شناسهٔ خبر: 60041 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آیا رمان سیاسی مُرده است؟

هزار و نهصد و هشتاد و چهارِ عصر ما کجاست؟ در زمانی که نویسندگان فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی مشغول موقعیت سیاسی دستخوش چنددستگیِ ما هستند، رمان‌های ادبی مبارزاتی کجا هستند؟

آیا رمان سیاسی مُرده است؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ وقتی آنا برنز، نویسنده «مرد شیرفروش» که رمانش به درگیری‌های ایرلند شمالی در اواخر قرن بیستم می‌پردازد، برنده جایزه بوکر سال گذشته شد، از او پرسیدند که آیا نوشتن یک عمل سیاسی است؟ سوالی که او را متعجب کرد و در پاسخ گفت:‌ «واقعا؟ از آن دسته سوالاتی است که نمی‌دانم با آن چه کار کنم. مغز من این‌جوری کار نمی‌کند.» سرآخر این‌طور راضی شد که اگر سیاست درباره قدرت باشد، پس بله، کار او سیاسی بود. چنین تردیدی باعث نشد که داوران جایزه جرج اورول برای داستان سیاسی از اهدای یک جایزه دیگر به برنز منصرف شوند. تام ساتکلیف، رئیس هیئت داوران، توصیف «مرد شیرفروش» از چگونگی سرکوب حامیان سیاسی و ضایع کردن وفاداری‌های غریزی انسان را مورد تمجید قرار داد.

«مرد شیرفروش» مثل باقی فینالیست‌های جایزه اورول، بیشتر یک درون‌مایه دارد تا یک دستور کار. ژانر داستان سیاسی حالا می‌تواند نویسندگانی نظیر الی اسمیت، ریچل کوشنر، پل بیتی و جاناتان کو را در خود جای دهد. همان‌طور که جرج اورول نوشت: «هیچ کتابی حقیقتا عاری از جبهه‌گیری‌های سیاسی نیست. این عقیده که هنر نباید هیچ ارتباطی با سیاست داشته باشد، خود یک نگرش سیاسی است.» با این وجود یافتن نمونه‌ای از آنچه بتوان آن را رمان مبارزاتی نامید، دشوارتر است. زیرمجموعه‌ای شامل آثار کلاسیک امثال چارلز دیکنز و امیل زولا در کنار مانیفست‌های پوشیده در حجاب داستان، خاطرات و گزارش‌ها. چیزی که آنها را متحد می‌کند، اشتیاق پرشور به استفاده از شخصیت و روایت برای جلب توجه خواننده به برخی از بیماری‌های اجتماعی و تلاش برای اصلاح آنهاست.

وقتی ساتکلیف در ماه می فهرست بلند جایزه اورول را اعلام کرد، گفت: «این نشان می‌دهد که سیاست در یک کتاب می‌تواند به جای مضمون، در میان خطوط پیدا شود.» جاناتان کو که رمانش «طبقه متوسط انگلستان» در فهرست بلند این جایزه جای نگرفت، این را یک «طعنه بی‌چون و چرا» به کتاب‌هایی دانست که برنامه صریحی دارند. او گفت: «پاسخ من این است که گاهی زمان آن است که بلند و بی‌پرده سخن بگوییم. و به هر حال، همان‌طور که داگ آندرتون، کاراکترم در «محفل عوضی‌ها» می‌گوید: «موشکافی یک بیماری انگلیسی است.» من فکر می‌کنم این یک چیز منحصرا انگلیسی است. این اکراه داشتن از رمانی که پیام سیاسی‌اش زیادی آشکار به نظر می‌رسد. به عنوان مثال، در فرانسه نویسندگان برای پرداختن به موضوعات سیاسی می‌توانند امتیاز اضافی هم دریافت کنند. حتا در اسکاتلند، امثال جیمز کلمن و آلاسدیر گری قهرمان‌های ملی محسوب می‌شوند که بخشی از آن به‌خاطر محتوای سیاسی آثارشان است. اما در انگلیس این کار به نظر نسبتا زننده می‌آید.»

رمان‌هایی که آشکارا سیاسی هستند همیشه درجاتی از شک و سوءظن را برانگیخته‌اند. چنان که معروف است اورول، رمان ضدبرده‌داری «کلبه عمو تم» نوشته هریت بیچر استو را در دسته «کتاب‌های بدِ خوب» قرار داد –پیش پا افتاده اما همچنان موثر- و میلان کوندرا به نوبه خود ۱۹۸۴ را «تفکر سیاسی که به شکل رمان درآمده» توصیف و آن را رد کرد.
سم لیت، از داوران جایزه اورول، معتقد است امواج مدل‌های ادبی، رمان‌های مبارزاتی را در تنگنا قرار داده است. او می‌گوید: «همه ما سرمست این ایده‌ هستیم که یک کتاب برای موضوعش جایزه نمی‌گیرد، بلکه هنر ادبی آن مهم است. اگرچه ثبات استعاره‌ها بازی منصفانه‌ای است، اما ارزش ایده‌های آنها کمتر است.» این تمرکز موشکافانه بر فرم و زبان، کتاب‌های غیرمعمول مثل «مرد شیرفروش» را برنده جایزه کرده اما برای هر نویسنده‌ای با برنامه اصلاح‌طلبی آشکار، فضا را منجمد می‌کند.

جوآنا کاونا، که آخرین رمانش «زِد» طنزی گزنده درباره فروپاشی یک غول فناوری فرا-ملی است می‌گوید: «وقتی ادبیات را مطالعه می‌کنی، یاد می‌گیری که هنرِ عالی و استثنائی، سیاسی نیست. می‌خوانی که ایده‌ها به نوعی تحمیل بر داستان هستند. اما به محض ساختن یک کاراکتر یا نوشتن یک داستان، خواه‌ ناخواه به ایده‌ای درباره جامعه می‌پردازی.» کاونا، تحت تاثیر کافکا، گوگول، ترجیح می‌دهد برای بیان شگفتی زندگی مدرن از طنز استفاده کند. او می‌گوید رمان‌های آموزنده بیشتر مستعد آن هستند که شعارگونه و توخالی انگاشته شوند. «نویسندگانی نظیر ویلیام موریس می‌توانستند بسیار مطمئن باشند: این برنامه سیاسی من است، من این نتایج را می‌خواهم. آنها از خودشان و اینکه کجای جامعه بودند بسیار مطمئن بودند. دنیای ما بسیار فراتر و مخاطبان بسیار آگاه‌تر هستند.»

جین سیاتون، مدیر جایزه اورول ادعا می‌کند که برای از دست رفتن محبوبیت رمان‌های مبارزاتی بعد از جنگ، جنبه‌ای سیاسی وجود دارد. بسیاری از موثرترین رمان‌نویسان سیاسی پیش از جنگ، سوسیالیست بودند، که اعتبار اخلاقی‌شان توسط استالینیسم تخریب شد. اصرار استالین بر واقع‌گرایی سوسیالیستی منجر به این شد که مجادلات هم از منظر زیبایی‌شناختی و هم به لحاظ اخلاقی مورد شک قرار گیرند. سیاتون می‌گوید: «کمونیسم کارِ رک‌گویی را تمام کرد زیرا به شما می‌گوید که باید رمانی بنویسید که حاوی پیام‌هایی باشد. و همه ما طرفِ واسیلی گراسمان بودیم که پیام نمی‌نوشت. صراحت به نظر ایدئولوژیک می‌رسد.»

هر نویسنده‌ای که هنوز می‌خواهد باعث تحریک اصلاحات سیاسی شود، مجبور است با یک طبقه سیاسی تصفیه حساب کند که در داستان‌های ادبی به مراتب از نسل‌های پیشین جذابیت کمتری دارد. یک چرخه معیوب که در آن سیاستمداران علاقه خود را به رمان‌های سیاسی و نویسندگان باور خود را به پتانسیل نفوذ در سیاست از دست می‌دهند.

نظر شما