شناسهٔ خبر: 62004 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چشم‌انداز رستگاری‌بخش/ نگاهی به طاعون آلبر کامو

چه ما برای آنها آمادگی داشته باشیم و چه نداشته باشیم، طاعون‌ها و جنگ‌ها به کمک نیروهای وحشیانه حماقت و بی‌منطقی بشر بر سرمان ویران می‌شوند. این حقیقت هولناک در مواجهه با آزادی افسارگسیخته اگزیستانسیالیسم سارتری به اوج می‌رسد.

  

فرهنگ امروز/ مهدی احمدی

این روزها رمان‌های مرتبط با بیماری‌های واگیردار بیشترین توجه را به خود جلب کرده است، همان طور که خیلی‌ها پیش‌تر به آن اشاره کرده‌اند، رمان طاعون آلبر کامو تالیف سال 1947 چیزی بیش از عنوان بی‌پرده آن است. این کتاب چکیده‌ای از تجربه کامو به عنوان سردبیر روزنامه نبرد (Combat)-روزنامه‌ای از جبهه مقاومت فرانسه- همچنین تمثیلی از گسترش فاشیسم و اشغال فرانسه توسط نازی‌هاست. طاعون همچنین تکامل اندیشه فلسفی او را نشان می‌دهد: چرخش تدریجی به سمت تقدم پوچی، دور از پیوستگی با اگزیستانسیالیسم سارتر.
اما موضوع اصلی طاعون، البته که یک طاعون است- شیوع داستانی- در «استان فرانسوی» اوران در الجزایر. در اینجا، کامو شیوع وبا در قرن نوزدهم را تا حدودی به دهه 1940 جابه‌جا می‌کند و آن را به اپیدمی ناشی از موش تبدیل می‌کند که ده‌ها میلیون نفر را در قرون گذشته کشته است.
کامو «خود را در تاریخ طاعون‌ها غوطه‌ور کرده بود»- همان‌طور که دانیل دفو 175سال قبل در مجله سال طاعون با ترسیم تجربیات خود به عنوان روزنامه‌نگار انجام داده بود- کتاب او یادداشت‌های مدرسه زندگی‌اش بود. کامو حتی در سرلوحه رمان از دفو نقل می‌کند:«تجسم اسارتی به وسیله اسارتی دیگر به همان اندازه معقول است که بخواهیم چیزی را که واقعا وجود دارد به وسیله چیزی که وجود ندارد، نشان دهیم».
کامو «کتاب‌های مربوط به مرگ سیاه را خوانده بود. در قرن چهاردهم 50 میلیون نفر فقط در اروپا با ابتلا به این بیماری‌ها کشته شدند.
 طاعون ایتالیایی در سال 1629 که منجر به کشته شدن 280 هزار نفر در دشت‌های لومباردی و ونتو شد، طاعون بزرگ لندن در سال 1665 همچنین طاعون‌هایی که شهرها را در سواحل شرقی چین در قرن 18 و 19 مورد تاخت و تاز قرار داد». شاید بیش از زمان طاعون کامو، طاعون زمان ما می‌توانست جزییات بیشتری از دانش تاریخی این بیماری را در ذهن شخصیت اول کتاب- دکتر برنارد ریو- یادآوری کند که در بزنگاه ذهنی خود به یاد می‌آورد:«به گفته پروکوپیوس در قسطنطنیه طاعون باعث 10هزار کشته تنها در یک روز شد».
ریو مضمون دیگری را نیز در این رمان تجسم می‌کند: ظرفیت به ظاهر بی‌پایان انسان برای انکار حتی در بین متخصصان باهوش و پاک‌نیت. با وجود خواندن تاریخ و مشاهده دقیق شیوع این بیماری، ریو در اعتراف به ماهیت بیماری ناکام است، یا امتناع می‌کند، تا وقتی که یک همکار قدیمی‌تر به او می‌گوید: «مسلما شما می‌دانید این چیست» او مجبور به گفتن کلمه «طاعون» با صدای بلند می‌شود و برای اولین بار اجازه می‌دهد تا شیوع همه‌گیر بیماری در ذهنش به حقیقت بپیوندد.
مانند شرایط کنونی ما، ریو تسلیم شد و اکنون می‌توانیم با توجه به اتفاقات امروز، تردیدهای او را درک کنیم و اینکه چگونه بین تضاد ترس و اطمینان دچار گسیختگی شد. وقتی جنگ شروع می‌شود، مردم می‌گویند:«این خیلی احمقانه است؛ مدت طولانی نمی‌تواند دوام آورد.» گرچه یک جنگ ممکن است «خیلی احمقانه» باشد اما مانع از ماندگاری آن نمی‌شود. در هر صورت حماقت مهارت پیدا کردن راه خود را دارد و دلیل اصلی آن را باید در خود جست‌وجو کنیم چرا همیشه اینقدر مشغول و معطوف به خودمان بوده‌ایم.
از این نظر مردم در دوران مختلف تاریخی به گونه‌های مختلف سرگرم و معطوف به خودشان بوده‌اند؛ به عبارتی آنها اومانیست بودند؛ آنها به طاعون باور نداشتند. جوامع بشری دایما مشغول پروژه‌های تجاری و ایده‌هایی در مورد پیشرفت خود مانند «اومانیست‌ها» ظهور دوباره تاریخ را رد می‌کنند و اعتقاد دارند، طاعون‌ها متعلق به گذشته‌های دور است. کامو می‌نویسد که چنین افرادی «اول از همه می‌میرند زیرا آنها اقدامات احتیاطی لازم خود را انجام نمی‌دهند.»
همه می‌دانند که طاعون‌ها هم راهی برای ظهور مجدد در جهان می‌یابند. با این حال باور اینکه از چنین آسمان آبی زیبایی چنین مرگ سیاهی آوار سرمان می‌شود، دشوار است. در طول تاریخ به اندازه جنگ‌ها طاعون رخ داده است؛ اما هنوز هم هر بار طاعون‌ها و جنگ‌ها به یک اندازه باعث تعجب مردم می‌شوند.
چه ما برای آنها آمادگی داشته باشیم و چه نداشته باشیم، طاعون‌ها و جنگ‌ها به کمک نیروهای وحشیانه حماقت و بی‌منطقی بشر بر سرمان ویران می‌شوند. این حقیقت هولناک در مواجهه با آزادی افسارگسیخته اگزیستانسیالیسم سارتری به اوج می‌رسد. راوی کامو درباره اهالی شهر اوران می‌گوید:«آنها خود را آزاد می‌خواستند و تا زمانی که طاعون‌ها وجود داشته باشند هیچ کس آزاد نخواهد بود.» این رمان در ادامه نشان می‌دهد که چگونه یک بیماری می‌تواند برای گرامی‌ترین مفاهیم ما ویرانگر باشد.
کامو نشان می‌دهد «زندگی ما» اساسا در لبه‌ای از آنچه او «پوچی» می‌نامد، قرار دارد. اما این «نباید ما را به ناامیدی محض سوق دهد» گرچه این احساس ممکن است، مرحله‌ای در مسیر یک «چشم‌انداز رستگاری بخش کمدی-تراژیک» باشد. به رسمیت شناختن محدودیت، شکست، جهل و تکرار- آنچه فیلسوف میگوئل د اونامونو آن را «حس غم‌انگیز زندگی» نامیده است- می‌تواند در عوض ما را از «رفتارهایی که کامو نکوهش می‌کند، درمان کند: سنگدلی، کمال‌گرایی، امتناع از شادی و قدرشناسی، گرایش به اخلاق‌گرایی و قضاوت.» طاعون در مورد هر چیز دیگری باشد، کامو در آن نشان می‌دهد که در زمان جدال برای زنده ماندن، این روحیات اخلاقی می‌توانند چیزی بدتر از بی‌فایده باشند و احتمالا اولین چیزی که از بین می‌روند، هستند.
منبع: اپن کالچر

روزنامه اعتماد

نظر شما