شناسهٔ خبر: 6265 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

حسين كلباسی اشتری؛

ملاحظاتی درباره‌ی ترجمه‌‌ی متون علوم انسانی

ترجمه به یاد دارم در یکی از درس‌­های رشته‌ی فلسفه در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران، هنگامی که دانشجویان مکلّف به ترجمه‌ی بخشی از یک متن تخصصی شدند، قرار شد متن ترجمه‌شده‌ی هر یک از دانشجویان کلاس در اختیار دیگران قرار گیرد و تک­‌تک خطاهای هر متن معلوم شود...

فرهنگ امروز: مانند بسیاری از عرصه­‌های دیگر زندگی تکنیکی حاضر، عرصه‌ی ترجمه و برگردان متون از زبان مبدأ به زبان مقصد، دستخوش دگرگونی شگرفی شده است. امروزه چنین نیست که همانند گذشته، آن‌هایی که قصد ورود در این عرصه را داشتند، با وسواس و احتیاط به سراغ متن بروند، به چند و بلکه چندین فرهنگ تخصصی مراجعه نمایند و بعضاً با این یا آن صاحب‌نظر و اهل فن مشورت کنند. امروزه پدیده‌ی «فرهنگ جیبی» کار را آسان و ظاهراً همه‌ی تمهیدات ورود به کار ترجمه را فراهم ساخته است. در کوتاه‌­ترین زمان ممکن، هر متنی (و توجه کنیم هر متنی) بدون محدودیت از زبانی به زبان دیگر منتقل می‌­شود. برای کسانی که خواهان سرعت در امور و کارها هستند (و البته گویا در همه ­چیز و همه جا ملاک تعیین‌‌کننده­‌ای شده است) این پدیده و مشابه آن را باید به فال نیک گرفت. ملاحظه‌ی آگهی­‌های جورواجور در سطح شهر و به ویژه در خیابان­‌هایی نظیر خیابان انقلاب تهران با مضمون «ترجمه‌ی فوری» یا «تدوین مقاله، پایان‌نامه و...» و مشابه به آن و البته با «نازل­ترین قیمت» نشانه­‌هایی از این دگرگونی است و شاید یادآوری شرایط و مقدمات لازم در این امور و نیز آفت­‌های حاصل از وضعیت کنونی را ملال­‌آور جلوه دهد.

راقم این سطور، نه مترجم حرفه­‌ای است و نه ادعای آگاهی کامل از مختصات ترجمه‌ی خوب و معیار را دارد، ولی در عوض، به عنوان طلبه‌ی فلسفه و به عنوان کسی که گه‌گاه به خود جرئت ورود به عرصه‌ی ترجمه را داده است، آشفته‌بازار امروز را بسیار نگران‌کننده می­‌داند. به یاد دارم در یکی از درس‌­های رشته‌ی فلسفه در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران، هنگامی که دانشجویان مکلّف به ترجمه‌ی بخشی از یک متن تخصصی شدند، قرار شد متن ترجمه‌شده‌ی هر یک از دانشجویان کلاس در اختیار دیگران قرار گیرد و تک­‌تک خطاهای هر متن معلوم شود. اکنون شاید چنین ملاحظاتی در درس و بحث و مجامع علمی و دانشگاهی همچنان پابرجا باشد، لیکن در فضای عمومی کتاب و نشر و بازار قضیه به نحو دیگری است. البته نمی­‌توان انکار کرد که اقبال به ترجمه‌ی متون (به ویژه از زبان­های اروپایی) در دو سه دهه‌ی اخیر، نسبت به ادوار گذشته، چندین برابر افزایش یافته و به همین نسبت نیز میزان آشنایی مخاطبان فارسی‌زبان با مبانی و زوایای علم و فرهنگ غربی توسعه پیدا کرده است، اما باید دید در کنار این توسعه‌ی کمّی، وضعیت کیفی چگونه بوده و در فهم مبادی تجدد و تفکر معاصر، چه مددی رسانده است. در این مجال به ذکر چند ملاحظه اکتفا می‌کنیم:

  1. همان­ گونه که بیان شد، حجم آثار ترجمه‌شده، به ویژه در علوم انسانی، رشد چشمگیری داشته است، لیکن هیچ گاه هیچ شاخص و ملاک معینی در انتخاب آثار، اولویت و تقدم آن‌ها وجود نداشته است. مترجمان (صرف ­نظر از میزان ورود و احاطه‌ی آن‌ها به موضوع و زبان متن)، آنچه را خود تشخیص داده یا نهادها و مراکز و ناشران سفارش داده­‌اند، ترجمه کرده­‌اند و در نتیجه‌ی آن، انبوهی از آثار ترجمه‌شده به ظهور رسیده‌­اند که هیچ تناسب و سنخیتی با یکدیگر ندارند و حتی نیاز یک رشته‌ی خاص را نیز برآورده نمی‌سازند. درجه­‌بندی آثار در یک نظام علمی و آموزشی، امری بدیهی و بلکه ضروری است و برای نمونه، نمی­‌توان محصلان و دانشجویان را به مطالعه‌ی هر اثری در یک موضوع علمی دعوت کرد. البته اینکه کجا و چه کسانی می­‌توانند آثار و منشورات علمی را طبقه­‌بندی و اولویت­‌گذاری کنند، خود مقوله‌ی مستقلی است و در واقع به تعیین همان شاخص­های مذکور بازمی­‌گردد، ولی اکنون حوزه‌ی نشر و ناشران عمدتاً تابع سلیقه‌ی افراد و نهادها و حداکثر تابع اصل عرضه و تقاضاست.
  2. اگر پرسیده شود ترجمه‌ی خوب و مطابق معیار (یا به اصطلاح استاندارد) دارای چه خصوصیاتی است، مسلماً پاسخ یا پاسخ­های آماده‌­ای وجود دارد. این پاسخ­‌ها احتمالاً (و عمدتاً) متوجه میزان تسلط و تبحر مترجم به زبان­های مبدأ و مقصد است و اینکه اگر مترجم از توانایی لازم در زبان­‌دانی برخوردار نباشد، آسیب­‌هایی به ترجمه خواهد زد؛ اما با تصدیق این معنا، نباید از عاملی به نام «روح زبان» غافل بود. این عامل در قالب هیچ یک از دانش­‌های رسمی، نظیر صرف و نحو، زبان­شناسی، نشانه­‌شناسی و مانند آن قرار نمی­‌گیرد، بلکه با نوعی دریافت شهودی و بی­واسطه از زبان مرتبط است که البته نمی­‌تواند از مقدماتی چون ساختار رسمی زبان خالی باشد. شاید این آگاهی در نتیجه‌ی مداومت و استمرار و اُنس با زبان به دست آید و نتیجه‌ی این آگاهی آن خواهد بود که به اصطلاح تعلیماتی، شخص با آن زبان فکر می‌­کند و مافی‌الضمیر خود را در قالب آن متمثل می‌­سازد. اگر این معنا اندکی دشوار به نظر رسد، در عوض مانع بسیاری از آفت‌هایی می­‌شود که در ترجمه­‌ها، به ویژه ترجمه­‌های غیرفنی و غیردقیق، صورت می­‌گیرد و غالباً موجب آزردگی اهل فن می­‌شود. نگارنده پیش از این، چند دفتر در عرصه‌ی فلسفه را به زبان فارسی برگردانده است. اکنون با گذشت چند سال، تازه متوجه برخی ظرایف و دقایق مربوط به روح حاکم بر زبان شده است و چنانچه همان نوشته را مجدداً به دست گیرد، شاید ترجمه­‌ای متفاوت را عرضه کند.

باری، با این ملاحظات، شاید عرصه‌ی ترجمه، به ویژه در حوزه‌ی علوم انسانی، با مراقبت و وسواس و البته اولویت­‌های متناسب با نیازهای امروز جامعه شکل گیرد و از این پس، شاهد نوشته­‌هایی درخور جامعه‌ی علمی کشور و فرهنگ متعالی آن باشیم.

 

 

نظر شما