شناسهٔ خبر: 63644 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آثار و اندیشه‌های آل‌احمد در گفت‌وگو با دست‌غیب؛ فقط مقاله‌ها و سفرنامه‌های جلال از نظر ادبی آثار خوبی بودند/آل‌احمد را روشنفکر نمی‌دانم

عبدالعلی دست‌غیب گفت: آل‌احمد نه رمان‌نویس است و نه داستان‌نویس. تنها هنر آل‌احمد در این بود که مقاله‌ها و سفرنامه‌هایش از نظر ادبی آثاری خوب بودند.

فقط مقاله‌ها و سفرنامه‌های جلال از نظر ادبی آثار خوبی بودند/آل‌احمد را روشنفکر نمی‌دانم

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ جلال آل‌احمد اگر زنده بود، یازدهم آذرماه امسال 97 ساله بود؛ اما اجل مهلت نداد و او در هنگامه میانسالی و درست در روزگاری که جدل‌های روشنفکرانه دهه 40 به اوج رسیده بود، چشم از جهان فروبست. آل‌احمد اما هنوز بر جریان روشنفکری و داستان‌نویسی ما اثرگذار است؛ نمونه‌اش نامگذاری مهم‌ترین جایزه داستان‌نویسی دولتی به نام اوست. با این همه، آل‌احمد که هم داستان و سفرنامه می‌نوشت و هم در مطبوعات و جریده‌ها، به نقد روشنفکرانه می‌پرداخت؛ موافق و مخالف کم ندارد. نمونه مخالفانش عبدالعلی دست‌غیب منتقد 89 ساله شیرازی است که نه او را داستان‌نویس به معنای مدرن می‌داند و نه یک روشنفکر. این گفت‌وگو به مناسبت زادروز جلال آل‌احمد با نویسنده «از دریچه نقد»، درباره ویژگی 

آل‌احمد نه رمان‌نویس است و نه داستان‌نویس. نثرش در دوره نخست، نثری روزنامه‌ای و پر از اشکال است. تنها هنر آل‌احمد در این بود که مقاله‌ها و سفرنامه‌هایش از نظر ادبی آثاری خوب بودند

آثار و اندیشه‌های او و اثرگذاری‌ نویسنده «مدیر مدرسه» بر جریان داستان‌نویسی و روشنفکری معاصر است که در آن دست‌غیب نقدهایش نسبت به آل‌احمد را بیان می‌کند.
 
اگر بخواهیم آثار جلال آل‌احمد را به عنوان یک نویسنده ادبیات داستانی مورد تحلیل قرار دهیم، شما چه جایگاهی برای او به عنوان یک نویسنده داستان در نظر می‌گیرید؟
 ابتدا این را بگویم که من ادبیات معاصر را هنوز تعقیب می‌کنم و می‌توانم ادعا کنم هنوز هیچ‌کس در ایران به اندازه من از ادبیات معاصر دفاع نکرده است. ده‌ها جلد کتاب نقد بر آثار ده‌ها نویسنده و شاعر نوشته‌ام. بر آثار نویسندگانی نقد نوشته‌ام که تنها نقد نوشته‌شده بر آثارشان همان اثر بوده است.
 
من با آل‌احمد از نزدیک آشنا بودم. بعدها با سیمین دانشور هم جلسات زیادی را به بحث و گفت‌وگو می‌گذراندیم، اما اگر بخواهم آل‌احمد را داوری کنم باید بگویم که او از نظر داستان‌نویسی، نویسنده‌ای بسیار ضعیف است.
 
صحنه‌هایی که روایت می‌کند، همه توصیفی هستند. آل‌احمد نه رمان‌نویس است و نه داستان‌نویس. نثرش در دوره نخست، نثری روزنامه‌ای و پر از اشکال است. تنها هنر آل‌احمد در این بود که مقاله‌ها و سفرنامه‌هایش از نظر ادبی 

آل‌احمد چه زمانی که در حزب توده بود و چه در بقیه مراحل زندگی‌اش، در هیچ موردی روشنفکر نبود. کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» هم نوشته‌ای بسیار بی‌ارزش است. خود عنوان این کتاب یک دزدی از نویسنده‌ای فرانسوی است که عنوان کتابش «در خدمت و خیانت کشیشان» است

آثاری خوب بودند.
 
مثلا سفرنامه آمریکایش (سفر به ایالت عزرائیل) یک اثر هنری است، اما آثاری مانند «نفرین زمین» و... آثاری کلیشه‌ای است. در بین آثار داستانی آل‌احمد، «مدیر مدرسه» با آنکه یک گزارش است و داستان نیست، اما از نظر نثر و انتقاد به دستگاه آموزشی زمان شاه، اثر خوبی است.
 
آل‌احمد وجهی دیگر هم دارد و آن وجه روشنفکرانه‌ای است که به‌ویژه در دهه‌های 30 و 40، با نوشتن آثاری مانند «در خدمت و خیانت روشنفکران» یا «غرب‌زدگی»، به‌نوعی جنجال‌برانگیز بودند. از این منظر، آل‌احمد را چگونه می‌بینید و تا چه‌اندازه آرای او را واجد ارزش می‌دانید؟
 آل‌احمد چه زمانی که در حزب توده بود و چه در بقیه مراحل زندگی‌اش، در هیچ موردی روشنفکر نبود. کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» هم نوشته‌ای بسیار بی‌ارزش است. خود عنوان این کتاب یک دزدی از نویسنده‌ای فرانسوی است که عنوان کتابش «در خدمت و خیانت کشیشان» است. بخش‌هایی از این محتوا هم ترجمه‌هایی اشتباه از همان کتاب است. او به زبان فرانسه چندان آشنایی نداشت و ترجمه مشترکش با پرویز همایون از «مائده‌های زمینی» از ابتدا تا آخر اشتباه است. آل‌احمد هرگز زبان فرانسه را به‌اندازه ابوالحسن نجفی، محمد قاضی و ابراهیم یونسی بلد نبود و ترجمه‌هایش نیز اعتباری ندارد.
 
او در نوشته‌های بعد از مدیر مدرسه، همه چیز را از 

نه آل‌احمد، نه دولت‌آبادی و نه احمد محمود نویسنده نیستند، چراکه بر اساس کلیشه کار می‌کردند؛ مانند آن کسی هستند که در یک قالب معین خشت می‌زند

زاویه‌دیدی خاص می‌بیند و انتقاداتی را مطرح می‌کند. گاه دشنام‌گویی هم می‌کند، البته برخی از انتقاداتش که شامل ادبیات می‌شود درست است. به این معنا من آل‌احمد را به‌عنوان یک سفرنامه‌نویس موفق و یک منتقد ادبی قبول دارم، اما رمان‌نویس و روشنفکر بودن او یک تعارف است.
 
در این داوری، من معتقدم نه آل‌احمد، نه دولت‌آبادی و نه احمد محمود نویسنده نیستند، چراکه بر اساس کلیشه کار می‌کردند؛ مانند آن کسی هستند که در یک قالب معین خشت می‌زند.
 
دهه 30 و 40 را شاید بتوان نقطه عطفی در تاریخ فعالیت سیاسی و ادبی معاصر قلمداد کرد. به‌ویژه آنکه رویدادهایی که در این دو دهه اتفاق افتاد، از یک ‌سو متأثر از شرایط پس از کودتای 28 مرداد بود و از سوی دیگر، فعالیت‌های انقلابی را شدت بخشید. به نظر شما، آثار آل‌احمد در پیشبرد این فعالیت‌های روشنفکرانه تاثیری نداشت؟
 
تمامی کسانی که در دهه 30 و 40 فعالیت سیاسی داشتند و مدعی روشنفکری بودند، یا در قدرت سهیم بودند، یا برای سهیم‌شدن در قدرت مبارزه می‌کردند. از این منظر سران جبهه ملی و اعضای حزب توده روشنفکر نبودند؛ بلکه به دنبال به دست گرفتن قدرت بودند.
 
من 

روشنفکر همواره در حال پیشرفت است و مانند آل‌احمد حکم روشنفکری صادر نمی‌کند. «نمی‌دانم» یک اصل روشنفکری است، زیرا روشنفکری یک «پروبلم» است و روشنفکر هیچ زمانی به پاسخ منجز و قطعی نمی‌رسد

بر این باورم که در دهه‌های 30 و 40، ما به اندازه انگشتان یک دست در ایران روشنفکر نداشته‌ایم. از این منظر است که معتقدم «در خدمت و خیانت روشنفکران»، خشت به دریا زدن است؛ روشنفکری وجود نداشته که خدمت یا خیانتی کند. روشنفکر استدلال می‌کند و همراه با علم حرکت می‌کند؛ حال آنکه روشنفکران مدعایی ما در مطبوعات آن زمان، به کافکا، جویس و ویرجینا وولف دشنام می‌دادند.
 
شما اعتقاد دارید که به‌رغم مدعاهای موجود، ما در دهه‌های 30 و 40، حتی یک روشنفکر نداشته‌ایم. اینجا می‌توان این پرسش را مطرح کرد که از نظر شما اصولا پایه و اساس عمل روشنفکری چیست و ما به چه کسانی روشنفکر می‌گوییم؟
 امروز ما در وضعیتی هستیم که باید خود را نقد کنیم. من خود قصدی برای نقد یا ترویج جریان فکری خاصی ندارم و به هیچ گروه و دسته‌ای هم وابسته نیستم. اما پرسش اساسی آن است که چگونه نقد کنیم؟ فکر درست چیست و روش درست کدام است؟
 
معتقدم برای داشتن فکر درست، اصل نخست آن است که افکار و کنش‌های شخصی که فعالیت ادبی، اجتماعی، علمی و... دارد، نباید سد راه امکانات و استعدادهای خود او برای آموختن و مطالعه بیشتر باشد. چراکه اگر کسی شاعر باشد و مطالعه نداشته باشد، ابتدا به امکانات خود لطمه زده است.
 
اما اصل دوم که هم‌تراز 

من رضا کاویانی و محمدحسن لطفی را از روشنفکران واقعی این مملکت می‌دانم. این دو جزو نخستین شناسندگان افلاطون بودند و به نسل‌های خود و پس از خود، آگاهی بخشیدند

گام نخست است، در نظر گرفتن دیگران و تلاش برای استفاده دیگران از امکانات است. پس خانواده نباید دختری را که می‌خواهد شاعر یا موسیقی‌دان باشد، از تصمیمش منع کنند. این یک اصل روشنفکری است و فکر درست بر پایه این دو است.
 
آیا آثار افرادی همچون آل‌احمد مؤید این تعریف شما از روشنفکر نیست؟
 روشنفکر همواره در حال پیشرفت است و مانند آل‌احمد حکم روشنفکری صادر نمی‌کند. «نمی‌دانم» یک اصل روشنفکری است، چراکه سبب می‌شود اشخاص امکان دانستن را از خود سلب نکنند، زیرا روشنفکری یک «پروبلم» است و روشنفکر هیچ زمانی به پاسخ منجز و قطعی نمی‌رسد.
 
از این منظر من رضا کاویانی و محمدحسن لطفی را از روشنفکران واقعی این مملکت می‌دانم. این دو جزو نخستین شناسندگان افلاطون بودند و به نسل‌های خود و پس از خود، آگاهی بخشیدند.
 
لطفی پس از درگذشت کاویانی این راه را ادامه داد و با ترجمه آثار افلاطون و ارسطو، افلاطون‌شناسی و ارسطوشناسی را در ایران به انجام رساند. کاویانی که یک روشنفکر واقعی بود، همواره می‌گفت: «تو اگر حقیقت را می‌دانستی، هیچ‌کاره بودی»؛ شما همین یک گزاره را مقایسه کنید با آثار آل‌احمد.

نظر شما