نور قوی تر و نور ضعیف تر و در اصل سلسله مراتب نوری داریم. معلمان فلسفه وقتی می خواهند تشکیک وجود را برای دانشجویان توضیح بدهند اولین و بهترین مثالشان نور است. پس ملاحظه می کنید که چقدر راه، طی شده و چقدر آسان شده است.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در پایان سخنانش به خاطره مراسم رونمایی شرح غرر الفرائد معروف به شرح منظومه حکمت حاجی ملاهادی سبزواری که پنجاه سال پیش برگزار شده بود اشاره و تأکید کرد: هر کسی که می خواهد مطلب شفاف و روشنی از حکمت متعالیه و شرح سبزواری را بخواند این کتاب را بخواند. مرحوم سید جلال الدین مجتبوی این مقدمه را به فارسی ترجمه کردند با عنوان بنیاد حکمت سبزواری یا تحلیلی تازه از فلسفه حاج ملاهادی سبزواری از پروفسور توشیهیکو ایزوتسو. این کتاب بسیار کتاب خوبی است و بسیار هم خوب ترجمه شده است و کسانی که می خوانند کتاب خوبی در مورد مباحث وجود و مبانی فلسفه اسلامی بخوانند این کتاب را توصیه می کنم.

نظر شما