شناسهٔ خبر: 7357 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ
نسخه قابل چاپ

نقدی بر کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی اسلامی(2)؛

از رنجی که می‌بریم

کنگره اگر مسئولان همایش بین‌المللی علوم انسانی اسلامی همچون مسئولان همایش‌های بین المللی دیگر کشورها و از جمله همایش‌های بین‌المللی مرتبط به علم دینی در کشور مالزی، علاوه بر دریافت هزینه ایاب و ذهاب و سکونت از میهمانان خارجی، هزینه‌ای هم برای ارزیابی چکیده و اصل مقاله و ثبت نام در همایش اخذ می‌کردند، پذیرش چنین مقالاتی با انگیزه سود اقتصادی توجیه‌پذیر می‌شد.

 

فرهنگ امروز: روزهایی را که پشت سر گذاشتیم شاهد برپایی مجلس و مباحثی در تهران در زمینه‌ی علوم انسانی بود که یک بار دیگر آه و افسوس را بر دل بسیاری از آنان که به واقع دغدغه‌ی آینده‌ی علوم انسانی در ایران دارند، نهاد. اخبار حاکی از برگزاری «کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی اسلامی» بود. آنچه در این مجال اندک مورد توجه قرار گرفته و قلم حاضر در تلاش است تا چند کلامی درباره‌ی آن بنویسد، بحث از محتوای این کنگره است. اجازه دهید پیش از هر چیز چند کلمه درباره‌ی دغدغه‌های علوم انسانی در ایران بگوییم. سخن گفتن در این باره به ما کمک می‌کند تا دریابیم مراسمی با نامی این‌چنین پرطمطراق تا چه حد در راستای عملکرد خود موفق بوده است.

درباره‌ی تعامل و تقابل میان علوم انسانی غربی و رویکردی که اسلام به انسان دارد، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بسیار سخن گفته شده است، مباحثی که بسیار نیز بحث برانگیز بوده است. از «انقلاب فرهنگی» که در همان سال‌های آغازین انقلاب آغاز و پیگیری شد و به تشکیلی نهادی با همین نام انجامید تا سخن از علوم انسانی اسلامی که در سال‌های پیش در کانون توجه برخی دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی قرار گرفت، همه واکنش‌هایی بود که در مورد تقابل با این چالش عمیق و شکاف گسترده‌ای که میان این دو رویکرد وجود داشته و دارد، ایجاد شد. اگر بخواهیم این تقابل را به شکلی ساده و اولیه به تصور بکشیم، باید بگوییم تقابل میان اندیشه‌ای که مبانی خود را بر اومانیسم قرار داده از یک سو و سبکی دیگر از تفکر که قائل به محوریت خدا در عالم است، اساس چالش و تعارض میان این دو نگاه است.

این محور و خط اصلی می‌تواند به‌خوبی بنای اختلافی را که میان این دو جریان وجود دارد را به تصویر بکشد. علم به ذات خود آن‌چنان که از علوم طبیعی وارد مباحث علوم انسانی شد، متکی بر عقلانیت ابزاری بود و هست. عقلانیتی که در تلاش بود تا انسان را در چیره شدن بر جهان یاری رساند. عقلی که در تلاش بود تا با توجه به مبانی علم بودن خود با استفاده از ابزار تحقیق و مشاهده دست به پیش‌بینی انسان و جامعه‌ی انسانی بزند و او را برای خود او پیش‌بینی‌پذیر کند. این عمل در یک رابطه‌ی متقابل میان دانش و قدرت، ابزار تسلط و استعمار نیز شد. این عبارت آخر می‌تواند ماهیت ابزاری بودن علم جدید را به‌خوبی نشان دهد.

آنچه در خطوط بالا آمد از این جهت مورد بازگویی و تأکید قرار گرفت که عمق اختلاف میان نگاه اسلامی به انسان و مسائل او با نگاه غربی مورد توجه قرار گیرد. سؤال اساسی برای کسانی که به دنبال علوم انسانی اسلامی و یا حتی در نگاهی حداقلی‌تر، یک علوم انسانی بومی هستند، کاستن تعارضات این دو نگاه است، به شکلی که بتواند با ارزش‌های حاکم بر جامعه‌ی ما همخوانی داشته باشد. به‌صورتی‌که بدون کاستن از محوریت آنچه در تفکر اسلامی محوریت دارد، بتوانیم علم غربی را مورد استفاده قرار دهیم، علمی که شاید دیگر نتوان بر او نام علم انسانی نهاد، شاید تولدی معرفتی جدید باشد.

 اگر بخواهیم با خود رو راست باشیم و بر واقعیت‌ها تکیه کنیم، باید بگوییم ما در این زمینه کمتر موفق بوده‌ایم. فراتر از این در بسیاری از مواقع عملکرد ما آن‌چنان سطحی و غیرعلمی بوده که محکوم به جزم‌گرایی شده‌ایم. سی و چند سال تلاش در این زمینه کمتر موفقیت‌آمیز بوده است، اگر غیر از این بود آیا واقعاً این همه دشمنی با علوم انسانی اسلامی وجود داشت؟ آیا غیر از این است که در صورت موفقیت ما در طی این سال‌ها اکنون در دانشگاه‌های ما یک پارادایم حاکم مبتنی بر علوم انسانی که قائل به خوانش‌های اسلامی بود، وجود نداشت؟

همه‌ی آنچه گفته شد، برای بحث درباره‌ی کنگره‌ای بود که اخیراً در تهران برگزار شد.: «کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی اسلامی» در واقع آنچه در بالا بیان شد را آوردیم تا نشان دهیم مشکله و دغدغه اساسی ما زمانی که سخن از علوم انسانی اسلامی می‌آوریم، چیست و کجاست؟ آیا کنگره‌ی حاضر در راستای این دغدغه بود؟ این کنگره چه دردی از علوم اسلامی کشورمان را درمان کرد؟

 

 عیب کار کجاست؟

 

همان طور که گفته شد عمده‌ی مشکل ما نگاه سطحی به مسائل علوم انسانی است. نگاهی که به شدت فرمایشی است؛ همان طور که در بخش اول این یادداشت نیز اشاره کردیم، تقابل میان علوم انسانی اسلامی و غربی بسیار عمیق است به شکلی که هر گونه ایستادگی در مقابل رویکرد غربی به علوم انسانی و حرکت برای اعتلای انسانی بر مبنای آموزه‌های اسلامی بیش و پیش از هر چیز نیازمند دستیابی به دستگاه‌های قدرتمند تئوریک است. نظریاتی که ارائه شوند، مورد نقد و بررسی قرار بگیرند و بتوانند به شکلی پارادایمی بر فضای علمی کشور حاکم شوند و به مباحث دانشگاه‌ها و حوزه‌های ما تبدیل شوند. حال با توجه به آنچه گفته شد، یک بار به عناوین مقالات ارائه‌شده در کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی اسلامی بنگرد. نویسنده با ذکر نام برخی از مقالات می‌تواند به شما نشان دهد که برخی از مقالات ارائه‌شده تا چه حد شکل مصداقی و پسینی دارد، گو اینکه ما در مباحث نظری به حد اعلای خود رسیده‌ایم.

برخی از مقالات ارائه‌شده که احتمالا از بین حدود 250 مقاله ارائه شده در زمره بهترین‌ها بوده‌اند، از این قرارند: «بازار اسلامی و مسئله‌ی عدم تقارن اطلاعات»، «مطالعه‌ی تلویزیون از منظر زیباشناسی»، «سوگ و داغ‌دیدگی با رویکرد اسلامی»، «بررسی مؤلفه‌های زیباشناسی حروف نگاری در مهر با ذکر لااله الا الله الملک الحق المبین».

مسئله‌ای دیگر که در اینجا لازم به اشاره است اینکه برخی از مقالات ارائه‌شده در این همایش تازگی نداشت. برای مثال بحث جناب حجت‌الاسلام دکتر خسروپناه با عنوان «الگوی حکمی-اجتهادی علم دینی» از سال 1390 تا کنون در چند همایش ارائه شده و در قالب مقاله علمی-پژوهشی نیز منتشر شده است. چرا سیستم ارزیابی مقالات همایش این مقاله را پذیرفته است؟ البته در این مورد اشکال بیش از آنکه متوجه ارائه دهنده مقاله باشد متوجه برگزار کننده است.

جالب اینکه از قضا این پژوهش‌ها از سوی افرادی نیز ارائه شد که بر سمت‌های نهادهای مهم و صاحب‌نام متولی در امر علوم انسانی تکیه دارند. گویی که اگر کسی نتوانسته مقاله‌ی جدیدی داشته باشد، به دلیل شهرت و نام خود می‌بایست در کنگره شرکت کند. حال آنکه جای خالی نام‌ها و مشاهیری که می‌توانست کنگره را در اذهان تا مدت‌های مدید باقی بگذارد، خالی بود.

فراتر از این نکته‌ای که دارای اهمیت است اینکه برخی از موضوعات مقالات ارائه‌شده در کنگره با آنچه در غرب یا شرق با گرایش مذهبی یا بدون آن، با انگیزه نیل به علوم انسانی اسلامی یا فارغ از این انگیزه، مورد پژوهش قرار می‌گیرد، از نظر عنوان و تیتر تفاوت چندانی ندارد؛ یعنی برخی از موضوعات که تلاش می‌کند تا تئوری‌ها و حوزه‌های علمی غربی همچون مباحث بین‌الملل را از منظر قرآن و نهج‌البلاغه مورد مطالعه قرار دهد، حتی در جهان غرب نیز مورد تأمل قرار گرفته است. بر این اساس باید دید آیا ما توانستیم در حین حفظ چارچوب‌های علمی، حرفی متفاوت که مبتنی بر فرهنگ و میراث اسلامی ما باشد، به زبان آوریم؟ حرفی که از دل بتوان به تئوری رسید.

کنگره در بخش بین‌الملل خود نیز جدای از میزان پایین میهمانان خود با چالشهای جدی محتوایی درگیر بود برای مثال بر نگارنده مبهم است که مقاله ارائه شده از جانب آقای «رولند پیچ» آلمانی با عنوان «دکترین و نظریات رنه گنون و شیخ عبدالوحید یحیی در خصوص متافیزیک به عنوان پایه و اساس زندگی اسلامی» چه ارتباطی با علوم انسانی اسلامی دارد؟

یا بحث «محمد زمان» فارغ از این که خارج از حوزه تخصصی وی -یعنی اقتصاد اسلامی- بود، یک بحث بسیار ابتدایی در فلسفه و روش علوم انسانی اسلامی بود با سابقه بیش از دو دهه در ایران. انتظار می‌رفت ارزیابی مقالات خارجی نیز با دقت انجام می‌گرفت. پذیرفته شدن مقالاتی این چنین ضعیف برای اساتید خارجی دلالتی جز موقعیت ضعیف علمی ایران در زمینه علوم انسانی اسلامی ندارد. البته اگر مسئولان همایش بین‌المللی علوم انسانی اسلامی همچون مسئولان همایش‌های بین المللی دیگر کشورها و از جمله همایش‌های بین‌المللی مرتبط به علم دینی در کشور مالزی، علاوه بر دریافت هزینه ایاب و ذهاب و سکونت از میهمانان خارجی، هزینه‌ای هم برای ارزیابی چکیده و اصل مقاله و ثبت نام در همایش اخذ می‌کردند، پذیرش چنین مقالاتی با انگیزه سود اقتصادی توجیه‌پذیر می‌شد. صرف انگلیسی صحبت کردن اعتبار یک بحث را افزایش نمی‌دهد. مخالفان علم دینی همین نوع برنامه‌ها را نشانه عدم پیشرفت و ضعف مبانی تئوریک علم دینی معرفی می‌کنند.

احتمالاً طی یک سال آینده مجموعه مقالات این همایش طی چند جلد کتاب به بازار نشر می‌آید (هرچندکه انتشار مقالات کنگره اول کماکان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد) و آنگاه برگزارکنندگان با پشتوانه‌ای جدید به خود می‌بالند که علوم انسانی کشور را چگونه به عرش رساندند و مسایل آن را یکی-دو ساله حل کردند! البته این آثار اگر هیچ مزایایی نداشته باشند، می‌توانند بسیاری را صاحب رزومه کنند، آمارها و منحنی‌ها را در مسیر صعود و اعتلای علوم انسانی اسلامی نشان دهد و... علوم انسانی ما همچنان با قصه‌ی پر غصه‌ی خود گذران عمر کند.

 

 

 

نظرات مخاطبان 0 3

  • ۱۳۹۲-۰۸-۲۹ ۲۲:۰۱عنابستانی 2 2

    نویسنده مطلب که وقت گذاشته مطالب پارسال و امسال رو مقایسه کرده ای کاش توجه می کرد که باید فرقی بین نظریه و جمع آوری نظریه ها قائل شد
    استاد خسروپناه در کنار افردی همچون ایت الله جوادی، مهدی گلشنی، سیدحسین نصر وووو صاحب نظریه در بحث علم دینی و خاصتا علوم انسانی هستند! صاحب نظریه یعنی اینکه در صدجای دیگر هم برود باید نظریه خود را مطرح کند تا مورد مداقه متفکران قرار گیرد. توجه شود که خسروپناه در نظریه الگوی اجتهادی ، به دنبال چه هستند نه اینکه چرا تکرار شده است
    مثلا نظریه آیت الله جوادی، خب معلوم است آیا اینکه ایشان نظریه خود را در جاهای مختلف تبیین می کند مشکلی دارد و 
    ثانیا اینکه خسروپناه در این مقاله خود به گوشه های دیگری از نظریه خود پرداخته است
    
                                
  • ۱۳۹۲-۰۸-۳۰ ۲۰:۱۲علي اكبرزاده 1 1

    نمي دانم نظر من را هم درج ميكنيد يا نه؟ اما مي نويسم : 
    شما طي روزهاي گذشته دائماً سعي كرده ايد اين كنگره را بمباران كنيد. حتما براي خود مأموريتي فرض كرده ايد! خوب برادران يا خواهران محترم؛ اين اثبات سخناني است كه مسئولان اين كنگره در ماههاي قبل مطرح نموده اند و آن روش غير علمي مخالفان علوم انساني إسلامي و بناي آنها براي استفاده از تريبون هاي تبليغاتي و يكطرفه براي خراب كردن رقيب است. البته
                                
  • ۱۳۹۲-۰۸-۳۰ ۲۳:۲۵فرزاد 1 1

    برادر اکبرزاده
    همين که فرهنگ امروز مثل صدا وسيما وفارس ومهر و رجا توسط مسؤلين کنگره برخط نشد تا کورکورانه از کنگره دفاع کند، جاى شکرش باقى است که رسانه آزاد هنوز وجود دارد.
                                

نظر شما