شناسهٔ خبر: 62039 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نواندیش دینی درون گفتمانی/شهید مطهری، مصلح یا انقلابی در گفت ‌و گو با رضا مختاری اصفهانی

فرهنگ امروز /کاوه رهنما

 

شهید مطهری به عنوان یکی از نظریه‌پردازان اصلی انقلاب اسلامی و از نزدیک‌ترین یاران بنیانگذار جمهوری اسلامی، همواره یکی از محبوب‌ترین چهره‌های فکری نظام سیاسی حاکم بر ایران محسوب می‌شود و تاکنون درباره او هزاران هزار صفحه کتاب و مقاله منتشر شده و کتاب‌هایش به شکل وسیع در جامعه منتشر می‌شود اما جای تاسف است که تاکنون یک زندگینامه انتقادی و دانشگاهی که با نگاهی علمی و بدون حب و بغض به همه جنبه‌های زندگی ایشان بپردازد، وجود ندارد و آثاری که منتشر شده معمولا با رویکردهای جانبدارانه و با ادبیاتی غیردانشگاهی نگاشته شده‌اند. در غیاب این موضوع برای پی بردن به ابعاد متفاوت و کمتر شناخته شده زندگی شهید مطهری ناگزیر از مراجعه به افراد و چهره‌هایی با نگرش‌ها و دیدگاه‌های متفاوت هستیم که با او حشر و نشر داشته‌اند و او را از نزدیک می‌شناختند. رضا مختاری‌اصفهانی، پژوهشگر و محقق تاریخ معاصر در کتاب تازه منتشر شده «مطهری مصلح یا انقلابی»(نشر پارسه) درباره منش سیاسی و فکری شهید مطهری با شماری از چهره‌های سیاسی و فکری معاصر که بیشتر آنها متعلق به جریان ملی- مذهبی هستند، گفت‌وگوهای جذاب و خواندنی منتشر کرده است. از این رو به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری با او پرسش‌های زیر را در میان گذاشتیم.

در آغاز بفرمایید هدف اصلی شما از این گفت‌وگوها و سپس انتشار آنها چه بود؟

این گفت‌وگوها بخشی از گفت‌وگوهایی است که نزدیک به دو دهه پیش برای کتاب تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات شهید مطهری که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرد، انجام دادم. این مصاحبه‎ها را به مناسبت در بخش‎هایی از کتاب آوردم اما با توجه به نوع نگاه مرکز حذف شدند. آوردن آن بخش‎ها می‎توانست به روایات افراد از مطهری توازن و تعادل ببخشد اما متاسفانه چنین امری با همه تلاشم میسر نشد. البته از همان ابتدا معلوم بود که این روایات در کتاب جایی نخواهند یافت اما از آنجا که به انجام کاری دقیق و درست می‎اندیشیدم، مصاحبه‎ها را بر مبنای علایق پژوهشی خودم انجام دادم. همین که این مصاحبه‎ها انجام و بالاخره منتشر شد، نشان از آن دارد که کاری بیهوده انجام ندادم. یادم هست زنده‎یاد دکتر ابراهیم یزدی به انتشار مصاحبه‎اش در کتاب امیدوار نبود و حتی در مقابل اصرارهایم ان‎قلت‎هایی می‎آورد. در نهایت به او گفتم بالاخره این مصاحبه در جایی مورد استفاده قرار می‎گیرد و برای همیشه هم در آرشیو باقی نمی‎ماند. با توجه به اینکه گفت‌وگوها به جز اطلاعاتی درباره مطهری، آگاهی‎های ذی‎قیمتی درباره مسائل انقلاب و برخی از حوادث و اشخاص داشتند، تصمیم گرفتم آنها را منتشر کنم. گفتنی است درگذشت مرحوم مهندس علی‎اکبر معین‎فر جرقه این فکر را زد.

به رغم انبوه مطالب و گفتارهای پدید آمده درباره شهید مطهری، یک زندگینامه انتقادی و دانشگاهی درباره شهید مطهری نوشته نشده است. مشکل به نظر شما از کجاست؟

بخشی از مشکل در همان پاسخ نخست نهفته است. زندگینامه‎نویسی پژوهشی و انتقادی به معنای واقعی در ایران کمیاب است. بسیاری از کتاب‎هایی که در این حوزه نوشته شده‎اند به محیط زندگی و زمانه فرد توجه نداشته‎اند. گویا شخصیت مورد مطالعه در خلأ نشو و نما یافته و فعالیت کرده است. این کار در خصوص کسانی که صاحب اندیشه و تالیفی هستند، کار را سخت‎تر می‎کند. بخشی از مشکل هم به نگاه‌های سیاسی نزد پژوهشگران مستقل و نهادها و مراکز مطالعاتی حکومتی برمی‎گردد. پژوهشگران مستقل با این تصور که نگارش و پژوهش درباره بعضی از مقاطع و شخصیت‎ها در حوزه کاری‎شان نیست به سراغ آنها نمی‎روند. البته اگر از باب این باشد که پژوهش و نگارش درباره بعضی حوادث و اشخاص هنوز جنبه تاریخی پیدا نکرده و درباره آنها حب و بغض وجود دارد تا حدودی درست است. دلیل را اما از این جهت نمی‎بینم بلکه محذورات سیاسی و اجتماعی وجود دارد و گویی ورود و نوشتن در برخی حوزه‎ها را غیرعلمی و دور از شأن علمی خود می‎دانند. همین اجتناب پژوهشگران مستقل موجب شده مراکز مطالعاتی با صبغه‎های سیاسی و بعضا امنیتی در این حوزه‎ها ورود کنند که نتیجه کار، ایدئولوژیک، غیرعلمی و تمجیدگونه شده است. وگرنه درباره شهید مطهری همان‎گونه که شما اشاره کردید، کتاب و مقاله بسیار نوشته شده اما پژوهش‎هایی با وزانت علمی نیستند.

به نظر شما آیا اصلا ضرورتی دارد که یک زندگینامه انتقادی و تا سر حد امکان جامع و مانع درباره شهید مطهری تهیه و تدوین شود؟ چرا؟

نگارش پژوهشی مستقل، جامع و انتقادی درخصوص آیت‎الله مطهری امری ضروری است. او نه تنها یک فقیه و شارح فلسفه که یکی از نزدیکان آیت‎الله خمینی است که در بسیاری از موارد طرف مشورت رهبر انقلاب بوده است. او با مجامع نواندیشی دینی در تعامل بود و با فقیهان سنتی نیز مراوده داشت. از همین رو پژوهش علمی و غیرایدئولوژیک درباره او به فهم ما از نهاد روحانیت و اتصال جریان روشنفکری مذهبی به روحانیان انقلابی کمک می‎کند. بسیاری از انقلابیون مذهبی کتاب‎های مطهری را مطالعه می‎کردند هر چند به میزان محبوبیت و فراوانی آثار شریعتی نبود. او در میانه انقلابیون و محافظه‎کاران ایستاده بود. بررسی زندگی و زمانه او نیاز به شناخت عمیق از حوزه‎های علمیه، جریان‎های فکری و حوادث سیاسی دارد. پژوهشی با چنین مختصاتی می‎تواند از تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی گره‎گشایی کند. متاسفانه بعضی از کتاب‎هایی که درباره فقیهان اعم از سیاسی و سنتی نوشته شده از فقر اطلاعات راجع به مناسبات حوزه و ویژگی‎های زیستی و طبقاتی فقیهان رنج می‎برند یا آنها را حوزویانی نوشته‎اند که با روش علمی و اصول زندگینامه‎نویسی بیگانه‎اند.

در ضمن بفرمایید به نظر شما چه کسی یا نهادی باید متقبل چنین کاری شود و انجام آن مستلزم چه شرایطی است؟

اگر نهادی متکفل امر باشد، مشکل همان می‎شود که هست. اگر نهادها و مراکزی سفارش کار بدهند اما کار سفارشی نخواهند، اشکالی ندارد. گاهی این مراکز ممیزی‎ها و خطوط قرمز برساخته بیشتری از ممیزان وزارت ارشاد دارند. ناظران به جای آنکه ناظر علمی باشند، ممیز ایدئولوژیک و گاه سلیقه‎ای هستند. وقتی می‎خواستم با زنده‎یاد دکتر احسان نراقی قرار مصاحبه را بگذارم، او سخن جالبی گفت؛ او گفت «مطهری را باید از این مطهری برساخته روایت رسمی نجات داد.» البته این نکته را هم فرو نگذارم پژوهشی که بنیادش بر مادیات باشد، چندان ره به صواب نمی‎برد. گاهی در چنین پژوهش‎هایی، کتاب‎سازی و سطحی‎نگری رخ می‎دهد.

روایت‌ها و گفتارها درباره شهید مطهری بعد از ترور عمدتا توسط نیروهای منتسب به حزب جمهوری اسلامی صورت می‌گرفت و کمتر صدای نیروهای متفاوت با این جریان درباره او به گوش رسیده است. در حالی که شما در کتاب عمدتا با نیروهای ملی- مذهبی و حتی سکولار گفت‌وگو کرده‌اید. آیا در انتخاب این چهره‌ها هدفی داشته‌اید؟

حتی می‎توان گفت اعضای جناحی از حزب جمهوری اسلامی که بعدها راست‌گرایان نظام را نمایندگی کردند بیشتر راوی مطهری شدند. درست است که آیت‎الله مطهری نسبت به آیت‎الله بهشتی با راست‌گرایان قرابت بیشتری داشت و آنان هم بودند که در حزب جمهوری اسلامی دوگانه مطهری- شریعتی را مانند دوگانه مصدق- کاشانی در حزب جمهوری اسلامی به وجود آوردند اما لااقل مطهری در زمان حیات از حیث رفتار و تفکر متفاوت از آنی بود که بعضی از میراث‎دارانش مدعی و عامل آن رفتارها و تفکرات هستند. اکثر روایات این افراد هم روایات پسینی است. بیش از آنکه حاوی خاطرات و مشاهدات باشد، تحلیل‎های امروزی آنان را در بر می‎گیرد. بعضی از این روایات به نوعی اهانت به شهید مطهری محسوب می‎شود. در این روایات، مطهری به گونه‎ای تصویر شده که با وجود مناسبات شخصی، اجتماعی و فکری با افرادی مانند مهندس بازرگان در مجامعی دیگر درباره‎شان به نوعی دیگر سخن می‎گفته است. نسل جدید انقلاب بیشتر با چنین روایاتی از مطهری مواجه بوده است. به گونه‎ای شده که گویی همراهان و رفیقان سابق مطهری در بیان خاطراتشان از او دچار نوعی خودفراموشی شده‎اند. به نظر می‎رسد آنان نیز با چنین روایاتی احساس غربت با مطهری‎ای می‎کنند که با او مأنوس بودند. پس صلاح و صواب را در واگذاری بازشناسی مطهری به مدعیان دیده‎اند. بر این مبنا سعی کردم به سراغ کسانی بروم که بخشی از هویتشان با آیت‎الله مطهری تعریف می‎شود و درباره او بیشتر خاطره و روایت دارند تا تحلیل و تجلیل. جالب اینکه در پیش از پیروزی انقلاب اختلافات بیشتر عقیدتی و فکری بود تا سیاسی. از همین رو افرادی مانند مرحومان بازرگان و معین‎فر از لحاظ فکری با مطهری قرابت بیشتری داشتند تا با شریعتی. در مقابل هم آیات طالقانی و بهشتی با شریعتی قرابت فکری بیشتری داشتند. آن‎ طور هم که از روایت برخی افراد مانند مرحوم آیت‎الله طاهری‌خرم‎آبادی برمی‎آید، مطهری به عمد به حزب جمهوری اسلامی دعوت نشد تا دوگانه مطهری- شریعتی در حزب شکل نگیرد. هر چند این دوگانه بعد از انفجار هفتم تیر و در غیاب بهشتی توسط جناح راست حزب جمهوری اسلامی شکل گرفت. مقصود سخن آنکه درباره بسیاری از اشخاص و حوادث انقلاب به چنین روایات و انتشار اسناد مقوم چنین روایاتی نیازمندیم تا از یک‎‌سویه روایت‎ کردن‎های تاریخ معاصر رها شویم. نکته آنکه نتیجه روایات یک‎سویه از انقلاب، آسیب مهمی چون روایات یک‎سویه طرفداران سلطنت و مخالفان انقلاب را به همراه داشته است.

آیا از مجموع گفت‌وگوها، روایت‌ها و نگرش‌های متفاوتی از آن دیدگاه رایج رسمی در مورد شهید مطهری به عنوان یک روحانی نوگرا و متکلم مدافع اسلام پدیدار می‌شود؟

آیت‎الله مطهری نسبت به بسیاری از فقیهان و خطیبان مذهبی نوگرا بوده است. او منتقد عوام‎گرایی روحانیت بود و پیشنهاد تنظیم امور مالی مراجع تقلید را می‎داد. همچنین از خرافات و عوام‎زدگی در عزاداری‎های شیعه انتقاد می‎کرد و درباره حجاب در اسلام، نظری متفاوت از اکثر همسلکانش داشت. هر چند در مورد خرافات و حجاب آیت‎الله شیخ‎محمد خالصی‎زاده بر او تقدم دارد. مطهری با توجه به تدریس در دانشکده معقول و منقول(الهیات بعدی) و سخنرانی در انجمن‎های اسلامی دانشجویان، پزشکان و مهندسین و حسینیه ارشاد در تعامل با نسل جدید و تحصیل‎کرده بود. او برخلاف بسیاری از همسلکانش متکلم وحده نبود. در پاسخ و چالش با منتقدان و مخاطبان قرار داشت. در این کتاب علاوه بر این ویژگی‎ها، راویان از اصولگرایی مطهری در بعضی عقاید و نظراتش گفته‎اند. او که قائل به تدریس مارکسیسم به صورت علمی در دانشگاه‌ها بود با شریعتی اختلافی عمیق پیدا کرد و به روایت بعضی از راویان به رگه‎های التقاط در تفکر او انتقاد داشت. البته به گفته عبدالمجید معادیخواه، این انتقاد از این نظر بود که او «رهبری یک جریان فکری را عهده‎دار بشود و در واقع قرائتی را جایگزین قرائت دیگری بکند برای دکتر شریعتی صلاحیت قائل نبود.» در واقع می‎توان گفت آیت‎الله مطهری در مقابل این موضوع که رهبری فکر دینی در دست غیرفقیهان بیفتد، می‎ایستاد. لااقل درباره فکر دینی قائل به ولایت فقیهان بود. بنابراین درباره اندیشه مطهری نیز باید از یک‎سویه‎نگری اجتناب کرد. او دارای ابعاد گوناگون فکری است که از جمع روایات افراد با دیدگاه‌های گوناگون به دست می‎آید.

استاد مطهری و دکتر شریعتی، دو چهره فکری اصلی برای نیروهای مذهبی و دینی در سال‌های آغازین انقلاب بودند که اتفاقا در سال‌های پایانی منتهی به انقلاب به ویژه از سوی شهید مطهری میان‌شان کدورتی ایجاد شده بود و این اختلاف نظر و دیدگاه‌ها بعدا در میان شاگردان و پیروان‌شان هم اثر گذاشت. به نظر شما آیا این اختلاف‌ها واقعا به همین اندازه بود و یا علت یا علل اصلی اختلاف این دو از مسائل شخصی و حسادت‌ها و مسائلی از این قبیل ریشه می‌گرفت یا عللی عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر داشت؟

اختلاف مطهری و شریعتی ابعاد و جنبه‎های گوناگون دارد. بخشی از آن مربوط به تعلق رهبری فکر دینی با فقیهان بود. از این رو شهید مطهری اصرار داشت، متن سخنان سخنرانان حسینیه ارشاد(بخوانید شریعتی) به تصویب او برسد. علاوه بر این، مطهری نسبت به التقاط حساس بود. گویا این حساسیت پس از انشعاب مارکسیست‎ها از سازمان مجاهدین خلق بیشتر شده بود. معین‎فر و احسان نراقی بر این وجه از اختلاف مطهری با شریعتی تاکید می‎کنند. مطهری نواندیشی دینی‎اش درون‎گفتمانی بود. او بر مبنای فقه و فلسفه اسلامی نظراتش را بیان می‎کرد. در حالی که نواندیشی دینی کسانی مانند شریعتی را خارج از گفتمان دینی و تحت تاثیر گفتمان چپ می‎دید. بخشی از موضوع اختلاف هم به همراهی او با هم‎صنفانش برمی‎گشت. به‌ طوری که در ماجرای ممانعت از سخنرانی مرحوم فخرالدین حجازی با مرحوم محمدتقی فلسفی همراه شد. گفتنی است، سخنرانی‎های حجازی که از فردی معمم به شخصی مکلا مبدل شده بود مورد توجه نسل جوان قرار داشت. البته در این باره بسیاری حق را به مطهری و همراهانش می‎دادند که سخنان حجازی را بیشتر حماسی می‎دانستند. بخشی از اختلاف مطهری با شریعتی هم به انتقاد او از سلوک دینی شریعتی برمی‎گشت. به گفته زنده‎یاد عزت‎الله سحابی «مطهری مقداری ایرادات مثلا اخلاقی و شرعی به شریعتی می‎گرفت. می‎گفت، شریعتی رعایت ساعت نماز و اینها را نمی‎کند، عمدا صحبت‎های خود را طول می‎دهد، کش می‎دهد و نماز خیلی‎ها قضا می‎شود.» در مورد حسادت با وجود اشاره بعضی از راویان، نمی‎توانم نظری بدهم چون امری درونی است و نیت‎خوانی محسوب می‎شود. بنابراین در ماجرای اختلاف باید ابعاد گوناگون را دید و فروکاستن موضوع به حسادت موجب می‎شود، اختلافات بعدی در جمهوری اسلامی را دقیق نظاره و تحلیل نکنیم. همین اختلافاتی که بعدها فراتر از اختلاف مطهری و شریعتی با تکیه زیاد بر اسلام فقاهتی به اختلافات عمیق با بسیاری از همراهان انقلاب و باورمندان به گفتمان دینی رسید.

عنوان کتاب شما با توجه به شرایط کنونی ما بسیار هوشمندانه و پرسش‌برانگیز است. مطهری: انقلابی یا مصلح؟ آیا در کتاب برای این پرسش پاسخی یافت می‌شود؟

آیت‎الله مطهری بیش از آنکه انقلابی باشد، مصلح بود. او حتی گاهی به محافظه‎کاری تنه می‎زد. هر چند این روزها از افراد شخصیتی می‎سازند که با خود واقعی‎شان متفاوت است و بیشتر انگیزه‎ها و منافع سیاسی و جناحی مد نظر است تا واقعیت تاریخی. شخصیت‎ها و حوادث تاریخی می‎توانند برای امروزمان راهگشا باشند به شرط آنکه واقعیت باشند نه آنکه دچار جعل و تحریف شده باشند.

عطف به پرسش پیشین، می‌توان میان شخصیت فکری و شخصیت سیاسی و اجتماعی شهید مطهری با همه ارتباطی که میان این دو وجه هست، تمایز گذاشت و مثلا گفت شهید مطهری در زمینه فکری و اندیشه‌ای، انقلابی است و در زمینه سیاسی و اجتماعی، مصلح یا بالعکس. آیا این تمایز و صورت‌بندی متناظر با آن را قبول دارید؟

همان‏ طور که قبلا گفتم، نواندیشی دینی مطهری درون‎گفتمانی بود. در این باره اما انتقاداتی که به نهاد مرجعیت و همسلکانش درباره نظام مالی، عوام‎گرایی و بعضا عوام‎زدگی و ترویج خرافات دینی داشت در زمانه خودش تا حدودی انقلابی محسوب می‎شد. در این باره هم البته مصلحانه سعی می‎کرد، نهاد روحانیت را به مثابه یک سازمان اصلاح کند تا در برابر رقیبان، ناکارآمد جلوه نکند. در حوزه سیاست هم از نظر انقلابیون افراطی بیش از آنکه مصلح به حساب آید، محافظه‎کار شمرده می‎شد. او در سال‎هایی که دارالتبلیغ مرحوم آیت‎الله سیدکاظم شریعتمداری مورد انتقاد روحانیون انقلابی قرار داشت با آن همکاری می‎کرد. به گفته مهندس سحابی حتی در نظر داشت سیدحسین نصر را به عضویت شورای انقلاب دربیاورد. در مقابل به روایت دکتر یزدی با انتخاب علی‎اصغر حاج‎سیدجوادی به سمت وزیر فرهنگ و هنر در دولت موقت بازرگان مخالفت کرد. به گفته دکتر احسان نراقی، مطهری در جریان دیدارهای او با شاه در بحبوحه انقلاب قرار داشت. مخالفت‎های او با احکام دادگاه‌های انقلاب و خشونت‎ها از مطهری در نگاه انقلابیون افراطی یک محافظه‎کار ساخته بود. نهایت، گروه فرقان که خود را انقلابی می‎دانست، او را به عنوان ضد انقلاب نشانه گرفت. آنچه هم بعدها برخی از حضور او در هیات‎های موتلفه اسلامی گفته‎اند توسط دکتر یزدی مورد تشکیک قرار گرفته است. با توجه به سوابق و کارنامه مطهری، این نظر به صواب نزدیک‎تر است.

در نهایت اینکه(البته این می‌توانست سوال نخست باشد) بفرمایید به نظر شما با توجه به انبوه آثاری که درباره شهید مطهری نوشته شده و گفتارهایی که بیان شده در روزگار کنونی چه اهمیتی دارد، پرداختن به اندیشه‌ها و زندگی فکری و سیاسی او؟ آیا این پرداختن‌ها صرفا از جهت کنجکاوی‌های مورخانه اهمیت دارد یا دلایل دیگری دارد؟

یک پژوهشگر از منظر دغدغه‎های تاریخی و کنجکاوی‎های مورخانه به سراغ یک موضوع اعم از شخصیت و پدیده‎های تاریخی می‎رود. دلایل و انگیزه‎های سیاسی و ایدئولوژیک نزد پژوهشگر می‎تواند او را به خطا و گاه تحریف سوق دهد. همین انگیزه‎ها در بهترین حالت بخشی از وقایع را مغفول گذاشته و بخشی دیگر را برجسته می‎کند. حاصل پژوهش علمی اما می‎تواند مورد بهره طیف‎های گوناگون اجتماع قرار گیرد. پژوهشگر در جست‌وجو و کشف است نه آنکه بر اساس چارچوب‎های ذهنی و تصوراتش منابع را چینش و گزینش کرده و مورد بهره‎برداری قرار دهد. از همین رو اساس پژوهش، تحلیل‎هایی مستند است نه تجلیل‎هایی شعارگونه. گزینش منابع بر مبنای صحت و اتقان آنهاست نه بر اساس ذهنیت ما. به عنوان کسی که سال‎هاست در حوزه سندپژوهی و تاریخ شفاهی کار کرده‎ است همواره سعی داشته‎ام در پژوهش‎هایم به کشف برسم. درباره شهید مطهری هم اگر پژوهش‎هایی با چنین ویژگی‎هایی انجام شود در جنبه‎های گوناگون تاریخی به کار می‎آید و نیز به فعالان حوزه‎های سیاست، دین، فرهنگ و... مدد می‎رساند.

روزنامه اعتماد

نظر شما