شناسهٔ خبر: 63821 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

شرق‌شناسی در ترازو/ گزارش نشست نقد و بررسی دو کتاب: دانش خطرناک و شرق‌شناسی

«دانش خطرناک» بسیار جذاب و خسته‌کننده است. مباحث آغازین به بحث‌های تاریخی اختصاص دارد و قدری خسته‌کننده است اما وقتی نویسنده وارد بحث شرق‌شناسی در قرن 16 و 17 می‌شود مطالب جذاب‌تر می‌شود. ذوق سرشار نویسنده درباره برخی شخصیت‌ها به گونه‌ای است که خستگی از تن مخاطب زدوده می‌شود.

  

فرهنگ امروز/ غزاله صدرمنوچهری

به نظر می‌رسد هر گونه بحث و نقدی راجع به مفهوم شرق‌شناسی بعد از کتاب ادوارد سعید در سال 1978م. به نحوی به او ختم می‌شود.تاثیرگذاری و اهمیت این کتاب سبب شده که بازنگری در میراث سترگ شرق‌شناسی و مطالعات شرقی، بدون حضور او امکان‌پذیر نباشد. از این رو جای خوشحالی است که اخیرا در فارسی، آثاری در نقد و ارزیابی کار خود سعید هم منتشر می‌شود. نشست هفتگی شهر کتاب روز سه‌شنبه ۲۵ آذر به نقد و بررسی کتاب‌های «شرق‌شناسی» نوشته الکساندر لئون مک‌فی با ترجمه مسعود فرهمندفر و «دانش خطرناک، شرق‌شناسی و مصائب آن» نوشته رابرت اروین با ترجمه محمد دهقانی اختصاص داشت و با حضور این مترجمان، احمد کریمی‌حکاک و عظیم طهماسبی به‌صورت مجازی برگزار شد. نویسندگان این دو کتاب، دو رویکرد متفاوت نسبت به کار سعید عرضه کرده‌اند. هفته گذشته نیز در صفحه اندیشه «اعتماد» گفت‌وگوی مفصلی با محمد دهقانی، مترجم کتاب دانش خطرناک منتشر شد.

اعاده حیثیت شرق‌شناسان

محمد دهقانی| رابرت اروین تربیت ‌شده سنت شرق‌شناسی در اروپا و امریکاست. او از شاگردان برنارد لوییس، دانشمند و شرق‌شناس مشهور بوده که درباره شرق، به‌خصوص شرق اسلامی، دیدگاه‌های سیاسی و ایدئولوژیکی دارد.یکی از نکاتی که رابرت اروین بر آن تاکید می‌کند و آن را از نقاط ضعف «شرق‌شناسی» سعید می‌داند، این است که گویی او شرق را در کشورهای اسلامی به‌خصوص عربی خلاصه کرده است. حوزه مطالعات لوییس بیشتر کشورهای عربی و اسلامی بوده و اروین هم رساله خودش را با نظر و راهنمایی او گذرانده و از استاد خود تاثیر گرفته است. اما کوشیده دیدگاه‌های ایدئولوژیک لوییس را در کتاب خود وارد نکند. اما این تاثیر به‌ صورت پنهان در«دانش خطرناک» دیده می‌شود. اروین در بخش‌های حساسیت‌برانگیز می‌کوشد بسیار باملاحظه و با تعابیر ملایم بنویسد تا باعث رنجش مسلمانان یا اعراب نشود.بنابراین در این کتاب آن لحن ضداسلامی یا گاه ضدعربی متفکران دوره روشنگری یا متفکران قرن هفدهم، هجدهم، نوزدهم مثل ولتر ملایم‌تر شده است اما اساس حرف‌ها بر جای خود باقی است. اروین می‌کوشد با دیدگاه منصفانه‌تری به موضوع نگاه کند. او نگرش ایدئولوژیک ادوارد سعید را کنار گذاشته و ضمن نقد آن، نشان داده است شرق‌شناسی جریان واحدی نیست که عده‌ای از پیش تصمیم گرفته باشند آن را در مسیر استثمار و استعمار ملت‌های شرق پیش ببرند. این کتاب به ‌خوبی نشان می‌دهد که انگیزه‌های شرق‌شناسان بسیار متفاوت بوده است. برخی از آنها حقوق‌بگیر دولت‌ها یا همسان با مواضعی ایدئولوژیک و در خدمت آنها بودند اما برخی دیگر هم افرادی مستقل بودند که از سر علاقه شخصی به شرق و سنت‌های شرقی وارد این عرصه شدند. برخی از اینها مبلغان مذهبی بودند که شرق‌شناس شدند تا بتوانند در سرزمین‌های مسلمانان، بودایی‌ها، هندوهای هندوستان یا در چین مرام مذهبی و دینی خودشان را تبلیغ کنند. همچنین برخی برای کسب ثروت شرق‌شناس شدند و برخی نظامی بودند و مقاصد نظامی داشتند اما به زبان و ادبیات آن کشورها علاقه‌مند شدند. به‌ هرحال انگیزه‌ها بسیار مختلف و متفاوت بوده و نمی‌توان مانند سعید این انگیزه‌ها را ساده کرد و همه شرق‌شناسان را عوامل استعمار غرب دانست. کتاب تاریخ دقیق و به تعبیری مفصلی از شرق‌شناسی و جریان‌های مختلف آن است. اروین مهم‌ترین شرق‌شناسان موثر را معرفی کرده است. اما به نظرم جهت ضعیف کتاب این است که نویسنده بیشتر به ادبیات عرب و اسلام توجه دارد و کمتر با زبان‌ها یا ادبیات چینی، هندو، ژاپنی،کره‌ای و فارسی آشنایی و به آنها توجه دارد.گرچه در خصوص غرب‌ستیزی موجود در میان مسلمانان به کارهایی مثل «غرب‌زدگی» آل‌احمد اشاره کرده است. به ‌هر روی این کتاب خوبی است. چراکه شرق‌شناسی و مسائل آن را تا دوره معاصر ما مرور کرده و گمان می‌کنم تا به امروز از کامل‌ترین کتاب‌ها درباره شرق‌شناسی است. افزون بر این کتاب به مصائب و گرفتاری‌هایی اشاره می‌کند که شرق‌شناسان متحمل شدند. برخی از این افراد جان، ثروت، سلامت و حیثیت اجتماعی خودشان را در این راه به خطر انداختند، برخی دیوانه تلقی شدند یا دیوانه شدند، برخی در کشورهای خودشان به جرم اشاعه اسلام یا از بین بردن مسیحیت به زندان افتادند، برخی دیگر به اتهام خیانت، دشمنی و جاسوسی به دست مسلمانان یا اعراب کشته شدند بنابراین شرق‌شناسی دانشی خطرناکی و توام با مصائب بوده است. تصور ما از شرق‌شناس به‌ منزله کسی که دوربین یا ذره‌بین و دفترچه یادداشتی به دست گرفته و فارغ بال برای خودش می‌گردد و هر آنچه می‌خواهد می‌نویسد، چندان واقعی نیست . مترجم «دانش خطرناک»

غرض ‌ورزی اروین

عظیم طهماسبی| واژه شرق‌شناسی خود پیشینه بسیار پیچیده‌ای دارد. اما از سال ۱۹۷۸ با انتشار «شرق‌شناسی» ادوارد سعید معنای دیگری یافت. این تحول را سعید یک‌باره و از عدم ایجاد نکرد. پیش از او افرادی مانند انور ملک در نقد شرق‌شناسی مطلب نوشته بودند. سعید خود از مقاله راهگشای «شرق‌شناسی در بحران» انورملک استفاده فراوان کرده است.تفاوت کار سعید با دیگران این بود که او ادبیات تطبیقی خوانده بود و دانش بسیار گسترده‌ای در ادبیات مغرب زمین داشت. او با ژانر سفرنامه و کتاب‌های ادبیات مثل «کمدی الهی» دانته به‌ خوبی آشنا بود و نبوغ خاص او، قلم ویژه و طناز و سبک توصیف او؛یعنی ارایه مطلب بر مبنای رویکردی تحقیقی که از دیگرانی مانند فوکو،گرامشی و ویکو وام گرفته بود، بسیار موثر افتاد تا «شرق‌شناسی» به کتابی بی‌همتا در بررسی نهاد شرق‌شناسی تبدیل شود و بعد از 40 سال همچنان بی‌بدیل و پررجوع بماند. نقدهای زیادی در قالب کتاب و مقاله بر این اثر نوشته شد. اما به‌رغم تمام این نقدهای گاه توام با پرخاشگری، سعید همچنان متفکری با شهرت روزافزون است. «شرق‌شناسی» سعید را باید در دل آن گفتمانی قرار داد که در نیمه‌های قرن 20 در جهان غرب شکل گرفت و با افرادی مثل فرانتس فانون، سارتر، فوکو و ژاک دریدا شروع شد. در این دوره تنور بحث استعمارستیزی و مبارزه با هژمونی فکری و سیطره نظامی و اشغالگری در ملل دیگر بسیار داغ بود. در این فضا خیلی از متفکران ساکن در مستعمره‌های بریتانیا و فرانسه در مدارس فرانسوی یا بریتانیایی تحصیل کردند و با ادبیات و فرهنگ آن ملل آشنایی خوبی پیدا کردند. در این قرن اتفاق‌های زیادی افتاد و مهاجرت‌های فراوانی از شمال آفریقا و کشورهای آسیایی و امریکای لاتین به سمت اروپا و امریکا انجام شد که ترکیب جمعیتی را به ‌شدت به‌ هم ‌زد. بی‌شک دانشگاه‌های این کشورها هم پذیرای خیل زیادی از مهاجرین از این سرزمین‌ها بود. سعید از 15‌سالگی به امریکا مهاجرت کرد و پیش‌ از آن هم در مدارس انگلیسی قاهره تحصیل کرده بود. او در دانشگاه هاروارد و پرینستون تحصیل کرد تا سرانجام در دانشگاه کلمبیا جذب شد. در دوره‌ای که سعید در دانشگاه کلمبیا بود، جنگ اکتبر ۱۹۷۳ بین اعراب، مصر و اسراییل اتفاق افتاد و بعد از آن موجی از عرب‌ستیزی در امریکا شکل گرفت و خودی و غیرخودی پررنگ شد: خودی طرفداران اسراییل و یهودیان طرفدار صهیونیسم و امریکایی، غیرخودی هر مسلمان و عرب. این اتفاق تاثیر شگرفی بر ذهن او گذاشت. سعید این برخورد و روابط خصمانه را برنمی‌تابید و انعکاس آن را در فضای فرهنگی می‌دید و این بذر نگارش «شرق‌شناسی» را در ذهن او کاشت. خیلی‌ها چون سعید این کتاب را به انگیزه به ‌هم ‌زدن این برخورد خصمانه با عرب و مسلمانان و پیرامون قضیه فلسطین و اسراییل نوشته، آن را سیاسی تلقی کردند اما کمتر کتابی است که در پس‌زمینه آن عاملی سیاسی نباشد و این به‌ خودی ‌خود هیچ ایرادی بر کتاب وارد نمی‌کند. سعید تاریخ‌نگار و محقق نبود. او متفکر و منتقدی ادبی با آگاهی و دانش فراوان از فلسفه، جامعه‌شناسی، ادبیات و موسیقی بود که با نبوغ خاص خودش با ترکیب دانش گونه‌گون و آگاهی از فرهنگ عربی و فرهنگ کشورهای اروپایی در مقالات و سخنرانی‌های خود از پیشینه تاریخی اینها هم استفاده می‌کرد. خیلی از منتقدین به این امر توجه ندارند و در نقد «شرق‌شناسی» به دقت تاریخی و جا انداختن فلان مستشرق اشاره می‌کنند. این در حالی است که سعید در پس نگارش زندگی‌نامه و نقد آثار مستشرقین یا دایره‌المعارف مستشرقان نبود بلکه می‌خواست با بررسی کلیت نهاد شرق‌شناسی بین مردمان مسلمان و عرب و مردمان جوامع اروپایی و امریکایی توازن و عدالتی در دانش برقرار بکند. بحث سعید کینه‌توزی و انتقام‌گیری نیست. او حتی وقتی درباره مستشرقینی می‌نویسد که در تحقیقات‌شان پیش‌داوری‌ها و گرایش‌های نژادپرستی بوده است، پرخاشگری و تندخویی نمی‌کند بلکه با روحیه‌ای آرام و بیانی شیوا به مساله می‌پردازد و نبوغ نویسندگی بسیاری از این نویسندگان را ستایش می‌کند. اما از نشانه‌های تعریف شرق چنان موضوع تحقیق یا تقلیل شرق در قالب تصاویر کلیشه‌ای در آثار آنها هم نمی‌گذرد.تاریخ شرق‌شناسی بسیار طولانی است و سعید نمی‌توانست یک برهه کوتاه را انتخاب کند و نظریه خود را بر مبنای آن ارایه کند. پس برای آنکه بتواند معانی ذهنی خودش را بیان کند از دوره یونان شروع کرد و بحث رویارویی و تقابل یونان با ایرانیان، دوره روم و قرون‌میانه تا سده هجدهم را در آثار تاریخ‌دانان، نمایشنامه‌نویسان، سفرنامه‌نویسان و محققان حوزه‌های مختلف شرق‌شناسی بررسی کرد، مفهوم مدنظر خودش را از لابه‌لای اینها بیرون کشید و بر آن بخش از نوشته‌های مرتبط با مفهوم نظر خود تاویل و تفسیری نگاشت. در کل او تحولی در نظام‌شناختی و معرفت‌شناختی دانشگاه‌های غربی ایجاد کرد که از زمان انتشار آن کتاب تا امروز ادامه دارد. عده‌ای این را پذیرفتند و به مذاق خیلی‌ها خوش آمد و آن را بسط دادند. خود سعید بعدها با نوشتن چند کتاب و ضمیمه‌ای بر«شرق‌شناسی» این کار را ادامه داد و در کتاب‌ها و مصاحبه‌های گوناگون در «شرق‌شناسی» متوقف نشد و فراتر از آن هم آمد. اروین این کتاب را در سال ۲۰۰۶ می‌نویسد؛ یعنی 3 سال پس از درگذشت ادوارد سعید. در همان سال، یکی دیگر از ارادتمندان برنارد لوییس کتابی درباره مطالعات هنر شرق‌شناسی نوشت که با استقبال بسیار لوییس مواجه شد. برنارد لوییس به حکم نقدی که ادوارد سعید در«شرق‌شناسی» بر او داشت، می‌خواست جلوی نفوذ روزافزون سعید را بگیرد. 4 سال بعد از نگارش «شرق‌شناسی» هم جدالی مطبوعاتی بین سعید و لوییس درگرفت و این دو مطالبی می‌نوشتند و پاسخ همدیگر را می‌دادند. اگر مترجم زندگی‌نامه‌ای از رابرت اروین ارایه می‌کرد، برخی توصیف‌ها و انگیزه کارهای عجیب ‌و غریب اروین در این کتاب بهتر درک می‌شد.

«دانش خطرناک» بسیار جذاب و خسته‌کننده است. مباحث آغازین به بحث‌های تاریخی اختصاص دارد و قدری خسته‌کننده است. اما وقتی نویسنده وارد بحث شرق‌شناسی در قرن 16و 17می‌شود، مطالب جذاب‌تر می‌شود. ذوق سرشار نویسنده درباره برخی شخصیت‌ها به گونه‌ای است که خستگی از تن مخاطب زدوده می‌شود. سبک روایت اروین بسیار درخور اعتناست. او گاه به شیوه رمان‌نویسی به توصیف جنبه‌هایی از زندگی برخی مستشرقان پرداخته که از قضا بر کشش اثر افزوده است. او گاهی با شناخت ذائقه مخاطب و قدرت قلم خود به پستوی زندگی خاورشناسان بلندآوازه سرک می‌کشد و تو گویی از روزنه کوچکی بخشی از اسرار پنهان و عجیب زندگی آنها را نشان می‌دهد و اندکی بعد از آن دور می‌شود تا هم رازی را از زندگی آنها فاش کرده باشد و هم قول محققانه خودش را فدای کنجکاوی‌های عوامانه نکرده باشد. اروین از دوران کشیشان شرق‌شناس در قرن نهم و دهم و نمایشنامه‌های یونانی شروع می‌کند و در لابه‌لای بحث زندگی‌نامه بخشی از مستشرقین مدنظر خودش را بیان می‌کند. البته بیشتر اینها در نقد و نقض گفته‌های سعید انتخاب شده‌اند.کتاب اروین تا فصل نهم خوب و آموزنده است اما توضیحات گاه مختصر و گاه طولانی اروین توام با خطاهایی است و بعد از فصل نهم بسیار غرض‌ورز و سوگیرانه می‌شود. قصد اروین این است که منزلت سعید را با علامت سوالی بزرگ مواجه و از قدر او بکاهد و ثابت کند که ادوارد سعید شایسته این میزان شهرت و نفوذ در دانشگاه‌ها نیست. او برای اثبات مدعای خودش از هر روشی استفاده می‌کند و با اینکه ادعا می‌کند با شخصیت سعید کاری ندارد و فقط «شرق‌شناسی» را نقد می‌کند به نظر می‌رسد از اساس با هر آنچه مرتبط با سعید است، ستیزه دارد. در مواردی هم برای اینکه نشان بدهد سعید برخی از مستشرقین را از قلم انداخته است، نمونه‌هایی از شرق‌شناسان همکار با استعمار و امپریالیسم می‌آورد که سعید به آنها نپرداخته است. درحالی‌که غرض سعید هم این نبوده و بازپرس یا بازجو نیست که بخواهد اسامی مستشرقان همکار استعمار و امپریالیسم را فهرست کند بلکه او می‌خواست نشان بدهد که گفتمان شرق‌شناسی چه نسبتی با استعمار و امپریالیسم دارد. در واقع او نسبت دانش و قدرت را بررسی می‌کرد و اینکه هر کدام از اینها به چه نحو در اختیار دیگری است. پژوهشگر

شرق برساخته

مسعود فرهمندفر| وقتی صحبت از شرق‌شناسی می‌شود، اولین نامی که به خاطر می‌آید، نام بزرگ ادوارد سعید است. او «شرق‌شناسی» را در سال ۱۹۷۸نوشت و به جرات می‌توان گفت این کتاب به ‌لحاظ دانشگاهی نقطه آغاز رویکرد پسا استعماری و مطالعات پسا استعماری شد. «شرق‌شناسی» ادوارد سعید به واکاوی بازنمایی فرهنگی می‌پردازد و نقش بازنمایی فرهنگی را در کنترل ساختارهای هژمونیک قدرت بررسی می‌کند. از نظر سعید شرق‌شناسی گفتمانی است که دانش غرب از شرق به وجود آورده است. سعید با استفاده از ایده دانش- قدرت میشل فوکو می‌گوید، شرق‌شناسی خواست قدرت غرب است و این نیز با بهره‌جویی از کلیشه‌سازی صورت می‌پذیرد. پس، شرق برساخته می‌شود و کم‌کم این هویت جعلی با تکرار و تاکید در متن‌های غربی به ویژه در رمان قرن نوزدهم انگلیس جای واقعیت را می‌گیرد. سعید در «شرق‌شناسی» از نکاتی هم غفلت کرده است که مک‌فی در کتاب خود به‌خوبی به آنها اشاره می‌کند. نقد مک‌فی از سعید علمی، عالمانه و به دور از هرگونه غرض‌ورزی است و باید گفت در روایت مسائل و توضیح آنها با انصاف عمل کرده است. این نحوه نقد می‌تواند برای ما الگو باشد. مک‌فی در این اثر به پیشینه پژوهشی، حمله‌های وارد شده به شرق‌شناسی و در نهایت، اتفاقاتی پرداخته که بعد از چاپ کتاب سعید در جهان غرب رخ داده است. مک‌فی استاد تاریخ است و «شرق‌شناسی» خود را سی‌واندی سال بعد از انتشار «شرق‌شناسی» سعید نوشته است. در نتیجه توانسته اتفاقات پس از انتشار «شرق‌شناسی» سعید را رصد کند و با دیدی باز سخن بگوید. مک‌فی پس از ارایه نوعی پیشینه و یادداشت جغرافیایی به دلایل مطرح شدن «شرق‌شناسی» سعید می‌پردازد. سعید آرای ضدونقیض متفکران پیش از خودش را یکجا جمع و به‌ صورت مدون و روشمند مطرح می‌کند. همچنین تحلیل تاریخی و اجتماعی سعید براساس متدولوژی علمی استوار است. درحالی‌که بیشتر آثار قبل از او روش‌شناسی قابل‌فهمی نداشتند. افزون بر این سعید کوشید در تحلیل‌های تاریخی و اجتماعی و سیاسی خود به بعد ادبی هم توجه کند؛ یعنی سعی کرد با نظریه‌های رایج نقد ادبی نوعی تحلیل و روش‌شناسی چندبعدی ارایه دهد. او از ایده دانش- قدرت و ایده گفتمان فوکو، هژمونی گرامشی، نظریات ژان باتیست ویکو در خصوص تاریخ، کتاب «محاکات» اریش اوئرباخ و نظریه ریموند شواب در کتاب «رنسانس شرقی» استفاده کرد. نوشتار مک‌فی علمی و دانشگاهی است. همزمان با نقد کار سعید و نشان دادن نقاط منفی کار او، نکات مثبت کار او را هم به ما نشان می‌دهد. مک‌فی می‌گوید، زمانی که ادوارد سعید وارد کار دانشگاهی شد، نقد نو سپس ساختارگرایی بر فضای نقد ادبی امریکا غلبه داشتند. ولی سعید مخالف این روش‌های صرفا متن‌نگر بود و اعتقاد داشت فرم همیشه بافتمند است؛ یعنی نباید بافت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی متن را جدا از فرم آن در نظر گرفت. او همچنین مشکل نقد ادبی آن زمانه را نقش‌گرایی افراطی می‌دانست؛ یعنی اینکه به فرم و کارکردهای متن توجه بیش ‌از حد می‌شود. در عوض او معتقد بود که ما باید متن را رویدادی فرهنگی در نظر بگیریم و به این نکته مهم توجه کنیم که معنا در تعامل فرم و بافت شکل می‌گیرد. برای همین سعید به تأسی از ژان باتیست ویکو در پی کشف مناسبات متن با تاریخ و جهان پیرامون بود. مک‌فی اشاره می‌کند که پیش از سعید اغلب تاریخ شروع شرق‌شناسی سال ۱۳۱۲میلادی و همزمان با تشکیل شورای وین دانسته می‌شد وقتی اسقف‌های مسیحی در زمان جنگ‌های صلیبی یگانه راه از بین بردن نفوذ اسلام در اروپا را حمله علمی دانستند. در قرن شانزدهم و هفدهم اولین کرسی‌ها برای شرق‌شناسی، خاورشناسی و مطالعات زبان عربی دایر شد و پس ‌از آن، شرق‌شناسی در بیشتر آثار تاریخ تاسیس رشته‌هایی چون خاورشناسی و مطالعات زبان عربی در قرن شانزدهم و هفدهم بیان شد. اما ادوارد سعید اظهار کرد که دوران اوج‌گیری شرق‌شناسی قرن هجدهم و مصادف با انقلاب فیلولوژیک و علاقه غربی‌ها به شناخت و آگاهی از دیگر نقاط جهان بوده است.

اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، ادبیات رمانتیک بسیار طرفدار داشت. سعید بیان می‌کند که شرق‌شناسی موجب اقبال بیشتر به ادبیات رمانتیک شد و اگر آشنایی غربی‌ها با شرق نبود شاید ادبیات رمانتیک هم شکل نمی‌گرفت. به قول سعید، رمانتیسیسم واکنشی به محدودیت‌های سفت‌ وسخت کلاسیسیسم اروپایی بود. در آن زمان سیاحانی سفرنامه‌های تخیلی درباره مشرق زمین می‌نوشتند و نقاشانی از روی تخیل به تصویرسازی و کلیشه‌سازی از شرق می‌پرداختند درحالی‌که حتی به شرق سفر هم نکرده بودند. این اتفاق نمی‌توانست در دوران نئوکلاسیسیسم اتفاق بیفتد. برای همین بیشتر این نوشته‌های تخیلی در موقعیت‌های اگزوتیک در ابتدای قرن نوزدهم و با رواج یافتن ادبیات رمانتیک بسط پیدا می‌کند.

سعید معتقد بود، شرق‌شناسی در تبیین خود می‌گوید بین شرق و غرب تفاوتی عمیق و مطلق برقرار است. اینکه بازنمایی جوامع غربی از شرق نه بر واقعیت بلکه بر برداشت‌های ذهنی استوار است. در آثار اینان شرق همیشه بدون تغییر و راکد و در نتیجه منفعل است و حتی نمی‌تواند خودش را تعریف کند و به یک سوژه خردورز غربی نیاز دارد تا تعریفی از آن به دست بدهد. می‌توان گفت کار سعید در «شرق‌شناسی» و حتی در «فرهنگ و امپریالیسم» نوعی خوانشی تطبیقی است. سال‌ها تلمذ در دانشگاه‌های غربی و خواندن ادبیات تطبیقی موجب شد او این کتاب‌ها را بهتر ببیند و بازنمایی شرق و شرقیان و این کلیشه‌سازی و دیگری‌سازی‌ها را در ادبیات غرب واکاوی کند و در این دو کتاب به تصویر بکشد. مک‌فی در فصل پایانی، بازاندیشی در شرق‌شناسی، آینده‌ای را برای‌مان به تصویر می‌کشد که به نظرش شرق‌شناسی باید به آن سمت ‌وسو حرکت کند. و می‌کوشد با زبانی عالمانه و دانشگاهی به ما بگوید نقاط قوت هر یک از منتقدان شرق‌شناسی چه بوده و کدام‌ها را می‌شود پی‌گرفت و کدام‌ها را باید کنار گذاشت. مترجم کتاب «شرق‌شناسی»

شکل خوب شرق‌شناسی

احمد کریمی‌حکاک| در مقدمه سیر تاریخی مفهوم شرق‌شناسی را از آغاز تا زمان انتشار «شرق‌شناسی» ادوارد سعید مرور کرده‌ام. وقتی غربیان در فرهنگ‌های دیگری تحقیق کردند از دیدگاه یا از ظن خود یار این فرهنگ و آثار ادبی شرقی شدند. سعید با نوشتن این کتاب معضل شرق‌شناسی را به گونه‌ای مطرح کرد که پیش از آن مطرح نبود. اینکه ادوارد سعید که بود و چگونه نوشت و چگونه ذهنی را در این کار بزرگ دخیل کرد به این موضوع مربوط می‌شود. ادوارد سعید عرب فلسطینی تحصیل کرده در غرب(انگلیس و امریکا) بود و وقتی به شرق‌شناسی فکر می‌کرد بیشتر به اعراب فکر می‌کرد و مساله فلسطین را در ذهن داشت. در هر صورت او از ظن خود یار دیگری شدن را در مساله شرق‌شناسی اینگونه تعمیم می‌داد که انگار پژوهشگران اروپایی از روی عمد کوشیدند در شناخت ادبیات شرق فرهنگ خودشان را برتر از آن فرهنگ‌ها بدانند. از اینجا فصلی بسیار مهم در شرق‌شناسی شروع می‌شود: شرق‌شناسان اروپایی دیگر قابل‌اعتماد نیستند. اما من فکر می‌کنم سعید در این موضوع به گزافه رفت. شاید برخی سخنان سعید در این کتاب درباره تحقیقات غربیان درباره فرهنگ اعراب و زبان عربی، به‌ویژه در سایه معضل اسراییل و فلسطین، شکل دیگری پیدا کند اما این امر آن‌گونه نبود که او به همه فرهنگ‌های شرقی تعمیم می‌داد. او باید درباره فرهنگ‌های عربی یا عربی اسلامی صحبت کند و شرق‌شناسی را متفاوت بداند. چراکه قاره آسیا چندین برابر قاره اروپاست و آثار خلق شده در این ناحیه از زمان تدوین خط تداوم داشته و جهان را به شکلی برای ما تبیین کرده است و نمی‌توان گفت شرقیان وضعیت خاص خودشان را در فرهنگ و ادبیات خودشان بازتاب داده‌اند. پس فکر می‌کنم نوعی تعمیم، عمدی یا غیرعمدی وارد کار ادوارد سعید شده است. خوشبختانه، ادوارد سعید در آثاری که در دهه 80 و 90 میلادی نوشت، بعضی از سخنان خودش را پس گرفت و از آن تعمیم پا پس کشید. به نظر من می‌توان بر معضل شرق‌شناسی فایق آمد و کسانی را از آن مستثنا کرد. من در جایگاه پژوهشگر آثار زبان فارسی خیلی علاقه‌مندم نشان بدهم کسی مثل ویلیام جونز با آن تبختری که ادوارد سعید می‌گوید با «شاهنامه» یا «غزلیات» حافظ روبه‌رو نشد بلکه صمیمانه دل داد و بسیار مشتاق ادبیات فارسی و شعر فارسی بود، آن ‌هم در هند و زمانی که انگلیس بساط استعماری خود را در هند گسترانده بود. بعدازآن هم در قرن نوزدهم غربیانی که به ایران می‌آمدند و در زبان فارسی تحقیق می‌کردند، مشتاقانه و با روحیه دانش‌طلبی و دانش‌پژوهی می‌آمدند و حتی خط‌های قدیمی ایران مثلا خط میخی را خواندند و برای ما معنادار کردند. اینها انگلیسی بودند و از آن منظر به جهان می‌نگریستند اما نباید همه‌شان را نادیده گرفت. به هر صورت، شرق‌شناسی به عنوان یک مفهوم زمانی آغاز شد که گفت‌وشنود میان پژوهشگران بومی و پژوهشگران غربی شکل خوبی گرفت. مثلا در قرن بیستم ما گفت‌وگویی وسیع میان بدیع‌الزمان فروزانفر و نیکلسون داریم. در اینجا می‌توانیم زبان فارسی را از آن نوع تبعیض و از فراسو نگریستن موجود در تحقیقات غربیان درباره اسلام مستثنا کنیم.کتاب‌های بسیاری در جرح ‌وتعدیل سخنان سعید نوشته شد که به نظر من کتاب مک‌فی سرآمد آنهاست. مک‌فی نوعی اعتدال را مطرح می‌کند. او دیگر با آن زبان یک‌سویه از شرق‌شناسی سخن نمی‌گوید. به ‌هرحال، نقد شرق‌شناسی کار درستی است اما نباید شرق را در مفهوم بزرگ همه فرهنگ‌های شرقی بگیریم. من فکر می‌کنم تعدیل مفهوم شرق‌شناسی وضعیتی را فراهم آورده که الان میدان برای تالیف و ترجمه آثاری برای آشنایی ایرانیان باسواد و روشنفکر با این مفهوم و سیر تاریخی آن باز شده است. امیدوارم فرهنگ ایران روزبه‌روز گسترده‌تر شود و برای رویاروشدن با آثار گذشتگان و معاصرانی که از دیگرفرهنگ‌ها به فرهنگ ما نگاه می‌کنند ظرفیت بیشتری پیدا کند.

پژوهشگر ادبیات

روزنامه اعتماد

نظر شما