شناسهٔ خبر: 6368 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

گفت‎وگوی فرهنگ‌امروز با بیژن عبدالکریمی به مناسبت انتشار کتاب «هایدگر در ایران»؛

مسیر تفکر آینده در ایران متاثر از تفکر هایدگر خواهد بود

عبدالکریمی هایدگر معلم تفکر آینده است به همین اعتبار معلم تفکر ما ایرانیان نیز خواهد بود. به این جهت که بشر دو تجربه‎ی بزرگ تاریخی داشته است که به‎طور کلی می‎توانیم از آن به تجربه‎ی تفکر عالم سنت و تجربه‎ی عالم مدرن تعبیر کنیم.

فرهنگ امروز: بیژن عبدالکریمی درباره دغدغهی خود برای نگارش کتاب "هایدگر در ایران" به فرهنگ امروز گفت: ﻃﺮح ﭘﮋوﻫﺸﻲ «ﻫﺎﻳﺪﮔﺮ در اﻳﺮان» در ﺻﺪد ﻧﻘﺪ و ﺑﺮرﺳﻲ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺣﻀﻮر ﺗﻔﻜﺮ ﻫﺎﻳﺪﮔﺮ در ایران و ﺗﺄﺛﻴﺮ آن ﺑﺮ ﺗﺎرﻳﺦ ﺗﻔﻜﺮ ﻣﻌﺎﺻﺮ اﻳﺮاﻧﻴﺎن است. ﺑﺤﺚ و ﮔﻔﺖوﮔﻮ درﺑﺎرهی ﻫﺎﻳﺪﮔﺮ و ﻧﻘﺶ ﺗﻔﻜﺮ وی در اﻳﺮان، ﻧﻪ ﻧﺎﺷﻲ از ﻧﻮﻋﻲ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻧﻈﺮي ﻣﺤﺾ ﻳﺎ ﻛﻨﺠﻜﺎوي دانشگاهی صرف، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ از ﺿﺮورت ﺑﻨﻴﺎديﺗﺮي اﺳﺖ، و آن اﻳﻦﻛﻪ چهگونه ﻣﻲﺗﻮان در ﺟﻬﺎن ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺑﻪ درك ﺷﺎﻳﺴﺘﻪاي از ﺟﻬﺎن و ﻫﺴﺘﻲ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺎرﺿﺎت، آﺷﻔﺘﮕﻲﻫﺎ و ﺑﻲﺳﺮوﺳﺎﻣﺎﻧﻲ دروﻧﻲ ﻋﺎﻟﻢ وﻳﺮانﺷﺪهی ﻣﺎ وﺣﺪت و اﻧﺘﻈﺎﻣﻲ دوﺑﺎره ببخشد. این استاد فلسفه در ادامه بیان کرد: «دغدغهی شکلگیری پژوهش در اینباره به این برمیگردد که آﻳﺎ ﻫﺎﻳﺪﮔﺮ و آن دﺳﺘﻪ از اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان اﻳﺮاﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺗﻔﻜﺮ اﻳﻦ ﻣﺘﻔﻜﺮ ﺑﺰرگ آﻟﻤﺎﻧﻲ ﺗﺄﻛﻴﺪ ورزﻳﺪهاﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ در رﻫﺎﻳﻲ از ﺗﻌﺎرﺿﺎت و ﺗﻨﺎﻗﻀﺎتمان ﻳﺎري رﺳﺎﻧﻴﺪهاﻧﺪ، ﻳﺎ وﺿﻌﻴﺖ را آﺷﻔﺘﻪﺗﺮ و ﭘﺮاﺑﻬﺎمﺗﺮ ﺳﺎﺧﺘﻪاﻧﺪ، ﻳﺎ اﺻﻼً ﻣساله ﭘﻴﭽﻴﺪهﺗﺮ و ﻏﺎﻣﺾﺗﺮ از آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺘﻮان ﭘﺎﺳﺨﻲ ﻗﻄﻌﻲ و ﻳﻚ ﺳﻮﻳﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶﻫﺎ داد».

این استاد دانشگاه گفت: «تفکر هایدگر اهمیت بسیار زیادی دارد و گفتمان هایدگر در ایران بسیار موثر بوده است. این تاثیر بهطور مستقیم به واسطه مرحوم فردید است و بهطور غیرمستقیم به جهت تاثیری است که گفتمان مخالفت با غربزدگی و در آثاری چون کتاب «غربزدگی» جلال آل احمد داشته است و همین گفتمان غربزدگی بر دیگر روشنفکران، چون علی شریعتی، احسان نراقی و داریوش شایگان و بسیاری دیگر اثر گذار بوده است».

عبدالکریمی در مورد جایگاه هایدگر در تفکر معاصر ایران، گفت: «اندیشه هایدگر در تفکر معاصر ما بسیار نقش داشته و دارد؛ و من فکر میکنم مسیر تفکر آینده در ایران تا حدود زیادی متاثر از تفکر هایدگر خواهد بود. هایدگر معلم تفکر آینده است به همین اعتبار معلم تفکر ما ایرانیان نیز خواهد بود. به این جهت که بشر دو تجربهی بزرگ تاریخی داشته است که بهطور کلی میتوانیم از آن به تجربهی تفکر عالم سنت و تجربهی عالم مدرن تعبیر کنیم. در عالم سنت دین حضور داشت اما به جهت این که دین تبدیل به تئولوژی شد یعنی تبدیل به نظامهای الهیاتی نظری جزمی بسته­ای که در آنها پارهای از باورهای تاریخی به منزلهی حقیقت نهادینه شدند، لذا این ادیان قدرت معنوی خود را از دست دادند  و صرفا به بخشی از فرهنگ و گفتمان قدرت تبدیل شدند». این محقق ادامه داد: «اما دوران مدرن و عصر روشنگری، طغیانی ضد سنت بود و همین تفکر ضد سنت و روشنگرانه منجر به بسط سکولاریسم و نیهیلیسم و بیمعنایی در عالم مدرن شد.

عبدالکریمی در ادامه توضیحات خود گفت: «لذا بر اساس این دو تجربهی تاریخی بشری، راه تفکر آینده نه از درون نظامهای بستهی تئولوژیک و نه از رهگذر تفکر نیهیلیستی بلکه عبور از هر دو شیوه تفکر پیشین خواهد بود. به این اعتبار من معتقدم تفکر آینده چیزی از سنخ تفکر هایدگر خواهد بود که نه به نظامهای تئولوژیک تن میدهد و نه اسیر نیهیلیسم و بیمعنایی دوره جدید، خواهد بود؛ یعنی تفکری ورای هر دو شیوه تفکر مذکور.

عبدالکریمی افزود: «به همین دلیل معتقدم تفکر آینده در ایران، که به هیچ وجه جدا از فضا و تفکر جهانی نیست و نمیتواند باشد، در همین سمتوسوی ذکر شده، سیر خواهد کرد. با توجه به این دلایل تفکر هایدگر، هم در نیم قرن اخیر در فضای فکری ما ایرانیان اثرگذار بود - به همین دلیل در حول و حوش آن، مسائل و پرسشهای بسیار جدی وجود داشته است­ - و هم در مسیر تفکر آیندهی ما ایرانیان تاثیرگذار خواهد بود و دربارهی آن نیز پرسشها و ابهامهای بسیاری وجود دارد و خواهد داشت. کتاب «هایدگر در ایران» میکوشد به پارهای از این پرسشها و ابهامها پاسخ دهد».

بیژن عبدالکریمی در پاسخ به این پرسش که انتصاب متفکران داخلی به فلاسفه غربی مثل پوپر و هایدگر تحت تاثیر چه عواملی رخ میدهد گفت: «اولا این نوع تقسیمبندیها به نظر میرسد تا حدود زیادی عوامانه و پوپولیستی است. ما حق نداریم تلاش نظری متفکران خودمان را با برچسب­هایی چون پوپری و هایدگری و غیره توصیف کنیم و از این نوع برچسبها، به عنوان نوعی نقد یا تخریب دیگران استفاده کنیم. اما از سوی دیگر این نیز یک واقعیت است که ما در سدهی اخیر در مرحلهی انحطاط تاریخ خود قرار داریم و هنوز به مرحلهی تولید فکری نرسیدهایم. و تاریخ جهان و تفکر دورهی جدید، حول محور تفکر غرب حرکت میکند. هژمونی (سرکردگی) با تفکر مدرن غربی است. لذا طبیعی است که اندیشهی متفکران جوامع حاشیهایی چون ایران، در حاشیهی تفکر متفکران بزرگ غربی قرار بگیرد. و امید است که شرایطی فراهم شود که متفکران جوامع غیرغربی نیز بتوانند به آن سطح از اصالت و تفکر اصیل دست پیدا کنند که بتوانند مستقل از متفکران غربی بیندیشند. اما متاسفانه هنوز در جوامع غیرغربی عموما متفکران آنها از این سطح بسیار فاصله دارند».

بیژن عبدالکریمی در پایان گفت: «به نظر من کتاب «هایدگر در ایران»، موضوعات تازهای را هم در حوزهی تفکر معاصر ایران و هایدگرشناسی ایران برای به بحث گذاردن عرضه می­کند. فردید اولین مفسر هایدگر در ایران بود و اندیشههای هایدگر را در ایران بسط داد و بسیاری از این ابهامات و پرسشها حول و حوش اندیشهی فردید است. به همین دلیل این کتاب میکوشد به بسیاری از حاشیهسازیها در حول شخصیت و تفکر فردید پاسخ گوید». وی در خصوص نکات مهم کتاب اخیرش اظهار داشت: «نگارنده نه در طیف آن دسته از افرادی است که ذیل برچسب فردیدیها قرار میگیرد و نه جز کسانی که از موضع ضدی و کینهورزانه با مرحوم فردید مواجهه داشته­‎اند. کتاب «هایدگر در ایران» کوششی به منظور مواجهه  فلسفی و نه سیاسی و ایدئولوژیک با گفتمان هایدگر در ایران است.

گفتنی است کتاب «هایدگر در ایران» اثر اخیر عبدالکریمی بیانی کاملا ساختارشکنانه دارد. لذا هم با طیف فردیدیها و توصیفهای رایجی که شیفتگان فردید در خصوص  فردید اظهار می­دارند، درگیر میشود و هم با کسانی که با فردید از موضع مخالفت و به گونهای کینهجویانه و ایدئولوژیک برخورد میکنند. لذا این کتاب پارادایم تازهای را برای بررسی تفکر معاصر ایران و جایگاه مرحوم احمد فردید در ایران و نیز پارادیمی جدید و فضای ذهنی جدیدی را برای تفکر آینده ایرانیان عرضه می­کند.

نظرات مخاطبان 0 2

  • ۱۳۹۲-۰۷-۲۱ ۱۲:۲۲meysam 2 5

    استاد عبدالکریمی اگر تقسیم بندی اندیشمندان ایرانی به کسانی که از آنها تاثیر فکری دارند، عوامانه است، پس کتاب جنابعالی هم که می خواهد چنین تاثیری را بررسی کند، عوامانه خواهد بود! گمان نکنم کسی در ایران فرق تقسیم بندی و اثرپذیری را نداند؛ مثلاً در نقد آقای سروش ایشان را متاثر از جریان پوپریسم در ایران می دانند که همانند هیدگر جریانی واقعی است و نمی توان شناخت این جریان را عوامانه خواند. 
                                
  • ۱۳۹۲-۰۷-۲۱ ۲۰:۵۲رضا 0 4

    پیش گویی و فال بینی در جامعه شناسی فلسفه هم نداشتیم که داریم حالا
                                

نظر شما