شناسهٔ خبر: 63828 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

اگر میکروفن به دست «شاعران بد» بیفتد/ گفت‌وگو با فرشاد سنبل‌دل، برگزیده جایزه احمد شاملو

  

فرهنگ امروز/ اسماعیل مسیح‌گل

فرشاد سنبل‌دل شاعر و پژوهشگر، فارغ‌التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و دکترای ادبیات مدرن از دانشگاه سنت‌اندروز بریتانیا است. او در سال‌های اخیر مقالات متعددی در زمینه شعر مدرن فارسی به زبان‌های فارسی و انگلیسی منتشر کرده یا در کنفرانس‌های بین‌المللی مطالعات ادبی ارائه داده است. اولین کتاب شعر سنبل‌دل با عنوان «متروپلیس» در سال 1394 منتشر شد. همچنین، در سال 1395 پژوهشی با عنوان «گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین» در بررسی آثار تندر کیا (شاعر آوانگارد معاصر با نیما یوشیج) از این پژوهشگر و توسط نشر گوشه به چاپ رسید. «شعر بلند شرایط» نام کتاب شعر دوم سنبل‌دل است که در سال 98 از سوی نشر افراز در سری «از حاشیه» روانه بازار شد. این منظومه که پیش از این جایزه بهترین شعر منتشر نشده را از دوسالانه شعر بوشهر دریافت کرده بود، به تازگی برنده جایزه احمد شاملو شد. به این مناسبت با سنبل‌دل گفت‌وگو کرده‌ایم.

می‌خواهیم گفت‌وگو را از بحث درباره تفاوت‌های نوع شعری که شما می‎‌نویسید، آغاز کنیم. شعر شما به عنوان یک شعر غیرمتداول و متفاوت در تنوع انواع شعرهایی که نوشته می‌شود - شعر عامه‌پسند یا شعر جریان رایج و...- جای نمی‌گیرد. چنان‌که هیات داوران جایزه شاملو در بیانیه درباره کتاب شما به این تفاوت اشاره کردند و نوشتند «به‌رغم نگاه متفاوت شعری...» کتاب «شعر بلند شرایط» را به عنوان برنده امسال این جایزه برگزیده‌اند. حالا سوال مشخص این است: نگاه متفاوت شعری از چه؟ معیار و ملاک این تفاوت چیست؟

اجازه بدهید کمی مفهوم «تفاوت» را باز کنیم. تفاوت در معنایی که شما به کار بردید و آن را در مقابل شعر جریان اصلی قرار دادید، می‌تواند به دو معنی فهمیده شود؛ یکی سلب آنچه به عنوان جریان اصلی، بدنه ادبیات یا سنت بلافصل ادبی شناخته می‌شود. دیگری حرکتی اصلاحی در جهت تغییر آن سنت. تفاوت در معنای دوم که شاید معادل «آلترناتیو» باشد می‌تواند از ایده ابتدایی اصلاح در بنیان‌های فکری یا فرمی سنت شعری تا ایده ویران کردن سنت بلافصل و ایجاد یک نظام استتیک نو را در بر بگیرد. احتمالا شعر من به ایده دوم نزدیک‌تر است. مقصودم این است که اگر چه شعر من در این مرحله توش و توان ایجاد یک نظام استتیک نو را -‌آنچنان‌که بزرگان شعر فارسی کرده‌اند- ندارد اما دائما در اندیشه ایجاد فرم‌های نو و فراروی از فرم‌های گذشته است. تصور من بر این است که تلاش برای فراروی ایجابی و نه صرفا سلبی از نظام زیبایی‌شناسی موجود مقدمه اصلی برای تغییرات بنیادین در شعر فارسی خواهد بود. البته به هیچ‌ وجه این تلاش مخصوص به شعر یا پژوهش من نیست. در بسیاری از شاعران هم‌نسلم دغدغه‌ای مشابه را سراغ دارم. اصلا این یک ویژگی نسلی است که در کار دیگر شاعران هم‌سن و سال من هم دیده می‌شود.

استفاده از سنت‌های شعری کهن و معاصر، تمهیدی در شعر شماست که از نگاه داوران جایزه شاملو دور نماند. این برخلاف تصور متاسفانه رایجی ا‎ست که شعر مدرنیست فارسی را به سنت‌های شعری قبل از خود بی‌اعتنا و از آن بی‌بهره می‌داند. خود شما کارکرد این سنت‌ها را در شعر خود چگونه تبیین می‌کنید؟‌

همان‌طور که فرمودید در متن بیانیه ارایه شده داوران محترم دور دوم به «بهره‌گیری از سنت‌های شعری کهن و معاصر» به عنوان یک فاکتور در انتخاب «شعر بلند شرایط» اشاره کرده‌اند که به همین فراروی ایجابی از سنت ادبی اشاره دارد. ماجرا این است که این شعر تلاش می‌کند به تعبیری فرم‌های گذشته را تبدیل به محتوای خود کند. در این مسیر ویژگی‌های فرمی در اثر شاعر قبلی بدل به موضوع شعر شاعر بعدی می‌شوند. البته این امر تا به این حد انتزاعی نخواهد ماند و شعر عمل سیاسی خود را در تخریب و بازسازی سنت تعریف می‌کند. تفاوتی که به آن اشاره کردید از طرفی ریشه در همین نگاه به عمل سیاسی شعر هم دارد. مفهوم سیاست ادبیات در این شعر بلند در قالب یک پرسش مطرح می‌شود: چرا شعر می‌نویسیم؟ و اگر می‌نویسیم این نوشته‌ها به چه کار می‌آیند؟ من فکر می‌کنم شعری که بخواهد به این سوال‌ها پاسخ بدهد مجبور است نسبت به سنت بلافصل خود موضع بگیرد و این موضع هم به لحاظ زیبایی‌شناختی متفاوت است و هم به لحاظ سیاسی رهایی‌بخش.

از شعر نسل خودتان گفتید و اینکه فرم شاعر گذشته، محتوای شعر بخشی از این شاعران قرار گرفته. آیا معنای آنچه فرمودید این است که بوطیقای شعری با شعر بی‌مرز شده؟ یعنی ما در شعر همزمان هم با امر خلاقانه روبه‌رو هستیم و هم تا حدی با بوطیقانویسی در متن خلاقه؟ آیا در خود شعر حدی از نظریه را هم دخیل می‌بینیم؟ آیا می‌توان با صراحت گفت که مرز بین نظریه و شعر در این کارها تا حدی فرو می‌پاشد؟

تعبیر بسیار جالبی به کار بردید. اتفاقا همان‌طور که قبلا گفته بودم این شعر نسخه شعری پژوهشی است که بنده درباره شعر آلترناتیو فارسی از یغمای جندقی تا آوانگاردهای معاصر انجام داده‌ام. در این شعر چکیده برخی از ایده‌های مطرح شده در آن پژوهش به شکل یک شعر بروز کرده‌ است. جالب اینجاست که بنده بلافاصله بعد از نوشتن این شعر بلند با ایده «شعر- مقاله» در سنت فلسفه و نظریه ادبی آشنا شدم. البته در زبان فارسی هم ما از قدیم اشعار آموزشی به شیوه نصاب‌الصبیان داشته‌ایم که برخی از آنها که به علوم ادبی مثل عروض و قافیه پرداخته‌اند تا حدودی به تولید تئوری ادبی هم متمایل شده‌اند. در حال حاضر هم در حال تهیه یک رساله متشکل از تعدادی شعر - ‌مقاله درباره شاعرانی هستم که معتقدم در جریان‌های ادبی نادرستی صورت‌بندی شده‌اند یا اینکه باید به کارشان از منظر دیگری توجه کرد. برای اینکه به پرسش‌تان بازگردم باید بگویم که شعر بلند شرایط سعی می‌کند در گفت‌وگو، مجادله و حتی نزاع با پدران شعری‌اش به ایده‌ای دیگر از شعر برسد که در حال حاضر شعر فارسی ضرورت دارد.

شعر شما بیانگرا نیست و طبعا در آن با بیان مستقیم مفاهیم سیاسی و اجتماعی روبه‌رو نیستیم. با این حساب از این شعرها به عنوان آثاری نام برده می‎شود که امر سیاسی در آنها حضور آشکار و البته سیالی دارد. شعری که مفهومی سیاسی را به عنوان محتوای متعین خود بیان نمی‎کند، نسبتش با امر سیاسی چیست؟

نظریه‌پردازان آوانگارد از جمله پیتر برگر و رناتو پوگیولی معتقدند که شعر تجربی و آوانگارد مناسبات سیاسی را در درون فرم و نه در ساحت موضوع و محتوای اثر تنظیم می‌کنند. در واقع برخلاف یک متن بیانگرا که مسائل سیاسی روز را موضوع خود قرار می‌دهد شعر تجربی و آوانگارد بر اصول نهادینه شده ادبی - که ساختار مناسبات قدرت در جهان خارج را بازتولید می‌کنند - می‌تازد. برای مثال یک شاعر مدرنیست یا های‌مدرنیست ممکن است تحت تاثیر یک واقعه سیاسی - اجتماعی مثل کودتا شعری بنویسد و آن واقعه را از زاویه دید خود تصویر کند اما شاعر تجربی و آوانگارد تاثیر خود از همان واقعه را در تخریب و بازسازی نظام زیبایی شناسی نهادینه شده نشان می‌دهد. حال اینکه موضوع شعر می‌تواند به آن کودتا مرتبط باشد یا نباشد. شعر بلند شرایط هم با اینکه در بسیاری از پاره‌هایش با وقایع تاریخی مشخصی ارتباط برقرار می‌کند، سعی کرده است که ساختار استتیک نهادینه شده‌ای که آن وضعیت سیاسی را نمایندگی می‌کند، تخریب کند. مثلا جنبش دانشجویی را از زاویه یک دانشجوی ادبیات که با فرم‌های قدمایی کلنجار می‌رود، می‌بیند و با فضا دادن به صدای دانشجو برای تخریب و اصلاح آن فرم‌ها عرصه‌ای سیاسی برای حضور آن صدا فراهم می‌آورد.

شما چندی قبل در یکی از سلسله گفتارهایی که پروژه «ارتباط مجدد» برگزار می‌کند درباره امکان و امتناع شعر اجرایی در زبان فارسی و زمینه‌های آن در شعر دو قرن اخیر مطلبی ارائه دادید. آیا می‌توان حضور این صداهای فعال در شعر شما را در ادامه مباحثی که درباره زمینه‌های شعر اجرایی مطرح کردید، دید؟ آیا مقصود از ایجاد عرصه برای عمل سیاسی صداهای مختلف نسبتی با شعر اجرایی دارد؟

دقیقا؛ یک شعر اجرایی زمانی شکل می‌گیرد که دیگر زبان ادبی ظرفیت خود را برای ایجاد فضای مناسب برای به چالش کشیده شدن اصول نهادینه شده ادبی از دست داده است. شعر بلند شرایط هم اگر چه اجرایی نیست اما از مکانیسم‌های رهایی بخش آن در جهت ایجاد یک فضای آنارشیک و در عین حال دموکراتیک برای حضور صداهای مختلف استفاده می‌کند. آنارشیک از آن جهت که اجازه می‌دهد یک صدا -‌که نماینده یک ایده شعری است‌- ایده غالب را پس بزند و جای آن را در صحنه بگیرد. حال اینکه ممکن است در همان لحظه ایده‌ای دیگر برای سرنگونی خود ایده طغیانگر قیام کند و دموکراتیک از این نظر که امکان حضور همه ایده‌های شعری گذشته، اعم از فرم‌ها و موضوعات در یک زمان و یک متن را فراهم می‌آورد. البته این خطر متوجه چنین شعری هست که ناهمگون و پریشان به نظر برسد. تئوریسین‌های آوانگارد این ویژگی را تحت عنوان «فرم غیرارگانیک» از مشخصه‌های چنین متونی می‌شمارند. پس نقدی که پیش‌فرض‌های مدرنیستی جدی داشته باشد ممکن است چنین شعری را ناقص، الکن و یا حتی بی‌ارزش قلمداد کند.

به نظر شما چه خصیصه‌ای می‌تواند مطالعه کتاب «شعر بلند شرایط» را برای مخاطب جذاب کند؟

این شعر همان‌طور که در قسمت پایانی آن می‌بینید، ادعا دارد که بنا داشته «شاعران بد» را به صحنه بیاورد. اگر در جایگاه مخاطب این شعر را بخوانم احتمالا همین نکته توجهم را جلب می‌کند. فکر می‌کنم مخاطب شعر فارسی توقع دارد شعر امروز در مقابل پدران شعری‌اش موضعی محسوس داشته باشد. این شاعران بد در واقع آن ایده‌هایی هستند که بدنه ادبیات مدرن طی دهه‌ها از صحنه تاریخ ادبیات حذف کرده است. این شعر هم قصد دارد نشان دهد اگر میکروفن به دست این شاعران بیفتد چه رخ خواهد داد. اگر به جای مسیر طبیعی «از قاآنی تا نیما» از جاده «یغما تا کیا» برانیم، چه شعری تولید می‌شود؟ به علاوه همان‌طور که گفتم شعر باید به این سوال پاسخ بدهد که «چرا نوشته می‌شود؟» مخاطب شعر امروز احتمالا بیش از هر زمانی برای خواندن و شنیدن شعر بی‌حوصله و خسته است. پس منطقی است اگر توقع داشته باشد که تولید و انتشار شعر ضرورت داشته باشد.

شما برنده شعر شاملو شدید ولی در عین حال انتقاداتی هم به این جایزه داشتید. آیا دلیل اصلی انتقاد شما این است که این جایزه دربرگیرنده تمام صداهای شعر فارسی نیست؟

بله، البته انتقاد من درست شنیده نشد؛ حرف بنده این بود که جایزه‌ای که نام احمد شاملو را بر پیشانی خود دارد شایسته نیست که به مکانیسم‌های حذف تن بدهد. اما بحث بنده این‌طور فهمیده شد که گویا بنده قصد تخریب داوران و برگزارکنندگان را داشته‌ام. در صورتی که من به ساختار جایزه انتقاد کردم و معتقدم نقصی که مطرح شد با هم‌اندیشی برگزارکنندگان با منتقدان ساختار جایزه به سرعت قابل ترمیم است. یعنی می‌توان تمهیدی اندیشید که انتشار رسمی شعر ممیزه جدی برای پذیرش آثار نباشد. مثلا دوسالانه شعر بوشهر یک بخش شعر منتشر نشده داشت که همین شعر بلند شرایط پیش از انتشارش توانست جایزه اول آن را بگیرد. در همین دوره جایزه شاملو هم می‌بینیم که دو بخش «مدایح بی صله» و «هوای تازه» اضافه شده‌اند. این یعنی این ساختار قابل تغییر است. این ایراد را خیلی از دوستان در این شش سال مطرح کرده بودند اما ثمری نداشت. حتی داورانی بودند که سعی کرده‌اند این ایراد را رفع کنند. بنده هم فکر کردم شاید اگر این بار برنده جایزه بحث را پیش بکشد طنین بیشتری خواهد داشت، اما متاسفانه جوابی که گرفتم این بود که اگر به جایزه اعتراض داشتید نباید شرکت می‌کردید. در صورتی که بنده با اصل این حرکت مشکلی نداشتم و بحث بر سر ایرادی ساختاری است و این ساختار ترمیم‌پذیر است. بگذریم؛ نهایتا بنده فکر می‌کنم شعر نسل من شعری شریف و اتفاقا بااهمیت در تاریخ شعر مدرن فارسی است و باید برای خوانده و شنیده شدنش جنگید.

آیا پروژه‌ پژوهشی یا کتاب شعری برای انتشار در دست دارید؟

بله، یک مجموعه مقاله نقد تالیفی درباره ادبیات فارسی جمع‌آوری کرده‌ام که مقالات آن عموما با استانداردهای آکادمیک نوشته شده‌اند. نویسندگان این مقالات هم یا از اساتید و دانشجویان رشته‌های مرتبط با ادبیات مدرن در خارج از کشور یا منتقدان بنام داخل کشور هستند. پروژه شعر - مقاله‌ها هم که پیش‌تر اشاره شد در اولویت برنامه‌های من است که به‌زودی آماده خواهد شد. یک کتاب آماده انتشار هم درباره محمد مقدم و شعر تجربی فارسی دارم که به جهت چاپ یک کتاب مشابه درباره این شاعر فعلا برای انتشار آن عجله‌ای ندارم. مهم‌تر از آن اما رساله دکترای بنده است که در حدود 100 هزار کلمه جریان‌های شعر آلترناتیو فارسی در 200 سال گذشته را بررسی می‌کند. از دل این رساله تا به حال چندین مقاله منتشر شده یا در کنفرانس‌ها ارائه شده است. البته این رساله به زبان انگلیسی نوشته شده و ان‌شاءالله فرصتی دست دهد تا بتوانم آن را به فارسی برگردانم.

روزنامه اعتماد

نظر شما