شناسهٔ خبر: 64958 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

صلح بیرونی بی صلح درونی میسر نیست

شهرام پازوکی، استاد فلسفه و عرفان، گفت: بدون صلح درونی، صلح بیرونی میسر نیست؛ تا قوای وجودی انسان به صلح نرسیده باشد نمی‌تواند در بیرون مدعی صلح حقیقی شود و اگر صلح هم باشد تدبیری موقتی است. تعبیر قرآن کریم سلام است و عارفان واقعی دنبال سلام هستند و بهشت هم دارالسلام است.

به گزارش فرهنگ امروز : شهرام پازوکی، استاد فلسفه و عرفان، ۱۳ اردیبهشت ماه در ادامه سلسله نشست‌های عرفان و تجلیات آن در فرهنگ، ادبیات و هنر گفت: عده‌ای در فضای مجازی بدون آن‌که چندان با مقوله عرفان آشنا بوده و با آن سروکار داشته باشند به مخدوش کردن آن می‌پردازند و وقتی بهانه‌ای ندارند آن را به مسائل سیاسی پیوند می‌زنند ولی کسانی که در این عرصه کار می‌کنند باید نسبت به تأثیرگذاری کارشان مطمئن باشند و این مسیر را ادامه دهند. بزرگانی در عرصه عرفان بوده‌اند که اقدام به تشکیل جلساتی می‌کردند و به‌خصوص اصرار بر کار فرهنگی در این زمینه داشتند.

وی افزود: مراد از ادیان ابراهیمی، یهودیت، مسیحیت و اسلام است و اگر قرار است گفت‌وگویی بین آنها صورت بگیرد قطعاً گفت‌وگویی عرفانی است و هیچ‌گاه بین شریعت و مباحث فقهی ادیان گفت‌وگویی ایجاد نمی‌شود، البته نه اینکه محال است ولی ماهیت فقه و حتی کلام به گونه‌ای است که گفت‌وگو بسیار سخت است و همدلی نمی‌توان پیدا کرد و به تعبیر مولانا هم‌زبانی هست ولی همدلی نیست. دل موضوع همه مباحث عرفانی است و هدف از عرفان معرفت قلبی و تزکیه دل است.

استاد عرفان و فلسفه تصریح کرد: ایزوتسو کتابی نوشته و بین عارفی در اندلس و حکیمی چینی که با فاصله چند صد ساله زیست می‌کرده‌اند، همدلی آنها را کشف کرده است ولی این همدلی چیزی نیست که بتوان در فقه و حتی کلام آن را یافت چون ماهیت این دانش‌ها و حصاری که دارند اجازه نمی‌دهد این همدلی ایجاد شود ولی عرفان این‌طور نیست. وقتی تاریخ تحولات عرفان یهود را بنگریم، چند جریان وجود داشته است ازجمله مرکبه و حصیدی و کابالا که کابالا در حقیقت از قَبَله گرفته شده است. عرفان یهودی با اینکه بسیار در حاشیه است زیرا یهود دینی بسیار شریعت‌محور است، باز خیلی به عرفان ادیان ابراهیمی دیگر نزدیک می‌شود. البته درباره عرفان مسیحی این تقرب بیشتر است.

تفاوت مسیحیت و یهودیت

وی افزود: یهود دین شریعت‌مدار، مسیحیت طریقت‌مدار و به نوعی مصلح معنوی در دل دین یهود است و به همین دلیل عیسی(ع) می‌گوید من راه هستم ولی موسی(ع) به ده فرمان ارجاع می‌دادند. در جریان مسیحیت هم ارتدکس‌ها بر عرفان نظری و کاتولیک‌ها بر عرفان نظری و عملی تمرکز و تأکید دارند؛ پروتستان‌ها هم جریان عرفانی چندانی ندارند و عارفی در آنها نمی‌بینیم؛ بنابراین مسیحیت هم با اینکه دینی عرفانی است ولی به‌تدریج هرقدر به سمت کلام رفت از عرفان دور شد.

سابقه عرفان هندویی

پازوکی بیان کرد: در مورد عرفان در ادیان شرقی یعنی هندویی و دائوئی باز تفاوت ایجاد می‌شود، البته اینها ادیان غیر ابراهیمی است؛ در مورد هندو شاید گفت مادر همه ادیان شرقی است زیرا از همه قدیمی‌تر است ولی وقتی به کتاب عرفان هندویی نگاه کنیم می‌بینیم چقدر با عرفان ادیان ابراهیمی قرابت دارند با اینکه چنین انتظاری وجود ندارد. اگر با ابن عربی مقایسه کنیم خواهیم دید چقدر وحدت وجودی است و به ابن عربی نزدیک شده است.

پازوکی بیان کرد: در کتاب مجمع البحرین که به تطبیق مباحث عرفانی در اسلام و هندو پرداخته است می‌بینیم قرابت قابل‌توجه وجود دارد. در مورد دائوئی هم دو طریق دائوئی و کنفوسیوس را می‌بینیم و اگر بخواهیم بر مبنای طریقت و شریعت و حقیقت نگاه کنیم خواهیم دید تعالیم کنفوسیوس بیشتر تمدن‌ساز و اجتماعی دارد ولی تائو عمدتاً جنبه طریقت دارد و از کنار هم قرار گرفتن این دو جریان تمدن بزرگ چین ساخته شده است.

وی با بیان اینکه ظرفیت عرفانی اسلام بسیار زیاد است، افزود: کربن که واقعاً به‌تمام‌معنا یک شرق‌شناس بود و او توانست بین چند چیز ارتباط خوبی برقرار کند که مستشرقان دیگر متوجه آن نشدند؛ یکی نسبت بین اسلام و تصوف، نسبت بین تشیع و اسلام و نسبت بین ایران و اسلام. ازاین‌جهت، کربن اولین تصحیح‌کننده آثار سهروردی است. امیرمعزی هم که از شاگردان خاص کربن بوده است جریان فکری ایجاد کرده‌اند و به مقابله با تفکری پرداخته‌اند که قصد دارند اسلام و تشیع را از تصوف و عرفان دور کنند و به یک معنا هم از ایران باستان جدا کنند؛ کربن به‌خصوص در زمینه عرفان تطبیقی فعالیت خوبی انجام داده است.

پیوند میان عشق و معرفت

استاد عرفان و فلسفه با اشاره به بحث عشق و محبت در عرفان، اظهار کرد: اولیاء خدا به گونه‌های مختلف هستند، ما یک مشرب عرفانی داریم ولی طریقت‌ها با هم فرق دارند و این موضوع از قدیم بوده است، اول تذکره الاولیاء هم گفته است که گروهی از اولیاء بر طریق معرفت و گروهی بر طریق محبت و ... هستند، طریق محبت لوازمی دارد ازجمله اینکه خالی از دانش نیست؛ مولانا فقط عشق نیست بلکه پر از معرفت است و دانش و جهل و نادانی و حماقت و دانایی خیلی در مثنوی مولانا به‌کاررفته است مثلاً واژه خر چندین بار در آن تکرار شده است و این نشان می‌دهد مولانا عاشق اهل معرفت است و این محبت هم نتیجه دانش است ولی رویکرد نامناسبی به پیروان طریقت محبت وجود دارد و بیشتر هم تحت تأثیر فلسفه غرب است.

پازوکی اضافه کرد: رابطه مرید و مراد در طریقت رابطه لیلی و مجنون است و در طریق عمل، اطاعت پررنگ است و بین اطاعت و ارادت تفاوت است مثلاً رابطه بین موسی(ع) و مردم رابطه اطاعت از فرمان‌ها بود ولی رابطه عیسی(,ع) و پیروانش ارادت بود و می‌فرمود دنبال بنده بیایید ولی اینکه کمال در کدام است مسئله دیگری است.

صلح و سلم درونی مقدمه صلح بیرونی

وی اضافه کرد: صلح می‌تواند شگرد و تدبیر یا یک نگاه باشد ولی نکته مهم این است که بدون صلح درونی، صلح بیرونی میسر نیست و تا قوای وجودی انسان به صلح نرسیده باشد، نمی‌تواند در بیرون مدعی صلح حقیقی شود و اگر صلح هم باشد تدبیری موقتی است. تعبیر قرآن کریم سلام است و عارفان واقعی دنبال سلام هستند و بهشت هم دارالسلام است ولی در جهنم کسی به کسی سلام نمی‌کند. در بهشت می‌گویند سلام یعنی مؤمنان از دست و زبان و رفتار و گفتار دیگران در امان هستند. بنابراین بدون صلح انفسی صلح آفاقی هم ممکن نیست و حقیقت صلح سلام است.

وی در پایان بیان کرد: ما قبل و بعد از اسلام پدیده فتیان و جوانمردان را داریم و عجیب اینکه بعد از اسلام بین فتوت و تصوف ارتباط عمیق و عنیقی پیدا شد و به تعبیر کربن فتوت و پهلوانی به تصوف تبدیل شد.

نظر شما