شناسهٔ خبر: 63910 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

پیمان چهرازی: تری ایگلتون نقد ادبی را با جنبه‌های انضمامی زندگی و فرهنگ عمومی گره می‎‌زند

پیمان چهرازی گفت: سبک و سیاقِ نقدنویسیِ ایگلتون، و الگوی او در انتقال قابل‌فهم ایده‌ها به‌مدد استدلال دیالکتیکی، و برقراری تناظرات، قیاس‌ها، و مثال‌ها و نمونه‌های متعددِ درهم‌تنیده و موثر، و گره زدن هرگونه رویکرد ادبی با جنبه‌های انضمامی زندگی و فرهنگ عمومی، ترجمه‌ کتاب فعلی را هم به‌عهده گرفتم.

تری ایگلتون نقد ادبی را با جنبه‌های انضمامی زندگی و فرهنگ عمومی گره می‎‌زند

به گزارش فرهنگ امروز  به نقل از ایبنا؛ به ‌تازگی کتاب «رخداد ادبیات» دومین اثر تری ایگلتون نظریه‌پرداز و منتقد ادبی بزرگ بریتانیایی با ترجمه پیمان چهرازی توسط نشر آگه منتشر شده است. این کتاب می‌خواهد از مرزهای برساخته نظریه‌های ادبی فاصله بگیرد و مفهومی تحت‌عنوان رخداد را در ادبیات صورت‌بندی کند. ایگلتون بزرگ‌ترین منتقد ادبی زنده دنیا تاثیر زیادی در رشد و اعتلای نقد ادبی در جهان داشته و در ادامه پروژه والتر بنیامین، پروژه جدید خود را در نقد و نظریه ادبی تبیین کرده است. رویکرد چپ‌گرایانه و منتقدانه او توانسته نقد ادبی را از حالت سلبی خارج کند و مواجهه با متن را رساتر سازد. او در ضمن تلاش‌هایش برای تببین نظریه‌هایش به جنبه‌های مختلف زندگی توجه دارد و سعی در گشودن پیچیدگی‌های آن دارد. ایگلتون فیلسوف زندگی است و در اهمیت او یکی منتقدان بزرگ می‌گوید اگر ایگلتون نبود باید یک ایگلتون اختراع می‌کردیم. در ادامه گفت‌وگوی ایبنا را با پیمان چهرازی می‌خوانید:

چه شد که تصمیم گرفتید کتابی از تری ایگلتون را ترجمه کنید؟ 
«رخداد ادبیات» دومین اثرِ ایگلتون است که من ترجمه کرده‌ام (کتاب قبلی «چگونه شعر بخوانیم» بود که سال 1396 در همین نشر آگه منتشر شد). در حقیقت هردو کتاب هم پیشنهادِ آقای نبوی در نشر آگه بود. من به‌خاطر فعالیتِ متمرکزتر خودم در حیطه‌ی شعر کتاب اول را با رغبتِ تمام قبول کردم (که به‌نظرم یکی از آثار آموزنده و راهگشا در حیطه‌ شعر طی این سال‌ها بوده). در ادامه، با آشناییِ بیشتر با سبک و سیاقِ نقدنویسیِ ایگلتون، و الگوی او در انتقال قابل‌فهم ایده‌ها به‌مدد استدلال دیالکتیکی، و برقراری تناظرات، قیاس‌ها، و مثال‌ها و نمونه‌های متعددِ درهم‌تنیده و موثر، و گره زدن هرگونه رویکرد ادبی با جنبه‌های انضمامی زندگی و فرهنگ عمومی، ترجمه‌ کتاب فعلی را هم به‌عهده گرفتم. به‌نظرم ایگلتون یکی از ناقدانی‌ست که، به‌نحوی عامدانه و آگاهانه، پیچیده‌ترین مفاهیم را، در عین شرح و بسطِ دیالکتیکی، و درگیر کردن خواننده در شکل‌دهی به آن‌ها، به‌نحوی خوانا و قابل‌فهم ارایه می‌کند، بی‌آن‌که چیزی از چندسویگی و غنای آن‌ها کم کند؛ به‌عبارتی، او هیچ اصراری در پیچیده‌نویسی ندارد. او در هردوی این کتاب‌ها تلاش کرده که کلیتِ رسانه‌ی شعر یا ادبیات را به تعریف درآورد و، باوجود عدم امکان تعریفی کامل، حیطه‌ی وسیعی را که می‌تواند دربرگیرنده‌ اکثریت شعرها یا آثار ادبی باشد به‌طور تقریبی، و نه با مرزبندی قطعی، مشخص کند. آثار او، بی‌آن‌که به تعاریف و جواب‌هایِ قطعیِ بی‌چون‌وچرا بیانجامند، همواره با ارتقای فهم خواننده، و حیطه‌بندیِ روشن‌ترِ مفاهیم برای خواننده همراه است. تجربه‌ی درگیری مستقیم با آثار ایگلتون، در حین ترجمه‌ آن‌ها، برای یک مترجم نکات بسیار ارزنده‌ای در حیطه‌ی استدلال منطقی و نقد دیالکتیکی دارد.
 
درباره اهمیت شخصیتی چون تری ایگلتون در نقد ادبی نو مقداری بیشتر توضیح دهید.
همان‌طور که گفتم، بخشی از اهمیت ایگلتون در ایده‌پردازی‌های خوانا و قابل‌فهمی‌ست که بر گستره‌ وسیعی از خوانندگان تاثیرگذار است. جنبه‌ دیگرِ اهمیت او رویکردِ چپِ عدالت‌خواهانه‌ای‌ست که او در مقام متفکری مارکسیست (یا به‌تعبیری سوسیالیست) در پیش می‌گیرد. او، به‌تاثیر از والتر بنیامین، در راستای توضیح مفاهیم و مقولاتِ ادبی و اجتماعی، منظومه‌هایی را، با تلاش در تبیینِ جنبه‌ها یا سویه‌های مختلفِ مفاهیم، در خلال استدلالی دیالکتیکی، ترتیب می‌دهد، و حتی در پیش‌پاافتاده‌ترین گوشه‌های زندگیِ روزمره نکات ملموسی برای طرح می‌یابد که در قالبی تکه‌تکه، با ارتباطاتی ظریف و به‌دور از یکپارچگیِ کاذب، به هم متصل‌ می‌شوند و حیطه‌ای کلی از آن مفاهیم به دست می‌دهند. در واقع، به ‌یک معنا، ایگلتون یکی از ناقدانی‌ست که، در ادامه‌ی پروژه‌ی والتر بنیامین، تأثیر قابل‌اعتنایی در اِحیای ایده‌های مارکسیستی در عرصه‌ نظریه و نقد ادبی داشته است.

اساسا خود مفهوم رخداد در فلسفه کارکرد مهمی دارد و از سمت کسانی چون آلن‌ بدیو مطرح شد. منظور از رخداد ادبیات در نظر ایگلتون چیست؟ 
ایگلتون این نکته را مطرح می‌کند که نگاه به آثار ادبی به‌طور عمده دو جهت‌گیری داشته: یا آثار ادبی را ساختار (یا شی‌) دانسته‌اند یا رخداد (یا کنش). شاید بتوان گفت وجه مشترکِ ایده‌ی «رخداد» در نظرات بَدیو و ایگلتون مفهوم رخداد در معنای واقعه‌ای در حال اجرا و در حال تحقق است، که تمام سوژه‌های درگیر با آن (مولف، خواننده، ناقد و ...) به‌نوعی در اجرا و تحققِ آن مشارکت دارند یا سهمی ایفا می‌کنند و مسئولیتی می‌پذیرند. فرآیند خلق و تحقق‌ آثار ادبی (در قالب شعر و داستان و ...)، در تناظر با جنبش‌ها و انقلاب‌ها (اگر مولفان مشخصی داشته باشند)، هیچ‌گاه توسط مولف یا مولفان‌شان به انجام نمی‌رسد و امکان خلاقیت در فهم و جهت‌گیری و تاویل در قبال آن‌ها، و چه‌بسا جهت‌دهی به آن‌ها، در اَشکالی متفاوت با مولف اولیه و بِزَنگاه اجتماعی وقوع‌شان، برای سوژه‌هایی که در مقام مخاطب با این پدیدارها درگیر می‌شوند گشوده است. ساختار آثار ادبی رخدادهایی خلق می‌کند که در ادامه می‌توانند واکنش‌هایی به این ساختار نشان دهند و مناسبات‌اش را تغییر دهند. به‌این‌ترتیب، این آثار فرم اَعمال آزادانه‌ بشری را دارند. اثر ادبی به‌مثابه «رخداد» فرآیندی پدیداری‌ست که فرآیند خودکامل‌سازی‌اش همواره در جریان است. البته به‌باور ایگلتون ساختار (یا شی‌) و رخداد (یا کنش) لازم و ملزوم هم‌دیگرند؛ به‌تعبیری، بدون وجود یک ساختار، و جز در قبال یک ساختارِ متشکل، رخدادی شکل نخواهد گرفت. او ایده‌ی «رخداد ناب» را حاوی تناقض‌گویی می‌داند.


بر اساس بحث اولیه کتاب در باب واقع‌گرایان و نام‌گرایان، پدیده‌ها ماهیتی عام دارند یا خیر و اینکه نسبت آن‌ها با ادبیات را تبیین کنید.
جدال نظریِ واقع‌گرایان و نام‌گرایان ریشه در دوران باستان دارد، که در قرون وسطا شدت و گسترش می‌یابد: واقع‌گرایان (یا ذات‌باورانِ) پیرو افلاطون، ارسطو و سَنت آگوستین معتقدند که مقولات عام و جهان‌شمول (طبقه‌بندی‌ها، اسامیِ نوعی، و عناوین کلی)، به‌نوعی، واقعی‌اند، درواقع مقولات عام نیروهایی‌اند که موارد منفرد و خاص را به آن‌چه هستند بدل می‌کنند، و نام‌گرایان بر این باورند که تَک‌تَکِ امور واقعیِ دنیا مقولات خاصی‌اند که نمی‌توان آن‌ها را به مقولات عام تقلیل داد و مقولات عام مفاهیمی‌اند که ما به دنیا تحمیل می‌کنیم. به‌باور ایگلتون، ذات‌باوری و تکثرگرایی [یا واقع‌گرایی و نام‌گرایی] لازم و ملزوم هم‌دیگرند. ایگلتون غلبه‌ متناوبِ واقع‌گرایی و نام‌گرایی را در مسیر تاریخ بشر دنبال می‌کند و به هریک از آن‌ها نقدهایی، از جنبه‌های منطقی، سیاسی و اجتماعی، وارد می‌کند؛ او در نهایت، در عین اشاره به نقاط  قوت و راهگشای هریک از این دو جناح فکری، با نقد جدیِ افراط و تفریط‌های هریک از آن‌ها معتقد است که باید بدیل‌های منطقی‌تر و متعادل‌تری را به‌جای طرفینِ این جدال [یعنی واقع‌گرایی و نام‌گرایی] قرار داد. این بحث که آیا پدیده‌ها اساسا ماهیتی عام دارند یا نه، مقدمه‌ای‌ست برای ورود به بحث اصلیِ این کتاب دراین‌باره که آیا می‌توان از پدیده‌ی عامی با عنوان «ادبیات» حرف زد یا نه. در رابطه با ادبیات هم، ایگلتون معتقد است آن‌دسته از قطعات نوشتاری که «ادبی» نامیده می‌شوند در هیچ ویژگیِ یگانه یا مجموعه‌ای از ویژگی‌ها اشتراک ندارند. در واقع ایگلتون نظریه‌ی معروفِ «شباهت‌های خانوادگی» ویتگنشتاین را به عنوان بدیلی برای دوراهی کاذبِ واقع‌گرایی و نام‌گرایی معرفی می‌کند.
 
درباره خصایص بنیادین بزم‌های ادبی و ایده «شباهت‌های خانوادگی» ویگتنشتاین که از ایگلتون از آن کمک گرفته، کمی بیشتر توضیح دهید.
ویتگنشتاین در کتاب «پژوهش‌های فلسفی» وجه مشترک تمام بازی‌ها را وارسی می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که هیچ ویژگی واحدی نیست که بازی‌ها در آن اشتراک داشته باشند. او می‌گوید که ما در بازی‌ها، به‌عوض ویژگی‌های مشترک، با شبکه‌ی پیچیده‌ای از شباهت‌های متداخل و متقاطع مواجه‌ایم. ویتگنشتاین در ادامه همین قیاس را برای اعضای خانواده ترتیب می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که در خانواده هم هیچ ویژگی واحدی نیست که همه‌ افراد یک خانواده در آن اشتراک داشته باشند، درواقع هیچ نوع یا گونه‌ای وجود ندارد که همه‌ی اعضای‌ آن در همه‌ی خصایص خود همانند باشند، حتی شاید دو عضو یک خانواده هیچ وجه اشتراکی نداشته باشند، ولی هم‌چنان می‌توانند از خلال مجموعه‌ای از میانجی‌های جزیی با هم در پیوند باشند. ایگلتون این موضوع را در مورد ادبیات هم صادق می‌داند؛ لزومی ندارد که اشیای منفرد برای تعلّق به گونه‌ای خاص همگی ویژگی مشترک مشخصی داشته باشند، ولی ویژگی‌هایی وجود دارد که برسازنده‌ی آن گونه‌ خاص‌اند و هر ماهیتِ منفردی برای آن‌که عضوی از آن گونه باشد باید دست‌کم یکی از آن ویژگی‌ها را به نمایش بگذارد. به‌باور ایگلتون، در هر دوره‌ای که آدمیان یک اثرِ نوشتاری را «ادبی» نامیده‌اند، یکی از پنج خصیصه‌ زیر، یا ترکیبی از آن‌ها را در نظر داشته‌اند: یا منظور اثری‌ست که داستانی روایت می‌کند؛ یا، برخلاف گزارشِ حقایقِ تجربی، بینشی دلالت‌گر (یا اخلاقی) در قبال تجارب بشری عرضه می‌کند؛ یا زبان را در قالبی مَجازی و خودآگاه به کار می‌گیرد که فوق‌العاده اوج‌گرفته و شدت‌یافته است؛ یا اثری‌ست که، به آن معنایی که لیست خرید کاربردی‌ محسوب می‌شود، کاربردی نیست؛ و یا به‌لحاظ نوشتاری حاوی ارزش بالایی‌ست (این پنج خصیصه را می‌توان به‌ترتیب؛ داستانی، اخلاقی، زبان‌شناختی، غیرکاربردی و هنجاری نامید). متونی که همه‌ این عوامل را در خود گِرد می‌آورند عموما نمونه‌های ادبیِ مثالی تلقی می‌شوند، ولی هیچ‌یک از آثاری که تحت عنوانِ «ادبی» طبقه‌بندی می‌شوند لزوما دربردارنده‌ همه‌ این معیارها نیستند. در عین حال هیچ‌یک از این ویژگی‌ها به‌تنهایی برای تضمین اعتبار ادبیِ یک اثر کافی نیست. این ویژگی‌ها به‌لحاظ فرهنگی و تاریخی متغیرند. بر مبنای مقوله‌ «شباهت خانوادگی»، کاربردهای مختلفِ کلمه‌ «ادبیات» هم‌پوشانی‌هایی با هم دارند. همیشه مواردی از درهم‌آمیختگی، بی‌قاعدگی، حالت‌های آستانه‌ای، و وضعیت‌های مبهمِ این ویژگی‌ها در آثار ادبی وجود دارد. یکی از دلایل حالت تقریبی و ناتمام الگوی شباهت‌های خانوادگی این است که این الگو، به‌معنایی، با توجه به شرایط متغیّر فرهنگی و تاریخی، خود را واسازی می‌کند. ایگلتون، زوایای ظریف این خصایص پنج‌گانه را واکاوی می‌کند و، با دنبال کردن سابقه‌ تاریخی و فرهنگی این وجوه، نشان می‌دهد که آن‌ها به‌سادگی می‌توانند به انتخاب افراد مختلف به‌صورت پراکنده و مجزا مورد استفاده قرار بگیرند. در نهایت ایگلتون به این نتیجه می‌رسد که پنج ویژگیِ مذکور در ارایه تعریفی قطعی از ادبیات، و ایجاد مرزبندی دقیق میان ادبیات و دیگر پدیده‌ها، ناکام می‌مانند. این ویژگی‌ها را می‌توان رهنمودها یا سنجه‌هایی برای روشن‌تر شدن ماهیتِ بحث از ادبیات دانست. به‌باور ایگلتون، باوجود نسبی بودن این ویژگی‌ها، آدم‌ها مسلما فهمی از معنای ادبیات و چندوچون تفاوت آن با دیگر فرم‌های اجتماعی دارند، و کار او در این کتاب تلاش برای تمرکزِ هرچه دقیق‌تر بر محتوای این فهم است.  
 
 مفهوم «راهبرد» در مواجهه با آثار ادبی از نظر تری ایگلتون، چگونه می‌تواند در نقد ادبی کاربرد پیدا کند؟
به‌باور ایگلتون، نظریه‌های ادبی هم در هیچ خصیصه‌ یگانه‌ای وجه اشتراک ندارند. ولی مفهومی تحت عنوان «‌راهبرد»، به‌معنای تلقی آثار ادبی به‌مثابه واکنشی راهبردی به موقعیت‌های معین (اتخاذ شیوه‌ای، در مقام طرحی دگرگون‌ساز، برای کار بر روی واقعیتی که باید به‌نحو مقتضی در دل اثر گنجانده ‌شود)، را می‌توان به‌عنوان گونه‌ای وجه اشتراکِ آثار ادبی مطرح کرد. راهبرد ساختاری با گونه‌ای قصدیتِ درون‌ساخته‌ معین است که برای دستیابی به تاثیرات معینی سازمان‌دهی می‌شود. هر اثر ادبی، به‌نحو متناقضی، از خلال محتویات خاص خود، خُرده‌متنی کاملا تاریخی و ایدئولوژیک را طرح‌ریزی می‌کند و همان خُرده‌متن‌ در نقش پاسخی راهبردی به آن اثر عمل می‌کند. راهبرد مستلزم مجموعه‌ای از مصالحه‌ها و توافقات است که خود مستلزم کنش و واکنشِ متقابل و دائمیِ «امر زیبایی‌شناختی» و «امر ایدئولوژیک» است. راهبردهای متنی وظیفه‌ دارند پاسخی خیالی برای آن پرسش‌های اضطراری تدارک ببینند که زمینه‌ تاریخی‌متن بر عهده‌اش می‌گذارد، و این مستلزم حرکتی دائمی در مرزهای فرم و محتواست. راهبردها هم بر ساختار درون‌ماندگارِ متن عمل می‌کنند و هم بر آن کنش‌های ادراکی که این ساختار در خواننده به کار می‌اندازد. معنا از دلِ مبادلات مداومِ اثر و خواننده ظهور می‌کند و خواننده، به‌تعبیری، در فعلیت یافتن خصایص متن مشارکت می‌کند. راهبرد ساختاری‌ست که در هر لحظه، در راستای کارکردهایی که باید به اجرا بگذارد، به‌ناگزیر کلیت خود را واسازی می‌کند. او روان‌کاوی را نمونه‌ای از عمل‌کرد راهبردی می‌داند و در این رابطه تناظرات ظریف و موثری میان اثر ادبی و فرآیند روان‌کاوی ترتیب می‌دهد. نکته‌ انتهایی این‌که؛ نثر روان ایگلتون، که ایده‌ها را در قالب زنجیره‌ی ظریفی به هم متصل می‌کند، در انتقال مفاهیم فوق‌العاده موثر است؛ لذا کتاب باید خوانده شود تا خواننده ایده‌پردازیِ ایگلتون را از خلال شگردهای متنی، پیچ‌وتاب‌ها و اتصالات و ارتباطات ظریف مفاهیم درک کند.  
             
کتاب «رخداد ادبیات» اثر تری ایگلتون با ترجمه پیمان چهرازی در 270 صفحه و با قیمت 54 هزارتومان توسط نشر آگه منتشر شده است. 

نظر شما