شناسهٔ خبر: 62942 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

راز شهرت سیمنون از نگاه ژید

ژرژ سیمنون نویسنده بلژیکی بود که به دلیل رمان‌های پلیسی خود شهرت زیادی یافت، مهرداد مراد نویسنده و مترجم در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده است، به رابطه آندره ژید و این نویسنده پرداخته است.

راز شهرت سیمنون از نگاه ژید

فرهنگ امروز/ مهرداد مراد: «ژرژ سیمنون» نویسنده بلژیکی و خالق «کمیسر مگره» همواره به ناشر کتاب‌هایش تاکید می‌کرد تا تصویر یک پیپ روی جلد رمان‌های دنباله‌دار «مگره» چاپ شود و بالاخره هم این روند را تثبیت کرد. تا آن زمان، بجز «شرلوک هلمز» و «پوآرو» کسی از این نماد تجاری در رمان‌های ادبی استفاده نکرده بود، با این حال «سیمنون» اصرار داشت تا جلد کتاب‌ها با این شکل تصویر شوند.

گرچه «شرلوک هلمز» با ذره بین و «پوآرو» هم با آن سبیل‌های تابیده معروف بودند اما «سیمنون» هم فقط به آن شش پیپ روی میز «مگره» بسنده نکرد و ما همیشه کمیسر را با آن کلاه شاپوی تیره می‌شناسیم. از زمانی که «آندره ژید» در یادداشت‌های خود اذعان کرد که به دنبال کشف راز محبوبیت رمان‌های «سیمنون» است، این نویسنده بلژیکی تبار بیش از پیش به نوشته‌های جسورانه خود ادامه داد.

قبل از «ژرژ سیمنون»، راز و معما به یک سری سرنخ در داستان‌هایی جنایی ختم می‌شد که خوانندگان آنها با اشتیاق منتظر ورود کارآگاه بودند تا همراه آنها بتوانند گره از ماجرا بگشایند. در داستان‌های «سیمنون» همانطور که پیپ با پیپ‌های قبلی فرق می‌کرد، سرنخ‌ها نیز با سرنخ‌های داستان‌های کارآگاهی معمول فرق می‌کردند و مفهوم دیگری داشتند. «سیمنون» با ایجاد یک تغییر بزرگ در داستان‌های سنتی کارآگاهی، خود به یک معما بدل شده بود. او با آمیزش نمادها و سرنخ ها و گره‌ها، حد انتظار خوانندگان را بالا برد و آنها را وادار کرد تا به رمان پلیسی، نه به عنوان یک بازی فکری هوشمندانه بلکه به عنوان یک اثر هنری نگاه کنند.

گستره بالای نقدهای ادبی آن دوران بر رمان های پلیسی «سیمنون»، خود دلیل بارزی بر این مدعاست. از نظر «فرانسوا موریاک»، «ژان کوکتو» و «آندره ژید»، آنچه که «سیمنون» را به شهرت رساند نه فقط حس جاه‌طلبی بلکه مقاومتی بود که او در مقابل جو روانی موجود از طرف رئالیست‌های قرن نوزدهمی به خرج داد. یعنی همان نویسندگان و منتقدانی که شالوده و قانون رمان‌های پلیسی را بنیان گذاشته بودند.

                                     


                                                   مهرداد مراد

«ژید» و «سیمنون» در جشنی که انتشارات گیمار ترتیب داده بود، با هم آشنا شدند. «آندره ژید» از نظر جامعه ادبی، هنری و فلسفی آن زمان مقام شامخی داشت و از او به عنوان «گوته» فرانسه یاد می کردند. «سیمنون» نیز قدر این موقعیت را دریافت و در نامه‌هایی که به او می‌نوشت، او را «استاد عزیز خودم» خطاب می کرد.

«سیمنون» آثار «ژید» را نمی‌خواند. او 9 سال بعد از مرگ «ژید» نوشت: «با توجه به دوستی با «ژید»، سعی کردم آثارش را بخوانم اما نتوانستم. هیچوقت هم به او نگفتم.» از طرف دیگر، «ژید» با ولعی بی‌پایان رمان‌های سیمنون را می‌خواند و حتی با داستان‌های او رابطه‌ای نیمه فیزیکی برقرار کرده بود. زمانی که دچار آنفولانزای سنگین شده بود و اجازه نداشت تا از بستر تکان بخورد، آثار «سیمنون» مرهمی بر درد او بود. در نامه‌هایی که برای «سیمنون» می‌نوشت به او خبر داد که در طول دوران بیماری، نٌه رمان او را خوانده است. در زمان حمله آلمان و پناه او به آفریقا، باز هم آثار «ژرژ سیمنون» بود که باعث لذت و گذر سریع زمان می شد. بعضی اوقات حتی وقتی کتابی دیر به دستش می‌رسید، بی‌تابی می‌کرد و درست همین زمان بود که رمان «بیوه کودرک» سیمنون را با «بیگانه» «آلبر کامو» مقایسه کرد و بسیار آن را ستود.

نظرات «ژید» در مورد آثار «سیمنون» واقع گرایانه و در عین حال صادقانه و به دور از تعصب بود چرا که به عنوان مثال او از رمان «اشتقاق» که قرار بود به عنوان شاهکار ادبی «سیمنون» محسوب شود، بسیار انتقاد و اظهار نارضایتی کرد.

نکته مهم در این رابطه ادبی دوستانه، اشتراک عقیده هر دو نویسنده در موضوع داستانی بود. بدون شک، «ژید» به خاطر تکنیک قصه‌گویی «سیمنون» و نوع نگاه او به کاراکترها تحت تاثیر قرار گرفته بود. نویسنده «غارهای واتیکان» از اینکه «سیمنون» با اتکا به سوژه‌های جنایی، زندگی‌های بورژوازی و خواهش‌های نفسانی جامعه ارتدوکس مذهبی را به چالش می‌کشید، لذت می‌برد.

با این حال آنچه «ژید» را به آثار «سیمنون» و حتی خود او علاقمند می‌ساخت، کیفیت کار بود. «سیمنون» چطور می‌توانست آنقدر به وفور و در عین حال عالی بنویسد؟ آن هم علی­رغم اشتراکاتی که با دیگر نویسندگان سطحی نویس عامه پسند داشت. قطعا این موضوع جای بحث بسیاری دارد که در این یادداشت نمی‌گنجد.

با مطالعه آثار دو نویسنده تضادی کامل آشکار می‌شود. کاراکترهای «ژید» دارای ویژگی و فرهنگ خاصی هستند که گاهی از آنها محافظت می‌کند در حالی که کاراکترهای «سیمنون» در خودشان فرو رفته‌اند و فقط به خاطر یک ماجرای جنایی از این درون‌گرایی خلاص می‌شوند ولی آنچه «ژید» را به سمت آثار او کشانده و مهر هنری بر آن کوفته، این آگاهی ناگهانی کاراکتر نسبت به توان یا ناتوانی خود و سطح برخورد آنها با ماجراست.

«ژید» در یادداشت‌های شمال نوشت:
«من سیمنون را یک رمان نویس بزرگ می دانم...شاید بزرگترین و بهترین رمان نویسی که جامعه ادبی فرانسه تا به امروز به خود دیده است.»

از مکاتبات بین آنها چنین برمی‌آید که گویی «ژید» در میان ادبیات محتضری گیر کرده و در آن غوطه می‌خورد و «سیمنون» راه خروج را به او نشان می‌دهد. تغییری که «سیمنون» در «ژید» ایجاد کرد باعث شد تا سال‌هایی طولانی، جامعه ادبی و دانشگاهی را به خود مشغول کرده و درباره آن به مطالعه و تحقیق بپردازند. شاید به همین دلیل است که امروزه ما سلسله مراتبی خاص را در جامعه ادبی فرانسه شاهد نیستیم و تفاوتی بین نویسندگان جدی و عامه پسند نمی‌بینیم و فقط بر خلاقیت و تنوع تاکید می‌شود.

ایبنا

نظر شما