شناسهٔ خبر: 62179 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

توطئه خانوادگی/ «ویلوبی‏ها» درباره بچه‏هایی است که خودشان خانواده‏شان را می‏سازند

«ویلوبی‏ها» هیجان‏انگیز است و بسیار مفرح. فانتزی غریبی در انیمیشن در جریان است که نمونه‏اش را کم ندیده‌ایم اما اینجا پیوند خوردنش با موضوعی جدی مثل خانواده جایگزین و رویکرد غیرهالیوودی به این مفهوم باعث شده این انیمیشن دلپذیر و جذاب و دیدنی باشد.

فرهنگ امروز/ حسین عیدی‏زاده، منتقد

«ویلوبی‏ها» ساخته کریس پرن مثل هوای تازه است، نه اشتباه نکنید، با یک انیمیشن تجربی روبه‌رو نیستیم، نه با انیمیشنی هم روبه‌رو نیستیم که با ترفندهای متفاوت ساخته شده باشد، نه آنطور که «گربه» راوی فیلم با صدای معرکه ریکی جرویس می‏گوید هم قرار نیست اصول روایی یک انیمیشن خانوادگی را بر هم بزند. «ویلوبی‏ها» از این جهت هوای تازه است که برخی الگوهای مرسوم داستان‏های انیمیشن را بهم می‏ریزد. اما نه به این قصد که حرکتی شورشی انجام داده باشد یا بخواهد نظمی نوین برپا کند. این کار را برای ایجاد لحنی کمیک اتخاذ می‏کند و همین باعث می‏شود داستان آشنایش را با ذوق و نمکی روایت کند که تازگی دارد. البته این تازگی بستگی دارد که شما چقدر پیگیر سینمای انیمیشن هم باشید. بگذارید کمی به عقب برویم، فیلم‏هایی مثل «خانواده آدامز» بری ساننفلد تلاش می‏کردند با ایده خانواده‏های عجیب و غریب و واژگون کردن نظام خانواده تلاشی کنند برای نوآوری. این کاری بود که تیم برتون شاید بیش از هر فیلمساز دیگری به آن علاقه داشت و در کارهایش بیش از هر کسی تلاش کرد با این واژگونی تعریفی دوباره از معصومیت بدهد و رنگ و جلایی تازه به شخصیت‏های گوشه‏گیر بدهد که در نگاه اول آدم‏هایی عجیب و غریب هستند اما درواقع نگاهی متفاوت به زندگی و دوران پیرامون خود دارند. در دنیای انیمیشن شاید بشود از «مری و مکس» آدام الیوت نام برد که در چنین مسیری حرکت می‏کرد و همین نگاه متفاوتش به آدم‏ها و نقش‏های مرسوم آنها بود که باعث شد خوب و درست در یادها بماند. این واژگونی و اولویت دادن به آدم‏هایی که اغلب نادیده گرفته می‏شوند – مخصوصا شخصیت‏هایی در آستانه‏ی بلوغ – اصلا یکی از ارکان سینمای انیمیشن است، سینمایی که بیش از هر گونه دیگر سینمایی تلاش کرده هم درس اخلاقی بدهد و هم بنیان خانواده را تحکیم کند و هم به بزرگ‏ترها یادآوری کند که دنیای کودکی را فراموش نکنند و به بچه‏ها فرصت دهند. اینها همان درس‏هایی هستند که از «جادوگر شهر اُز» گرفته تا «ئی. تی.» و تمام انیمیشن‏های پیکسار و دریم ورکس ما شاهد آن بودیم. پس چه چیزی در «ویلوبی‏ها» هوای تازه است؟


برای درک این تازگی باید سراغ یک کلمه کلیدی دیگر برویم: خانواده نابسامان یا همان Dysfunctional Family در زبان انگلیسی. کلمه کلیدی که تعریف‏کننده بسیاری از فیلم‏های سینماست از نمونه‏های اخیر می‏شود از «دوشیزه سانشاین کوچک» نام برد. فیلم‏هایی که با خانواده نابسامان طرف هستند یا تلاشی هستند برای برجسته ساختن مشکلات خانوادگی یا اینکه سراغ خانواده‏های عجیب و غریبی می‏روند که در آنها نقش‏های خانواده بهم ریخته است و حتا فیلمی مثل «ماهی مرکب و نهنگ» نوآ بامبک و «زیبایی آمریکایی» سام مندس هم در این دسته‌بندی قرار می‏گیرند. اما انیمیشنی که در این مسیر خیلی راه‏گشا است و ما را به «ویلوبی‏ها» نزدیک می‏کند، نه یک انیمیشن هالیوودی که انیمیشن درخشان «مغازه خودکشی» پاتریس لوکونت است. انیمیشن لوکونت براساس کتابی نوشته ژان تولی ساخته شده بود. کتابی که ترجمه آن به فارسی به یکی از پرفروش‏های ادبیات بدل شده است. این انیمیشن و کتاب درواقع ماجرای یک خانواده عجیب و غریب است که در آن هیچ‌کس سر جای خودش نیست و مرگ در آن یکی از موضوعات اصلی است. ماجرای کتاب و فیلم در شهری می‏گذرد که نرخ خودکشی حسابی بالاست و یک مغازه در آن هست که ادوات خودکشی می‏فروشد. این ایده کاملا متفاوت است با ایده‏های مرسوم در سینمای انیمیشن؛ مخصوصا انیمیشن‏های هالیوودی، جایی که اغلب خانواده عضو کوچکش را درک نمی‏کند و با رخ دادن اتفاق‏هایی متوجه می‏شوند شخصیت نوجوان فیلم حرف‏هایی برای گفتن دارد و اشتباه نمی‏کرده. در فیلم لوکونت و کتاب تولی شما درس‏های اخلاقی و امید به زندگی را در مسیری کاملا واژگون می‏شنوید و این هوای تازه این انیمیشن درخشان است. در «ویلوبی‏ها» ما تقریبا با چنین وضعیتی روبه‌رو هستیم. ماجرای این انیمیشن درباره یک زن و شوهر است که از خاندانی قدیمی هستند که شکوهش را از دست داده. برای این زوج هیچ چیز جز خودشان اهمیت ندارد و چهار فرزندی که دارند را به هیچ می‏گیرند. وضعیت اینطور است که مثلا ته‏مانده‏ی غذاهای رنگین خود را می‏دهند به بچه‏ها و تازه اگر غذایی ماند. اصلا برای این دو نفر مهم نیست که بچه‏ای دارند، بچه یعنی دردسر و جایش یا در انبار زغال خانه است یا دم در خانه! تیم پسر بزرگ خانواده، خواهرش جین و دوقلوهای خانواده که هر دو بارنابی نام دارند برای اینکه دمی بیاسایند و طعم خوش زندگی را بچشند تصمیم می‏گیرند پدرومادر خود را بکشند. البته این همه ماجرا نیست، ماجرا از جایی شروع می‏شود که این چهار بچه که اصلا نمی‏دانند خانواده یعنی چه و مهرومحبت خانوادگی یعنی چه، بچه‏ای سرراهی دم خانه پیدا می‏کنند. «ویلوبی‏ها» یکی از عجیب‏ترین خانواده‏های نابسامان در دنیای انیمیشن را دارد و اصلا هم قرار نیست  پایان خوش مرسوم یعنی دور هم قرار گرفتن خانواده در پایان و ادب شدن پدرومادر بی‏مصرف را تصویر کند. انیمیشن اساسا درباره تعریف جدیدی از خانواده و خانواده جایگزین است. در فیلم حتا نظام خانواده جایگزین به شکل ماموران مخوف فیلم «ماتریکس» طراحی شدند و آنچه خانواده جایگزین است در مسیری بیرون از این نظام باید شکل بگیرد چراکه خود این نظام و تشکیلات هم دست کمی از پدرومادر ویلوبی‏ها ندارد و مددکارهایش آنقدر ترسناک هستند که بهتر است بچه‏ای یتیم بماند تا نزد آنها برود. شاید در نگاه اول «ویلوبی‏ها» اصلا انیمیشنی مناسب بچه‏ها نباشد.

 عجیب هم نیست. کتاب «ویلوبی‏ها» را لوئیس لوری نوشته که مهارت خاصی در نوشتن داستان‏هایی با موضوعات پیچیده و مفاهیم پیچیده برای کودکان و نوجوانان دارد. او در کتاب‏هایش سعی می‏کند فراتر از نگاه مرسوم به داستان نوجوانان و کودکان برود و دست روی موضوعاتی بگذارد که نوجوانان اغلب در آستانه بلوغ یا بعد از بلوغ آنها را درک می‏کنند. شاید بهتر باشد اینطور بگوییم که داستان‏های او کارهایی بزرگسالانه هستند برای نوجوانان. تازگی «ویلوبی‏ها» دقیقا در همین نکته است. مسیری که چهار شخصیت اصلی سپری می‏کنند و آدم‏هایی که در مسیر همراه این چهار بچه می‏شوند تا یک خانواده تازه را بسازند ربطی به آن مفهوم مرسوم هالیوودی از خانواده ندارد. این انیمیشن به بچه‏ها اجازه می‏دهد خودشان خانواده خود را انتخاب کنند. آن نقش سنتی پدرومادر را زیر سوال می‏برد و می‏شود گفت از مفهوم کلیشه‏ای پدرومادری قداست‏زدایی می‏کند و با نگاهی کاملا نو از خانواده سخن می‏گوید. درست است این خانواده غایی، همان خانواده‏ای است که در آن مهر و محبت و صفا و صمیمیت حرف اصلی را می‏زند و بچه‏ها در آن بچگی می‏کنند و بزرگسالان حامی و سرپناه هستند اما شکل پدید آمدن این خانواده کاملا با خانواده سنتی فرق دارد و در آن پیوند خونی هیچ اهمیتی ندارد.«ویلوبی‏ها» هیجان‏انگیز است و بسیار مفرح. فانتزی غریبی در انیمیشن در جریان است که نمونه‏اش را کم ندیده‌ایم اما اینجا پیوند خوردنش با موضوعی جدی مثل خانواده جایگزین و رویکرد غیرهالیوودی به این مفهوم باعث شده این انیمیشن دلپذیر و جذاب و دیدنی باشد. شوخی‏هایش که روی مرز شوخی کودکانه و بزرگسالانه گام برمی‏دارند به دل بنشیند و در مدت زمان فیلم سرگرم شوی و این روزها چه چیزی بهتر از آنکه در خانه بمانی و سرگرم شوی و کمی هم فکر کنی، آن هم در کنار «ویلوبی‏ها» و سبیل‏های افسانه‏ای آنها.

روزنامه سازندگی

نظر شما