شناسهٔ خبر: 62127 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

جلد سوم «تاریخ فلسفه غرب» منتشر شد؛ سرگذشت فلسفه از آغاز قرن سیزدهم تا آغاز قرن نوزدهم به روایت آنتونی کنی

جلد سوم «تاریخ فلسفه غرب» با عنوان فرعی پیدایش فلسفه جدید نوشته آنتونی کنی سرگذشت فلسفه را از آغاز قرن سیزدهم تا آغاز قرن نوزدهم روایت می‌کند.

سرگذشت فلسفه از آغاز قرن سیزدهم تا آغاز قرن نوزدهم  به روایت آنتونی کنی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ جلد سوم «تاریخ فلسفه غرب» با عنوان فرعی پیدایش فلسفه جدید نوشته آنتونی کنی به ترجمه رضا یعقوبی منتشر شد. این سومین جلد از طرح تاریخ فلسفه چهار جلدی است که سیر فلسفه از آغاز تا امروز را در بر دارد. جلد اول، فلسفه باستان، قرن‌های اولیه فلسفه در یونان باستان و روم را توصیف کرد. جلد دوم، فلسفه قرون وسطی، ماجرا را از تغییر دین آگوستین تا رنسانسِ انسان‌گرایی پی گرفت. مجلد حاضر سرگذشت فلسفه را از آغاز قرن سیزدهم تا آغاز قرن نوزدهم روایت می‌کند. جلد آخر هم برای روایت تاریخ فلسفه از زمان کارل مارکس و جان استوارت میل تا امروز در نظر گرفته شده است.

جلد حاضر همان ساختار دو جلد قبلی را دارد. در فصل اول بررسی تاریخیِ فیلسوفان آن دوره آورده شده است. در مابقی فصل‌ها هم به شکل موضوعی، مشارکت آن‌ها در بحث از موضوعات فلسفی خاصی که اهمیت همیشگی دارند، ارائه شده است.

مولف در مقدمه کتاب می‌گوید که برخی مخاطبان اصولا به این خاطر تاریخ فلسفه می‌خوانند که وضع جوامع و مردمان گذشته را روشن می‌کند. سایر مخاطبان افکار فلاسفه بزرگ فقید را می‌خوانند تا پژوهش در موضوعات فلسفی حاضر برایشان واضح‌تر شود. او اظهار امیدواری کرده با فراهم کردن این کتاب، نیاز هر دو دسته از مخاطبان برآورده شده باشد. مخاطبانی که بیشتر به تاریخ علاقه دارند، می‌توانند بر بررسی تاریخی متمرکز شوند و هر جا لازم بود برای تقویت بیشتر به بخش موضوعی رجوع کنند. مخاطبانی هم که علاقه اصلی‌شان فلسفه است، بیشتر بر بخش‌های موضوعی کتاب تمرکز خواهند کرد و برای قرار دادن مسائل خاص در موقعیت‌ خودشان به بخش تاریخی مراجعه می‌کنند.


در بخش دیگری از مقدمه می‌خوانیم:‌ «مخاطبان این کتاب در درجه اول، دانشجویان سال دوم یا سوم دوره کارشناسی‌اند. ولی خیلی از کسانی که به تاریخ فلسفه علاقه دارند در رشته‌هایی درس می‌خوانند که لزوما فلسفی نیستند. به همین خاطر من هم فرض نکرده‌ام که مخاطبانم با اصطلاحات یا روش‌های فلسفی معاصر آشنایی دارند. همچنین، در کتاب‌شناسی، به‌جز متون اصلیِ اندیشمندان هر دوره، کتابی که انگلیسی نباشد، نیاورده‌ام. هم اینکه سعی کردم نامفهوم حرف نزنم و به قدر کفایت واضح بنویسم تا کسانی را هم که تاریخ فلسفه را نه به خاطر برنامه درسی بلکه به خاطر سرگرمی و روشن شدن ذهن خود می‌خوانند، جذب کند.

این کار برای من آسان‌تر است، چون مجبور بوده‌ام موضوعات تاریخی را مثل یک مبتدی بنویسم تا یک متخصص. در عصر ما که مطالعه پژوهشیِ آثار فلاسفه گذشته به نحو تصاعدی افزایش یافته، منابع دست دوم بسیار زیادی در سال‌های اخیر درباره فلاسفه‌ای که در جلد حاضر آورده‌ایم، منتشر شده است که هر چه بخوانیم، جز کسر کوچکی از آن کتاب‌ها نخوانده‌ایم. من خودم در بحث پژوهشی درباره برخی از فلاسفه آغاز دوران جدید، مخصوصا دکارت سهم دارم؛ و تک‌رساله‌هایی هم درباره برخی از موضوعاتی که در بخش موضوعی آمده‌اند، مثل فلسفه ذهن و فلسفه دین منتشر کرده‌ام. اما در گردآوری کتاب‌شناسی جلد حاضر، می‌دانستم مطالبی که نخوانده‌ام چقدر بیشتر از چیزهایی هستند که آشنایی دارم.

هر مولفی که بخواهد یک نفره تمام تاریخ فلسفه را بنویسد،‌ همان اول می‌فهمد که در خصوص جزئیات، در مقایسه با پژوهشگرانی که حوزه تخصص‌شان فقط یک فیلسوف است، چه ضعف عظیمی دارد. در عوض، تاریخ فلسفه‌ای که با یک قلم نوشته شده باشد بر ویژگی‌هایی از تاریخ فلسفه انگشت می‌گذارد که در تاریخ فلسفه‌هایی که گروه متخصصان می‌نویسند، کمتر دیده می‌شود. درست مثل عکس هوایی که جزئیاتی از منظره را نشان می‌دهد که در عکس‌های زمینی دیده نمی‌شوند.

کسی که با پیش‌زمینه فلسفه باستان و قرون وسطی سراغ دوران اولیه فلسفه جدید می‌آید، می‌بیند که بارزترین ویژگی این دوره غیاب ارسطو از عرصه فلسفه است. البته در دوره‌ای که در این جلد بررسی می‌کنیم، مطالعه ارسطو در موسسات دانشگاهی ادامه یافت و از زمان تاسیس دانشگاه آکسفورد سابقه ندارد که آنجا ارسطو تدریس نشده باشد. ولی ویژگی بارز دیگر این دوره که آن را از قرن بیستم و قرون وسطی جدا می‌کند، این است که در این دوران فلسفه، بیرون از دانشگاه‌ها با شور و هیجان دنبال می‌شد. از بین فلاسفه بزرگ قرن هفدهم و هجدهم، قبل از ولف و کانت کسی سمّت استادی فلسفه نداشت.

اما برسیم به نتایج خوب و بد پشت کردن فلسفه به ارسطو. از آنجا که فلسفه به معنی عام کلمه، چنانکه در بیشتر دوران مذکور فهمیده می‌شد، شامل علوم طبیعی تحت عنوان «فلسفه طبیعی» بود، برداشتن سایه سنگین ارسطو از سر آن فایده زیادی داشت. فیزیک ارسطو تا حد نومید کننده‌ای پر غلط بود و همان اوایل قرن سیزدهم این نکته به اثبات رسید؛ احترامی که در قرون وسطی به فیزیک ارسطو می‌گذاشتند، مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت علمی بود. ولی فلسفه به معنای اخص- که امروزه به عنوان رشته مجزایی در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود- همان‌قدر که از رها کردن ارسطو سود دید، زیان هم کرد.

دوره‌ای که در جلد حاضر بررسی می‌کنیم، دوران حکومت دو غول فلسفه یعنی دکارت و کانت است که یکی بر اوایل و دیگری بر اواخر دوره حاکم بود. دکارت پرچم‌دار شورش علیه ارسطو بود. در مابعدالطبیعه، مفاهیم قوه و فعل را رد کرد و در روانشناسی فلسفی آگاهی را جانشین عقلانیت به عنوان مشخصه روان کرد. هابز و لاک در واکنش به عقل‌گرایی دکارتی، مکتب تجربه‌گرایی انگلیسی را بنا کردند ولی پیش‌فرض‌های مشترک آن‌ها با دکارت مهم‌تر از مسائلی است که آن‌ها را از هم جدا می‌کند. در بحث فلسفی از فاهمه انسان، نبوغ کانت نقش متفاوت عقل و حس را با هم پیوند داد که تجربه‌گرایان و عقل‌گرایان آن‌ها را از هم جدا کرده و تحریف کرده بودند.

نشان دوگانه‌انگاری دکارتی، جدایی ذهن از ماده بود که مثل جدا بودن آگاهی از مکانیسم ساعت‌وار بدن تصور می‌شد. شکافی که این دوگانه‌انگاری ایجاد کرد باعث شد در سراسر دوره مورد بحث روی مسائل مابعدالطبیعی سرمایه‌گذاری نشود. از یک طرف، اندیشمندان نظرپرداز نظام‌هایی برپا کردند که بیشترین سرمایه‌شان ساده‌لوحی عوام بود. صورت و ماده‌گرایی ارسطو هر عیبی که داشت، لااقل خوبی‌اش این بود که جوهرهایش – چیزهایی مثل گربه و کلم – در جهان عادی وجود داشتند، برعکسِ چیزهای مجهولی مثل بنیاد جوهری، جوهر فرد، شئ فی‌نفسه و مطلق. از طرفی هم اندیشمندان شکاک‌تر، نه فقط صورت‌های جوهری ارسطو بلکه کیفیات اولیه و ثانویه، جوهرهای مادی و دست‌آخر ذهن خود انسان را زیر سوال بردند.

هگل در مقدمه درس‌گفتارهای تاریخ فلسفه درباره تاریخ‌های احمقانه‌ای که خیلی راحت، توالی نظام‌های فلسفی را مشتی باور و خطا و وسواس فکری جلوه می‌دهند، هشدار می‌دهد. می‌گوید در چنین آثاری «تمام تاریخ فلسفه مثل میدان کارزاری است که مملو از استخوان مردگان است؛ تاریخ فلسفه فقط وادی مردگان نیست بلکه وادی نظام‌هایی است که ابطال شده و دچار مرگ معنوی شده‌اند،‌ چون هر نظامی، نظام قبلی خود را کشته و دفن کرده است.»

مولف اثر تاکید می‌کند که تلاش کرده صادقانه آرای فلاسفه این دوره را بنویسد. او معتقد است فلاسفه این دوره به ‌رغم معیوب کردن خودشان با دورانداختن ابزارهای بسیار ارزشمندی که فلسفه دوره باستان و قرون وسطی ساخته بود، کمک‌هایی کردند که همیشه ارزشمندند و در فصل‌های موضوعی او آن‌ها را شناسایی و توصیف خواهد کرد. او اظهار امیدواری کرده در این کتاب نمودار سود و زیان هم ترسیم شود. به نظر مولف حتی از تخیلات کسانی که هگل «قهرمانان اندیشه» می‌نامد هم چیزهای زیادی می‌شود یاد گرفت. فلاسفه بزرگ هر عصری، خطاهای بزرگی هم به جا می‌گذارند: افشای برخی از سردرگمی‌هایی که ظاهرا آن‌ها را از پا انداخته است، بی احترامی به آن‌ها نیست.

تقسیم‌بندی موضوعات در این جلد از دو جهت با جلدهای قبلی فرق دارد. اول اینکه فصل جداگانه‌ای به منطق و زبان اختصاص داده نشده است. چون فلاسفه این دوره در این موضوع اصلا سهمی نداشته‌اند که با قرون وسطی و قرن نوزدهم و بیستم قابل مقایسه باشد.(راست است که در این دوره فقط یک منطق‌دان نابغه وجود داشت که آن هم لایب‌نیتس بود. ولی اثر منطقی او تا قرن نوزدهم تاثیر چندانی نداشت). دوم اینکه برای اولین بار فصلی به فلسفه سیاسی اختصاص داده شده است. فقط از زمان ماکیاولی و مور بود که نهادهای سیاسی آن زمان شباهت کافی به نهادهای زمانه ما پیدا کردند تا نگرش‌های فیلسوفان سیاسی با مباحث روزگار ما مربوط باشند. فصل فیزیک از جلد قبل هم خلاصه‌تر است، چون با آمدن نیوتن، تاریخ فیزیک به تاریخ علم پیوست و از تاریخ فلسفه جدا شد و لااقل تا مدتی چیزی که برای فیلسوفان باقی ماند، برداشت‌های انتزاعی از مفاهیم زمان و مکان بود.

مولف کتاب در پایان مقدمه خود را وامدار پیتر ممتچیلوف و همکارانش در انتشارات دانشگاه آکسفورد و نیز وامدار سه خواننده ناشناسی که پیش‌نویس اولیه این جلد را اصلاح کردند، می‌داند.


جلد سوم «تاریخ فلسفه غرب» با عنوان فرعی پیدایش فلسفه جدید نوشته آنتونی کنی به ترجمه رضا یعقوبی با شمارگان 1100نسخه در 477 صفحه به قیمت 79000 تومان از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شد.

نظر شما