شناسهٔ خبر: 63396 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

محسن الویری: علوم عقلی در تمدن پیشین اسلامی سهم وجودی داشتند نه سهم ایجادی

استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) گفت:علوم عقلی در تمدن پیشین اسلامی سهم وجودی داشتند نه سهم ایجادی. آن تمدن یک تمدن دینی بود که برمبنای فهم متولیان امور دینی از آموزه‌های قرآنی و روایی شکل گرفت.

علوم عقلی در تمدن پیشین اسلامی سهم وجودی داشتند نه سهم ایجادی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست علمی «نقش علوم عقلی در تمدن نوین اسلامی»، پنج شنبه ۸ آبان با حضور صاحب‌نظران، به صورت حضوری (محدود) و مجازی در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

در این نشست علمی حجت الاسلام والمسلمین محسن الویری و حجت الاسلام والمسلمین حبیب الله بابایی به عنوان کارشناسان بحث و جناب حجت الاسلام والمسلمین مسعود آذربایجانی به عنوان دبیر علمی در خصوص موضوع یاد شده به تبادل‌نظر و بیان دیدگاه‌های خود پرداختند که خلاصۀ نشست در پی می‌آید.

در ابتدا، دبیر علمی نشست پس از بیان ضرورت بحث، تعریفی از علوم عقلی و تمدّن ارائه کردند. در این بحث، علوم عقلی علومی هستند که پدیده‌های مختلف را با استدلال عقلی، برهانی و فلسفی مطالعه می‌کنند. این علوم در سه طبقه قابل تقسیم هستند: ۱- شاخه‌های مختلف علوم فلسفی، ۲- آن بخش از علوم الهیاتی که روش عقلی دارند، و ۳- علوم ریاضی. تمدّن نیز بالاترین و گسترده‌ترین مفهوم اجتماعی و تاریخی، و برآیند عناصر چهارگانۀ سرمایه‌ها و دستاوردهای سخت و نرم است که به‌صورت یک واحد بزرگ و مستقلّ اجتماعی پدید آمده و جوامع گوناگون جغرافیایی یا تاریخی را دربرمی‌گیرد. این برآیند از یک اندیشۀ تعمیم‌یافته متأثّر است که در یک بازۀ زمانی و فرآیند تاریخی محقّق می‌شود.

پس از بیان مبادی تصوّری، کارشناسان موضوع را از دو منظر تاریخ‌شناختی و پدیدارشناختی مورد بررسی قرار دادند.

الویری تمدّن را فرآیندی دولایه دانست و گفت: لایۀ زیرین آن مستقل از ارادۀ انسان است. این لایه، سنّت‌های الهی حاکم بر جوامع بشری و قانون‌های تاریخی کشف‌شده توسّط بشر را شامل می‌شود. لایۀ روئین این فرآیند تحت تأثیر اراده‌های هم‌افزای انسانی شکل می‌گیرد. بر این اساس خودآگاهی انسان‌ها نسبت به قرار گرفتن در یک وضعیّت تمدّنی در کاهش هزینه‌ها و افزایش سرعت رسیدن به آن، نقش اساسی دارد.

وی بیان کرد: هر دو لایۀ تمدن نیازمند تبیین‌های علوم عقلی است. در لایۀ زیرین، الهیات سنّت‌ها را تعریف می‌کند و نحوۀ شکل‌گیری و اثرگذاری اجتماعی اراده‌های هم‌افزا را تبیین می‌کند. در لایۀ روئین نیز علوم عقلی و به‌ویژه فلسفه، نحوۀ ترکیب مؤلّفه‌های چهارگانه و تعیین نسبت میان «برآیند» و «ترکیب» را تبیین می‌کند. ضمن اینکه نقش فلسفه و الهیات عقلی را در تعریف انسان به‌عنوان کنش‌گر اصلی تاریخ و تمدّن و جامعه، و تعیین اصالت یا عدم اصالت آن غیرقابل‌انکار دانستند.

الویری با تأکید بر لزوم بهره‌گیری تمدن از یک بنیان اندیشه‌ای، نظام اندیشه‌ای تمدن‌ساز را نظامی جامع دانست که تحت جامعیّت آن، تبیین‌های لازم ازسوی علوم عقلی ارائه می‌شود.

ازنظر وی، جامعیّت بنیان اندیشه و رسوخ آن در تاروپود تمدّن را می‌توان در تمدّن‌های اسلامی و غربی، و حتّی خرده‌تمدّن مارکسیستی شاهد بود.

استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) منظور از عقلانیّت را برخورداری از منطق روشن و سازگاری درونی دانست و گفت: به‌گونه‌ای که بتواند مجموعه‌ای را از خود متأثّر کند؛ نه اینکه لزوماً به‌معنای مبتنی بودن بر عقل باشد. ازاین‌منظر است که می‌تواند از عقلانیّت تمدّن غرب سخن گفت و آن را نقد کرد. ضمن اینکه نحوۀ رسوخ این عقلانیّت در تاروپود وجودی تمدّن غرب می‌تواند منبع الهام ما باشد.

وی تصریح کرد: علوم عقلی در تمدن پیشین اسلامی سهم وجودی داشتند نه سهم ایجادی. آن تمدن یک تمدن دینی بود که برمبنای فهم متولیان امور دینی از آموزه‌های قرآنی و روایی شکل گرفت. فقه عنصر اصلی آن تمدن به‌شمارمی‌رفت و علوم عقلی متأخّر از آن تمدن پدید آمدند. اگر تمدن پیشین اسلامی را به‌مثابۀ یک وضعیت در نظر بگیریم، ازاین‌جهت که مسلمانان میراث عقلی تمدن‌های دیگر را بازتولید کردند و گسترش دادند علوم عقلی قطعاً جایگاه بسیار شاخص یافت. امّا این تنها در حد وجودی باقی ماند.

این پژوهشگر تصریح کرد: امروز، این علوم به بازخوانی متون دینی و فهم نظام اندیشه‌ای پیشین کمک کنند، و از آیات قرآن تبیین‌های عقلی معطوف به ساختن جامعه عرضه کنند. میراث پدیدآمده از فیلسوفان و متکلّمان مسلمان را از این منظر مورد مطالعه قرار دهند. از نقش اندیشه‌ای توده‌های مردم نیز نباید غافل شد و آنجا که پای مردم به‌میان می‌آید باید آنها را به‌خوبی مدیریّت کرد، چراکه رها کردن آن آسیب‌های جدّی به‌بارمی‌آورد و تمدّن را از مسیر خود منحرف می‌کند.

علوم عقلی تنها زمانی می‌توانند پایۀ شکل‌گیری تمدن باشد که به عقلانیت تبدیل شود

حجت الاسلام بابایی ابتدا در مورد ضرورت پرداختن به مسئلۀ تمدن نکاتی را بیان کرد.

وی، بُروز موقعیّت‌های بحرانی را یکی از عوامل احساس نیاز بشر به تمدن و تلاش در جهت تحقق آن دانست.

از نظر وی تمدن نه یک وضعیّت بلکه فرآیند ترقی و گذار از یک بحران است که تحت اراده و اختیار انسان و در نتیجۀ تراکم اراده‌ها شکل می‌گیرد و هر حادثه و پدیده‌ای ازجمله خود انسان را دربرمی‌گیرد.

بابایی در ادامه دو نوع تعریف از تمدّن ارائه داد و افزود: در یک تعریف فلسفی و انسان‌شناختی تمدّن کلان‌ترین نظام مناسبات انسانی است. بنا بر این تعریف، تمدن یک امر هنجاری و اخلاقی است. از منظر کلامی نیز می‌توان تمدّن را عمل جامع به دین جامع دانست. بنا بر این تعریف، اگر اسلام را دین جامع بدانیم، تحقق آن در عرصۀ اجتماعی مابه‌ازاء تمدّنی خواهد داشت.

بابایی اراده‌های بزرگ و اراده‌های در مقیاس امّت را در تراکم اراده‌ها و ایجاد یک موج تمدنی بسیار اثرگذار دانست. همچنین بر نقش آگاهی و خودآگاهی در تأمین شاخص علمی بودن تمدّن تأکید کرد و آن را محصول به‌کارگیری فکر و فلسفه در تمدن برشمرد.

وی در تبیین نسبت علوم عقلی با تمدن، بر لزوم تفکیک میان تمدن به‌مثابۀ یک موضوع و مسئله از تمدن به‌مثابۀ یک رویکرد تأکید کرد.

ازنظر وی علوم عقلی تنها زمانی می‌توانند پایۀ شکل‌گیری تمدن باشد که به عقلانیت تبدیل شود. در هرم تمدّنی منظور از عقلانیّت، آموزه‌های نهادینه‌شده در ذهن عموم مردم است که سبک زندگی آنان را پدید می‌آورد. اینکه این عقلانیّت عمومی محصول برهان باشد یا مغلطه، یک مکانیزم کاملاً فرهنگی است. بنابراین چنین نیست که تراکم شکل‌بندی علوم عقلی به‌نحو خودکار و بدون دخالت مبدّل فرهنگی عقلانیّت عمومی را پایه‌ریزی کند. مبنا قرار دادن عقلانیّت با نقد تمدّن غرب منافاتی ندارد. زیرا عقلانیّت می‌تواند دینی یا کاپیتالیستی و یا کاملاً موهوم باشد.

بابایی تمدن‌اندیشی و حرکت تمدّنی را یک مسئلۀ نخبگانی دانست و افزود: با بهره‌گیری از ظرفیّت این قشر می‌توان عموم مردم را در این مسیر به حرکت درآورد. اندیشۀ تمدنی در عرصۀ فکر و فرمان به دست نخبگان است، امّا مردم سهم تمدّنی مباشر ندارند.

رئیس پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی تأکید کرد: به‌منظور بسط قلمرو پرستیژ (اعتبار) تمدنی تمدّن اسلامی باید از علوم عقلی آن مدد گرفت. نرم‌افزار تمدن اسلامی زمانی در حوزه‌های فراسرزمینی بسط پیدا می‌کند که ما بتوانیم میراث ایمانی خود را مفهوم، معقول و مقبول انسان بما هو انسان قرار دهیم و علوم عقلی هستند که از عهدۀ این امر برمی‌آیند. این امر نیز مستلزم آن است که نقش علوم عقلی در توسعۀ اعتبار تمدّنی اسلام را مورد مطالعۀ تاریخی قرار دهیم.

از نظر وی اگر تمدن را به‌معنای پاسخ‌های متراکم به نیازهای انباشته تلقی کنیم، علوم را نیز باید درهمین‌راستا طبقه‌بندی کرد. در این‌صورت نقش عالمان عقلی در ترسیم اولویّت‌ها برای ارائۀ یک پاسخ نظام‌مند به نیازهای امروز انسان و پیشبرد گام تمدّنی اهمیّت بسیار زیادی پیدا می‌کند.

نظر شما