شناسهٔ خبر: 62741 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تصویر شیخ مشروعه‌خواه در عرصه تاریخ‌نگاری مشروطیت: جدالی نمادین در تاریخ بیداری ایرانیان: شیخ فضل الله نوری و پیروان یحیی صبح ازل

جریان تاریخ‌نگاری رسمی در ایران از شیخ فضل‌الله نوری به عنوان یک مشروطه‌خواه واقعی و در واقع شهید راه مشروطیت یاد می‌کند، اما مورخان پیرو صبح ازل چهره او را به شدت مخدوش کرده‌اند.


جدالی نمادین در تاریخ بیداری ایرانیان: شیخ فضل الله نوری و پیروان یحیی صبح ازل

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ برخی از مردم‌شناسان در تحلیل کنش‌های اجتماعی بومیان استان مازندران در طول تاریخ، اشاراتی به خودرایی، روحیه مقامت‌جویانه و مخالفت‌ با آرای دیگران و همچنین رد و نفی نظری هم‌دیاران خویش داشته‌اند. همچنین مازندران در طول تاریخ جایگاه متفکرانی با منظومه‌های فکری بسیار متنوع و در برخی موارد کاملاً متناقض بوده است که بر وجود چنان روحیه تاریخی‌ای صحه می‌گذارد.

رواج ردیه‌نویسی‌ها و جدال‌های نظری توسط علما و صاحب‌نظران این استان هم شاید نمونه دیگری برای اثبات مدعای مذکور باشد. بر این اساس نگاهی به مسئله جدال بین دو مازندرانی که هر کدام از جهاتی چهره پرحاشیه و بحث‌برانگیز تاریخ مازندران قلمداد می‌شود، برای درک و دریافت بهتری از این ویژگی لازم است. به ویژه که این جدال در دل یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ ایران در دوره متاخر یعنی دوران مشروطه رخ داده است. جدال دو شخصیت مازندرانی در دوران مشروطه به دلیل پیوندهایی که هر کدام با سنت‌های دینی و بومی داشته‌اند، چراغ راهی برای تامل در هویت گاه متضاد مازندرانی است. البته راقم این سطور این جدال را به صورتی نمادین در نظر می‌گیرد والا کسی چون یحیی صبح ازل شخصا در هیچ یک از جریان‌های آزادی خواهی حضور نداشت و تنها شخصیت‌هایی که از نظر سیاسی ذیل او بازتعریف می‌شدند، در انقلاب مشروطه اثرگذار بودند.

نسبت مازندرانی‌ها با مشروطه نسبتی دو سویه است. در سویه نخست چهره‌ای مانند شیخ فضل‌الله نوری کجوری وجود دارد که هر چند چهره او به شدت توسط تاریخنگاران ازلی مشروطیت مخدوش شده، اما در زمره مخالفان مشروطه به حساب می‌آمد. شیخ در ابتدا طرفدار نهضت مشروطه بود و در جریان تحریم تنباکو نقش مهمی را ایفا کرد. بعدها وی با توجه به شرایط پیش آمده، ایده «مشروطه مشروعه» را پیش کشید و در نهایت در جریان تحصن خود در حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، مشروطیت را مخالف شریعت محمدی(ص) دانست. در نهایت نیز با پیروزی مجاهدان مشروطیت و فتح تهران با محکوم شدن در دادگاهی به دادستانی شیخ ابراهیم زنجانی به دار آویخته شد.

در سویه دیگر چهره‌هایی چون میرزا یحیی صبح ازل وجود دارند. میرزا یحیی رهبر گروه بابی ازلی بود که در قتل ناصرالدین شاه قاجار دست داشتند و به واقع باعث تسهیل روند انقلاب مشروطه شدند. در همین سو چهره‌ای مانند سپهدار اعظم محمدولی خان تنکابنی حضور دارند که هرچند بابی نبود و در ابتدا نیز در دستگاه حکومتی قاجاریه کار می‌کرد، اما بعدها به مشروطه‌خواهان پیوست و در دوره استبداد صغیر مجاهدت‌های بسیاری از خود نشان داد. با این اوصاف اما نقش کسی چون صبح ازل را باید مهمتر از نقش سپهدار تنکابنی قلمداد کرد.

مرزبندی اصلی میان شیخ فضل الله نوری و فعالان بابی ازلی در جریان مشروطیت در نفی و پذیرفتن مفهوم مشروطیت است. به عبارتی شیخ مخالف مشروطه و بابی‌های ازلی موافق مشروطه‌خواهی معرفی شده‌اند. در عرصه تاریخنگاری روایت‌های به شدت متفاوتی از کنش‌های شیخ فضل الله نوری و پیروان یحیی صبح ازل در جریان مشروطه‌خواهی وجود دارد. از یک طرف جریان تاریخنگاری رسمی در ایران از شیخ فضل‌الله نوری به عنوان یک مشروطه‌خواه واقعی و در واقع شهید راه مشروطیت یاد می‌شود، اما کسانی چون محمدمهدی شریف کاشانی با کتاب «واقعات اتفاقیه در روزگار» (شریف کاشانی در متن خود با شیخ فضل الله ضدیت نشان داده است) و مهدی ملک‌زاده (فرزند میرزا نصرالله ملک‌المتکلمین) با کتاب «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» که پیرو آیین ازلی بوده و در تواریخ خود به شدت به شیخ فضل‌الله نوری تاخته و این مجتهد بزرگ را یکی از عوامل استبداد و از جمله حقوق بگیران دستگاه استبدادی محمدعلی شاه قاجار معرفی کرده‌اند.

البته طیف تاریخنگاران ازلی خود در دوران مشروطه حضور داشته و بسیاری از اتفاقات را از نزدیک دیده‌اند، اما نکته اینجاست که تناقض‌های عجیبی در روایت‌های آن‌ها به چشم می‌خورد. به عنوان مثال در این روایت‌ها به نکته مهمی اشاره شده و آن این است که شیخ فضل‌الله در علوم متداول زمان از جمله فقه و فلسفه سرآمد بود و در زمره مجتهدان طراز اول به شمار می‌رفت. بنابراین وجوهات شرعی بسیاری نیز به بیت او می‌رسید. همچنین به این نکته نیز اشاره شده که شیخ ملاک بزرگی بود و عایدات بسیاری نیز از زمین‌های خود در مازندران داشت. حال با وجود این روایت‌ها مبنی بر داشتن امکانات مالی مناسب، چطور ممکن است شیخ مواجب‌بگیر دربار استبداد محمدعلی شاهی باشد؟ شیخ مانند دیگر مازندرانی‌ها غرور خاصی داشت، در متون همین تاریخنگاران ازلی نیز ثبت شده است که پس از فتح تهران به دست مشروطه‌خواهان، شیخ با وجودیکه می‌توانست به یک سفارتخانه دول اروپایی در تهران پناهده شده و جان خود را نجات دهد، اما از اینکار خودداری کرد.

همه تاریخنگاران ازلی در متون خود به حمایت بی‌قید و شرط از آبشخورهای مادی و معنوی خود پرداخته‌اند و بسیاری از این آبشخورها در مخالفت با شیخ فضل‌الله بودند. به عنوان مثال مهدی ملک‌زاده در کتاب خود حجم عمده موفقیت‌های مشروطه خواهان را به دلیل فعالیت‌های پدرش یعنی ملک‌المتکلمین می‌داند و ناظم الاسلام کرمانی در متن خود رندانه به شیخ طعنه می‌زند که وی دانشمند خوبی است، به شرطی که مدتی برود در نجف بماند. مشکل دیگر این متون در این است که شیخ فضل‌الله را شخصی حسود معرفی کرده‌اند که چون در زمره رهبران مشروطه پذیرفته نشد، با مشروطیت مخالفت کرد. این مسئله نیز با غرض‌ورزی زیاد نوشته شده است. هاشم محیط مافی (از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی عصر مشروطه که به شدت با شیخ فضل الله نوری نیز مخالف بود) در کتاب «مقدمات مشروطیت» می‌نویسد که علمای مشروطه‌طلب پس از بازگشت از مهاجرت صغرا در جلسات متعددی به مشورت و مذاکره نشسته و در نهایت به این نتیجه رسیدند که بدون حضور شیخ کارها پیشرفت نخواهد کرد. بر این اساس حجج الاسلام آقایان طباطبایی و بهبهانی به منزل ایشان رفته و او را دعوت به حضور کردند. این کلام محیط مافی در کنار پیشگامی شیخ فضل الله نوری در نهضت تنباکو نشان می‌دهد که شیخ در آن دوران چهره اثرگذاری به شمار می‌رفت که رهبران مشروطیت از او برای حضور در این جنبش و رهبری آن دعوت کرده بودند.

واقعیت این است که شیخ ایده‌های متفاوتی نسبت به مشروطیت داشت و به گفته خود مشروطیت را با شرط مشروعه می‌خواست. وی در یکی از سخنرانی‌های خود اشاره کرد که «مشروطه خوب لفظی است، شاه دستخط مشروطیت را دادند، شاه مرحوم دستخط داده‌اند، مشروطه باید باشد، ولی مشروطه مشروعه و مجلس محدود، نه هرج و مرج.» بر این اساس شیخ نوشتن هرگونه قانون و واداشتن شهروندان به پیروی از قانونی را که در شرع مقدس آورده نشده نادرست می‌دانست و در رساله «حرمت مشروطه» با برقراری مجلس انتخابی و نیز مسئله تقسیم قوا مخالفت کرده بود. از آن جمله بود که شیخ در مقابل یکی از مواد قانون مشروطه آنجا که آمده بود «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود»، به طور مشخص به مخالفت پرداخت و گفت: «محال است با اسلام حکم مساوات». کسروی در «تاریخ مشروطه ایران» درباره چگونگی نگارش قانون اساسی نوشته است که: «گویا مشیرالملک و مؤتمن‌الملک پسران صدراعظم آن را می‌نوشتند، یا بهتر بگویم [از روی قوانین کشورهای اروپایی] ترجمه می‌کردند.»

این مسأله‌ همان سرآغاز اختلاف و اعتراض و جدایی شیخ فضل‌الله از جریان نهضت مشروطیت و مخالفت با حکومت مشروطه است. شیخ فضل‌الله در نامه‌ای به یکی از علمای شهرستان‌ها می‌نویسد: «آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید؟» شیخ فضل‌الله‌ همان زمان در جایی گفته بود مشروطه‌ای را که از دیگ پلوی سفارت انگلیس سردرآورد، نمی‌خواهد.

 اختلاف با مشروطه خواهان آنگاه جدی‌تر شد که مسئله بررسی قانون اساسی و تطبیق آن با شرع، توسط علما آغاز گردید. شیخ فضل‌الله در این موضوع با اشاره به قانون اساسی در یکی از رساله‌های خود نوشت: «وقتی را صرف این کار با جمعی از علما کردم و بقدر میسور تطبیق به شرع، یک درجه شد، لیکن فرقه‌ای که زمام امور حل و عقد مطالب و قبض و بسط مهامّ کلیه بدست آن‌ها بود مساعدت نمی‌کردند بلکه صریحاً و علناً گفته که ممکن نیست مشروطه منطبق شود با قواعد الهیه و اسلامیه و با این تصحیحات و تطبیقات دول خارجه ما را به عنوان مشروطه نخواهند شناخت.» بر این اساس آیا حق را به شیخ نمی‌دهید که با مشروطه‌ای که بخواهد قوانین شرع مقدس اسلام را نادیده بگیرد، مخالفت کند؟ هرچند که به نظر شیخ می‌توانست کمی منعطف‌تر برخورد کرده و با سیاست مسئولان نوشتن قانون را رام کند. به طور کل فراموش نکنیم که شیخ به دلیل برخورداری از تمکن مالی و روحیه مازندرانی خود به هیچ عنوان از مواضع به حق خود کوتاه نمی‌آمد.

آیا عرصه تاریخنگاری مشروطیت صحنه جدال بین دو مازندرانی (شیخ فضل‌الله و صبح ازل هر دو خاستگاهی مازندرانی دارند) است؟ آیا می‌توان این جدال را تحت تاثیر عوامل بومی، روحیات مردم‌شناسانه مازنی و جغرافیای آن بازتفسیر کرد؟ اینکه از نظر جفرافیایی چه نوع ارتباط، تاثیر و تاثری میان این دو چهره حساس تاریخ مشروطه وجود داشته است، می‌تواند محل پژوهشی تاریخی قرار گیرد و وجوه مهمی از هویت تاریخی مردمان این استان را بازشناسی کند؛ بویژه که این دو چهره مهم تاریخی در آغاز راهی قرار گرفته‌اند که امروز به آن مدرنیته ایرانی گفته می‌شود مدرنیته‌ای که همچنان در حال گذار و تکوین است و بسیاری از جدال‌های اجتماعی فرهنگی کنونی امروزمان هم وابسته به سرچشمه‌های آن یعنی مشروطیت است. قطعاً اولویت در این بازتعریف و تفسیر بیش از دیگران، متوجه تاریخ‌پژوهان بومی آن دیار و مازنی‌هاست.

نظر شما