شناسهٔ خبر: 60368 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

عباس آگاهی: ژانر جنایی- پلیسی، جامعه را بهتر از هر ژانر دیگری معرفی می‌کند

عباس آگاهی گفت: امروز برای شناختن خلقیات یک جامعه، راهی بهتر از مطالعه داستان‌های پلیسی نیست.

ژانر جنایی- پلیسی، جامعه را بهتر از هر ژانر دیگری معرفی می‌کند

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ از ابتدای سال جاری تا کنون سه رمان معمایی، جنایی و پلیسی با ترجمه عباس آگاهی در مجموعه نقاب انتشارات جهان کتاب منتشر شده است. «دفتر حضور و غیاب» نوشته فردریک دار، «دختر بروکلین» نوشته گیوم موسو و «نیلوفرهای آبی سیاه» نوشته میشل بوسی از جمله ترجمه‌های این مترجم ژانری هستند که در سال‌های اخیر از پرکارترین مترجمان این حوزه بوده است. با او در همین زمینه گفت‌و گویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

ابتدا بفرمایید بر چه اساسی آثار را برای ترجمه و انتشار در مجموعه «نقاب» انتخاب می‌کنید؟
مدیر محترم انتشارات جهان کتاب برای نخستین بار تصمیم گرفتند مجموعه‌ای به نام «نقاب» تهیه کنند. با من تماس گرفتند و پیشنهاد دادند که در این مجموعه آثاری را برای انتشار به فارسی ترجمه کنم. من پیش از این هم سی، چهل اثر در زمینه‌های روابط بین‌الملل و شناخت مسائل جهانی را در انتشارات متفاوت تهیه کرده بودم. در این مجموعه من انتخاب و ترجمه آثار را از زبان فرانسه به عهده گرفتم به این امید که دوستان دیگری هم از زبان‌های دیگری، آثاری را در مجموعه نقاب به فارسی ترجمه کنند. خوشبختانه چند نفر از دوستان، آثاری را از زبان‌های انگلیسی و آلمانی به فارسی برگرداندند. آقای مجید رهبانی، مدیر انتشارات جهان کتاب، مسئولیت انتخاب آثار را به عهده خود من گذاشتند. من با توجه به سابقه تحصیلاتی که در زبان فرانسه دارم آثاری را انتخاب کردم و تا کنون، حدود هفتاد و چند ترجمه از من در مجموعه نقاب منتشر شده است.

در انتخاب این آثار به چند مورد توجه کردم؛ اول اینکه آثار به لحاظ ژانر ادبی در صدر باشند و جزء آثار شناخته شده دنیا باشند. و دیگر اینکه با ذوق و سلیقه ما ایرانی‌ها سازگار باشند و همچنین مسائل طرح‌شده در داستان‌ها قابل ارائه در زبان فارسی و پذیرش خوانندگان ایرانی باشد.
 
                    

به طور کلی در ادبیات فرانسه، کارهای ژانر معمایی، جنایی و پلیسی چه جایگاهی دارد؟
امروز کتاب‌های ژانر پلیسی، بیشترین تیراژ را در دنیا دارند. کتاب‌هایی در این ژانر هست که برای نخستین بار هفتادسال پیش منتشر شده و هنوز تجدید چاپ می‌شوند. بالاترین رقم تیراژ مربوط به کتاب‌های این ژانر است. به طور کلی در ادبیات فارسی، رمان پیشینه چندانی ندارد و ژانر پلیسی هم در رمان، به عنوان ژانر کوچکی معرفی شده است، ما در زبان فارسی نگاه تحقیرآمیزی نسبت به این ژانر داریم. و فکر می‌کنیم که داستان پلیسی عبارت از این است که کسی به قتل برسد، زنی همسرش را مسموم کند و بعد او را پلیس بگیرد و به سزای اعمالش برساند. حدود صد سال پیش، اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، رمان‌های پلیسی که به چاپ می‌رسید این زمینه‌ها را داشت. به خصوص فضاهای معمایی، مانند قتل در اتاق دربسته‌ای که هیچ کسی نمی‌توانست وارد و خارج شود.

اغلب نویسندگان معروف هم در این زمینه‌ها کار کرده‌اند؛ مثلا قتل در قطاری در حال حرکت یا در یک کشتی که افراد داخل آن معدودند و باید مشخص شود که چه کسی مرتکب این قتل شده است. اما این فضاها مربوط به ابتدای حرکت این ژانر است. این ژانر به تدریج به مساله معما و معضلی که برای پلیس ایجاد می‌کند، پرداخت و اینکه قاضی باید مجرم را شناسایی کند و هیات منصفه به مساله بپردازد. اما از ورای تمام این‌ها به بیان منویات و روحیات مردم جامعه پرداخت. به نحوی که امروز برای شناختن خلقیات یک جامعه، راهی بهتر از مطالعه داستان‌های پلیسی نیست. کما اینکه پنجاه و هفت، هشت سال پیش و زمانی که من تحصیل می‌کردم، استادم برای شناختن طبقات فرودست جامعه فرانسه پیشنهاد کرد آثار ژرژ سیمنون را بخوانم. همین «مگره» هایی که شاید بیشتر از بیست و پنج اثر از این مجموعه را من به فارسی ترجمه کرده‌ام و در مجموعه «نقاب» جهان کتاب منتشر شده است.

ادبیات این ژانر، آن برداشتی که عوام از آن در کشور ما دارند نیست و  دلیل اقبال این ژانر در فرهنگ‌های دیگر این است که آنها متوجه شده‌اند این گونه ادبی به بهترین نحو، خصوصیات و اخلاق و دشواری‌های یک جامعه را عیان می‌کند و چشم و گوش مردم را باز می‌کند. می‌بینیم کسی که معتمد جامعه است، مثل یک پزشک یا یک وکیل‌مدافع که باید دور از هر گونه خطا باشند، خطاکارند. به همین دلیل است که این ژانر اعضای تشکیل دهنده این جامعه را بهتر از هر ژانر دیگری معرفی می‌کند. ضمن اینکه خواننده داستانی گیرا و جذاب را هم مطالعه می‌کند.
 
در سال جاری سه ترجمه از شما در این مجموعه منتشر شده است. کمی درباره فردریک دار و «دفتر حضور و غیاب» توضیح دهید.
این کتاب‌ها را من هنوز ندیده‌ام. به خاطر این که تقریبا پنج، شش روز است که به ایران و اصفهان آمده‌ام و هنوز فرصتی پیش نیامده که ببینم این کتاب‌ها چه شکلی هستند. تصور می‌کنم من فردریک دار را برای نخستین بار به مخاطبان فارسی معرفی کرده‌ام یا اگر پیش از من، کسانی ترجمه‌ای از این نویسنده داشته‌اند، من بی‌اطلاعم. این نویسنده در ادبیات فرانسوی، بسیار شناخته شده است. شاید بیش از دویست اثر منتشر کرده است.  و شاید بتوان گفت که با بیست اسم مستعار، کتاب منتشر کرده است.
 
چرا؟
چون نمی‌خواسته که بدانند نویسنده این آثار، او است. بیشتر از چهل یا پنجاه اثر را با نام سان آنتونیو منتشر کرده است. که این سان آنتونیو، یک سربازرس پلیس هست. مثل مگره، مثل پوآرو. سان آنتونیو که شهرت فوق‌العاده عظیمی دارد با نثر و زبانی نوشته شده که شبیه هیچ زبانی نیست. اگر بخواهیم آن را به فارسی برگردانیم شاید بیشتر  از یک یا دو سال، باید روی یک کتاب صد یا دویست صفحه‌ای کار کرد. در نهایت هم نتیجه مطلوبی به دست نمی‌آید به دلیل اینکه کتاب پر از جناس‌های مختلف ادبی و بازی‌های زبانی است. و نویسنده این کار را با چنان شهامت و آسودگی خاطری انجام می‌دهد که به ذهن کسی نمی‌رسد. مضاف بر اینکه ساختار گره‌افکنی و گره‌گشایی کار هم در سلامت کامل است. حتی  بسیاری از جناس‌ها و شکل‌های مختلف ادبی را برای مسخره کردن استفاده می‌کند. اما در مجموع این نویسنده، کارهای زیادی دارد. سان آنتونیوها را من کنار گذاشتم. آثاری که با نام خودش، فردریک دار، منتشر شده شاید پنجاه، شصت اثر باشد. داستان‌هایش اغلب در ژانر معمایی و پلیسی هستند. این نکته را هم بگویم که قسمت دشوار کار من، انتخاب اثر است و اینکه آیا این اثر برای مردم کشور ما قابل اعتنا هست یا نه. آثار فردریک دار به تمام زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده است.
 
«دفتر حضور و غیاب» در بین آثار او چه جایگاهی دارد؟
نمی‌توان گفت که این اثر، از آثار شاخص او است. این یکی از آثار اوست و اگر شما هر یک از آثار او را بخوانید، متوجه می‌شوید که ساختار گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌ها در نهایت سلامت است و کوچکترین لغزشی ندارد.

                            

کمی به معرفی گیوم موسو بپردازید. در ابتدای «دختر بروکلین» آمده که این رمان، اقتباس سینمایی هم شده و البته که داستان نفس‌گیری است.
این از آثار خیلی خیلی جدید ادبیات فرانسه است. آثاری که از نویسندگان دیگر، مثل فردریک دار، توماس نارسژاک و دیگر نویسندگان این ژانر ادبی ترجمه کردم از نویسندگان بین دو جنگ و بعد از جنگ، سال‌های 1970 تا 75، تعلق دارد. اما گیوم موسو و میشل بوسی و ... این‌ها نویسندگان معاصر هستند.  که از 1960 به بعد متولد شده‌اند.
 
«دختر بروکلین» در فرانسه هم، 2016 منتشر شده است.
بله. از کتاب‌های تازه است. کتاب دیگری از همین نویسنده به نام «دست سرنوشت» در مجموعه «نقاب» منتشر کرده بودم که 2011 منتشر شده است. «دختر بروکلین» یک سال بعد از انتشار، عنوان پرفروش‌ترین رمان پلیسی سال را از آن خود کرد. شاید یک و نیم میلیون از این کتاب به فروش رسید و به چهل زبان مختلف ترجمه شده است. فروش آثار گیوم موسو، تا آنجا که من می‌دانم، تا کنون، بالغ بر سی و دو میلیون شده است. این‌ها نویسنده‌های بسیار توانایی هستند. من با ترجمه این آثار می‌خواستم نشان دهم تحولی که این ژانر در سال‌های نیمه دوم قرن بیستم داشته، این روزها به کجا رسیده است و چگونه راه خودش را باز کرده و پیش می‌رود. گیوم موسو خودش زندگی جالبی دارد. از هجده، نوزده سالگی علاقه وافری به زندگی در آمریکا داشته است. حتی در جایی خواندم که در آنجا برای ادامه حیات، بستنی فروشی می‌کرد. بعد از چند سالی برمی‌گردد و تحصیلات دانشگاهی‌اش را ادامه می‌دهد. الان هم سمت استاد علوم اقتصادی و اجتماعی را در دانشگاه‌های فرانسه دارد. و نویسنده پرکار و موفقی بوده است.
 
و میشل بوسی چطور؟
میشل بوسی هم از همین نسل نویسندگان است. او متولد 1965 است و با مسائل سیاسی هم آشناست و استاد دپارتمان جغرافیا هم در دانشگاه روآن بوده و هست.  «نیلوفرهای آبی سیاه» را که خواندم دیدم خیلی رمان بدقلقی ست. اما  حیف است که به فارسی ترجمه نشود. در این کتاب از شهر و روستای ژیورنی یاد می‌شود که محل زندگی کلود مونه، نقاش فرانسوی، است. او شاید ده‌ها تابلوی نقاشی از نیلوفرها در ساعات مختلف دارد.

                        
                      


بله. چون مونه امپرسیونیست بوده !
بله. در این کتاب هم در عین اینکه داستان را دنبال می‌کنیم، باید به مسائل مربوط به هنر و آثار هنرمندان نقاش هم توجه کنیم و از تریلرهای بسیار گیراست. دو چاپ صدهزارتایی‌اش به فروش رفته است. و مقام دوم را در رمان‌های پرفروش سال به دست آورد. آثار او به بیش از سی و پنج زبان زنده دنیا ترجمه شده است. چند سال پیش، کتاب دیگری از این نویسنده را هم ترجمه کرده بودم که آن هم منتشر شده به نام «پرواز بدون او». این کتاب هم 2012  منتشر شده است. و هشتصدهزار نسخه در مدت خیلی کوتاهی از این کتاب به فروش رسید. این کار هم به زبان‌های مختلف ترجمه شده و حقوق اقتباس سریال تلویزیونی آن هم فروخته شده است. به هر حال، این‌ها نویسندگان بسیار شناخته شده و معتبری هستند. من هم سعی کردم، فعلا که به این آثار مشغولم بهترین آثار را انتخاب کنم.

چه آثار دیگری در دست ترجمه دارید؟
آثاری از ژرژ سیمنون، فردریک دار و بوالو نارسژاک که معروف‌ترین اثرش «سرگیجه» است که توسط هیچکاک اقتباس سینمایی شد. این ها را در دست کار دارم، ترجمه برخی هم تمام شده و مشغول بازخوانی نسخه ترجمه هستم.

نظر شما