شناسهٔ خبر: 64078 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

داستان‌ها باید از جایی بیرون بیایند/ نگاهی به فیلم سرزمین تابستانی ، ساخته جسیکا سوئل

  

فرهنگ امروز/ یاسمن اسمعیل‌زادگان

داستان «Summerland»، ساخته «جسیکا سوئل»، کارگردان و نمایشنامه‌نویس تئاتری، در سال ۱۹۷۵ شروع می‌شود و با کاراکتر آلیس لم، مواجه می‌شویم که در عرض چندثانیه با شخصیت او آشنا می‌شویم. کاراکتری تنها و بی‌حوصله که غرق نوشتن با ماشین تحریر است و تمام حواسش به کارش است، علاقه‌ای به کودکان ندارد و آنها را از خودش دور می‌کند. کمی بعد اما صحنه کات می‌خورد به حدود ۳۰سال قبل و این‌بار با آلیس جوان (جما آرترتون) مواجه می‌شویم که همچنان مشغول نوشتن است و باز هم سر کودکانی که سر به سرش می‌گذارند، فریاد می‌کشد و آنها را دور می‌کند و این‌گونه با فیلمی کاراکتر محور مواجه می‌شویم که داستانش روی کاراکتر آلیس و شناساندن او می‌چرخد، قهرمانی که زندگی خود را وقف نوشتن کرده. 
جریانات اصلی فیلم در دوره‌ جنگ جهانی دوم و اما در حومه یک دهکده ساحلی کوچک در کنت و در نزدیکی لندن، با طبیعتی زیبا، تپه‌های شنی، اقیانوس بی‌کران که گویی از خطر و آشوب جنگ به دور است، می‌گذرد. فیلم از ابتدا به زندگی کاراکتر آلیس نویسنده‌ای که تنها، در این‌ دهکده، در کلبه‌ای رو به آب زندگی می‌کند می‌پردازد، نویسنده‌ای انزواطلب و عصبانی که روی «پایان‌نامه‌های آکادمیک» با موضوع اساطیر و فرهنگ فولکلور کار می‌کند و پدیده جادویی را با عنوان «جزیره در آسمان» بررسی می‌کند، جزیره‌ای با قلعه‌ای با شکوه که در هوا معلق است، شاید شبیه به باغ‌های معلق بابل.
آن طرف‌تر و در دل این دهکده اما اهالی به نظر می‌رسد نسبت به آلیس و شیوه زندگی مستقلانه و بی‌پروای او بی‌اعتماد هستند و کمی از او می‌ترسند و کودکان هم او را به دلیل رفتارهای عجیبش جادوگر یا جاسوس آلمان‌ها صدا می‌زنند. اما کنش اصلی جایی آغاز می‌شود که ورود کاراکتر فرانک (لوکاس باند) به داستان، پسر بچه‌ای (در آن دوره، به دلیل بمباران، بچه‌ها را از لندن به نقاط دیگر منتقل می‌کردند) که باید برای یک‌ هفته پیش آلیس بماند و آلیس از او نگهداری کند تا تکلیف پدر و مادرش در اوضاع بحرانی جنگ مشخص شود، زندگی او را دستخوش تغییرات می‌کند.
سینمایی «Summerland» با نشان دادن نویسنده‌ای تنها و انزوا طلب و مسیر فکری و جزییات زندگی او، شکلی از نوستالژی را ارایه می‌دهد که بسیاری از مخاطبان را به مساله‌ای نزدیک می‌کند که باعث تسکین دادن آنها می‌شود. کاراکتری که در اوج جنگ، در خلوت خودش است و با کسی کاری ندارد و دوست ندارد کسی برایش دردسر درست کند و آرامشش را برهم زند و مخاطب هم او را فقط در کلبه‌ای زیبا در ساحل کنت پیدا می‌کند که برای رسیدن به آنچه می‌خواهد تلاش می‌کند. بدیهی است چنین کاراکتری از حضور غریبه‌ کوچک و مزاحمی به نام فرانک که از لندن آمده خوشحال نشود و مدام احساس خطر کند، اما این نقطه از زندگی و این رو در رویی و فی‌الواقع به اجبار قبول کردن فرانک، نقطه تغییر در زندگی او می‌شود و ارتباط دوستانه بین این دو آرام آرام رشد می‌کند و آلیس، احساس محبتی را که طولانی مدت در خود سرکوب کرده بود، دوباره زنده می‌کند و سرد بودن او، با شور و شوق و مهربانی فرانک از میان می‌رود. آلیسی که در ابتدا از حضور یک غریبه وحشت دارد و او را به خاطر دست زدن به وسایلش سرزنش می‌کند، به مرور احساسات مادرانه در او شکل می‌گیرد و نگرشش به زندگی تغییر می‌کند.
فی‌الواقع حضور فرانک، در این کلبه سرد و مطرود، باعث شکل‌گیری گفت‌وگو می‌شود. گفت‌وگوهایی زیبا از هر آنچه آلیس تا به حال می‌خواست بگوید ولی نمی‌توانست، از سرزمین همیشه تابستان، از داستان‌های پریان، از جزیره معلق، از اسطوره‌ها و افسانه‌های فرهنگی و الخ و بیان این خیالات و هر آنچه در ذهن آلیس می‌گذرد، پلی محکم را بین او و فرانک به وجود می‌آورد و فیلم را بدل به روایتی تماشایی و دوستانه می‌کند و آنها با هم شروع به تعقیب قلعه‌ها در آسمان می‌کنند. سراب‌های شیرینی که از تخیل آلیس و فرانک شکل می‌گیرد، به نظر می‌رسد پیوندی بین این جهان و جهان دیگر است، جهانی پر از عشق و مهربانی که گویی قلمروی افسون شده آلیس و فرانک در اوج جنگ باشد. 
ناگفته نماند که قاب‌های «Summerland» به زیبایی تمام توسط لوری رز به تصویر آمده‌اند. فیلمبرداری که به ریزترین جزییات هم اهمیت می‌دهد و جهانی عجیب و غریب، رویاگون را رقم می‌زند که در آن احتمال معجزات رستگاری کم‌کم، گوشه‌های تاریک تنهایی را روشن و مخاطب را تا انتها با این کلاسیک ساده همراه می‌کند.
در نهایت می‌توان گفت، «Summerland» یک فیلم دوست داشتنی، امیدوارکننده و نسبتا جادویی است. اولین فیلم سینمایی جسیکا سوئل، شبیه به یک معجون مقوی و اسرارآمیز است که در مواقع آشفتگی، ناراحتی و شکست ‌حال‌مان را خوب می‌کند.یک داستان از عشق، احساس و محبت راستین که با ذکاوت و جذابیت بیان می‌شود، به آرامی در یک رئالیسم جادویی کوچک حرکت می‌کند و خستگی و فرسودگی را از تن و جان مخاطب جهان ویروس زده، می‌زداید.

روزنامه اعتماد

نظر شما