شناسهٔ خبر: 62037 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

جنون تفسیری/ چرا «پلتفرم» در خودش دفن می‌شود؟

فرهنگ امروز/ ابوالفضل رجبی

«پلتفرم» یا سکو فیلمی اسپانیایی زبان است که نتفلیکس پخش آن را بر عهده گرفته است و با توجه به قرنطینه جهان و فضای زندانی که فیلم ترسیم می‌کند تاکنون ببیندگان زیادی داشته است. فیلم بیشتر دوست دارد وضعیت موجود را با نمادین ساختن موقعیت نمایش دهد و جهانی هولناک و وحشی برای مخاطب بسازد اما باید دید انحراف و ناتوانی‌اش در کجاست؟ گورنگ، مردی از طبقه متوسط است که سرمایه‌اش کتاب‌هایش هستند او برای ترک سیگار به پلتفرم پا می‌گذارد. پلتفرم جایی برای منحرفان اجتماعی، متوهمان، بزهکاران و به ته رسیدگان است، اما گورنگ با کتابی (دن کیشوت) به دل دخمه وارد می‌شود. حفره‌ای با طبقات نامعلوم (در ابتدا) که از طبقه صفر -که محل تهیه و پخت مواد غذا در بهترین حالت و کیفیت است- شروع می‌شود و از طریق سکویی که از میان طبقات می‌گذرد به آنها غذا می‌رساند. هر نوع ارتباط انسانی در طبقات به کلی پس زده می‌شود و حتی ساکنان طبقات که دو نفر هستند با کارد منتظر ضعف دیگری (انتخاب طبیعی) نشسته‌اند تا او را تکه‌تکه کنند و با گوشت تنش زنده بمانند.

ماهیت پلتفرم تجمیع سرمایه (در معنای نمادی آن) در یک سکو است که به نظر می‌رسد در صورت توزیع عادلانه همه بتوانند از آن مصرف کنند. در فیلم این‌طور نمایش داده می‌شود که کار طبقه صفر بی‌عیب و نقص است و هر آنچه هست تقصیر و مشکل از طبقات است که نمی‌توانند با هم سازگار و همگون شوند.
 اتفاقا نکته مهم در جهان سرمایه‌داری همین تقسیم نابرابر بر اساس مکانیسم خودمحورانه است و جدا انگاشتن بالاترین طبقه نوعی تایید نظم حاکم در نبود سازماندهی میان توده‌ها تلقی می‌شود. «پلتفرم» سعی دارد بر نظم موجود باشد اما عملا آن نظم را برسازی و بازنمایی می‌کند آن‌ هم در تفسیری مسیحی و نگاه هبوط‌یافتگی انسان در جهان.
معلوم نیست طبقه صفر جایگاه خداست یا حاکمان سرمایه و گورنگ مسیح یا دن کیشوت یا انسانی تکین در طبقه متوسط که از وضعیت خودش خسته شده است. فیلم در دایره‌ وسیعی از نمادها که بسیاری‌ از آنها ضرورتش بر ما مشخص نمی‌شود، گرفتار شده و در جنون تفسیری خود از جهان دفن می‌شود. «پلتفرم» نه می‌تواند امر مازادی تولید کند و نه سوژه مورد بحث را می‌شناسد. گورنگ این مسیح مدرن گویا با هم طبقه‌اش تریماگاسی که نماد انسان جانی و از طرفی شیطان است همزیستی یاد می‌گیرند؛ با هم کتاب می‌خوانند و با هم در تفاله‌ غذاهای مانده غرق می‌شوند.
سکو چند دقیقه در هر طبقه توقف می‌کند و ساکنان باید هر چه هست بخورند و چیزی نمی‌توانند پیش خود نگه دارند و اگر این کار را بکنند اتاق شروع به سرد یا گرم شدن می‌کند. گورنگ ابتدا از خوردن امتناع می‌کند اما در ادامه مجبور می‌شود نه تنها پسمانده بخورد، بلکه تا مرز خوردن گوشت انسان هم پیش می‌رود. او که با کتابی آمده بود و قصد اصلاح داشت درون حفره افتاده است. مکانیسم طبقات به ‌نوعی است که هر سی روز افراد در طبقات جدیدی بیدار می‌شوند. بر کسی پوشیده نیست که تحرک طبقاتی در دنیای امروز امری محال است و در این میان فرودستان، فرودست‌تر و فرادستان، فرادست‌تر می‌شوند اما در «پلتفرم» به لطف خواب (معجزه) این تحرک رخ می‌دهد و همه ‌چیز وابسته به شانس است بیدار شدن در طبقات بالا یعنی زنده ماندن. گورنگ در طبقه ششم بیدار می‌شود و سیاه‌پوستی را می‌بیند او هم سودای فرار از دخمه دارد. گورنگ برای تقسیم عادلانه غذا به طبقات پایین با او همراه و سوار بر سکو می‌شوند. آنها با زور و تهدید و حتی کشتار می‌خواهند اخلاق و عدالت را حکمفرما کنند. در «پلتفرم» کمتر تلاشی برای خودآگاهی صورت می‌گیرد و همه در تفرد ساختاری فرو رفته‌اند. گورنگ در شمایل (گریم چهره) مسیح‌گونه می‌خواهد این نظم را متلاشی کند و نمادی به طبقه صفر بفرستد. این نماد یک بشقاب دسر است. مضحک‌ترین نماد ممکن. در آخرین طبقه گورنک کودکی را می‌بیند که مادرش روی سکو مدت‌ها دنبالش بوده است. گورنگ کودک و دسر را به عنوان نماد به طبقات بالا می‌فرستد و خودش در ابدیت و ناممکن‌ها گم می‌شود. پرسش اصلی اینجاست: در آخر همه این دردسرها برای ترک سیگار بود؟ «پلتفرم» از امکان چیزی نمی‌داند و غرق در اکنون است و آنقدر برون‌رفت از آن را ناممکن می‌داند که در خوانشی التقاطی خودش را گیر می‌اندازد.

نظر شما