شناسهٔ خبر: 60427 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

معرفی و بررسی کتاب «فلسفه در جهان اسلام»/ نگاهی تکثرگرا به جهان فلسفه اسلامی

پیتر آدامسون در کتاب «فلسفه در جهان اسلام» کوشیده در حجم کم کتاب، هدفی به‌ظاهر دست‌نیافتنی را نشانه رود: او می‌کوشد تاریخ فلسفه در جهان اسلام را به گونه‌ای نو و تازه بنویسد.

نگاهی تکثرگرا به جهان فلسفه اسلامی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «فلسفه در جهان اسلام» نوشته پیتر آدامسون، یکی از آثار منتشر شده ذیل مجموعه کتاب‌های محبوب و شناخته‌شده «درآمدهای بسیار کوتاه» است که دانشگاه آکسفورد سال‌هاست منتشر می‌کند. به گفته مترجمان کتاب، زرین مناجاتی و حنیف امین بیدختی، این کتاب یکی از عنوان‌های بسیار محبوب «درآمدهای بسیار کوتاه» است.
 
به اعتقاد مترجمان، اهمیت کتاب در این است که با وجود حجم اندک خود، دیدی گسترده و گشوده دارد و به زبانی نوشته شده که حد فاصل زبان تخصصی فلسفه و زبان عادی گفتگوی رسمی است.
 
این کتاب نخستین کتابی از پیتر آدامسون است که به فارسی برگردانده می‌شود. نویسنده از انگشت‌شمار تاریخ‌نگاران فلسفه در جهان غرب است که حوزه تخصصی او فلسفه در جهان اسلام است.
 
نویسنده کوشیده است در حجم کم کتاب، هدفی به‌ظاهر دست‌نیافتنی را نشانه رود: او می‌کوشد تاریخ فلسفه در جهان اسلام را به گونه‌ای نو و تازه بنویسد و نشان دهد که تاریخ فلسفه در جهان اسلام بسی فراتر از تلقی‌های رایج از آن در درون و بیرون از جهان اسلام می‌رود.
 
رویکرد کلی کتاب، تاریخی و موضوع‌محور است. به این ترتیب که در فصل نخست نویسنده طرحی مختصر و اجمالی از سیر فلسفه در جهان اسلام از نخستین گام‌ها تا دوران معاصر ترسیم می‌کند که می‌تواند کارکرد نقشه راهنما برای فصل‌های موضوع‌محور پس از خود را بازی کند و سپس در فصل‌های دیگر چند موضوع برگزیده را به صورت نظام‌مند و تاریخی بررسی می‌کند و در هر مورد می‌کوشد تا داستان را از آغاز تا امروز بازگوید.
 
نویسنده در این راستا نه‌تنها به روند گسترش فلسفه در قلب جهان اسلام در خاورزمین می‌پردازد که اشاره‌هایی سودمند به بحث‌های فلسفی در هندوستان، عثمانی و نیز غرب جهان اسلام در اسپانیای مسلمان هم دارد.
 

 
او همچنین می‌کوشد گفتگو از فلسفه، کلام و فقه یهودی در دوران میانه و نیز فلسفه‌ورزی‌های مسیحیان جهان اسلام را نیز در این بستر بنشاند که خاک پرورنده و سرزمین مادر این بحث‌هاست.
 
با اینکه بسیاری از فیلسوفان یهودی و مسیحی نه‌تنها در جهان اسلام زیسته‌اند، و در اندیشه‌ورزی‌شان نیز آشکارا زیر تأثیر بحث‌های فلسفی و کلامی در جهان اسلام بوده‌اند، ولی این نکته در بیشتر کتاب‌های تاریخ فلسفه در جهان اسلام غایب بوده است. به این ترتیب نویسنده در این کتاب ویژگی‌ای را برجسته می‌کند که ذاتی فرهنگ اسلامی دوران میانه بوده است و آن هم‌زیستی طبیعی و آشتی‌جویانه فرهنگ‌ها، دین‌ها و زبان‌های مختلف در جهان اسلام است. این نکته‌ای است با اهمیت سیاسی بسیار که باید به همه مخاطبان معاصر چه بیرون و چه درون جهان اسلام گوشزد شود.
 
همچنین روایت نویسنده از ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام به دریافت سنتی مسلمانان نزدیک‌تر است. داستانی است سراسر پیوستگی و بی‌هیچ گسستی. داستان گسترش و تداوم است و نه انحطاط و امتناع. این گسترش البته گاه تند و جریان‌شکن بوده است؛ مانند ژرف‌اندیشی‌های سهروردی و یا ملاصدرا و گاه کند و سرگرم جزئیات؛ مانند فلسفه‌ورزی‌های شاگردان ابن سینا یا مکتب کندی و صدرائیان. از این نظر فلسفه در جهان اسلام استثناء و بی‌همانند هم نیست، بلکه به‌خوبی مقایسه‌پذیر است با کلام و فلسفه لاتینی در اواخر دوران میانه، فلسفه نوکانتی در سده نوزدهم و نیز فلسفه تحلیلی هم‌روزگار ما که به میانجی پدران فلسفی‌شان فراهم و گسترده شده است. ولی هر چه باشد، تاریخ اندیشه در جهان اسلام هرگز تهی از فلسفه نبوده است.
 
هرچند باید گفته شود که گرچه روایت نویسنده به درک تاریخی مسلمانان نزدیک‌تر است؛ ولی آدامسون به عنوان پژوهشگر تاریخ فلسفه گاه انگشت بر چهره‌هایی می‌گذارد که در شکل‌دهی به اندیشه فلسفی پرتأثیر بوده‌اند ولی میزان اهمیت‌شان برای خواننده امروزی چندان روشن نیست. کسانی مانند فخر رازی یا ابن مسکویه و ابوالبرکات بغدادی. این واپسین نکته‌ای است که از این کتاب منبعی می‌سازد سرشار از اندیشه‌هایی برای پژوهش‌های تازه که می‌تواند برای دانشجویان فلسفه سودمند باشد.
 
چنان که نویسنده نیز در مقدمه‌ای که بر چاپ فارسی کتاب نوشته است، بیان کرده است، کتاب «فلسفه در جهان اسلام» می‌کوشد قرائتی از اندیشه در جهان اسلام که به روایت انحطاط مشهور شده است را به چالش بکشد، روایتی که اکنون در خود جهان اسلام، چه‌بسا حتی بیشتر از غرب امروز شایع است.
 
آدامسون می‌گوید: کتاب‌های تاریخ فلسفه‌ای که به زبان‌های غربی نوشته شده‌اند، بنا به عادت ادعا می‌کنند که فلسفه در جهان اسلام پس از منازعه مشهور میان امام محمد غزالی و ابوالولید ابن رشد در سده دوازدهم مرده است. چنان که من در این کتاب استدلال می‌کنم، این روایت انحطاط اندیشه فلسفی بر خطا رفته است. تردیدی نیست که پس از سده دوازدهم میلادی/ ششم هجری دگرگونی‌هایی در فرهنگ فلسفی رخ داد، ولی این فرهنگ فلسفی همچنان زنده و پویا ماند، نویسندگان بسیاری که باید به حق اشاره کرد که در ایران بسی شناخته شده‌ترند تا در اروپا، در دل این فرهنگ آثار پیچیده بسیاری از خود به جای بگذارند.
 
اشاره نویسنده به کسانی مانند ملاصدرا و شاگردان اوست. کسانی که اکنون بسیار بیشتر از پیش در آکادمی‌های غیر فارسی زبان شناخته شده‌اند و دیگر نمی‌توان آنها را نام‌هایی گمشده ارزیابی کرد.
 
آدامسون کتاب را با پرسش از این موضوع آغاز می‌کند که «چرا فلسفه در جهان اسلام» و نه صرفاً «فلسفه اسلامی»؟ پرسش او ناظر بر اهمیت دیگر نحله‌های مذهبی و دینی در تاریخ اندیشه جهان اسلام است. او البته اصطلاح قوم مدارانه «فلسفه عربی» را هم برای یادکردن از مقوله فلسفه در سرزمین‌های اسلامی رد کرده است و همین اولین گام در شکل دادن به یک برنامه پژوهشی درست برای پرداختن به یک مقوله مانند فلسفه در جهان اسلام است.
 
کتاب از آنجا که برای مخاطب غیرحرفه‌ای نوشته شده است، در دل متن اصلی کادرهایی دارد که در آنها اطلاعاتی اندک اما مفید درباره ساخت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جهان اسلام و... به مخاطب غربی می‌دهد. پیش‌فرض گرفتن مخاطب غربی اما چندان لطمه‌ای به کیفیت کتاب وارد نیاورده است، چرا که میزان آشنایی دقیق مخاطب عام ایرانی با مسائلی که در کتاب مطرح شده است، چندان بیشتر از مخاطب عام غربی این گونه مسائل نیست.
 
نشر شوند، کتاب «فلسفه در جهان اسلام» نوشته پیتر آدامسون را با ترجمه زرین مناجاتی و حنیف احمد بیدختی در 244 صفحه، با تیراژ 700 نسخه و قیمت سی هزار تومان در سال 1398 منتشر کرده است.

نظر شما