شناسهٔ خبر: 60974 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سفیدخوش: فلسفه مشاء تنها صدرایی نیست

میثم سفیدخودش گفت: هر پروژه‌ای درباره فلسفه مشاء باید با یک کلان روایت آغاز شود که آنتولوژی این فلسفه برای چیست و چند تفسیر هم از این سیاست ارائه کند. بنابراین قرار نیست چنین کتابی صرفا در چارچوب فلسفه صدرایی نوشته شود.

سفیدخوش: فلسفه مشاء تنها صدرایی نیست

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه مشاء از ارسطو تا توماس آکوئینی» نوشته حمیدرضا خادمی عصر روز گذشته یکشنبه هفدهم آذرماه در سرای قلم برگزار شد. دبیری این نشست نیز بر عهده مالک شجاعی جشوقانی بود.
 
حمیدرضا خادمی در این نشست با اشاره اینکه این کتاب منتشر شده از سوی انتشارات سمت، با پیشنهاد و توصیه مرحوم احمد احمدی نگارش شده، گفت: هدف از نگارش این کتاب پر کردن خلاء نبود یک متن مناسب دانشگاهی برای تدریس در دوره کارشناسی بود. فلسفه مشاء در دانشگاه ما خیلی کمرنگ است و حتی در قم که فلسفه اسلامی تدریس می‌شود واحد درسی به نام فلسفه مشاء نداریم چه برسد به کتاب و متن مرجع مناسب برای آن! در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا هم تنها با اشاره‌ای به اندیشه‌های برخی از متفکران و ارجاع به متن‌هایی دیگر گریزی به فلسفه مشاء زده می‌شود. در این کتاب سعی شده سرفصل‌های مورد نیاز برای یک دانشجوی مقطع کارشناسی گردآوری شود و در دوبخش هم به محتوای آنچه فلسفه مشاء می‌گوید و هم به تاریخ و فیلسوفان این مکتب پرداخته شده است.
 
این مولف ادامه داد: بحث عقل را با هستی‌شناسی شروع کرده‌ایم و عده‌ای می‌گویند باید ابتدا به معرفت‌شناختی می‌پرداختید اما این تقابل بین هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی از نظر من در فلسفه مشاء جایی ندارد. البته تمرکز ما هم بر هستی‌شناسی مبتنی بر معرفت بوده نه هستی‌شناسی به معنای امروزی. بنابراین سعی کرده‌ایم در بحث‌ها سیر تاریخی اندیشه مشاء و مشائیون را مد نظر داشته باشیم. فلسفه مشاء در فلسفه اسلامی با محوریت ابن‌سینا نوشته می‌شود و در فلسفه یونانی هم ارسطو محور است. برای ما فارابی و ابن‌رشد در فلسفه مشاء غایب هستند که این اشتباه است. کتاب همچنین به معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و معناشناسی هم در مکتب مشاء توجه داشته است.

 
او اضافه کرد: به بحث‌های تقدم یا تاخر ماهیت بر وجود و عروض ذهنی و عروض خارجی عمیق پرداخته‌ام تا دانشجو تکلیف خودش را بداند که عقل در فلسفه مشاء چه ارتباطی با عقل فعال دارد. همان‌طور که اشاره شد سه فصل نهایی هم جنبه تاریخی دارند و علاوه بر سیر تاریخی گزیده‌ای آراء و اندیشه‌های فیلسوفان مشاء را هم شامل می‌شوند تا گستره‌ای از فلسفه مشاء بر خواننده روشن شود.
 
حسین هوشنگی نیز در این نشست گفت: اهمیت این کتاب همان پر کردن خلاء متن مناسب با رویکرد درسی در حوزه فلسفه مشاء است و اینکه رویکرد مختص به خودش را هم در بیان دارد. خادمی فلسفه مشاء را در امتداد فلسفه یونان دیده و با یک رویکرد آکادمیک و نگاه از بالا و بیرون و توانسته نقاط عطف شکل‌گیری سنت‌های تاریخی منطبق با این جریان را روایت کند. در بخش محتوایی هم در حد بضاعت و با توجه به اینکه قرار است کتاب مرجعی برای دانشجویان مقطع کارشناسی باشد قابل قبول کار شده و اهم موضوعاتی مثل وجود و زیادت و ماهیت و جوهر در کتاب گنجانده شده است. این کمک می‌کند دانشجویی که برای اولین بار با این مباحث آشنا می‌شود آن‌ها را از زاویه نگاه یک فیلسوف بخواند و آموزه‌ها در راستای حل مسئله برایش جا می‌افتد.
 
هوشنگی متذکر شد: وقتی فلسفه مشاء را از ابن‌سینا شروع می‌کنیم انگار یک فیلم سینمایی را از میانه ببینیم و خیلی از مسائل مبهم باقی می‌ماند. به نظر من خوب است الگوی مولف درباره فلسفه مشاء درباره فلسفه اشراق و ... هم دنبال شود. اما چند نکته و نقد هم وجود دارد. به عنوان یک کتاب درسی دانشگاهی در محتوای آن از تکنولوژی‌های آموزشی مثل طرح سوال و ارائه منابع و ... کم استفاده شده است. با فصولی مواجه هستیم که هیچ زیر فصلی ندارند و مثلا تا پنج فصل یک زیرعنوان دارند و همین کتاب را ناخوان می‌کند.
 
این استاد دانشگاه افزود: فلسفه اسلامی با نمودهای عینی شعارها، آرزوها و اهداف ما درباره علوم انسانی اسلامی و ایرانی همخوانی ندارد و یک انقطاع راه آن را بسته است. بد نبود در کتاب اشاره می‌شد مفاهیم کلیدی که به کار رفته در علم طبیعت و متافیزیک و علم مدرن هم حضور دارند اما در استفاده و بیان آن‌ها تفاوت روشی وجود دارد. حتی در حکمت نظری و عملی توضیحات مختلفی از مفاهیمی مثل قطعیت عقل وجود دارد و این تفکیک‌ها باید در کتاب مورد توجه قرار می‌گرفت. حتی جا داشت به مخالفان فلسفه مشاء هم گریزی زده می‌شد.
 
او تصریح کرد: ارجاعات به منابع هم دست دوم و دم‌دستی است که بهتر است برای چاپ مجدد اصلاح شود. در بحث‌های محتوایی هم بعضا در مقایسه فارابی و کانت خلط مبحث رخ داده و مثلا ابوحیان ذیل فلسفه فارابی آورده شده که اشتباه است و او نهایتا با تعریف امروزی یک روشنفکر بوده نه یک فیلسوف. برخی اصطلاحات فلسفی هم یا نادقیق هستند یا نارسا به خواننده منتقل شده‌اند. مثلا ایمان‌گرایی به عنوان مومن بودن به کار برده شده درحالیکه ایمان‌گرایی در مقابل عقل‌گرایی تعریف می‌شود. گاهی هم در بیان نام‌ها و تاریخ‌ها چندریختی دیده می‌شود مثلا یک جا افلاطون نوشته شده و جای دیگر فلوطین یا یک جا تاریخ شمسی است و جای دیگر قمری و ...
 


همچنین میثم سفیدخوش با اشاره به اینکه در ساختار ملاصدرا زده فلسفه اسلامی ایران ورود به فلسفه مشاء اتفاق مبارکی است؛ گفت: ما با ندیده گرفتن مکاتب و فیلسوفان مختلف با دست‌های خودمان به فلسفه‌مان ظلم می‌کنیم. هر نقدی هم به این کتاب باید در این چارچوب باید که اثر مذکور یک کتاب درسی و دانشگاهی است آن هم برای دوره کارشناشی و قطعا نویسنده نمی‌توانسته در چنین کتابی وارد هر بحثی شود و قلم‌فرسایی کند. با این حال فصول ابتدایی کتاب به نظر خیلی با عجله نوشته باشند انگار که یک کار اداری باید برای تحویل می‌رسیده است. مثلا ارجاعات تاریخی و منابع به نحوی آورده شده‌اند که هم‌شان و در راستای همدیگر نیستند.
 
او ادامه داد: چنین کتابی یک رکن نیاز دارد و آن هم توصیف سیاست نگارشی و پژوهشی کتاب است و مثلا بیان شود که چرا بخش اول مسئله‌ای و بخش دوم تاریخی است. همچنین استفاده از منابع دست دوم و سوم تنها در یک صورت اینجا مشروع است که جایی فهرست شوند و فقط بنا باشد اشراف نویسنده را به مخاطب نشان بدهد. اساسا هر پروژه‌ای درباره فلسفه مشاء باید با یک کلان روایت آغاز شود که آنتولوژی این فلسفه برای چیست و چند تفسیر هم از این سیاست ارائه کند.
 
سفیدخوش در پایان گفت: قرار نیست چنین کتابی صرفا در چارچوب فلسفه صدرایی نوشته شود یا به دنبال این باشد که فلسفه مشاء را از دید غیرصدرایی هم اثبات کند. باید با احترام و نقادانه احاطه فلسفه صدرایی بر فلسفه مشاء نقد شود و بگوییم این فلسفه تنها صدرایی نیست. مهتر آنکه فلسفه مشاء را در قدرتش یعنی در بحث نظریه علم ببینیم تا زیر چکمه‌های متافیزیک از دست نرود.

نظر شما