شناسهٔ خبر: 65000 - سرویس خبر
نسخه قابل چاپ

شهید مطهری بر زوال تفکر اعتزالی و غلبه تفکر اشعری افسوس می‌خورد

غلامعلی حداد عادل ضمن اشاره به برخی ویژگی‌های شخصیتی شهید مطهری تصریح کرد: ایشان به عنوان یک متکلم شیعه و فیلسوف مسلمان معتقد بودند کلام شیعی نه معتزلی است و نه اشعری البته کلام شیعی را به کلام معتزلی نزدیک‌تر می‌دانست و بر زوال تفکر اعتزالی و غلبه تفکر اشعری در جهان اسلام افسوس می‌خورد و آن را یک خسارت می‌دانست.

فرهنگ امروز:  نشست علمی گرامیداشت شهید مرتضی مطهری و روز معلم ظهر امروز نوزدهم اردیبهشت‌ماه در دانشکده الهیات دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.

در این مراسم غلامعلی حداد عادل، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با محوریت «عقلانیت دینی از نظر شهید مطهری» سخنرانی کرد که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

در ابتدا می‌خواهم تصویری از شخصیت شهید مطهری برای شما ترسیم کنم. آنچه بنده عرض می‌کنم بر اساس تجربیات شخصی خودم و از استفاده از محضر ایشان است. من فقط عناوین ابعاد وجودی ایشان را ذکر می‌کنم. هر عنوانی که عرض می‌کنم باید در جای خودش تفصیل داده شود. آقای مطهری در درجه اول یک مرد مومن، متدین و متعبد بود. یک روحانی متقی و پرهیزگار بود با دلی خداآشنا و روحیه‌ای معنوی و اهل تقوا و تهجد. افرادی که با ایشان هم‌حجره بودند گواهی می‌دهند از همان سال‌ها تقید به زبان شب داشت و کاملا یک دل الهی داشت. این ایمان به خدا پایه و مبنای شخصیت ایشان بود. ایمان به خدا در مسلمانی ایشان آشکار شده بود. آقای مطهری یک عالم علوم دینی، آشنا با معارف اسلامی، صاحب استعداد بالا و ذهن قوی بود.

ایشان نه تنها در معارف متعارف حوزوی تسلط داشت بلکه مطالعات گسترده‌ای در معارفی داشت که بیرون از حوزه بود و در حوزه به آنها توجه نمی‌شد. قبل از اینکه علوم انسانی در حوزه‌ها مطرح باشد، آقای مطهری با انتخاب خودش با علوم انسانی دانشگاهی آشنا شده بود و اگر کسی کتابخانه ایشان را بررسی کند و یادداشت‌هایی که ایشان به کتاب‌هایی که مولفان دانشگاهی نوشتند بررسی کند متوجه گسترش دانش ایشان فراتر از علوم مرسوم حوزوی می‌شود. این حرف برای امروز تعجب‌آور نیست چون کسانی که در حوزه و دانشگاه درس خواندند زیاد هستند ولی سخن از شصت سال پیش است که برخی مفاهیم در حوزه معنا نداشت ولی ایشان به صورت فردی و باانگیزه دینی و دفاع از اسلام، سراغ این معانی رفته بود.

استحکام در تدریس داشت

در کنار ایمان و دانش گسترده، یک معلم توانا بود که بسیار خوب تدریس می‌کرد و نظم فکری داشت و برای هر درسی طرح‌درسی تثبیت‌شده داشت و وقتی می‌خواست بحثی را تدریس کند از شاخ و برگ زائد پرهیز می‌کرد. در کلاس درس آقای مطهری شما حاشیه‌های زائد و مطالبی که بر سبیل تداعی معانی به ذهن بیاید نمی‌دیدید، ایشان یک استحکام در تدریس داشت.

ایشان یک متکلم بود و از اعتقادات شیعی دفاع می‌کرد. کاملا به تاریخ علم کلام اشراف داشتند و دو مکتب اعتزالی و اشعری را می‌شناختند. با این حال ایشان در درجه اول یک فیلسوف بودند و هم در فلسفه اسلامی و هم فلسفی غربی تبحر داشتند. این تفکر اسلامی به ذهن ایشان انضباطی بخشیده بود که وقتی به موضوعات دیگر هم وارد می‌شد نگاه فلسفی و منطقی داشت. شما کتاب انسان و سرنوشت را ملاحظه کنید معلوم است که یک متفکر این کتاب را نوشته است.

من اینجا یک پرانتز باز می‌کنم و عرض می‌کنم همه ما باید برای آشنایی با معارف اسلامی آثار شهید مطهری را مطالعه کنیم. بنده هم‌اکنون شخصا افسوس می‌خورم به دلیل اشتغال زیاد، فرصت مطالعه همه آثار ایشان را پیدا نکردم. من پنجاه سال پیش هم که در دانشگاه تدریس می‌کردم اگر دانشجویان از من راهنمایی برای معارف اسلامی می‌خواستند می‌گفتم آثار مطهری را بخوانید، اگر امروز هم کسی مراجعه کند باز هم آثار مطهری را توصیه می‌کنم.

ایشان از این مزیت برخوردار بود که یک فرد ادیب بود، با شعر و ادبیات انس داشت و از شاعران بزرگ مثل فردوسی شعر حفظ داشت و در آثار خودش به آنها استناد می‌کرد. عاشق حافظ بود. یک وقت احساس تکلیف کرد چهار سخنرانی درباره حافظ کرد که به صورت تماشاگه راز منتشر شد. به مولانا خیلی علاقه‌مند بود. ایشان هم با شعر شاعران معاصر آشنا بود و هم شاعران قدیم، لذا در سخنرانی‌ها و آثار خودشان از انوری تا پروین اعتصامی شعر می‌آورند. ایشان قلم بسیار روانی داشت. این در زمانی بود که علمای دین با قلمی غیر از قلم دانشگاهیان می‌نوشتند ولی ایشان طوری می‌نوشت که همه می‌خواندند و می‌فهمیدند و اصلا شما وجود لفظ را در آثار ایشان حس نمی‌کنید گویی مفاهیم مستقیما از ذهن نویسنده به ذهن خواننده منتقل می‌شود. خودشان می‌گفتند من نوشته خودم را از گفته خودم بهتر می‌پسندم.

اولین کتابی که از مطهری خواندم «داستان راستان» بود

ایشان یک نویسنده پرکار بود. در طول بیست و پنج سال حج عظیمی از آثار ایشان بر جای مانده است. همچنین برای سطوح مختلف کتاب می‌نوشت. کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ایشان از کتاب‌های مورد استفاده اهالی فلسفه است ولی همین شخص، بعد از اصول فلسفه کتاب «داستان راستان» را نوشته است. این خیلی حیرت‌انگیز است. کتاب «داستان راستان» همان زمان به انتخاب کمیسیون ملی یونسکو برنده کتاب سال شد و باید ایشان را از پیشگامان ادبیات نوجوانان بدانیم. خود من اولین کتابی که از ایشان خواندم «داستان راستان» بود که در سن سیزده سالگی مطالعه کردم. عجیب این است؛ داستان راستان کتابی است که یک فیلسوف برای کودکان و نوجوانان نوشته است.

ایشان یک منبری هم بود و در جلسات دینی منبر می‌رفت. به جای اینکه در سطح فکری مخاطب صحبت کند سطح فکری مخاطب را بالا می‌آورد. آقای مطهری همه عمرش صرف جهاد تبیین شد یعنی ایشان به هیچ موضوعی به جهت تفنن ذهنی نپرداخت و همیشه بر اساس یک مسئله اقدام به سخنرانی و تالیف می‌کرد. در دفاع از اسلام و دین و حق و حقیقت بی‌تاب بود. قبل از انقلاب یک فیلمی به نام «محلل» درست شده بود. بعضی که فیلم را دیده بودند به شهید مطهری گفتند این فیلم از حیث اعتقادات ویرانگر است. ایشان یکی از دوستان را مامور کرد و گفت به سینما برو و صدای فیلم را ضبط کن و برای من بیاور. این امر نشانگر مسئله‌شناسی و دغدغه حل مسئله ایشان بود. جهاد تبیین ایشان از مسائل موردی شروع می‌شد تا مبارزه با تفکرات التقاطی منافقین ادامه داشت.

مطهری به مثابه مصلح اجتماعی

در کنار این ابعاد، ایشان یک مصلح اجتماعی بود و اینطور نبود فقط یک دانشجویی را تربیت کند یا در یک مسجد سخنرانی کند بلکه به مسائل کلان اجتماعی و تاریخی توجه داشت، یعنی یک فکر کلان داشت و از همین رهگذر به مسائل سیاسی خیلی توجه داشت و با جریانات سیاسی معتقد به اسلام ارتباط داشت و برای کار اجتماعی و سیاسی نظریه‌پردازی می‌کرد. این تصویری شتابزده از زندگی این مرد بود.

نگاه عقلانی به دین

به نظرم میراث مهمی که ایشان برای جامعه ما بر جا نهاد نگاه عقلانی ایشان به دین است چون خیلی از آثار ایشان هست که اهمیتش مستلزم درک شرایط زمان و مکان است. کسانی که از آن زمان و مکان دور باشند پیوند کافی با آن موضوع پیدا نمی‌کنند. طبیعی است در هر زمانی مسائلی هست که اهمیتش در زمان‌های بعد کم می‌شود ولی نگاه عقلانی به دین، میراث ماندگار شهید مطهری است؛ این خیلی مهم است.

تاسف نسبت به غلبه تفکری اشعری

رابطه دین و عقل یک مسئله‌ای است که از روز اول که دین مطرح شده است این سوال مطرح بوده است. در اسلام هم این مسئله همزاد بعثت اسلامی است. در قرن اول در نحله‌های مختلف کلامی ظهور و بروز کرده و در قرن‌های بعدی در قالب تفکر اعتزال و اشاعره تبلور پیدا کرده است. آقای مطهری به این نزاع‌ها از حیث نگاه عقلانی خیلی حساس بودند و صف‌بندی‌های کلامی را در ترازوی عقلانیت نقد می‌کردند. ایشان به عنوان یک متکلم شیعه و فیلسوف مسلمان معتقد بودند کلام شیعی نه معتزلی است و نه اشعری البته کلام شیعی را به کلام معتزلی نزدیک‌تر می‌دانستند و بر زوال تفکر اعتزالی و غلبه تفکر اشعری در جهان اسلام افسوس می‌خوردند و آن را یک خسارت می‌دانستند.

وقتی صحبت از نگاه عقلانی شهید مطهری به دین می‌کنیم ممکن است خیلی سوال‌ها پیدا شود. اینکه می‌گویم ایشان نگاه عقلانی به دین داشت معنایش این نیست در استنباط فقهی از ضوابط فقهی عدول می‌کرد و عقل خودش را مبنا قرار می‌داد. خیر، ایشان به شیوه سلف صالح در فقه معتقد بود و بر اساس ضوابط استنباط احکام، حکم را استنباط می‌کرد نه اینکه شرع را با عقل خودش تطبیق دهد ولی معتقد بود دین در ذات خودش عقلانی است و ما باید تلاش کنیم این عقلانیت را درک کنیم. جایی که مسلم شود امری دینی است، اگر عقلانیت آن را درک نکنیم باید توقف کنیم و باید معتقد باشیم فی‌نفسه تعارضی با عقلانیت ندارد.

از نظر مطهری دین را می‌شود عقلانی فهمید و عقلانی تبیین کرد. مثلا در مسئله حجاب ممکن است فقیهی بدون توجه به مبانی عقلانی حجاب، احکام شرعی را بر اساس ادله اربعه استنباط کند. ایشان هم همین روش را داشت ولی از چیزی که فقیه استنباط می‌کرد دفاع عقلانی می‌کرد. مثلا در کتاب مسئله حجاب تبیین می‌کند برهنگی و بی‌حجابی و تخلف از این حکم الهی چه آثار و مفاسدی دارد که عقل آن را تأیید می‌کند.

نظر شما